دائرة المعارف جامع اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف جامع اسلامی - نسخه متنی

عباس به نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مِهَن

جِ مهنة حرفه‏ها

مُهَنّا

گوارا شده گوارا

مُهَندِس

اندازه گيرنده عالم به علم هندسه

مِهنَة

خدمت حذاقت در كار شغل و حرفة ج: مِهَنو مُهَن

مُهَنَّد

شمشير كه از آهن هندى ساخته باشند

مَهواة

مغاكى ميان دو كوه و مانند آن پرتگاهاميرالمؤمنين "ع": انّ الصادق على شرف منجاةٍ و كرامة، و الكاذب على شفا مهواة وهلكة "بحار: 291/77"

مُهَوَّس

ديوانه ابله

مَهُولَة

هائل ترسناك ترس‏آور

مَهوَة

نوعى غذا كه از ماهى فراهم كنند به كامخ رجوع شود

مُهَيّا

آماده شده ساخته

مِهيار

بن مرزويه ديلمى كاتب و شاعر معروفعرب كه ديوان شعر او مشهور و شعرش جامع فصاحت عرب و معانى عجم است وى ايرانى تبارو در بغداد متولد شد و به درب رباح كرخ بغداد منزل داشته، معاصر سيد رضى بوده، دراصل مجوسى بوده و به دست سيد رضى اسلام آورد و مذهب تشيع انتخاب نمود خطيب بغدادىنام او را در تاريخ بغداد آورده و او را ستوده و گفته‏اند ديوان شعر او در چهارمجلد بوده وى در مدح خاندان نبوت ابيات و قصائد بسيار سروده و شيخ مفيد و سيد رضىرا به قصائدى رثاء گفته مهيار در سال 428 در بغداد درگذشت "سفينة البحار و اعلامزركلى"

مَهيب

مرد سهمناك كه خوف و سهم از او بارد ومردم از او ترسند صاحب غياث اللغات گويد: استعمال اين كلمه به ضم ميم خطا است، ودر اصل مهيب منه بوده است، چه مهيب صيغه اسم مفعول از هيبت كه مصدر لازم استبدون تقدير حرف جر درست نباشد

مُهَيّج

انگيزاننده

مَهيَع

را ه روشن ج: مهايع

مَهِيل

فرو ريخته يا روان از رمل و شن يومترجف الارض و الجبال و كانت الجبال كثيباً مهيلاً : روزى كه زمين بلرزد و نيزكوهها، و كوهها مانند تلهاى شن روان بوند "مزّمّل: 14"

مُهَيمِن

ايمن كننده از خوف ايمن اصل آنمؤيمن بوده است از امانة، همزه آن به جهت تفخيم قلب به هاء شده و يا اسم فاعل استاز هيمن يهيمن هيمنة، به معنى مراقب هواللَّه الذى لا اله الاّ هو الملك القدّوسالسلام المؤمن المهيمن العزيز الجبّار المتكبّر "حشر: 23" و انزلنا اليكالكتاب بالحقّ مصدّقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمناً عليه "مائدة: 48"

مَهِين

ضعيف ذليل بى‏مقدار پست بى‏توان ثمجعل نسله من سلالة من ماءٍ مهين "سجدة: 8" ام انا خير من هذا الذى هو مهين و لايكاد يبين "زخرف: 52"

اميرالمؤمنين "ع": لا خير فى معين مهين و لافى صديق ظنين "نهج: نامه 31"

مِهين

بزرگترين

مَى

شراب خمر مدام راح صهبا باده مى ازنجاسات و نوشيدن آن در اسلام حرام و از گناهان كبيره است

خداوند در مورد مى سه آيه نازل فرموده، نخست: يسألونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر مننفعهما "بقرة: 219"

پس از نزول اين آيه جمعى از مسلمانان نوشيدنمى را ترك نمودند و برخى هنوز مى‏نوشيدند، تا اين كه روزى يكى در حال مستى به نمازپرداخت و در حال نماز هذيان گفت، اين آيه نازل شد: يا ايّها الذين آمنوا لاتقربوا الصلاة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون "نساء: 43"

باز هم عدّه‏اى به نوشيدن ادامه دادند، ازجمله عمر بن خطاب، نوشيد و مست گشت و استخوان چانه شترى برداشت و سر عبدالرحمن بنعوف را با آن شكست و سپس نشست و بر كشتگان جنگ بدر از مشركين به گريه پرداخت واشعار اسود بن عبديغوث كه در اين باره گفته بود همى خواند كه اين دو بيت از آن قصيدهاست:




  • الا من مبلغ الرحمن عنى
    فقل للَّه يمنعنى شرابى
    و قل للَّه يمنعنى طعامى



  • بانّى تارك شهر الصيام
    و قل للَّه يمنعنى طعامى
    و قل للَّه يمنعنى طعامى



اين خبر به پيغمبر "ص" رسيد، حضرت با خشمتمام در حالى كه رداء خويش را به زمين مى‏كشيد از خانه بيرون شد، حربه به دست داشتكه مى‏خواست به فرق عمر بنوازد ولى حلم نبوت وى را مانع گشت و گفت: اعوذباللَّه منغضب اللَّه و رسوله كه در اين حال اين آيه نازل گرديد: انّما يريد الشيطان انيوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدّكم عن ذكراللَّه و عنالصلاة فهل انتم منتهون "مائدة: 91"

عمر چون آيه شنيد گفت: انتهينا دگر نخواهمنوشيد "ربيع‏الابرار: 51/4"

به شراب رجوع شود

مَياثِر

جِ ميثرة يعنى جامه‏اى كه بر روىجامه‏ها پوشند در حديث است كه نهى رسول اللَّه "ص" عن المياثر الحمر "بحار: 277/58"

مَيّاد

بسيار خرامنده

مَيازيب

جِ ميزاب ناودانها

عن ابى جعفر "ع": اذا قام القائم سار الىالكوفة و هدم بها اربعة مساجد - الى ان قال - و ابطل الكنف و الميازيب الى الطرقات "وسائل:436/25"

مَيّال

صيغه مبالغه است از ميل و به معنى ستم‏پيشهاميرالمؤمنين "ع" هنگامى كه بر مردم كوفه خشم مى‏گيرد و آنها را از تسلّط حجّاجابن يوسف - در آينده - بر آنها خبر مى‏دهد: اما واللَّه ليسلّطنّ عليكم غلام ثقيفالذيّال الميّال : به خدا سوگند كه بر شما چيره شود آن جوان ثقفى متكبّر ستمكار "نهج: خطبه 116"

مَيامِن

جِ ميمنة به معنى بركتها و سعادتها

مِيان

بين، وسط در حديث رسول "ص" به ابوذرآمده: هر آنكس ميان خود و خدا را اصلاح كند خداوند گرفتاريهاى ميان او و بندگان رااصلاح نمايد "بحار: 113/27"

مِيانجى

مصلح و آشتى دهنده ميان دو كس به آشتىدادن رجوع شود

ميانجى

سيد ابراهيم خردمند فرزند آقامير بشرفرزند سيد يوسف "

1370-1291ه ش" از نسل سيدالساجدين امام على بن الحسين "ع" قريب به24 واسطه؛ فقيه، محقق، رجالى و از دانشمندان فعال و خدوم معاصر، منشأ آثار و بركاتو منبع فيوضات و ثمرات

معظم‏له در يكى از روستاهاى تابعه شهرستانميانه آذربايجان از خانواده‏اى روحانى برخاسته و در بيت علم و فرهنگ نشو و نمايافته است، مقدمات علوم را در محضر پدر و عم خويش و ديگر دانشمندان منطقه فراگرفتهو سپس به عزم طىّ مراحل عاليه به دارالعلم نجف اشرف رهسپار گرديد و از حوزه‏هاىدرس بزرگانى مانند سيد ابوالحسن اصفهانى و سيد محسن حكيم و سيد ابوالقاسم خوئى "قدساللّه اسرارهم" بهره‏ها برده و به سال 1327 ه ش نجف را به قصد قم ترك گفت و پس ازاقامت مدتى كوتاه در اين شهر، به سال 1328 به تهران هجرت نمود و سرانجام عمر بابركت خود را در سلخ شهر محرم‏الحرام سال 1412 مطابق 20 مرداد 1370 در آنجا سپرىساخت و جسد پاكش در قبرستان بهشت‏زهراى اين شهر به خاك سپرده شد

مؤلفات وى عبارتند از:

1- العيون العبرى

2- سخنان برگزيده

3- راهنماى امت

4- المستطرف

عمده اثرى كه از رشحات قلم صاحب ترجمه بهعرصه دانش ظهور يافته خدمات ارزنده تحقيقيه و تصحيحيه‏اى است كه به متون حديثى وفقهى و يا تاريخى شيعه نموده است، و آنها عبارتند از تصحيح كتابهاى: بحارالانوارمجلسى و وسائل الشيعه و كشف الغمه فى معرفة الائمة و شرح نهج‏البلاغه خوئى و احقاق الحق و ناسخ التواريخ و جواهرالكلام

ميانه

و سط بين اثناء حين خلال

ميانه‏روى

اعتدال قصد اقتصاد دورى ازافراط و تفريط در افعال و اقوال و جميع حالات از جمله صفاتى كه در دين مقدساسلام، در صدر فضائل قرار گرفته و در مورد آن تاكيد فراوان شده است، ميانه‏رو بودنو حدّ وسط اتخاذ نمودن در شئون مختلف حيات است، چنان كه اين دين از ضد اين صفتيعنى افراط و زياده‏روى، و تفريط و كوتاهى نهى اكيد نموده است

آيات قرآن و روايات از پيغمبر "ص" و آل دراين باره فراوان است، از جمله:و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطهاكلّ البسط فتقعد ملوما محسورا : اى رسول ما نه هرگز دست خود را "به دهش" به كلّىبسته دار و نه بسيار باز و گشاده دار كه هر كدام كنى به نكوهش و حسرت خواهى نشست"اسراء: 29"و اقصد فى مشيك و اغضض من صوتك : لقمانبه فرزندش گفت: در رفتارت ميانه‏روى اختيار كن و سخن آرام گو، نه با فرياد بلند،كه زشت‏ترين صداها صداى درازگوشان است "لقمان:19"

امام عسكرى "ع" فرمود: سخاوت را حدى است كهاگر از آن بگذرد اسراف است، و هشيارى را اندازه‏اى است كه چون از آن بگذرد تباهىاست، و اقتصاد "احتياط در مصرف" را حدى است كه چون به زيادت شود بخل است، و شجاعترا "نيز" اندازه‏اى است كه اگر از آن تجاوز كند تهور "بى‏باكى" است

امام صادق "ع" فرمود: ميانه‏روى چيزى است كهخدا آن را دوست دارد و اسراف را خداوند دشمن دارد حتى آن هسته كه به دور اندازىهمان نيز چيزى را به كار آيد و حتى زياده مانده آبى كه مى‏نوشى اگر به دور بريزى

در وصيت اميرالمؤمنين "ع" به فرزند آمده كهاى فرزندم در زندگيت ميانه‏رو باش

ايوب بن حر گويد: شنيدم مردى به امام صادق "ع"مى‏گفت: شنيده‏ام كه ميانه‏روى و تدبير در معيشت نيمى از كسب است؟ فرمود: بلكهتمام كسب است، و تدبير در معيشت جزئى از دين است

اميرالمؤمنين "ع" فرمود: هر كه در خرج ميانه‏روىكند تهيدست نگردد

امام صادق "ع" فرمود: من براى كسى كه ميانه‏روباشد ضمانت مى‏كنم كه هرگز تهيدست نشود شب پنج‏شنبه‏اى بود پيغمبر "ص" به مسجدقبا رفتند، حضرت روزه‏دار بود همانجا افطار نمود، پس از افطار فرمود: آيا نوشابه‏اىهست؟ اوس بن خولى انصارى قدحى شير آميخته به عسل حاضر نمود، حضرت چون به لب نهاددريافت كه عسل در ميان شير است، از لب دور كرد و فرمود: اين دو شربت است و به يكىاز آن دو مى‏توان اكتفا نمود، من نمى‏نوشم و بر ديگران نيز حرام نمى‏كنم زيرا مى‏خواهمدر برابر پروردگار متواضع باشم كه اگر كسى در برابر خداوند فروتن بود خدا او رابالا برد و چون تكبّر كند او را به زمين زند و اگر كسى در زندگيش ميانه‏رو باشدخداوند روزيش دهد و اگر اسراف كند محرومش سازد "بحار: 407/69 و 439- 436/71 و 265/16"

اميرالمؤمنين "ع" فرمود: بخشنده باش ولىاسرافگر مباش، اندازه‏دار باش ولى سختگير و ممسك مباش "نهج: حكمت 32"

ميانه‏روى در دوستى و دشمنى به دوستى رجوعشود

ميانه‏روى در عبادت به عبادت رجوع شود

/ 813