رفتار علوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رفتار علوی - نسخه متنی

سید علی خامنه ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



ناكثين

جبهه ى دومى كه با اميرالمؤمنين جنگيدند، جبهه ى ناكثين بودند. ناكث، يعنى شكنندگان؛ و در اين جا يعنى شكنندگان بيعت، اينها اول با اميرالمؤمنين بيعت كردند، ولى بعد بيعت را شكستند. اينها مسلمان بودند و برخلاف گروه اول، خودى بودند؛ منتها خوديهايى كه حكومت على بن ابى طالب را تا آن جايى قبول داشتند كه براى آنها يك سهم قابل قبولى در آن حكومت وجود داشته باشد؛ با آنها مشورت بشود، به آنها مسؤ وليت داده بشود، به آنها حكومت داده بشود، به اموالى كه در اختيارشان هست ثروتهاى باد آورده تعرضى نشود؛ نگويند از كجا آورده يى! در سال گذشته در همين ايام، من در يكى از خطبه هاى نماز جمعه متنى را خواندم و عرض كردم كه وقتى بعضى از اينها از دنيا رفتند چه قدر ثروت از اينها باقى ماند. اين گروه، اميرالمؤمنين را قبول مى كردند نه اين كه قبول نكنند منتها شرطش اين بود كه با اين چيزها كارى نداشته باشد و نگويد كه چرا اين اموال را آوردى، چرا گرفتى،چرا مى خورى، چرا مى برى؛ اين حرفها ديگر در كار نباشد! لذا اول هم آمدند و اكثرشان بيعت كردند. البته بعضى هم بيعت نكردند. جناب سعدبن ابى وقاص از همان اول هم بيعت نكرد،بعضيهاى ديگر از همان اول بيعت نكردند؛ ليكن جناب طلحه، جناب زبير، بزرگان اصحاب و ديگران و ديگران با اميرالمؤمنين بيعت كردند و تسليم شدند و قبول كردند؛ منتها سه، چهار ماه كه گذشت، ديدند نه، با اين حكومت نمى شود ساخت؛ زيرا اين حكومت، حكومتى است كه دوست و آشنا نمى شناسد؛ براى خود حقى قايل نيست؛ براى خانواده ى خود حقى قايل نيست؛ براى كسانى كه سبقت در اسلام دارند، حقى قايل نيست هرچند خودش به اسلام از همه سابق تر است ملاحظه يى در اجراى احكام الهى ندارد. اينها را كه ديدند، ديدند نه، با اين آدم نمى شود ساخت؛ لذا جدا شدند و رفتند و جنگ جمل به راه افتاد كه واقعاً فتنه يى بود. ام المؤ منين را هم با خودشان همراه كردند. چه قدر در اين جنگ كشته شدند. البته اميرالمؤمنين پيروز شد و قضايا را صاف كرد. اين هم جبهه ى دوم بود كه مدتى آن بزرگوار را مشغول كردند.

مارقين

جبهه ى سوم، جبهه ى مارقين بودند. مارق، يعنى گريزان. در تسميه ى اينها به مارق، اين طورى گفته اند كه اينها آن چنان از دين گريزان بودند، كه يك تير از كمان گريزان مى شود. وقتى شما تير را در چله ى كمان مى گذاريد و پرتاب مى كنيد، چه طور آن تير مى گريزد، عبور مى كند و دور مى شود، اينها همين گونه از دين دور شدند. البته اينها متمسك به ظواهر دين هم بودند و اسم دين را هم مى آوردند. اينها همان خوارج بودند؛ گروهى كه مبناى كار خود را بر فهمها و دركهاى انحرافى كه چيز خطرناكى است قرار داده بودند. دين را از على بن ابى طالب كه مفسر قرآن و عالم به علم كتاب بود ياد نمى گرفتند؛ اما گروه شدنشان، متشكل شدنشان و به اصطلاح امروز، گروهك تشكيل دادنشان سياست لازم داشت؛ اين سياست از جاى ديگرى هدايت مى شد. نكته ى مهم اين جاست كه اين گروهكى كه اعضاى آن تا كلمه يى مى گفتى، يك آيه ى قرآن برايت مى خواندند؛ در وسط نماز جماعت اميرالمؤمنين مى آمدند و آيه يى را مى خواندند كه تعريضى به اميرالمؤمنين داشته باشد؛ پاى منبر اميرالمؤمنين بلند مى شدند آيه يى مى خواندند كه تعريضى داشته باشد؛ شعارشان 'لاحكم الا للّه' بود، يعنى ما حكومت شما را قبول نداريم؛ ما اهل حكومت اللّه هستيم؛ اين آدمهايى كه ظواهر كارشان اين طورى بود، سازماندهى و تشكل سياسى شان، با هدايت و رايزنى بزرگان دستگاه قاسطين و بزرگان شام يعنى عمروعاص و معاويه انجام مى گرفت! اينها با آنها ارتباط داشتند. اشعث بن قيس، آن طورى كه قرائن زيادى بر آن دلالت مى كند، فرد ناخالصى بود. يك عده مردمان بيچاره ى ضعيف از لحاظ فكرى هم دنبال اينها راه افتادند و حركت كردند. بنابراين، گروه سومى كه اميرالمؤمنين با آنها مواجه شد و البته بر آنها هم پيروز گرديد، مارقين بودند. در جنگ نهروان ضربه ى قاطعى به اينها زد، منتها اينها در جامعه بودند، كه بالاخره هم حضور آنها به شهادت آن بزرگوار منتهى شد.

/ 85