سيري در نهج البلاغه
درسهايي از مکتب اسلام ـ شماره 130 ، مهر 1349 سلوک و عبادت (2)
مرتضي مطهري در شماره پيش طرز تلقي «نهج البلاغه» از عبادت بيان شد، معلوم شد که از نظر نهج البلاغه، عبادت تنها انجام يک سلسله اعمال خشک و بيروح نيست، اعمال بدني، صورت و پيکره عبادت است، روح و معني چيز ديگر است اعمال بدني آنگاه زنده و جاندار است و شايسته نام واقعي عبادت است که با آن روح و معني توأم باشد عبادت واقعي نوعي خروج و انتقال از دنياي سه بعدي و قدم نهادن در دنيائي ديگر است، دنيائي که به نوبه خود پر است از جوشش و جنبش، و از واردات قلبي و لذتهاي مخصوص به خود. در نهج البلاغه مطالب مربوط به اهل سلوک و عبادت فراوان آمده است، گاهي سيماي عباد و سلاک از نظر شب زندهداريها، خوف و خشيتها، شوق و لذتها، سوز و گدازها، آه و نالهها، تلاوت قرآنها، ترسيم و نقاشي شده است، گاهي واردات قلبي و عنايات غيبي که در پرتو عبادت و رياضت و جهاد نفس نصيبشان ميگردد بيان شده است، و گاهي تاثير عبادت از نظر «گناه زادائي» و محو آثار تيره گناهان مورد بحث قرار گرفته است و گاهي به اثر عبادت از نظر درمان پارهاي بيماريهاي اخلاقي و عقده هاي رواني اشاره شده است و گاهي ذکري از لذتها و بهجتهاي خالص و بي شائبه و بي رقيب عباد و زهاد و سالکان راه به ميانآمده است.شب زندهداريها:
«اما الليل فصافون اقدامهم تالين لاجزاء القرآن يرتلونه ترتيلا يحزنون به انفسهم و يستثيرون به دواء دائهم فاذا مروا بآية فيها تشويق رکنوا اليها طمعا و تطلعت نفوسم اليها شوقاً و ظنوا انها نصب اعينهم، و اذا مروا بآية فيها تخويف اصغوا اليها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفير جهنم و شهيقهافي اصول آذانهم فهم حانون? علي اوساطهم، مفترشون لجباههم واکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم يطلبون الي الله تعالي فکاک رقابهم، و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقياء شبها پاهاي خود براي عبادت جفت ميکنند، آيات قرآن را با آرامي و شمرده شمرده تلاوت و با زمزمه آن آيات و دقت در معني آنها غمي عارفانه در دل خود ايجاد ميکنند و د واي دردهاي خويش را بدين وسيله ظاهر ميسازند، هر چه از زبان قرآن ميشنوند مثل اينست که به چشم ميبينند هر گاه به آيهاي از آيات رحمت ميرسند بدان طمع ميبندند و قلبشان از شوق لبريز ميشود و چنين مينمايد که نصب العين آنها است، و چون به آيهاي از آيات قهر و غضب ميرسند بدان گوش فرا ميدهند و مانند اينست که آهنگ بالا و پايين رفتن شعلههاي جهنم به گوششان ميرسد کمرها را به عبادت خم کرده و پيشانيها و کف دستها و زانوها و سر انگشت پاها را به خاک ميسايند و از خداوند آزادي خويش را مي طلبند، همينها که چنين شب زنده داري ميکنند و تا اين حد روحشان به دنياي ديگر پيوسته است، روزها مرداني هستند اجتماعي، بردبار و دانا و نيک پارسا. و ارادات قلبي
قد احيي عقله و امات نفسه، حتي دق جليله و لطف غليظه و برق له لامع کثير البرق، فابان له الطريق و سلک به السبيل و تدافعته الابواب الي باب السلامة و دار الاقامة، و ثبتت رجلاه بطمانينة بدنه قرار الامن و الراحة بما استعمل قلبه و ارضي ربه عقل خويش را زنده و نفس خويش را ميرانده است، تا آنجا که ستبري هاي بدن تبديل به نازکي و خشونتهاي روح تبديل به نرمي شده است و برق پر نوري بر قلب او جهيده و راهر ابر او روشن و بر هر وي سوق داده است، پيوسته از اين منزل بآن منزل برده شده است تا به آخرين منزل که منزل سلامت و بار انداز اقامت است رسيده و پاهايش همراه بدن آرام او در قرارگاه امن و آسايش، ثابت ايستاده است اين همه به موجب اينست که دل و ضمير خود را به کار گرفته و پروردگار خويش را خوشنود ساخته است. در اين جملهها چنانکه ميبينيم سخن از زندگي ديگري است که زندگي عقل خوانده شده است و سخن از مجاهده و ميراندن نفس اماره است، سخن از رياضت بدن و روح است، سخن از برقي است که در اثر مجاهده در دل سالک ميجهد و دنياي او را روشن ميکند، سخن از منازل و مراحلي است که يک روح مشتاق و سالک بترتيب طي ميکند تا بسر منزل مقصود که آخرين حد سير و صعود معنوي بشر است ميرسد. «يا ايها الانسان انک کادح الي ربک کد حافملاقيه» سخن از طمأنينه? و آرامشي است که نصيب قلب ناآرام و پر اضطراب و پر ظرفيت بشر در نهايت امر ميگردد ـ، الا بذکر الله تطمئن القلوب در خطبه 288 اهتمام اين طبقه به زندگي دل اينطور توصيف شده است: يرون اهل الدنيا ليعظمون موت جسادهم و هم اشدا عظاماً لموت قلوب احيائهم اهل دنيا مردن بدن خويش را بزرگ ميشمارند اما آنها براي مردن دل خودشان اهميت قائل هستند و آن را بزرگتر ميشمارند. خلسه ها و جذبههائي که روحهاي مستعد را ميربايد و بدانسو ميکشد اين چنين بيان شده است: «صحبوا الدنيا با بدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلي» با بدنهائي با اهل دنيا محشورند که روحهاي آن بدانها به مرتفعترين قله هستي آويخته است. «لو لا الاجل الذي کتب لهم لم تستقر ارواحهم في اجسادهم طرفة عين شوقاً الي الثواب و خوفاً من العقاب» اگر اجل مقدر و محتوم آنها نبود روحهاي آنها در بدنهاشان يک چشم بهم زدن باقي نميماند از شدت عشق و شوق به کرامتهاي الهي و خوف از عقوبتهاي او. «قد اخلص لله سبحانه فاستخلصه او خود را و عمل خود را براي خدا خالص کرده است خداوند نيز به لطف و عنايت خاص خويش، او را مخصوص خويش قرار داده است. علوم افاضي و اشراقي که در نتيجه تهذيب نفس و طي طريق عبوديت بر قلب سالکان راه سرازير ميشود و يقين جازمي که نصيب آنها ميگردد اين چنين بيان شده است: هجم بهم العلم علي حقيقة البصيرة و با شرو اروح اليقين و استلانوا ما استوعره المترفون و انسوا بما استوحش منه الجاعلون علمي که بر پايه بينش کامل است بر قلبهاي آنها هجوم آورده است روح يقين را لمس کردهاند، آنچه بر اهل تنعم سخت و دشوار است بر آنها نرم گشته است و با آنچيزي که جاهلان از آن در وحشتند انس گرفتهاند. گناه زدائي
از نظر تعليمات اسلامي، هر گناه اثري تاريک کننده و کدورت آور بر دل آدمي باقي? ميگذارد و در نتيجه ميل و رغبت به کارهاي نيک و خدائي کاهش مييابد و رغبت به گناهان ديگر افزايش مييابد. متقابلا عبادت و بندگي و در ياد خدا بودن وجدان مذهبي انسان را پرورش ميدهد، ميل و رغبت به کار نيک را افزون ميکند و از ميل و رغبت به شر و فساد و گناه ميکاهد. يعني تيرگيهاي ناشي از گناهان را زايل ميگرداند و ميل به خير و نيکي را جايگزين آن ميسازد. در نهج البلاغه خطبهاي هست که درباره نماز و زکوة و اداء امانت بحث کرده است. پس از توصيه و تاکيدهائي درباره نماز، ميفرمايد: و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبهها رسول الله صلي الله عليه و آله بالحمة تکون علي باب الرجل فهو يغتسل منها في اليوم و الليلة خمس مرات فما عسي ان يبقي عليه من الدرن؟ نماز گناهان را مانند برگ درخت ميريزد و گردنها را از ريسمان گناه آزاد ميسازد، پيامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه شخص باشد و روزي پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبيه فرمود، آيا با چنين شستشوهائي چيزي از آلودگي بر بدن باقي ميماند؟ درمان اخلاقي
در خطبه 196 پس از اشاره به پارهاي از اخلاق رذيله از قبيل سرکشي، ظلم، کبر، ميفرمايد: «و من ذلک ما حرس الله عباده المؤمنين بالصلوات و الزکوات و مجاهدة الصيام في الايام المفروضات تسکينا لاطرافهم و تخشيعا لابصارهم و تذليلا لنفوسهم، و تخفيضاً لقلوبهم و ازالة للخيلاء عنهم» چون بشر در معرض اين آفات اخلاقي و بيماريهاي رواني است خداوند بوسيله نمازها و زکاتها و روزهها بندگان مؤمن خود را از اين آفات حراست و نگهباني کرد، اين عبادات دستها و بالها را از گناه باز ميدارند، چشمها را از خيرگي بازداشته و بآنها خشوع ميبخشد، نفوس را رام ميگرداند، دلها را متواضع مينمايد، و باد دماغ را زايل ميکند. لذت و انس
اللهم انک آنس الانسين لاوليائک و احضرهم بالکفاية للمتوکلين عليک تشاهدهم في سرائرهم و تطلع عليهم في ضمائر هم و تعلم مبلغ بصائرهم فاسرارهم لک مکشوفة و قلوبهم اليک ملهوفة، ان اوحشتهم الغربة آنسهم ذکرک و ان صبت عليهم المصائب لجأوا الي الاستجارة بک پروردگارا تو از هر انيسي براي دوستانت مأنوستري، و از همه آنها براي کساني که به تو اعتماد کنند براي کارگزاري آمادهتري، آنها را در باطن دلشان مشاهده ميکني و در اعماق ضمير آنها بر حال آنها آگاهي و ميزان بصيرت و معرفت آنها را ميداني، رازهاي آنها نزد تو آشکار است و ?دلهاي آنها در فراق تو بيتاب است اگر تنهائي سبب وحشت آنها گردد ياد تو مونس آنها است و اگر سختيها بر آنها فرو ريزد به تو پناه ميبرند. «و ان للذکر لاهلا اخذوه عن الدنيا بدلا». همانا ياد خدا افراد شايستهاي دارد که آن را به جاي همه نعمتهاي دنيا انتخاب کردهاند. در خطبه 148 اشارهاي به موعود آخرالزمان دارد، و در آخر سخن گروهي را در آخرالزمان ياد ميکند که شجاعت و حکمت و عبادت توأماً در آنها گرد آمده است، ميفرمايد: ثم ليشحذن فيها قوم شحذ القين النصل؛ يجلي بالتنزيل ابصارهم و يرمي بالتفسير في مسامعهم و يغبقون کاس الحکمة بعد الصبوح: سپس گروهي صيقل داده ميشوند و مانند پيکان در دست آهنگر تيز و بران ميگردند، بوسيله قرآن پرده از ديدههاي آنها برداشته ميشود و تفسير و توضيح معاني قرآن در گوشهاي آنها القا ميگردد، جامهاي پياپي حکمت و معرفته را هر صبح و شام مينوشند، و سرخوش باده معرفته ميگردند. 1-
خطبه 191.
2-
خطبه 218.
3-
سوره انشقاق آيه 84.
4-
سوره رعد آيه 13.
5-
خطبه 228.
6-
خطبه 147.
7-
خطبه 191.
8-
خطبه 85.
9-
خطبه 197.
10-
خطبه ـ 225.
11-
خطبه 220.