عدالت قاطع على در امر قضاوت
آنچه كه بنده به عنوان يك طلبه ى مسؤ ول از قوه ى قضائيه انتظار دارم، همان چيزى است كه ما چهره ى زيبا و منور آن را در قضاوت اميرالمؤمنين "عليه سلام اللّه الملك الحق المبين" در تاريخ مشاهده مى كنيم: آن عدالت قاطع، آن عدالت بى ملاحظه، آن عدالت فراگير، آن عدالت اميدوار كننده، آن عدالتى كه در آن افراد ضعيف و معمولى جامعه در مقابل قانون و معامله ى قانونى، با افراد مقتدر و قدرتمند يكسانند. در اسلام اين طورى است؛ در قانون اساسى ما هم اين طورى است.در قانون اساسى، رهبرى، رئيس جمهور، رئيس قوه ى قضاييه و ديگر مسؤولان كشور، با آحاد مردم در قبال قوانين هيچ تفاوتى ندارند. هيچ كس بالاتر از قانون نيست. قانون اساسى اختياراتى را به كسانى مى دهد. قانون اساسى به قاضى مى گويد محكوم كن يا تبرئه كن؛ حكم قضايى صادر كن؛ به رهبرى هم مى گويد با ملاحظه ى اين جهات عفو كن؛ اين مافوق قانون حركت كردن نيست؛ اين متن و مُرّ قانون است. قانون براى همه يكسان است. براى كسانى كه گرههايى را باز كنند، راههايى را بگشايند و مشكلاتى را حل نمايند، مسؤ وليتهايى وجود دارد. آن جايى كه قانون در ميان است، همه يكسانند؛ اين چيز خيلى مهمى در اسلام است. ديگران هم ادعاى اين را مى كنند، اما اسلام اين را در عمل نشان داده است؛ ما دنبال آن هستيم؛ ما اين تصوير زيبا در ذهنمان هست.
ديدار با مسؤولان قوه قضائيه و خانواده هاى شهداى معظم هفتم تير، 7/ 4/ 1379
من حد الهى را تعطيل نمى كنم
اميرالمؤمنين "ع" نسبت به حسان بن ثابت كه با شعر و زبان خود از اميرالمؤمنين "ع" دفاع كرد بود، حد شرعى را جارى كرد. آمدند به اميرالمؤمنين گفتند كه يا اميرالمؤمنين اين جزو دوستان و گروه شماست، و عليه فلان حرف زده و در دفاع از شما شعر گفته و جزو مجموعه شماست، حالا روز ماه رمضان يك كار خلاف و غلطى هم كرد "البته آن كار او ظلم به كسى نبود ظلم به نفس خودش بود" اين را حالا از او صرف نظر كنيد. اميرالمؤمنين "ع" فرمود: 'من حد الهى را تعطيل نمى كنم'. بر او حد جارى كردند. يك عده آدم هاى بدجنس كه هميشه در هر جامعه اى هستند و مترصدند ببينند زخم خوردگان حكومت اسلامى و دستگاه عدالت اسلامى چه كسانى هستند تا بروند سراغ آنها و دور آنها را بگيرند و دل آنها را با دستگاه عدالت اسلامى و حكومت اسلامى مخالف بكنند، هى به نفع او حرف زدند كه 'ديدى على بن ابى طالب "ع" با تو ناسپاسى كرد، اين همه خدمت كرده بودى، اين همه زحمت كشيده بودى!' او را داغش كردند و فرستادند داخل دستگاه معاويه و او نيز بنا كرد عليه دستگاه عدالت حرف زدن و شعر گفتن! ما هم از اول انقلاب اين طور كسانى را داشتم. اول با دستگاه اسلامى بودند اما بعدا عليه دستگاه اسلامى شدند. چرا؟ براى خاطر عدالت نظام اسلامى. اين افتخار ماست كه كسى به ما به خاطر عدالتمان بد بشود. 'اميرالمؤمنين قتل فى المحراب عبادة لشدة عدله' اين يك افتخار است اگر ما بتوانيم به آن دست پيدا كنيم. ننگ و سرافكندگى آنجايى است كه كسى خداى ناخواسته به خاطر بى عدالتى مان با ما بد بشود.ديدار با مسؤولان قضايى، جمهورى اسلامى، پنجشنبه 24 دى 1371، ش 3949، ص 3