مقدّمه چاپ سى ام
چـاپ "سـى ام " ايـن كـتـاب را بـا نـامـه دانـشـمـنـد و نـويسنده مسيحى آقاى "ويليام - ويليامز" (Williams .B William) آغـاز مـى كـنـيـم . ايـن نـويـسـنـده مـعروف و صاحب كتاب "آينده بهتر دربـاره فـلسـفـه زنـدگـى در قـرن بـيـسـت و يـكـم " (Century zist the in PERFECT FUTURE) پـس از آنـكـه تـرجـمـه كـتـاب "پرواز روح " را به انگليسى ((1)) مطالعه كرده درباره اين كتاب چنين مى گويد:آرزو مـى كـنم كه كتاب "پرواز روح " در ايجاد صلح و دوستى و تفاهم ميان مردم تمام جهان مؤ ثّر واقع شود.سـپـس مـى گـويـد:تـا آنـجـا كه مضمون كتاب در حيطه درك من بود من آن را از چند جنبه مختلف جالب احساس نمودم . ((2)) و درباره مرحوم حاج ملاّ آقاجان مى گويد:آنچه در زندگى حاج ملاّ آقاجان داراى اهميّت است اين است كه او بى شك به عنوان نمونه يك فرد تشيّع گرا مطرح مى شود. او عمر خود را وقف در زيـارت حـرمها و اماكن مقدّسه ، بحث و گفتگو در مورد عقائد مذهبى شيعه ، تدريس و سخنرانى در خصوص معتقدات مذهبى و پايه تفكّرات شيعى و در مجموع اجتناب از يك زندگى عامى و غير روحانى نموده است .نكته اينجا است كه اگر كسى معتقد به اين اصل باشد كه مذهب مسلمان (شيعه ) يك مذهب واقعى و حـقـيـقى برترى است قطعا زندگى حاج ملاّ آقاجان يك نمونه درخشان است كه هر فردى بايد سـعـى در تـبـعـيـّت از آن را داشـتـه بـاشـد. امـّا بـراى اكـثـريـّت مـردم غـرب كـه حـتـّى اصـول و مـعتقدات مذهب شيعه را هم نمى دانند، فقط باور مى كنند كه آن يك مذهب واقعى و درست اسـت . و حـاج مـلاّ آقاجان هم فقط به عنوان انسان بسيار خوبى مطرح خواهد شد كه صادقانه مى زيسته و فردى وظيفه شناس در خصوص اعتقادات و باورهاى مذهبى خود بوده است . ((3)) يـن نـامه يكى از صدها نامه اى است كه در مدح مرحوم حاج ملاّ آقاجان و كتاب "پرواز روح " از خارج و داخل رسيده .ايـن گرايش نه به خاطر اين است كه من با قلم خوب و عالى اين كتاب را نوشته ام بلكه به خاطر حقيقت و معنويّت و عشق و علاقه آن مرحوم به خاندان عصمت و طهارت (عليهم السّلام ) مردم را جلب كرده و او و كتابش را دوست مى دارند.مـسـاءله دوّمـى كـه در ايـن مـقـدّمـه لازم اسـت تـذكـّر داده شـود ايـن اسـت كـه در چـاپ اوّل كه در سال 1358 به طبع رسيده مجموعه اشعار مرحوم حاج ملاّ آقاجان چاپ شده بود ولى در چـاپـهـاى بعد به خاطر بعضى از ملاحظات بيشتر آنها چاپ نشده كه دائما مورد اعتراض و درخـواسـت اكثر دوستداران اشعار تركى آن مرحوم بوده است . لذا ما دوباره در اين چاپ آنها را ضميمه كرديم و اميدواريم كه خداى تعالى ثواب اين كتاب را به روح او نثار فرمايد."مقدّمه چاپ بيستم " ; مـقـدّمه چاپ بيستم اين كتاب را با نامه يكى از دوستان امام زمان (عليه السّلام ) كه دلِ سوخته اى دارد، مـى گـويـد و مـى گريد، مى نويسد و ندبه مى كند، از فراق محبوبش لحظه اى آرام ندارد، هميشه از او دَم مى زند و مثل شمع مى سوزد و اشك مى ريزد، با حذف عناوين و تعارفات ، آغـاز مى كنيم شايد آه و ناله و گريه و زارى او ما را از خواب غفلت بيدار كند و ما هم فكرى براى ارتباط با محبوبمان بنمائيم .بسمه تعالى سلام عليكم اميدوارم موفّق باشيد.اگر به دست من افتد فراق را بكشم ....آه كه چقدر درد فراق مشكل است ، "عَظُمَ الْبلا ءُ، ض اقَتِ الاَْرْضُ".سـرگـردان و حـيـران در كـوچـه و بـازار مـى گـشـتـم ، بـه كـتـاب "پرواز روح " برخوردم .مثل غريقى كه به هر چيزى متشبّث مى شود گفتم :شايد اين كتاب نشانى از محبوب ، اشاره اى بـه مـحـبوب ، راهنمايى به سوى محبوبم داشته باشد. شايد مرا به عزيزترين عزيزانم ، به محبوب ترين محبوبم ، به سرور سرورانم ، راهنمائيم كند.آن را بـاز كـردم و خـوانـدم ، آنـچـنـان بود كه فكر مى كردم ، خواندم و اشك ريختم ، خواندم و دل سـوخـتـه ام شـعـله ورتـر شـد، خـوانـدم و دوران وصـل را ياد كردم ، خواندم و بر جدائيها، بر محروميّتها، بر بدبختيهايم كه از فراق دوست نـصـيـبم شده بود گريه كردم . ناله ام بلند، آه از نهادم برآمد، سر بر زانو، فكر مى كردم ديدم در اين كتاب نشانى از محبوب از ياران محبوبم مشاهده مى شود، دانستم كه بايد از اين راه در پى آن عزيز، حركت كرد، او را بايد از اين راه جستجو نمود."حـاج مـلاّ آقـاجـان " چـيـزى جـز عـشـق ، جـز اراده ، جـز راهـنـمـاى مـحـبـّيـن ، جـز عـاشـق دل سـوخـتـه اى نـبـوده كه در اين كتاب به وصف آمده . او الگوئى براى ما بوده . او مجنون و عـاشـق مـحـبـوب مـا بوده . او عتيق و آزاد شده اى از هواهاى نفسانى بوده . او وارسته اى از جميع رذائل اخـلاقـى بـوده . او بـنده حقيقى خدا بوده . او وليّى از اولياى حقّ بوده . او مربّى براى دلباختگان بوده . او فقيه و عالم و عارف كاملى بوده . او به مقام فنا رسيده . او مرحله خلوص و اخـلاص را پـيـمـوده . او مـراحـل سـيـر و سـلوك را طـى كـرده . او تـمـام مـراحـل كمال را گذرانده . به مقام وصل رسيده و محبوب را در آغوش كشيده ، خوشا به حالش ، "فياليتنا كنّا معه ".جـنـاب ... شـب و روز نـدارم . دسـت از طـلب نـدارم ، تـا كـام دل بـرآيـد. آن قـدر بـه پـايـش بـه سايه خيالش بوسه زنم و آن قدر محبوب ، محبوب و يا صاحب الزّمان ، يا صاحب الزّمان ، گويم تا ثابت كنم كه من هم يكى از دوستانش هستم . آرى :
رهـرو مـنـزل عشقيم و زسرحدّ عدم
سبزه خطّ تو ديديم و زبستان بهشت
آبـرو مـى رود اى ابـر خـطـاپـوش بـبـار
كـه بـه ديـوان عمل نامه سياه آمده ايم
تا به اقليم وجود اين همه راه آمده ايم
به طلبكارى اين مهرُ گياه آمده ايم
كـه بـه ديـوان عمل نامه سياه آمده ايم
كـه بـه ديـوان عمل نامه سياه آمده ايم