باده معرفت و مفتاح غيب - باده معرفت و مفتاح غیب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

باده معرفت و مفتاح غیب - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

باده معرفت و مفتاح غيب

الف ـ روزه و تطهير باطن در حكمت اسلامي

يكي از مهم ترين اعمال عبادي كه در فلسفه، حكمت و شعر اسلامي به عنوان مهم ترين عنصر تزكيه نفس تجلّي يافته است، روزه يا صوم است. از ديدگاه علماي اسلام، پرخوري از آفات هبوط و توقف نفس است كه موجب حبس نفس در سراي طبيعت مي شود. در سلوك عرفاني شاعران و حكماي طراز اول مسلمان، توجه بيش از حد به امور شكم موجب سنگين شدن روح و افسردگي آن مي شود و عكس آن، يعني امساك و كم خوري اعتدال روح و معنويّت را به دنبال دارد. روزه ضمن جلوگيري از اشتغال به طعام، موجب سبكي روح نيز مي شود، زيرا در عدم اشتغال جسم و روح به غذا است كه روح يا نفس آدمي توانايي به كشف حقايق و رموز عرفاني را خواهد داشت.تنها در ماه مبارك رمضان است كه بيشترين تعالي نفس براي نيل به مقام قدس و توحيد شكل مي گيرد. خداوند باري تعالي در حديث قدسي مي فرمايند: «الصوم لي و انا اجزي به»، با اين تعبير روزه نوعي كشف و شهود نفس است و نيز يكي از مصاديق مفتاح است كه در قرآن به آن اشاره شده است، زيرا روز «مفتاح غيب» شهود نفس و حضور وي در آستان مقدّس حق است. حكيمان مسلمان معتقدند كه روزه بيش از هر عبادت ديگري در تزكيه درون و صفاي باطن مؤثر است. در حقيقت، با نظر به باطن سير صعودي به مراتب متعالي و ملكوتي آغاز مي شود. باطن روزه، اعراض از هر نوع تعلق غير توحيدي است. كمال باطني روزه، اشتياق مسلمان به مقام توحيدي حق تعالي است.در حكمت اسلامي روزه بر دو نوع است؛ روزه عام و روزه خاص. روزه خاص مشتمل بر امساك از نوشيدني ها و خوردني ها است و روزه خاص، اعراض از ظواهر و منكرات و همه چيزهايي است كه با فرامين الهي منافات دارد. متفكرين اسلامي بر انجام روزه خاص تأكيد دارند. شيخ الرئيس ابن سينا، روزه خاص را مهم ترين وجه در تكميل نفس ناطقه مي داند. به نظر ابن سينا، روزه در تسريع وصول نفس ناطقه به كمال توحيد بسيار مؤثر است.ابوحامد غزالي، روزه را نيمي از ايمان مي داند، زيرا پيامبر(ص) فرموده است: «الصوم نصف الايمان». غزالي روزه را از مصاديق بارز عبادت هاي باطني و پنهان مي داند. از آنجا كه روزه گرفتن به ظاهر در وجود شخص پيدا نيست. وي آن را بر ساير عبادات ترجيح مي دهد: «در ميان طاعات و عبادت هاي حق، تنها روزه است كه پوشيده است و خلق از آن آگاهي ندارند و صوم شخص روزه دار را نمي بينند».غزالي نيز مانند ابن سينا، دو وجه عام و خاص براي روزه قائل است و مي گويد: «روزه عموم، نگاهداشت شكم و فرج است، از قضاي شهوت، و روزه خصوص، نگاهداشت چشم و گوش و جوارح از عمل منافات با اخلاق الهي و عرف عام است».

ب. رابطه روزه با مقامات صبر، زهد و ورع در عرفان اسلامي

صبر پنجمين مقام از مقامات است، صبر نشانه ايمان و استقامت مؤمن شمرده مي شود: «در خبر همي آيد كه پيغمبر(ص) را پرسيدند از ايمان، گفت صبر است و خوش خويي، و نيز در اخبار آمده است، درويشان كه صبر كنند، همنشينان خداي ـ عزّ و جل ـ باشند در قيامت».علماي علم اخلاق از ديرباز صبر را به صبر در طاعات، صبر در معصيت، صبر در مصيبت تقسيم كرده اند و روزه ابزار بسيار كارآمدي در تقويت صبر در طاعت و معصيت است. شخص صائم وقتي ساعت هاي طولاني با امساك از تناول و انجام گناه، بانفس اماره خويش مبارزه مي كند، به مقام صبر دست پيدا مي كند. ابوالقاسم قشيري مي گويد: «صبر كنيد به تن، در طاعت خداي تعالي تا صابر باشيد، و به دل بر بلوي صبر كنيد تا مصابر باشيد، و به سر خويشتن بسته داريد، بر شوق خداي تا مرابط باشيد».روزه همچنانكه ابزار مهمي براي دستيابي به «صبر» است، عنصر قوي اي براي حصول مقام «ورع» است، زيرا ورع پرهيز از شبهات مضر و انحرافي و ترك امور زايد و ناكار آمد است. در كتاب مصباح الانس پيرامون ورع آمده است: «ورع، عبارت از احتراز هر چيزي است كه در آن شوب انحرافي شرعي و يا شبهات مضرت معنوي است و متضمن قناعت است».روزه خاص چنانچه پيشتر گفته شد، مي تواند در رساندن آدمي به مقام ورع ياور انسان باشد.در فرهنگ اسلامي زهد كف نفس و ترك ميل و رغبت از امور فريبنده است؛ با زهد است كه انسان خواهش هاي نفساني روح و جسم را تقليل مي دهد و نفس انسان از تجاوز و تعدي به حقوق ديگران باز مي ايستد. روزه اهرم تقيد خواسته هاي غير معمول جسم و روح است كه به صورت طبيعي پديده «زهد» را در وجود آدمي متجلي مي كند. خواجه عبدالله انصاري در صد ميدان مي گويد:«زهد در سه چيز است؛ در دنيا، در خلق، در خود. نشان زهد در دنيا سه چيز است؛ ياد مرگ، قناعت به قوت، محبت با درويشان. زهد در خلق را سه نشانه است؛ ديدن سبق حكم، استقامت قدر، عجز خلق. نشان زهد در خود سه چيز است؛ شناخت كيد، ضعف خود، تاريكي استدراج؛ استدراج، طلب درجه نمودن است كه در اصطلاح متكلمان، خارق عادت كافران را گويند، چنانكه مومنان را كرامت».آنچه خواجه عبدالله انصاري براي رسيدن به مقام «زهد» بر مي شمارد، نظير استقامت، قناعت و شناخت ضعف خويش، همگي در شخص روزه دار محقق مي شود.حافظ علاوه بر تلميحات و اشارات فراوان به جايگاه عرفاني رمضان، در هفت غزل، با صراحت به مضمون روزه پرداخته است؛ حافظ در اين هفت غزل بيشتر نتيجه روزه را در قالب «عيد روزه» محور قرار داده است.




  • عيد است و آخر گل و ياران در انتظار
    دل برگرفته بودم از ايام گل
    زانجا كه پرده پوشي عفو كريم تست
    حافظ چورفت روزه و گل نيز مي رود
    ناچار باده نوش كه از دست رفت كار



  • ساقي بروي شاه ببين ماه و مي بيار
    ولي كاري بكرد همت پاكان روزه دار
    بر قلب ما ببخش كه نقديست كم عيار
    ناچار باده نوش كه از دست رفت كار
    ناچار باده نوش كه از دست رفت كار



روزه از ديدگاه حافظ، موهبتي است الهي براي پاكيزگي و طهارت روح كه نبايد با «پتياره» روي و ريا آلوده شود. از اين رهيافت مي توان گفت كه حافظ نيز به نوعي به «روزه خواص» و صيام كامل معتقد بوده است و از اين رو است كه به تندي بر روزه و هر نوع عبادت «ريايي» مي تازد.




  • روزه يكسو شد و عيد آمد و دلها برخاست
    باده نوشي كه در وي روي و ريايي نبود
    غلام همت آن نازنينيم
    كه كار خير بي روي و ريا كرد



  • مي ز خمخانه به جوش آمد و مي بايد خواست
    بهتر از زهد فروشي كه درو روي و رياست
    كه كار خير بي روي و ريا كرد
    كه كار خير بي روي و ريا كرد



غزالي مي گويد: «شداد بن اويس(رض) گفت: رسول(ص) را ديدم كه مي گريست، گفتم: چرا مي گريي؟ گفت: مي ترسم كه امت من شرك آورند، نه آنكه بت پرستند يا آفتاب پرستند، ليكن عبادت به روي و ريا كنند».حافظ در جاي ديگر به روزه كامل و واقعي اشارت دارد و معتقد است كه بايد باطن عبادت را كه روح عشق است،
دريافت و شرط قبولي روزه را
«زيارت خاك ميكده عشق» مي داند؛




  • بيا كه ترك فلك خوان روزه غارت كرد
    ثواب روزه و حج قبول آنكس بود
    مقام اصلي ما گوشه خرابات است
    نماز در خم آن ابروان محرابي كسي كند
    كه به خون جگر طهارت كرد



  • هلال عيد به دور قدح اشارت كرد
    كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد
    خداش خير دهاد آنكه اين عمارت كرد
    كه به خون جگر طهارت كرد
    كه به خون جگر طهارت كرد



روزه دار در منظر حافظ پس از گذشت سي روز امساك و رياضت نفس، به وادي خلوص رسيده است و بايد «قدح مي معرفت» را بنوشد و آواز خوش «روزگار وصل» سر دهد.






  • ساقي بيار باده كه ماه صيام رفت
    مستم كن آنچان كه ندانم ز بيخودي
    نقد دلي بود كه مرا صرف باده شده
    در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود
    مي ده كه عمر در سر سوداي خام رفت



  • در ده قدح كه موسم ناموس و نام رفت
    در عرصه خيال كه آمد كدام رفت
    قلب سياه بود از آن در حرام رفت
    مي ده كه عمر در سر سوداي خام رفت
    مي ده كه عمر در سر سوداي خام رفت



مي حافظ باده انگوري نيست، بلكه «باده عرفاني» است كه از تلذذ روحاني حاصل مي شود؛ از اين رويكرد است كه حافظ شرب اين «مي ناب» را در ماه رمضان نيز توصيه مي كند:




  • زان مي كزو پخته شود هر خامي
    گرچه ماه رمضان است بياور جامي



  • گرچه ماه رمضان است بياور جامي
    گرچه ماه رمضان است بياور جامي



روزه هر چند كه مهمان عزيز است اي دل محبتش موهبتي دان و شدن انعاميپي نوشت ها در دفتر مجله موجود مي باشد.

/ 1