خوشبختى كاذب ! - سیمای خوشبختی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیمای خوشبختی - نسخه متنی

حمید رسائی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خوشبختى كاذب !

1 - الإمام عليّ(ع): ما قالَ الناسُ لِشي ءٍ «طُوبى لَه» إلّا و قَد خَبَأَ لَه الدَهرُ يومَ السُوءِ. (1)

(تاكنون) مردم به چيزى «خوشا به حال او» نگفته اند، مگر آن كه روزگار، روز بدى را براى او فراهم ساخته است.

2 - الإمام الصادق(ع): اتّقوا المُحقّراتِ مِن الذُنوبِ فإنّها لا تُغفَرُ. قُلتُ: و ما المُحقرّاتُ ؟ قالَ(ع): الرَجُلُ يُذنِبُ الذَنبَ فَيقولُ: طُوبى لِي لَو لَم يَكنْ لِي غَيرَذلِك. (2)

بپرهيزيد از گناهان كوچك كه آمرزيده نمى شود (زيد شحام مى گويد:) پرسيدم: گناهان كوچك چيست؟ امام(ع) فرمود: اين كه كسى، گناهى انجام دهد و با خود بگويد: خوشا به حالم اگر غير از اين گناه، گناهى نداشته باشم.

3 - اللَّهُ تباركَ و تعالى في الصحيفةِ السابعة و العشرين من صُحفِ إدريسَ النبيِّ(ع) : عَجَباً لِمَن يَقولُ لِمَن ماتَ مِن الأئمّةِ الخُطاةِ، طُوبى لَه فقَد عاشَ عُمْراً طَويلاً ونالَ خَيْراً جَزِيلاً، و سُرورَاً عَظيماً، و مُلْكاً جَسِيماً، و تَمَتّعَ بالأهلِ و الوَلَدِ و السَعةِ و الغِنى ، ثُمّ ماتَ كَرِيماً وادِعاً (3) ، و لم يُلاقِ هَواناً، أماعَلِمتُم أنّه تَمتَّعَ قَلِيلاً و خَلَّفَ وراءَه حِساباً طَوِيلاً، واحتَملَ مِن أوزارِه عِبئاً ثَقِيلاً، و كانَتْ أيّامُه في سُرورِه و غِناهُ، و مُلكِه و دنُياهُ كحُلْمِ النائمِ و مَجرى السَرابِ، لَم يَحصلْ مِنه عِندَ انقِضائهِ إلّا على تَبعةِ حِسابٍ و مُكابَرةِ خُلودِ العَذابِ . (4)

خداوند تبارك و تعالى - در بيست و هفتمين صحيفه ادريس پيامبر(ع) - مى فرمايد: عجبا از كسانى كه وقتى يكى از پيشوايان ظلم بميرد، مى گويند: «خوشا به حالش، مدت زيادى زندگى كرد و به نعمتهاى فراوان و كامروايى بسيار و حكومتى در خور دست يافت، از زن و فرزند و روزى بسيار و غناى مالى لذت كامل برد و با كرامت و بزرگمنشى جهان را ترك گفت و هيچ سختى و رنجى نديد». آيا نمى دانيد كه لذت او ناچيز بود و براى آينده خود، حسابرسى طولانى به جاى گذاشت و بار سنگينى از وزر و وبال با خود برد، روزگار شادى و بى نيازى و پادشاهى و دنياى او همچون رؤيايى در خواب و افسانه اى در سراب بود و هنگام ترك دنيا چيزى جز پس دادن حساب و جاودانگى عذاب به دست نياورد.

شجره طوبى

1 - رسول اللَّه(ص): (طُوبى ) شَجرةٌ في الجَنّةِ مَسيرةُ مائةِ عامٍ، ثِيابُ أهلِ الجنّةِ يَخرجُ مِن أكمامِها. (5)

(طوبى) درختى است در بهشت (كه بلندى آن) به اندازه پيمودن صد سال است، لباسهاى بهشتيان از لايه هاى (لطيف) آن به وجود مى آيد.

2 - رسول اللَّه(ص): طُوبى شَجرةٌ غَرَسَها اللَّهُ بِيَدِه و نَفخَ فِيها مِن رَوحِه تَنبتُ بالحُلي و الحُلَلِ و الثِمارُ مُتدليةٌ على أفواهِ أهلِ الجَنّةِ و إنّ أغصانَها لَتُرى مِن وَراءِ سُورِ الجَنّةِ و هيَ في مَنزلِ عليِّ بنِ أبي طالِب(ع) لَن يُحرمَها وَليُّة وَ لَن يَنالَها عَدوُّه. (6)

طوبى درختى است كه خداوند به دست (قدرت) خويش آن را كاشته است و از روح خود در آن دميده، (درختى است) كه از آن زر و زيورهاى ارزشمند و پارچه هاى گران قيمت تهيه مى شود و ميوه هاى آن بر دهان بهشتيان آويخته است، شاخه هايش از پشت ديوار بهشت ديده مى شود و آن درخت در خانه على بن ابى طالب(ع) قرار دارد، دوستدار على از آن محروم نمى شود و دشمن على به آن نمى رسد.

3 - رسول اللَّه(ص): لمّا أُسري بِي إلى السَماءِ، فَصِرتُ في سَماءِ الدُنيا حتى صُوِّتَ في السماءِ السادسةِ فإذا أنا بِشَجرةٍ لَم أرَ شَجرةً أحسنَ مِنها و لا أكبرَ مِنها. فقُلتُ لِجَبرئيلَ: يا حَبيبِي، ما هذه الشَجَرةُ. قالَ: هذه طُوبى يا حَبيبي. فقُلتُ: ما هذا الصَوتُ العالِي الجَهْورِي؟ (7) قالَ: هذا صَوت طُوبى . قلتُ: أيُّ شَي ءٍ يقولُ ؟ قالَ: يَقولُ، وا شَوقَاهُ إليكَ يا عَليَ بن أبي طالِب. (8)

هنگامى كه مرا شبانه به آسمان بردند، به آسمان دنيا وارد شدم، تا اينكه به آسمان ششم رسيدم، ناگهان (در برابر خود) درختى ديدم كه تا به آن زمان درختى زيباتر و بزرگتر از آن نديده بودم، به جبرئيل گفتم: دوست من ! اين چه درختى است ؟ جبرئيل گفت: دوستم، اين درختِ طوبى است. گفتم: اين صداى بلند و رسا چيست ؟ گفت: اين صداى درخت طوبى است. گفتم: چه مى گويد ؟ گفت: مى گويد؛ چه اشتياقى دارم به تو اى على بن ابى طالب.

4 - حمّاد بن عبداللَّه: قَرأتُ في الإنجيلِ... قالَ عيسى (ع): يا رَبِّ و ما طوبى ؟ قالَ: شَجرةٌ في الجَنّةِ، أنا غَرَستُها تُظِلُّ الجِنانَ، أصَلُها من رِضوانَ، و ماؤها من تَسنِيم، بَردُه بَردُ الكافورِ، و طَعمُه طَعمُ الزَّنجِبيل، مَن شَرِبَ مِن تلكَ العَينِ شُربةً لا يَظمأ بَعدَها أبداً. فقالَ عيسى (ع): اللّهمَّ اسقِنِي مِنها. قالَ: حَرامٌ يا عِيسى على البَشَرِ أنْ يَشرَبُوا مِنها حتّى يَشربَ ذلكَ النَبيُّ، و حَرامٌ على الاُممِ أنْ يَشربُوا مِنها حتّى يَشربَ اُمّةُ ذلكَ النَبيِّ. (9)

حماد بن عبداللَّه بن سلمان مى گويد: در انجيل خواندم... عيسى(ع) خطاب به خداوند عرض كرد: پروردگارا ! طوبى چيست ؟ خداوند فرمود: درختى است در بهشت كه من آن را كاشته ام تا سايه گستر بهشت باشد، ريشه و تنه آن درخت از (بهشت) رضوان و آب آن از (چشمه) تسنيم است، طبيعت سرد آن همچون طبيعت سرد كافور است و مزه آن مانند مزه زنجبيل، هر كس از آن چشمه بنوشد، پس از آن هرگز تشنه نمى شود. سپس عيسى(ع) (مشتاق آن درخت شد و) گفت: خداوندا مرا از آن سيراب ساز. خداوند فرمود: عيسى، بر بشر حرام است از آن چشمه بنوشد تا اينكه آن پيامبر (رسول اكرم(ص)) از آن بنوشد و بر امتها حرام است از آن بنوشند تا اينكه امت آن پيامبر از آن بنوشد.

5 - الإمام الباقر(ع): سُئلَ رَسولُ اللَّهِ(ص) عَن قولِه: (طُوبى لَهُم و حُسّنُ مَآبٍ) قالَ: شَجرةٌ في الجَنّةِ أصلُها في دارِي و فَرْعُها على أهلِ الجَنّةِ، ثُم سُئلَ مَرّةً اُخرى فقالَ: شَجرةٌ في الجَنّةٍ أصلُها في دارِ عليِّ و فَرعُها على أهلِ الجَنّةِ. قِيلَ لَه: سَألتُك عَنها يارَسولَ اللَّهِ فقُلتَ أصلُها في دارِي و فَرعُها على أهلِ الجَنةِ. فقالَ(ص): إنَّ دارِي و دارَ عليٍّ واحدةٌ. (10)

از رسول خدا(ص) در مورد آيه (طُوبى لهم وحسن مآب) سؤال شد، حضرت فرمود: (طوبى) درختى است در بهشت، ريشه و تنه آن در خانه من و شاخه هاى آن بر سر بهشتيان است. سپس بار ديگر از حضرت (در مورد درخت طوبى) سؤال شد، ايشان فرمود: درختى است در بهشت، تنه و ريشه آن در خانه على و شاخه هاى آن بر سر بهشتيان سايه افكن است. به حضرت گفتند: يا رسول اللَّه (پيشتر) از آن درخت سؤال كرديم فرموديد: تنه و ريشه آن در خانه من است و شاخه هاى آن بر سر بهشتيان سايه گستر است، حضرت(ص) در پاسخ فرمود: خانه من و على يكى است.

6 - رسول اللَّه(ص): طُوبى شَجرةٌ في دارِي و أغصانُها في دُورِ أهلِ بَيتِي. ثُمّ قالَ بَعدُ: طُوبى شَجرةٌ في دارِ عليٍّ و أغصانُها في دُورِ أهلِ بَيتِي. فقالَ عُمرُ بُن الخطابِ: يا رسولَ اللَّهِ، ألَيسَ حَدّثْتَنا بالأمسِ أنّ طُوبى شَجرةٌ في دارِكَ؟ فقالَ رسولُ اللَّهِ(ص): أما عَلِمتُ أنّ دارِي و دارَ عليٍّ واحدةٌ. (11)

رسول خدا(ص) فرمود: طوبى درختى است در خانه من و شاخه هاى آن در خانه هاى اهل بيت من است. و پس از مدتى فرمود: طوبى درختى است در خانه على و شاخه هاى آن در خانه هاى اهل بيت من است. پس عمر بن خطاب گفت: اى رسول خدا، آيا ديروز نگفتى كه طوبى درختى در خانه شما است ؟ رسول خدا(ص) فرمود: آيا نمى دانى كه خانه من و على يكى است.

7 - رسول اللَّه(ص): يا عليُّ... أنتَ صاحِبُ شَجرةِ طُوبى في الجَنّةِ، أصلُها في دارِكَ و أغصانُها في دارِ شِيعتِكَ و مُحبِّيكَ. (12)

على جان !... تو صاحب درخت طوبى در بهشت هستى، ريشه و ساقه آن درخت در خانه تو و شاخه هاى آن در خانه شيعيان و دوستداران تو است.

8 - رسول اللَّه(ص): - عندما سألَه عليٌّ(ع) عن شجرةِ طُوبى -: شَجرةٌ في دارِكَ في الجَنّةِ لَيسَ دارٌ مِن دُورِ شِيعَتِكَ في الجَنّةِ إلاّ وَ فِيها غصنٌ مِن تلكَ الشَجرةِ، تَهدِي (تَهدِلُ - خ ل) عَليهم (إليهم - خ ل) بِكُلّ ما يَشتَهُونَ. (13)

رسول خدا(ص) - وقتى كه على(ع) از درخت طوبى پرسيد - فرمود: درختى است در بهشت در خانه تو و هيچ خانه اى از خانه هاى شيعيان تو در بهشت نيست مگر آن كه شاخه اى از آن درخت در آن خانه وارد شده، كه براى آنان هر چه بخواهند آماده مى كند.

9 - الإمام الصادق(ع): - عِندما سُئلَ عن شجرةِ طُوبى -: شَجرةٌ في الجَنّةِ، أصلُها في دارِ عليِّ بنِ أبي طالب(ع) و لَيسَ مِن مُؤمنٍ إلّا و في دارِه غصنٌ مِن أغصانِها و ذلكَ قَولُ اللَّهِ عزّوجلّ (طُوبى لَهم و حُسْنُ مَآبٍ). (14)

امام صادق(ع) - وقتى كه از درخت طوبى از ايشان سؤال شد - فرمود: درختى است در بهشت، ريشه و ساقه آن در خانه على بن ابى طالب(ع) است و هيچ مؤمنى نيست مگر آن كه در خانه او شاخه اى از شاخه هاى آن درخت داخل شود و اين همان گفته خداوند است كه فرمود: (طوبى براى آنان است و فرجام نيكويى دارند).

10 - الإمام الصادق(ع): كانَ رسولُ اللَّهِ(ص) يُكثِرُ تَقبيلَ فاطِمةَ، فغَضِبتْ مِن ذلك عائِشةُ، فقالتْ: يا رَسولَ اللَّهِ، إنّكَ لَتُكثِرُ تَقبيلَ فاطمةَ. فقالَ رسولُ اللَّهِ(ص): يا عائشةُ، أنّه لمّا أُسريَ بِي إلى السَماءِ، دَخلتُ الجَنّةَ فَأدنانِي جَبرئيلُ(ع) مِن شَجرةِ طُوبى و ناوَلَنِي مِن ثِمارِها، فأكَلتُه، فَلمّا هَبَطتُ إلى الأرضِ حَوّلَ اللَّهُ ذلكَ ماءً في ظَهرِي فَواقَعتُ بِخَديجةَ فحَمَلتْ بِفاطَمةَ فَما قَبّلتُها إلّا وَجدْتُ رائحةَ شَجرةِ طُوبى مِنها. (15)

رسول خدا(ص) فاطمه را زياد مى بوسيد، كه عائشه بر اين كار رسول خدا غضبناك شد و گفت: رسول خدا ! شما در بوسيدن فاطمه زياده روى مى كنيد. پيامبر(ص) فرمود: عائشه هنگامى كه شبانه مرا به آسمان مى بردند، داخل بهشت شدم پس جبرئيل(ع) مرا به درخت طوبى نزديك ساخت و از ميوه هاى آن نزد من آورد و من از آن ميوه ها خوردم و هنگامى كه به زمين بازگشتم، خداوند آن ميوه ها را در صلب من به آبى تبديل كرد و با خديجه همبستر شدم و او فاطمه را باردار شد، پس هيچ گاه فاطمه را نبوسيدم مگر آن كه بوى درخت طوبى از او به مشامم رسيد.

11 - بلال بن حمامة: خَرجَ عَلينا رسولُ اللَّهِ(ص) ذاتَ يومٍ ضاحِكاً مُستَبشِراً، فقامَ إليهِ عبدُالرحمنِ بن عَوف، فقالَ: ما أضحَكَكَ يا رَسولَ الله؟ قالَ(ص): بشارةٌ أتَتْنِي مِن عندِ رَبِّي، أنّ اللَّهَ لَمّا أرادَ أنْ يُزوّجَ عَليّاً فاطمةَ، أمرَ مَلَكاً أن يَهُزَّ شَجرةَ طُوبى ، فهَزَّها فنَثَرتْ رِقاقاً (16) - يعني صِكاكاً (17) - و أنشأ اللَّهُ مَلائكةً التَقَطُوها، فإذا كانتْ القيامةُ ثَارَتْ المَلائكةُ فِي الخَلقِ، فلا يَرَونَ مُحِبّاً لَنا أهلَ البَيتِ مَحضاً إلاّ دَفَعوا إليهِ مِنها كِتاباً، بَراءةً لَه مِن النارِ. (18)

بلال بن حمامة مى گويد: روزى رسول خدا(ص) در حالى كه خندان بود و خبرهاى خوش داشت بر ما وارد شد، سپس عبدالرحمن بن عوف پيش پاى ايشان بلند شد و پرسيد: اى رسول خدا چه چيز شما را به خنده واداشته است؟ حضرت(ص) فرمود: از سوى پروردگارم بشارتى رسيده است كه خداوند وقتى مى خواست فاطمه را به ازدواج على درآورد، فرشته اى را امر كرد تا درخت طوبى را تكان دهد، پس آن فرشته درخت طوبى را تكان داد و درخت حواله هايى را افشاند، خداوند فرشته ها را دستور داد تا آن حواله ها را گردآورند و هنگامى كه قيامت برپا شود، آن فرشتگان در ميان مردم به جنب و جوش درآمده و دوستدارِ مخلص اهل بيت ما را نمى بينند، مگر آن كه به او نوشته اى از آن حواله ها مى دهند كه موجب برائت آنان از آتش است.

12 - رسول اللَّه(ص): و لَقَد نَحلَ اللَّهُ طُوبى فِي مَهرِ فاطمةَ فجَعَلَها في مَنزِل عَليٍّ. (19)

خداوند، درخت طوبى را به عنوان مهريه فاطمه قرار داد و آن را در خانه على نهاد.

13 - رسول اللَّه(ص): أوّلُ مَن يأكُل مِنْ شَجرةِ طُوبى عليٌّ. (20)

نخستين كسى كه از درخت طوبى تناول مى كند، على است.

14 - رسول اللَّه(ص): ألَا وَ مَن أحبَّ علِيّاً لا يَخرجُ مِن الدُنيا حتى يَشربَ مِن حَوضِ الكَوثَرِ و يَأكلُ مِن شَجرةِ طُوبى و يَرى مَكانَه مِن الجَنّةِ. (21)

آگاه باشيد، هر كس على(ع) را دوست بدارد از دنيا نمى رود مگر آن كه از حوض كوثر مى نوشد و از درخت طوبى مى خورد و جايگاهش را در بهشت مى بيند.

15 - رسول اللَّه(ص): إنّ اللَّهَ عزّوجلّ إذا كانَ أوّلُ يَومٍ مِن شَعبانَ أمرَ بأبوابِ الجَنّةِ فَتُفتَحُ، و يَأمُر شَجرةَ طُوبى فَتُطلِعُ أغصانَها على هذِه الدُنيا... ثمّ يُنادِي مُنادِي رَبِّنا عزّوجلّ: «يا عِبادَ اللَّهِ هذه أغصانُ شَجرةِ طُوبى ، فتَمَسّكُوا بِها، تَرفَعْكُم إلى الجَنّةِ...» فَوَالّذي بَعَثَني بالحَقِّ نَبِيّاً إنّ مَن تَعاطى باباً من الخَيرِ و البِرِّ في هذا اليومِ، فقَد تَعلّقَ بِغُصنٍ مِن أغصانِ شَجرةِ طُوبى ، فهو مُؤدّيهِ إلى الجَنّةِ....

فمَن تَطوّعَ للَّهِ بِصلاةٍ في هذا اليومِ، فقَد تَعلّقَ مِنه بِغُصنٍ.

و مَن صامَ في هذا اليومِ، فقَد تَعلّقَ مِنه بغُصنٍ.

و مَن عَفا عن مَظلمةٍ، فقَد تَعلّقَ مِنه بِغُصنٍ.

و مَن أصلَحَ بينَ المَرءِ و زَوجِهِ، أو الوالِدِ و وَلَدِه أو القَريبِ و قريبِه أو الجارِ و جارِه أو الأجنَبيّ والأجنبيّةِ، فقَد تَعلّقَ مِنهُ بِغُصنٍ.

و مَن خَفّفَ عن مُعسرٍ مِن دَيْنهِ أو حَطَّ عَنه، فقَد تَعلّقَ مِنه بغُصنٍ.

و مَن نَظَرَ في حِسابِه فرأى دَيناً عَتِيقاً قد أيسَ مِنه صاحِبُه، فأدّاهُ، فقَد تَعلَّقَ مِنه بغُصنٍ.

و مَن كَفَلَ يَتيماً، فقَد تَعلّقَ مِنه بِغُصنٍ.

و مَن كَفّ سَفِيهاً عَن عرضِ مُؤمنٍ، فقَد تَعلّقَ منهُ بِغُصنٍ.

و مَن قَعدَ يَذكُرُ اللَّهَ و نَعماءَهُ و يَشكُرُهُ عَليها، فقَد تَعلّقَ منه بغُصنٍ.

و مَن عادَ مَريضاً، فقَد تَعلّقَ مِنهُ بِغُصنٍ.

و مَن شَيّعَ فيهِ جَنازةً، فقَد تَعلّقَ مِنهُ بِغُصنٍ.

و مَن عَزّى فيهِ مُصاباً، فقَد تَعلّقَ مِنهُ بِغُصنٍ.

و مَن بَرَّ والِدَيهِ أو أحَدَهُما في هذا اليومِ، فقَد تَعلّقَ مِنه بِغُصنٍ.

و مَن أسخَطَهُما قَبلَ هذا اليومِ فأرضاهُما في هذا اليومِ، فقَد تَعلّقَ مِنه بِغُصنٍ و كذلك مَن فَعلَ شَيئاً (مِن سائرِ) مِن أبوابِ الخَيرِ في هذااليومِ، فقَد تَعلّقَ مِنهُ بِغُصنٍ... و الذي بَعَثَني بالحقِّ نَبيّاً إنّني لأرى المُتعلِّقينَ بأغصانِ شَجرةِ طُوبى ، كَيفَ قَصَدتْهُم الشياطينُ لِيُغووهُم،فحَمَلتْ عَليهمُ المَلائكةُ يَقتُلُونَهم و يُثخِنُونَهم و يَطرِدُونَهُم عَنهُم. (22)

هنگامى كه روز اول ماه شعبان فرا مى رسد خداوند تبارك و تعالى به درهاى بهشت امر مى كند تا باز شوند و به درخت طوبى امر مى كند و آن درخت شاخه هاى خود را بر اين دنيا مى گستراند... آنگاه ندا دهنده اى از جانب پروردگار عزّوجلّ ندا مى دهد؛ اى بندگان خدا ! اين شاخه هاى درخت طوبى است، به آنها چنگ زنيد كه شما را به سوى بهشت مى كشاند... سوگند به آن كه مرا به حق، به رسالت مبعوث كرد، هر كس درى از خير و نيكى در اين روز بگشايد به شاخه اى از شاخه هاى درخت طوبى درآويخته كه او را به بهشت مى رساند....

پس هر كس در اين روز براى خدا نماز مستحبى بخواند، به شاخه اى از شاخه هاى آن درآويخته.

و هر كس در اين روز، روزه بدارد، به شاخه اى از آن چنگ زده است.

و هر كس از ستمى كه بر او شده درگذرد، به شاخه اى از آن درخت درآويخته.

و هر كس ميان زن و شوهرى يا فرزند و پدرى يا ميان زن و مرد خويشاوندى و يا زن و مرد همسايه اى يا ميان زن و مرد بيگانه اى صلح دهد، به شاخه اى از شاخه هاى درخت طوبى درآويخته است.

و هر كس از دَيْن بيچاره اى كه به او مديون است سبك گيرد و به او سخت نگيرد و از آن بگذرد، به شاخه اى از آن درخت درآويخته است.

و هر كس در حساب خود نظر كند و بدهى گذشته دورِ خود را ببيند كه صاحبش از گرفتن آن مأيوس شده است و آن را ادا نمايد به شاخه اى از آن درخت درآويخته است.

و هر كس يتيمى را كفالت و سرپرستى كند، به شاخه اى از آن درخت درآويخته است.

و هر كس سفيهى را از عرض و آبروى مؤمنى باز دارد (كه آبروى او را نريزد) به شاخه اى از آن درخت درآويخته است.

و هر كس همه قرآن، يا مقدارى از آن را بخواند، به شاخه اى از شاخه هاى آن درآويخته است.

و هر كس ذكر خدا را بگويد و نعمتهاى او را به ياد آورد و او را به خاطر نعمتهايش شكرگزار باشد به شاخه اى از آن درخت درآويخته است.

و هر كس از بيمارى عيادت كند، به شاخه اى از آن درآويخته است.

و هر كس در اين روز به تشييع جنازه اى برود، به شاخه اى از آن درخت درآويخته است.

و هر كس در اين روز مصيبت زده اى را آرامش دهد، به شاخه اى از آن درخت درآويخته است.

و هر كس در اين روز به پدر و مادرش نيكى رساند، به شاخه اى از آن درخت درآويخته است.

و هر كس پدر و مادرش را قبل از اين روز به خشم آورده باشد و در اين روز آنان را خشنود سازد، به شاخه اى از شاخه هاى آن درخت درآويخته است و همچنين هر كس كه كارى از كارهاى خير را در اين روز انجام دهد به شاخه اى از شاخه هاى درخت طوبى درآويخته است... و سوگند به آن كه مرا به حق به رسالت مبعوث ساخت، آنان را كه به درخت طوبى درآويخته اند مى بينم كه چگونه شياطين براى فريبشان در كمين اند و فرشتگان الهى بر آنان حمله ور مى شوند و آنان را به سختى نابود مى سازند و طردشان مى كنند.

1 . نهج البلاغة: حكمت 286، غرر الحكم: 6 / 84 / 9616، بحار الأنوار: 63 / 27 / 32 به نقل از «نهج البلاغة».

2 . الكافي: 2 / 287 / 1، مشكاة الأنوار: 155، بحار الأنوار: 73 / 345 / 29 به نقل از «الكافي».

3 . وَدُعَ الرجل فهو وديع و وادع ؛ أي ساكن (مجمع البحرين: 4 / 401).

4 . بحار الأنوار: 95 / 470.

5 . مسند ابن حنبل: 4 / 141 / 11673، كنزالعمّال: 11 / 535 / 32500 به نقل از «ابن جرير و صحيح ابن حبّان».

6 . تفسير الفرات للكوفي: 1 / 208، العمدة: 350 / 673، غاية المرام: 391، بحار الأنوار: 39 / 231 / 10 به نقل از «تفسير الفرات»، كنزالعمّال: 14 / 457 / 39250 به نقل از «ابن جرير».

7 . صوت جهوري: شديد عالٍ (النهاية: 1 / 321).

8 . تفسير الفرات للكوفي: 210 / 284 به نقل از امام باقر از پدرانش از پيامبر(ص) و رجوع كنيد به بحارالأنوار: 37 / 314 / 46 به نقل از «كشف اليقين».

9 . أمالى الصدوق: 224 / 8، كمال الدين: 160 / 18، إعلام الورى: 13، الخرائج و الجرائح: 3 / 1064، بحار الأنوار: 14 / 285 / 6 به نقل از «أمالى الصدوق»، البداية و النهاية: 2 / 93.

10 . تفسير الفرات للكوفي: 209 / 280، المناقب لابن شهر آشوب: 3 / 234، بحار الأنوار: 36 / 70 / 17 به نقل از «الطرائف».

11 . تفسير الفرات للكوفي: 210 / 283 به نقل از امام صادق از پدرانش از امام سجاد از رسول خدا(ص) و رجوع كنيد به ص 216 / 289.

12 . عيون الأخبار الرضا(ع): 304 / 63، بشارة المصطفى: 221، بحارالأنوار: 34 /140 / 101 به نقل از «بشارة المصطفى» در تمام كتابها از امام صادق از پدرانش از پيامبر(ص).

13 . تفسير الفرات للكوفي: 216 / 288 به نقل از امام على(ع) از پيامبر(ص)، الخصال: 484 / 56 با كمى اختلاف به نقل از امام صادق از پدرانش از رسول خدا(ص) و رجوع كنيد به الكافي: 2 / 239 / 30.

14 . معاني الأخبار: 112 / 1، كمال الدين: 358 / 55.

15 . تفسير القمّي: 1 / 22 و ص 365، إعلام الورى: 150، بحار الأنوار: 8 / 120 / 10 به نقل از «تفسير القمّي» و رجوع كنيد به تفسير الفرات للكوفي: 211 / 286، تأويل الآيات الظاهرة: 1 / 236 / 15.

16 . الرق : الجلد الرقيق الذي يكتب به (مجمع البحرين: 5 / 172).

17 . الصك : كتاب كالسجل يكتب في المعاملات، و جمع الصك صكاك (مجمع البحرين: 5 / 279).

18 . تاريخ بغداد: 4 / 201، اُسد الغابة: 1 / 415 / 492، مائة منقبة: 145، المناقب لابن شهر آشوب: 3 / 346، الخرائج و الجرائح: 2 / 536، بحار الأنوار: 27 / 117 / 96 به نقل از «ايضاح دفائن النواصب».

19 . أمالي الصدوق: 237 / 3، تفسير العياشي: 2 / 211 / 45، بحارالأنوار: 103 / 279 / 1 به نقل از «أمالى الصدوق» در تمام كتابها به نقل از امام صادق از پدرانش از رسول خدا(ص)، روضة الواعظين: 146.

20 . المناقب لابن شهر آشوب: 3 / 235، الصراط المستقيم: 1 / 209، بحار الأنوار: 39 / 226 به نقل از «الفضائل الصحابة للسمعاني».

21 . فضائل الشيعة: 46، بشارة المصطفى: 37، مائة منقبة: 64، بحار الأنوار: 7 / 221 / 133 به نقل از «فضائل الشيعة».

22 . التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري(ع): 646، بحار الأنوار: 8 / 166 / 111 به نقل از «التفسيرالمنسوب...».

/ 14