زهد، دومين خصوصيت زندگى حكومتى اميرالمؤمنين - رفتار علوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رفتار علوی - نسخه متنی

سید علی خامنه ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



قاطعيت و صلابت در راه حق، اولين خصوصيت حكومت اميرالمؤمنين

اگر ما خصوصيات زندگى حكومتى اميرالمؤمنين يعنى على به عنوان يك حاكم را در نظر بگيريم، مى بينيم كه چند خصوصيت عمده در اين زندگى هست:

اول، قاطعيت و صلابت در راه حق است. اين خصوصيت، اگر نگوييم مهمترين، حداقل بارزترين خصوصيت زندگى اميرالمؤمنين است. آن چيزى كه اول از اين دستگاه حكومت مشاهده مى شود، اين است كه اميرالمؤمنين بعد از تشخيص حق، هيچ چيزى نمى تواند جلوى راه حق او را بگيرد. پيامبر درباره ى او فرموده است: 'خشن فى ذات اللّه' [ بحارالانوار، ج 21، ص 385. ] اميرالمؤمنين از جمله ى كسانى است كه در راه خدا، هيچ كس و هيچ چيزى نمى تواند جلوى او را بگيرد و مانع او بشود؛ آنچه را كه تشخيص داد، بدون هيچ گونه مبالاتى عمل مى كند. اگر به سرتاسر زندگى اميرالمؤمنين نگاه كنيد، اين خصوصيت را مشاهده مى كنيد؛ قاطعيت و صلابت. از اولِ نشستن بر مسند حكومت، اميرالمؤمنين اين قاطعيت و صلابت را نشان مى دهد. يعنى حكومت وقتى كه به نام خدا و براى خدا و براى اجراى احكام الهى است، بايد تحت تاءثير هيچ ملاحظه يى كه مخالف با حق باشد، قرار نگيرد. اين، آن منطقى است كه اميرالمؤمنين دنبال مى كرد. اگر دشمنان على بن ابى طالب "عليه السّلام" را مشاهده كنيد، مى بينيد كه اين قاطعيت چه قدر مهم است.

زهد، دومين خصوصيت زندگى حكومتى اميرالمؤمنين

بُعد دوم زندگى اميرالمؤمنين، بُعد زهد آن حضرت است، كه اگر بخواهيم وارد صحبتش بشويم، فصل مبسوط عجيبى است. اين زهد اميرالمؤمنين، واقعا زهد خيلى عجيبى است. البته عرض كردم، نه اين كه من بگويم، خود على بن ابى طالب فرموده است. توقع نيست كه من و امثال من، مثل على بن ابى طالب زندگى كنيم؛ خود آن بزرگوار گفتند كه نمى توانيد.

چند سال قبل از اين اوقات رياست جمهورى من در نماز جمعه يك وقت راجع به همين قضيه صحبت كردم و گفتم كه از ماها نخواسته اند آن طور باشيم؛ چون نمى توانيم. بعدا يك نفر به من نامه نوشت كه شما از زير بار فرار مى كنيد و براى اين كه آن گونه زندگى نكنيد، مى گوييد از ما نخواسته اند! نه، بحث اين نيست كه من بگويم يا من بخواهم؛ امثال من كوچكتر از آنند؛ بشر معمولى اصلا ضعيفتر از اين حرفهاست. كمااين كه اميرالمؤمنين هم اين زهد را در همان زمان بر عيال خودش تحميل نمى كرد. در آن زمان كسى كه اين زهد را داشت، خود على بود؛ حتّى نه امام حسن، حتّى نه امام حسين، حتّى نه همسران بزرگوارش. هيچ جا نداريم كه اميرالمؤمنين "ع" در خانه اش اين طورى زندگى مى كرده است. نه، خوراك شخص اميرالمؤمنين، در يك كيسه ى سربه مهر پيچيده بود؛ مى آوردند، باز مى كرد، مى ريخت، مى خورد، بعد سرش را مهر مى زد و در جايى مى گذاشت؛ در خانه هم زندگى معمولى خودشان را داشتند. شخص اميرالمؤمنين، اصلا فوق طبيعت معمول بشرى است. مگر كسى مى تواند اين طور زندگى بكند؟ درس عجيبى است. اين، براى آن است كه من و شما جهت را بفهميم.

من از خود مرحوم علامه ى طباطبايى "رضوان اللّه تعالى عليه" شنيدم؛ نمى دانم اين را در جايى هم نوشته اند، يا نه. ايشان مى فرمود: امام كه به ما مى گويد به طرف من بياييد، مثل آن كسى است كه در قله ى كوهى ايستاده و به مردمى كه در دامنه هستند، مى گويد به اين طرف بياييد. اين معنايش آن نيست كه هر يك از اين راهروان و كوهنوردان مى توانند به آن قله برسند. نه، مى گويد راه اين طرف است، بايد اين طرف بياييد، كسى پايين نرود، كسى طرف سقوط نرود. يعنى اگر مى خواهيد درست حركت كنيد، راه حركت اين طرفى است كه من ايستاده ام.

ديدار با اقشار مختلف مردم "روز بيست و نهم ماه مبارك رمضان"، 26/ 1/ 1370

/ 85