يكى از ولايات جنوبى عراق كه اكنون بهعماره معروف است و صاحب منجد آن را كشورى باستانى در آنجا خوانده كه كنار شط العربواقع است و اسكندر در آنجا شهرى بنا نهاد كه اكنون به محمره مشهور استاز حضرت رسول "ص" روايت شده: هنگامى كه آدمرا خداوند از بهشت به هند فرود آورد حوا را به جده و مار را به اصفهان و ابليس رابه ميسان جاى داد "بحار: 65/77"
مَيسِر
قمار باختن قِمار انّما يريدالشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدّكم عن ذكراللَّه "مائدة: 91"عن اميرالمؤمنين "ع": كلّما الهى عن ذكراللَّه فهو من الميسر "بحار: 157/73"
مُيَسِّر
سهل و آسان كننده
مُيَسَّر
ممكن و هر چيز سهل و آسان كرده شدهو ممكن الحصول
مُيسِّر
بن عبدالعزيز نخعى مداينى كوفى معروفبه بياع الزطى از ياران امام باقر و امام صادق "ع" و در زمان امام صادق "ع" ازدنيا رفته وى از رواة ممدوح است كشى گويد: روايات بسيارى در مدح او آمده و عقيقىگفته است: خاندان محمد "ص" او را ستودهاند وعلى بن الحسن گويد: او مردى ثقه بودهو نقل است كه امام باقر "ع" به وى فرمود: اى ميسر چند بار اجلت رسيده ولى بر اثرصله رحمى كه كردى بتأخير افتاد "جامع الرواة"از خود او نقل شده كه گفت: روزى بعزم زيارتامام باقر "ع" به درب خانه آن حضرت رفتم در زدم دختركى پنج ساله از كنيزان آن حضرتبه دم در آمد من دستم را به روى دست او نهادم و به وى گفتم: به آقايت بگو ميسر دمدر است حضرت از اندرون خانه صدا زد اى نابكار بدر آى چون به خدمتش رفتم فرمود: اىميسر اگر شما پنداريد كه اين ديوارها چنان كه جلو چشم شما مىگيرد چشم ما را نيزحاجب مىباشد پس ميان ما و شما چه تفاوت؟! عرض كردم: فدايت گردم به خدا سوگند اينكار بدين منظور كردم كه ايمانم به شما بيشتر شود "بحار: 258/46"
مَيسَرَة
سوى دست چپ سمت چپ مقابل ميمنة فراخدستى و توانگرى وان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة "بقرة: 280"
مِيسَم
آلت داغ آنچه بدان داغ كنند مكواة
مَيسور
آسان شدن آسان ممكن و ميسّر قاعدهميسور از جمله قواعده فقهيه است مفاد اين قاعده اين است كه: امورى كه از مكلّفميسور و ممكن است نتواند ترك كند باستناد آن كه برخى آنها ميسور نيست و گفتهاند: الميسور لايسقط بالمعسور و ما لايدرك كله لايترك كله و اذا امرتكم بشىءفأتوا منه ما استطعتم "فرهنگ معارف اسلامى"
مَيسون
نام دختر بجدل كلبى مادر يزيد بنمعاويه
ميش
گوسفند بعربى ضأن
ميشوم
نامبارك و ناخجسته و نافرجام وبداختر، ضد ميمون اين لفظ غلط است وصحيح آن مشئوم يا مشوم است زيرا "يشم" در لغتعرب نيامده و ظاهراً اين غلط از تقابل آن با ميمون برخاسته باشدامام باقر "ع" فرمود: خداى را بندگانى است كهبا مال و ثروتشان خير و بركت از وجودشان مىتراود، خود زندگى خوبى دارند و ديگراننيز در كنار آنها زندگى مىكنند، اين طبقه در ميان مردم به باران مىمانند و خداىرا بندگانى است ملعون، مشوم كه نه خود زندگانى درستى دارند و نه خيرشان به مردم مىرسد،اينان به ملخ مىمانند كه به هرچه برسند آن را نابود سازند "بحار: 180/78"
ميضاة
جاى دست و روى شستن وضوخانه دستشوئى
ميعاد
و عده دادن انّ اللَّه لايخلف الميعاد "رعد: 31" وعدهگاه قل لكم ميعاد يوم لاتستأخرون ساعة و لاتستقدمون "سبأ: 30"
مَيَعان
روانى و گداختگى
مِيغ
ابر سحاب غيم
مِيقات
هنگام كار هنگام فجمع السحرةلميقات يوم معلوم "شعراء:38" وقت مقرر، وقت وعده داده شده انّ يوم الفصل كانميقاتا "نبأ: 17"جاى احرام بستن حج يا عمره ج: مواقيت حجاجآفاقى را پنج ميقات است: ميقات اهل مدينه، ذو الحليفة؛ ميقات مردم مصر و شام وديار مغرب، جحفة؛ ميقات مردم نجد، قرن المنازل؛ ميقات اهل يمن، يلملم؛ و ميقاتعراقيان، ذات عرق به حج نيز رجوع شود
ميكائيل
از بزرگان ملائكه است و در حديثآمده كه وى بر ملائكهاى كه بر ارزاق موكلاند همچون ابر و ملائكه رعد و برق وملائكه باد و باران و غيره سرورى دارد "بحار: 221/59"
مِيكال
نام ديگر يا مخفّف ميكائيل فرشتهروزى من كان عدوّا للَّه و ملائكته و رسله وجبريل و ميكال فانّ اللَّه عدوّللكافرين "بقرة: 98" عطف جبريل و ميكال بر ملائكة، به جهت امتياز فرد خاصى ازافراد كلّى بر ديگر افراد، همچون عطف نخل و رمّان بر فاكهة استشأن نزول آيه يهود است كه به وجوهى خرافى بااين دو ملك مقرّب خداوند عداوت مىورزيدند
مَيگو
جانورى دريائى كه آن را ملخ دريائى وروبيان نيز گويند به روبيان رجوع شود
مَيل
برگرديدن گشتن به يكسو شدن منحرفگشتن ويريد الذين يتّبعون الشهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً "نساء: 272"
مِيل
هر آلت فلزى باريك و بلند آنچه بدانسورمه و توتيا در چشم كشند
مِيلاد
زمان ولادت ج: مواليد
مَيَلان
مايل شدن خميدن
ميلغة
ميلغ خنورى كه سگ در آن آب خورد ومنه حديث علىّ "ع": انّ رسول اللَّه بعثه لِيَدِىَ قوما قتلهم خالد بن الوليد،فاعطاهم حتّى دية ميلغة كلابهم "نهاية، كامل"
مَيمَنَت
بركت يمن نيكبختى
مَيمَنَة
خجستگى سوى دست راست فاصحابالميمنة ما اصحاب الميمنة "واقعة: 8" از اميرالمؤمنين "ع" روايت شده كه اصحابميمنة همان مؤمنان راستيناند "بحار: 65/25"
مَيمون
مبارك خجسته
مَيمون
بوزينه
ميمون
بن اقرن وى بعد از ابوالاسود دوئلى درعلوم عربيه پيشواست نحو و سائر علوم عربى را از ابوالاسود آموخت و عنبسة بن معداناز وى اخذ علوم كرده است "ابن النديم"