نمونه هايي از خدمت رساني پيشوايان - خدمت رسانی در سیره پیشوایان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدمت رسانی در سیره پیشوایان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نمونه هايي از خدمت رساني پيشوايان

1ـ قرآن در شأن پيامبر (ص) مي فرمايد: «ولَقَد جائَكُم رَسُولٌ مِن اَنفُسِكُم عَزِيزٌ عَلَيهِ ما عَنتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَئوف رحَيمٌ؛ رسولي از خودتان به سوي شما آمد كه رنج هاي شما بر او سخت است و بر هدايت شما اصرار دارد و نسبت به مؤمنان، پر محبت و مهربان است.(16)

امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) اوقات خود را به طور منظّم و عادلانه بين اصحاب و مسلمانان تقسيم نموده بود، به همه آنان به طور مساوي مي نگريست، هرگز پاي خود را نزد آنها نمي گشود. هرگاه در نماز بود و شخصي نزد او مي آمد و مي نشست، آن حضرت نمازش را سبك (مختصر) به جاي مي آورد و سپس از او مي پرسيد چه حاجتي داري؟ وقتي نيازش را مي گفت، پيامبر (ص) آن را انجام مي داد و سپس به نماز مي ايستاد.»

جرير بن عبدالله مي گويد: از آن هنگام كه اسلام را پذيرفتم، هيچ گاه بين من و رسول خدا (ص) حجابي نبود، هر وقت خواستم، به محضرش رسيدم و هر وقت او را ديدم، خنده بر لب داشت، با اصحاب خود مأنوس بود، با آنها مزاح مي كرد، به كودكان آنهامهربان بود در كنار خود مي نشانيد و در آغوش مي گرفت. دعوت آزاد،برده، و كنيز و فقير را مي پذيرفت، از بيماران در دورترين نقاط مدينه عيادت مي كرد و در تشييع جنازه مسلمين شركت مي نمود، معذرت عذر خواهان را مي پذيرفت و در خوراك و پوشاك بر بردگان هيچ امتيازي نداشت.

روايت شده آن حضرت در سفري همراه ياران بود، دستور داد گوسفندي را ذبح كرده و گوشتش را آماده سازند، يكي گفت: ذبح آن با من، ديگري گفت: پوست كندن آن با من، سومي گفت: پختن آن با من... آن حضرت فرمود: جمع كردن هيزم براي تهيه آتش نيز با من. حاضران گفتند: اي رسول خدا! شما زحمت نكشيد، ما اين كار را انجام مي دهيم، فرمود: مي دانم، ولي دوست ندارم در ميان شما امتياز داشته باشم، خداوند براي بنده اش نمي پسندد كه در ميان همراهانش داراي امتياز باشد، آن گاه برخاست به بيابان رفت و به گردآوري هيزم پرداخت. او مي فرمود: «سَيِّدُ القَومِ خادِمُهُم؛ آقا و بزرگ قوم، خدمت گذار آنها است.»(17)

در روايت ديگر آمده: در محضر رسول خدا(ص) از شخصي تعريف و تمجيد كردند، گفتند: «او براي انجام مناسك حج، به كاروان ما آمد و از آغاز سفر تا پايان شب و روز مشغول ذكر خدا بود.» پيامبر (ص) از حاضران پرسيد: پس چه كسي غذاي او را آماده مي كرد، و علوفه مركب او را حاضر مي نمود؟ عرض كردند: اين كارها را ما انجام مي داديم. پيامبر (ص) فرمود: «كُلُّكُم خَيرٌ مِنهُ؛ همه شما بهتر از او هستيد.»

هم چنين فرمود: «كسي كه به مؤمن در مسافرت خدمت كند، خداوند هفتاد و سه اندوه را از او بزدايد و در دنيا او را از هرگونه غم و حزن پناه داده و اندوه عظيم قيامت را از او دور سازد.»(18)

2ـ حضرت علي (ع) آن چنان در خدمت به مردم در ابعاد مختلف كوشا بود كه گويي همه زندگي خود را وقف مردم نموده تا آن جا كه ـ به فرموده امام صادق (ع) ـ با دست رنج و كارهاي كشاورزي و احداث نخلستان ها آنچه به دست مي آورد، در راه فقرا و آزاد كردن بردگان و سامان بخشي جامعه مصرف مي نمود، تا آن جا كه از همين محصول دست رنجش هزار برده خريد و آزاد كرد.(19)

از ده ها نمونه اين كه: آن حضرت با حفر چاه و احداث باغ در منطقه اي در اطراف مدينه، مزرعه آبادي به نام چشمه ينبع به وجود آورد كه از نظر آب و رشد كشاورزي چشم گير بود، همين باعث شد كه شخصي به محضر علي (ع) آمد و در اين مورد به آن حضرت تبريك گفت. حضرت علي (ع) فرمود: «به وارث مژده دهيد! به وارث مژده دهيد! كه اين مزرعه را وقف كردم، تا درآمد محصول آن در راه تأمين معاش و مخارج زائران خانه خدا و مسافران سفر حج به مصرف برسد...»(20)

3ـ درعصر امامت امام حسن مجتبي(ع) يكي از مسلمانان به كمك و خدمت، احتياج پيدا كرد، به محضر امام حسن (ع) آمد، و نياز خود را به عرض رسانيد، امام حسن (ع) فرمود: چرا نزد فلان كس نرفتي تا نيازت را بر طرف سازد؟ عرض كرد: نزد او رفتم، ولي در مسجد بود و گفت: «من اكنون در اعتكاف به سر مي برم» (يعني سه روز بايد براي انجام اعتكاف در مسجد بمانم و روزه بگيرم و از

مسجد خارج نشوم) امام حسن فرمود: «اَما اِنَّهُ لَو اَعانَكَ كانَ خَيراً لَهُ مِن اِعتِكافِهِ شَهراً؛ آگاه باش! اگر آن شخص تو را در مورد انجام نيازت ياري مي كرد، براي او بهتر از اعتكاف يك ماه بود.»(21)

4ـ در سيره درخشان امام سجّاد (ع) آمده: هنگامي كه با كارواني به سوي مكه براي انجام مراسم حج حركت مي نمود با مسئولين كاروان شرط مي كرد كه او را معرفي نكنند و كاروانيان او را نشناسند، تا در مسير راه به آنها خدمت كند. در يكي از سفرها شخصي او را شناخت و به كاروانيان گفت: آيا مي دانيد اين شخص كيست؟ آنها اظهار بي اطلاعي كردند، او گفت: اين شخص علي بن الحسين (ع) است. آنها دويدند و به دست و پاي امام افتاده و بوسه زدند و عذرخواهي كردند كه ما تو را نشناختيم و گرنه نمي گذاشتيم، به ما خدمت كني... چرا خود را به ما معرفي نكردي؟ امام سجّاد (ع) فرمود: «من يك بار با كارواني به سوي حج رفتم، افراد كاروان مرا شناختند، احترام شاياني به من كردند، آن گونه كه پيامبر (ص)را احترام مي كنند (در نتيجه به جاي اين كه من به آنها خدمت كنم آنها به من خدمت مي كردند) از اين رو دوست دارم ناشناس باشم.»(22)

در جاي ديگري فرمود: «احسان و خدمت به برادران ديني خود را كوچك نشمريد، بدانيد كه در قيامت هيچ چيزي براي شما نافع تر از اين خصلت نيست.»(23)

/ 7