به هر حال ، ظهر، پس از نماز و ناهار با ماشين به كوفه رفتيم و در راه به زيارت حضرت "كـمـيـل بن زياد" و "ميثم تمّار" و مسجد حنّانه هم مشرّف شديم . ساعت سه بعد از ظهر بود كه وارد مـسـجـد كـوفـه گـرديـديـم ، اعـمـال مـسـجـد كـوفـه زيـاد اسـت تـقـريـبـا دو سـاعـت طول مى كشد، در هر مقامى نماز و دعائى دارد.
در روايـات وارد شـده كه مسجد كوفه محلّ نماز پيامبران خدا است و محلّ نماز امام عصر (روحى و ارواح العـالمـيـن لتـراب مـقـدمـه الفـداء) خـواهـد شـد. لذا قـبـل از آنكه ما به اعمال مسجد كوفه بپردازيم حاج ملاّ آقاجان ما را در گوشه اى طرف راست مـسـجـد نـشـانـد و گـفـت :
ايـن طـرف مـسـجـد بـراى نـشـسـتـن افضل است و سپس مطالبى را براى آگاهى ما بيان كرد.او مى گفت :در اين مسجد هزار پيغمبر و هزار وصىّ پيغمبر نماز خوانده اند.و مسجد كوفه از مسجد اقصى در بيت المقدّس با فضيلت تر است .او مى گفت :خـوانـدن نـمـاز در ايـن مـسـجـد، ثـواب حـج و عـمـره اى را دارد كـه بـا رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله ) رفته باشيد.او مى گفت :امـام بـاقـر (عـليـه السـّلام ) فـرمـوده :"اگـر مردم بدانند كه مسجد كوفه چقدر ارزش دارد از شهرهاى دور زاد و توشه برمى دارند و به زيارت اين مسجد مى آيند".او مـى گـفـت :اگـر چـشـم بـرزخـى شـما باز مى بود مى ديديد كه طرف چپ و راست اين مسجد بـاغـهـائى اسـت از بـاغـهاى بهشت و جلو و عقب آن ، باغهائى است از باغهاى بهشت و خود آن هم باغى است از باغهاى بهشت .و مى ديديد كه وقتى نماز در آن مى خوانيد در نامه اعمالتان به جاى يك ركعت كه خوانده ايد اگـر نـمـاز واجـب بـاشـد هـزار ركعت نوشته مى شود و اگر نماز مستحبّى باشد پانصد ركعت نـوشـتـه خـواهـد شـد و مـى ديـديـد كه ملائكه موظّفند كه اگر حتّى شما عبادت و يا ذكر و يا تلاوت قرآن هم نكنيد فقط به خاطر آنكه در آن نشسته ايد براى شما در نامه اعمالتان عبادت بـنـويـسـنـد. پـس قدر بدانيد و ضمنا متوجّه باشيد كه امام زمانتان بيشتر اوقات در اين مسجد بـوده اند و جاى پاهاى مباركشان در تمام مقامات اين مسجد احساس مى شود. و بكوشيد با عشق و محبّت به آن حضرت قدم در اين مقامات بگذاريد.سپس از جا برخاست و در و ديوار و زمين مقامات مسجد كوفه را مى بوسيد و اشك مى ريخت و مى گـفـت :آقـاجـان ... قـربـان جاى پايت ، تو عزيز، اينجا قدم گذاشته اى ، تو محبوب ، اينجا نماز خوانده اى ، قربانت گردم ، فدايت شوم ، صداى مناجاتت در اين فضا طنين انداخته و به اين سرزمين و مسجد آبرو داده .او بـالاخـره مـدّتى با امام زمانش كه جان همه مان به قربانش باد عشق كرد و با او حرف زد و مثل اينكه او را مى ديد، اين اشعار حافظ را در خطاب به او عرض مى كرد:
اى بـرده دلم را، تـو بـه ايـن شـكـل و شـمـايـل
گـه آه كـشـم از دل و گـه تـيـر تـو از جـان
وصـف لب لعـل تـو چـه گـويـم بـه رقـيـبـان
هـر روز چـو حـسـنـت ز دگـر روز فـزون اسـت
بـردى و جـان مـى دهـمـت غـم چـه فـرسـتـى
حـافـظ چـو تـو پـا در حـرم عـشـق نـهـادى
در دامـن او دسـت زن و از هـمـه بگسل
پـرواى كـسـت نـى و جـهـانـى بـه تـو مايل
پـيـش تـو چـه گـويـم كـه چه ها مى كشم از دل
نـيـكـو نـبـود مـعـنـى رنـگـيـن بـه جاهل
مـَه را نـتـوان كـرد بـه روى تـو مقابل دل
چـون نـيـك غـمـيـنـيـم چـه حـاجـت بـه محصِّل
در دامـن او دسـت زن و از هـمـه بگسل
در دامـن او دسـت زن و از هـمـه بگسل