مَهَل
پيش آمد در خير و نيكوئى معانى مَهلمُهل
فلزّ گداخته ريم و زهر و زرداب قطرانتنك زرداب مرده و ان يستغيثوا يُغاثوا بماء كالمهل يشوى الوجوه "كهف: 29" يومتكون السماء كالمهل "معارج: 8"مَهلاً
آهسته آهسته رو آرام باش مفعولمطلق محذوف العامل است، يعنى امهل مهلامُهَلِّب
هجو كنندهمُهَلَّب
هجو شدهمُهَلَّببنابىصفرة
ظالم بن سراق ازدى عتكىمكنى به ابوسعيد به سال هفتم هجرى در دبا متولد شده و در بصره پرورش يافت سپس درروزگار خلافت خليفه دوم با پدرش به مدينه منتقل شد از جانب مصعب بن زبير والىبصره گشت در سمرقند چشمش را كور كردند مدت نوزده سال با ازارقه بجنگيد سرانجامآنها را تار و مار ساخت، به سال 79 ه ق از جانب عبدالملك بن مروان به ولايت خراسانمنصوب گشت و در سال 83 و به قولى 102 در اين شهر درگذشت "اعلام زركلى"مُهَلَّبيان
خاندان مهلبى، آل مهلب ابوصفرهاز مردم يمن از جانب اميرالمؤمنين على "ع" امير يمن بود و مهلب پسر او از سوىعبداللَّه بن زبير امارت خراسان يافت و با خوارج جنگها كرد و آنان را چند نوبتشكست داد و چون حجاج بن يوسف حاكم خراسان و عراق شد هر چند كوشيد مهلب را ازامارت جيوش خلع كند نتوانست عاقبت حجاج را به امارت خراسان فرستاد و در سال 102وفات نمود و مغيرة بن مهلب امارت مرو داشت و به مرو در حيات پدر فرمان يافت، ويزيد بن مهلب پس از پدر سه سال والى خراسان بود سپس حجاج او را معزول كرد و امارتخراسان را به برادرش مفضل بن مهلب داد و مفضل مردى عالم و سخاوتمند بود و سليمانبن عبدالملك در خلافت خويش امارت خراسان را به اصالت به يزيد بن مهلب سپرد، عمر بنعبدالعزيز يزيد را از امارت آنجا عزل و در بند كرد و مخلد بن يزيد بن مهلب را نيزجرّاح امير خراسان بگرفت و دست بسته به دمشق نزد عمر فرستاد ولى عمر بر او ببخشودو آزادش كرد پس از مرگ عمر بن عبدالعزيز يزيد بن مهلب به بصره رفت و يزيد بنعبدالملك پسر خود مسلمه را به جنگ او فرستاد و يزيد در اين جنگ كشته شداز بزرگان اين خاندان روح بن حاتم مهلّبى استاز نسل آنها فقها و محدثين در بيهق و نيشابور از قبيل ابوعبداللَّه محمد بن يحيىفقيه معروف و ديگران زندگى مىكردهاند "لغت نامه دهخدا"مُهلَت
مهلة زمان كه بدهند اجل فرصت كهبدهند اميرالمؤمنين "ع" در صفت شخص گمراه: و هو فى مهلة من اللَّه يهوى معالغافلين و يغدو مع المذنبين "نهج: خطبه 153"مهلت دادن خداوند، بندگان را و تعجيل ننمودندر عقوبت آنها كه از سنن الهى و در قرآن و حديث مكرّر از آن ياد شده فذرنى والمكذّبين اولى النعمة و مهّلهم قليلا "مزّمّل: 11" فمهّل الكافرين امهلهمرويدا "طارق: 17"امام باقر "ع" فرمود: خداوند چهل سال فرعونرا مهلت داد چه از آن روز كه به موسى و هارون فرمود: قد اجيبت دعوتكما تا روزىكه فرعون به دريا غرق شد چهل سال به طول كشيد كه جبرئيل مىگفت: من مكرر به خداوندعرض مىكردم: وى مىگويد: انا ربّكم الاعلى و تو او را مهلت مىدهى؟! خداوند مىفرمود:بندهاى "ضعيف" چون تو چنين مىگويد "بحار: 128/13"از امام صادق "ع" آمده كه چون يوسف به نزدنمرود شد نمرود به وى گفت: اى ابراهيم در چه حالى؟ يوسف گفت: من ابراهيم نيستم، منيوسف فرزند يعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهيمم "نمرود به سيما اشتباها وى راابراهيم پنداشته بود" امام صادق "ع" فرمود: اين همان نمرود بود كه با ابراهيم درنزاع بوده و او را در آتش افكند و "خداوند آنقدر به وى مهلت داد كه" وى چهارصد سالجوان زيستاميرالمؤمنين "ع" فرمود: اى فرزند آدم چونديدى خداوند سبحان نعمتهايش را پياپى به تو ارزانى مىدارد و تو به معصيتش سرگرمىبرحذر باش "كه خطر نزديك است" و فرمود: خداوند هيچ كسى را به بلائى چون بلاى مهلتو فرصت دادن مبتلى نساخته امام صادق "ع" فرمود: چون خداوند خير بندهاى بخواهدهرگاه به گناهى دست زند بلائى او را دامنگير سازد كه به ياد توبه افتد، و چون بدىبندهاى خواهد هرگاه مرتكب گناهى شود نعمتى به وى دهد كه توبه را از ياد ببرد و بهگناهش ادامه دهد "بحار: 42/12 و 387 383/73"مُهلتدادنخداوند
گناهكاران را به توبه: ازحضرت رسول "ص" روايت شده كه: چهار چيز است كه با وجود آن چهار هيچ بنده دچار تباهىو بدبختى نشود مگر خود خويشتن را به هلاكت بكشد: 1 بنده چون به كار خيرى تصميمبگيرد گرچه به مرحله عمل نرسد خداوند بر اثر نيت خيرش حسنهاى در نامه عملش ثبتنمايد 2 چون كار نيكى انجام دهد ده برابر ارزش آن به وى پاداش دهد 3 هرگاه بهگناهى تصميم بگيرد تا گاهى كه مرتكب آن نشده چيزى بر او نوشته نشود 4 اگر مرتكبگناهى شد خداوند هفت ساعت وى را مهلت دهد و فرشته نويسنده حسنات به ملك نويسندهگناه گويد: شتاب مدار، باشد كه وى كار خيرى انجام دهد و موجب محو گناهش گردد كهخداوند فرمود: انّ الحسنات يذهبن السيّئات و يا شايد استغفار كند كه اگر بگويد: استغفراللَّهالذى لا اله الاّ هو عالم الغيب و الشهادة العزيز الحكيم الغفور الرحيم ذوالجلال والاكرام و اتوب اليه چيزى بر او نوشته نشود و چون هفت ساعت بگذرد و نه حسنهاىانجام دهد و نه استغفار كند فرشته حسنات به فرشته سيئات گويد: بنويس بر اين بدبختمحرومامام باقر "ع" فرمود: بنده گناهى را مرتكبنگردد مگر اين كه خداوند هفت ساعت وى را مهلت دهد، اگر توبه كرد و از كرده خويشپوزش خواست آن گناه نوشته نشود و اگر توبه نكرد يك گناه در نامه عملش ثبت گردد "بحار:326/5 و 426/71"مُهلِك
كشنده هلاك كننده نابود كننده وما كان ربّك مهلك القرى حتى يبعث فى امّها رسولا "قصص: 59"مَهلَك
هلاكتگاهمَهلِك
زمان يا مكان هلاكت و تلك القرىاهلكناهم لمّا ظلموا و جعلنا لمهلكهم موعدا "كهف: 59"مُهلِكات
جِ مهلكة موجبات هلاكت و تباهى ضدّمنجيات رسول اللَّه "ص": ثلاث مهلكات: شحّ مطاع و هوى متّبع و اعجاب المرء بنفسه "بحار: 6/70"مَهلَكَة
هلاكتگاهمُهلِكَة
مؤنث مهلك كشنده هلاك كنندهمُهَلِّل
تهليل كننده گوينده لا اله الاّاللَّهمُهلَة
مهلت درنگ و آهستگى اسم است ازامهال به مهلت رجوع شودمُهَلهِل
هلهله زننده لقب عدىّ بن ربيعه استاز شاعران دوره جاهليت و از قبيله ربيعه، وى خال امرؤالقيس بن حجر است، و گويند: اولكسى كه قصيده كرد او بود ديوان او را ابوسعيد سكّرى و اصمعى و ابن السكين گردكردهاند "ابن النديم"مُهِمّ
اسم فاعل از اهمام بىآرام كننده واندوهگين گرداننده كار سخت و قابل توجه امر خطير اميرالمؤمنين "ع": من اشتغلبغير المهمّ ضيّع الاهمّ "غررالحكم"مَهما
هر چه از ادوات شرط و يا استفهام است و قالوا مهما تأتنا به من آية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين "اعراف: 132" گويند:اسم است به دليل عود ضمير به آن در همين آيه، و گويند: حرف است به دليل قول زهير:و مهما يكن عند امرء من خليقةو ان خالها تخفى على الناس تعلممهما را سه معنى است: يكى آن كه متضمّن معنىشرط و نيز مفهم معنى زمان باشد، چون: مهما تفعل افعل دوم آن كه معنى زمان و شرطهر دو را دهد و ظرف فعل شرط باشد، چون:و انّك مهما تعط بطنك سؤلهو فرجك نالا منتهى الذمّ اجمعاسوم آن كه معنى استفهام دهد، چون:
مهما لى الليلة مهماليه
اودى بنعلىّ و سرباليه
اودى بنعلىّ و سرباليه
اودى بنعلىّ و سرباليه