ام‍ام‍ت‌، غ‍ی‍ب‍ت‌، ظه‍ور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ام‍ام‍ت‌، غ‍ی‍ب‍ت‌، ظه‍ور - نسخه متنی

واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





«قال لى رسول اللّه
(صلى الله عليه وآله وسلم) أبشرى يا فاطمة، المهدىّ منك».( [1] ).




«رسول خدا (صلى
الله عليه وآله وسلم) به من فرمودند: اى فاطمه! ترا بشارت باد به اينكه حضرت «مهدى
(عليه السلام) » از نسل توست.»




4 ـ امام حسن مجتبى (عليه السلام) فرمود:




«ما منّا احدٌ اِلاّ
ويقع فى عنقه بيعة لطاغية زمانه اِلاّ القائم الّذى يصلّى روح اللّه عيسى بن مريم
خلفه فان اللّه عزّوجلّ يخفى ولادته و يُغيّب شخصه لئلاّ يكون لأحد فى عنقه بيعة».( [2] ).




«هيچ يك از ما
اهلبيت نيست مگر آنكه بيعتى از طاغوت زمانش را اجباراً بر عهده دارد. مگر حضرت
«قائم» كه عيسى بن مريم، روح اللّه پشت سر او نماز مى گذارد.




خداوند ولادت
او را مخفى مى دارد و شخص او را از ديدگان، غايب مى گرداند، تا بيعت هيچ كس را بر
گردن نداشته باشد.»




5 ـ امام حسين (عليه السلام):




«منّا اثنا عشر
مهديّاً اوّلهم اميرالمؤمنين على بن ابيطالب(عليه السلام)و آخرهم التاسع من ولدى و
هو الامام القائم بالحق. يحيى اللّه به الأرض بعد موتها و يظهر به دين الحق على
الدين كلّه و لو كره المشركون».( [3] ).




«دوازده هدايت
شده هدايتگر از بين ما هستند، اولين آنان اميرالمؤمنين على بن ابيطالب (عليه
السلام) و آخرين آنان، نهمين فرزند من است كه پيشواى قيام كننده به حق خواهد بود،
خداوند به وسيله او زمين را پس از موات شدنش زنده مى كند و به دست او دين حق را بر
تمامى اديان پيروز مى سازد، اگرچه مشركان را ناخوشايند باشد.»




6 ـ امام زين العابدين (عليه السلام):




«إن للقائم منّا
غيبتين، احداهما أطول من الأخرى... فيطول أمرها حتى يرجع عن هذا الامر اكثر من يقول
به، فلايثبت عليه اِلاّ من قوى يقينه و صحّت معرفته و لم يجد فى نفسه حرجاً ممّا
قضينا و سلّم لنا اهل البيت.»( [4] ).




«براى قائم ما
دو غيبت هست. يكى از آن دو طولانى تر از ديگرى است... و آن قدر طول خواهد كشيد كه
اكثر معتقدين به ولايت، از او دست خواهند كشيد. در آن زمان كسى بر امامت و ولايت او
ثابت قدم و استوار نمى ماند مگر آن كه ايمانش قوى، و شناختش درست باشد و در نفس
خويش نسبت به حكم و قضاوت ما هيچ گرفتگى و كراهتى احساس نكند و تسليم ما اهلبيت
باشد.»




7 ـ امام باقر (عليه السلام) :




راوى گويد از
امام (عليه السلام) در باره آيه شريفه
«فلا أقسم بالخنّس
الجوار الكنّس تكوير: 15 و 16»




سئوال كردم. فرمود:
«هذا مولود فى آخر
الزمان. هو المهدى من هذه العترة. تكون له حيرة و غيبة، يضلّ فيها اقوام و يهتدى
فيها أقوام. فياطوبى لك إن أدركته و يا طوبى لمن أدركه.»( [5] ).




«مراد اين آيه،
مولودى در آخر الزمان است كه همان مهدى از اين خاندان است. او را حيرت و غيبتى هست
كه در آن گروههايى گمراه شوند و گروههايى ديگر هدايت پذيرند. خوشا به حال تو اگر او
را درك كنى و خوشا به حال هركسى كه او را درك كند.»




8 ـ امام صادق (عليه السلام) :




«إنّ لصاحب هذا الامر
غيبة، فليتّق اللّه عبد و ليتمسّك بدينه».( [6] ).




«همانا براى
صاحب اين امر غيبتى هست، پس بنده خدا در آن دوران بايد تقواى الهى پيشه كند و به
دينش چنگ زند.»




9 ـ امام كاظم (عليه السلام) :




«صاحب هذا الامر، هو
الطريد الوحيد الغريب الغائب عن أهله الموتور بأبيه».( [7] ).




«صاحب اين امر
ـ حضرت مهدى (عليه السلام) ـ رانده شده، تنها، غريب، غائب و دور از اهل و خونخواه
پدر خويش مى باشد.»




10 ـ امام رضا (عليه السلام) :




«... و بعد الحسن ابنه
الحجّة القائم المنتظر فى غيبته، المطاع فى ظهوره، لو لم يبق من الدنيا اِلاّ يوم
واحد لطوّل اللّه ذلك اليوم حتى يخرج فيملأها عدلا كما ملئت جوراً».( [8] ).




«و بعد از امام
حسن عسكرى(عليه السلام) فرزندش حضرت حجّت قائم، امام خواهد بود آن كس كه در دوران
غيبتش مورد انتظار، و در زمان ظهورش مورد اطاعت مؤمنان است. اگر از عمر دنيا جز يك
روز باقى نمانده باشد خدا همان روز را چنان طولانى كند كه قيام فرمايد و زمين را از
عدالت پر كند چنانكه از ستم پر شده باشد.»




11 ـ امام جواد (عليه السلام) :




در باره اينكه
چرا حضرت مهدى (عليه السلام)«منتظَر» ناميده مى شود فرمود:




«إن له غيبة يكثر
ايامها و يطول امدها فينتظر خروجه المخلصون و ينكره المرتابون و يستهزئ به الجاحدون
و يكذَّب فيها الوقاتون و يهلك فيها المستعجلون و ينجو فيها المسلّمون».( [9] ).




«او را غيبتى
هست كه زمانش زياد است و پايانش به طول مى انجامد. پس مخلصين چشم انتظار قيام او
مى مانند و شك كنندگان به انكار او بر مى خيزند و منكرين به استهزاى او مى پردازند
و تعيين كنندگان وقت ظهور مورد تكذيب قرار مى گيرند و عجله كنندگان در آن هلاك
مى شوند و تسليم شدگان نجات مى يابند.»




12 ـ امام على النقى (عليه السلام) :




«اذا غاب صاحبكم عن
دار الظالمين، فتوقّعوا الفرج».( [10] ).




«زمانى كه صاحب
و امام شما از ديار ستمگران غايب گشت، چشم انتظار فرج باشيد.»




13 ـ امام حسن عسكرى (عليه السلام) :




«المنكر لولدى كمن
اقرّ بجميع أنبياء اللّه و رسله ثم انكر نبوّة محمد رسول اللّه (صلى الله عليه وآله
وسلم) و المنكر لرسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) كمن انكر جميع الانبياء لأن
طاعة آخرنا كطاعة اوّلنا و المنكر لآخرنا كالمنكر لأوّلنا».( [11] ).




«كسى كه فرزندم
ـ مهدى (عليه السلام) ـ را انكار كند مانند كسى است كه تمام پيامبران و رسولان الهى
را قبول داشته باشد، اما نبوت حضرت محمد رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم)را
انكار كند. و انكار كننده رسول اللّه مانند كسى است كه همه انبياء را انكار نمايد.
چون اطاعت آخرين امام ما به منزله اطاعت اولين امام است و منكر آخرين امام ما به
منزله منكر اولين امام است.»






اسامى و اوصاف و القاب حضرت مهدى (عليه السلام )





مرحوم ثقة
الاسلام نورى در بيان اسماء شريفه امام عصر (عليه السلام)، با استناد به آيات و
روايات و كتب آسمانى پيشين و تعبيرات راويان و تاريخ نگاران تعداد يكصد و هشتاد و
دو اسم و لقب براى حضرت مهدى(عليه السلام)ذكر مى كند و مدّعى است كه در اين مقام،
از استنباط هاى شخصى و استحسان هاى غير قطعى خوددارى نموده است كه در غير اين صورت
چندين برابر اين اسماء و القاب، قابل استخراج از كتب مختلفه بود. كه از آن جمله
است:




محمّد، احمد،
عبداللّه، محمود، مهدى، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعى، شريد صاحب، غائب، قائم،
منتظر و... . [ 12 ]




كنيه هاى آن
حضرت عبارتند از: ابوالقاسم (هم كنيه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم))،
ابوعبداللّه، اباصالح كه مرحوم نورى ابو ابراهيم، ابوالحسن و ابوتراب را نيز از
كنيه هاى ايشان شمرده است.




در اينجا به
ذكر پاره اى عناوين و صفات كه در ضمن زيارتهاى مختلفه و ادعيه مربوط به حضرت مهدى
(عليه السلام) مورد تصريح قرار گرفته است اشاره داريم، با اين اميد كه دقّت و
تأمّلى در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را كه
غالباً از لسان معصومين(عليهم السلام) در ضمن اين دعاها و زيارتها براى امام
دوازدهم(عليه السلام)بر شمرده شده براى مان روشن تر سازد.




قابل ذكر اينكه
تمام اين عناوين و اوصاف بطور خاص در مورد حضرت مهدى(عليه السلام)وارد گرديده،
اگرچه بسيارى از آنها در مورد ساير امامان بزرگوار اسلام(عليهم السلام)نيز مى تواند
مصداق داشته باشد.




ديگر اينكه،
آنچه ذكر مى شود نه به ادّعاى اسم يا لقب آن حضرت، بلكه به عنوان بهرهورى از تعابير
موجود در نصوص زيارت و دعاست، اعم از اينكه واژه اى مفرد يا جمله اى توصيفى باشد.




بقيّة اللّه:
باقيمانده خدا در زمين.




خليفة اللّه:
جانشين خدا در
ميان خلايق.




وجه اللّه:
مظهر جمال
وجلال خدا، سمت و سوى الهى كه اولياى حق رو به او دارند.




باب اللّه:
دروازه همه معارف الهى، درى كه خدا جويان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش
مى كنند.




داعى اللّه:
دعوت كننده
الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستين هدايت الى اللّه.




سبيل اللّه:
راه خدا، كه هركس سلوكش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاكت نخواهد
داشت.




ولى اللّه:
سر سپرده به ولايت خدا و حامل ولايت الهى، دوست خدا.




حجة اللّه:
حجّت خدا، برهان پروردگار، آن كس كه براى هدايتِ در دنيا، و حسابِ در آخرت به او
احتجاج مى كنند.




نور اللّه:
نور خاموشى
ناپذير خدا، ظاهر كننده همه معارف و حقايق توحيدى، مايه هدايت رهجويان.




عين اللّه:
ديده بيدار خدا در ميان خلق، ديدبان هستى، چشم خدا در مراقبت كردار بندگان.




سلالة النّبوّة:
فرزند نبوّت، باقيمانده نسل پيامبران.




خاتم الاوصياء:
پايان بخش سلسله امامت، آخرين جانشين پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم).




علم الهدى:
پرچم هدايت، رايت هميشه افراشته در راه اللّه، نشان مسير حقيقت.




سفينة النّجاة:
كشتى نجات،
وسيله رهايى از غرقاب ضلالت، سفينه رستگارى.




عين الحيوة:
چشمه زندگى،
منبع حيات حقيقى.




القائم المنتظر:
قيام كننده مورد انتظار، انقلابى بى نظيرى كه همه صالحان چشم انتظار قيام جهانى
اويند.




العدل المشتهر:
عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.




السيف الشاهر:
شمشير كشيده حق، شمشير از نيام بر آمده در اقامه عدل و داد.




القمر الزّاهر:
ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سياه فتنه و جور.




شمس الظلاّم:
خورشيد آسمان
هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمين.




ربيع الأنام:
بهار مردمان،
سر فصل شكوفايى انسان، فصل اعتدال خلايق.




نضرة الأيّام:
طراوت روزگار،
شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاريخ.




الدين المأثور:
تجسّم دين، تجسيد آيين بر جاى مانده از آثار پيامبران، خودِ دين، كيان آيين، روح
مذهب.




الكتاب المسطور:
قرآن مجسّم،
كتاب نوشته شده با قلم تكوين، معجزه پيامبر در هيئت بشرى.




صاحب الأمر:
دارنده ولايت
امر الهى، صاحب فرمان و اختياردار شريعت.




صاحب الزمان:
اختيار دارِ
زمانه، فرمانده كل هستى به اذن حق.




مطهّر الأرض:
تطهير كننده زمين كه مسجد خداست، از بين برنده پليدى و ناپاكى از بسيط خاك.




ناشر العدل:
برپا دارنده
عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گيتى.




مهدى الامم:
هدايتگر همه
امّت ها، راه يافته راهنماى همه طوايف بشريت.




جامع الكَلِم:
گردآورنده همه
كلمه ها بر اساس كلمه توحيد، وحدت بخش همه صفها.




ناصر حق اللّه:
ياريگر حقِ خدا، ياورِ حقيقت.




دليل ارادة اللّه:
راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند.




الثائر بأمر اللّه:
قيام كننده به
دستور الهى، بر انگيخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غير خدا به امر خدا.




محيى المؤمنين:
احياگر مؤمنان،
حياتبخش دلهاى اهل ايمان.




مبير الكافرين:
نابود كننده كافران، درهم شكننده كاخ كفر، هلاك كننده كفار.




معزّ المؤمنين:
عزّت بخش
مؤمنان، ارزش دهنده اهل ايمان.




مذلّ الكافرين:
خوار كننده كافران، درهم شكننده جبروتِ كفر پيشگان.




منجى المستضعفين:
نجات دهنده مستضعفان، رهايى بخش استضعاف كشيدگان.




سيف اللّه الّذى لاينبو:
شمشير قهر خدا
كه كندى نپذيرد.




ميثاق اللّه الّذى أخذه:
پيمان بندگى خدا كه از بندگان گرفته شده.




مدار الدهر:
مدار روزگار،
محور گردونه وجود، مركز پيدايش زمان.




ناموس العصر:
نگهدارنده زمان، كيان هستى دوران.




كلمة اللّه التامه:
كلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.




تالى كتاب اللّه:
تلاوت كننده كتاب خدا، قارى آيات كريمه قرآن.




وعداللّه الّذى ضمنه:
وعده ضمانت شده خدا، پيمان تخلّف ناپذير الهى.




رحمة اللّه الواسعة:
رحمت بى پايان خدا، لطف و رحمت بى كرانه پروردگار رحمت گسترده حق.




حافظ اسرار رب العالمين:
نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.




معدن العلوم النبويّه:
گنجينه دانش هاى پيامبرى ـ خزانه معارف نبوى.




نظام الدين:
نظام بخش دين.




يعسوب المتقين:
پيشواى متقين.




معزّ الاولياء:
عزت بخش ياران.




مذلّ الأعداء:
خوار كننده دشمنان.




وارث الانبياء:
ميراث بر پيامبران.




نور ابصار الورى:
نور ديدگان
خلايق.




الوتر الموتور:
خونخواه شهيدان.




كاشف البلوى:
بر طرف كننده بلاها.




المعد لقطع دابر الظلمه:
مهيّا شده براى
ريشه كن كردن ظالمان.




المنتظر لاقامة الأمت و العوج:
مورد انتظار براى از بين بردن كژيها و نادرستى ها.




المترجى لازالة الجور و العدوان:
مورد آرزو براى
بر طرف كردن ستم و تجاوز.




المدّخّر لتجديد الفرائض و السنن:
ذخيره شده براى تجديد واجبات و سنن الهى.




المؤمّل لاِحياء الكتاب وحدوده:
مورد اميد براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.




جامع الكلمة على التقوى:
گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.




السبب المتصل بين الأرض و السماء:
واسطه بين
آسمان و زمين، كانال رحمت حق بر خلق.




صاحب يوم الفتح و ناشرراية الهدى:
صاحب روز
پيروزى و بر افرازنده پرچم هدايت.




مؤلف شمل الصلاح و الرضا:
الفت دهنده
دلها بر اساس رضايت و درستكارى.




الطالب بدم المقتول بكربلا:
خونخواه شهيد كربلا.




المنصور على من اعتدى عليه وافترى:
يارى شده عليه دشمنان وافترا زنندگان.




المضطرّ الّذى يجاب اذا دعى:
پريشان و
درمانده اى كه چون دعا كند دعايش مستجاب شود.






برخى ويژگى هاى ظاهرى









1 ـ شبيه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم):




حضرت مهدى
(عليه السلام) سيمايى چون سيماى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) دارد، در رفتار و
گفتار و سيرت نيز شبيه و همانند اوست. [ 13 ]




اميرالمؤمنين
(عليه السلام) روزى به امام حسين (عليه السلام) نظر افكنده به اصحاب خود فرمودند:




«در آينده
خداوند از نسل او مردى را پديد مى آورد كه همنام پيامبر شماست و در ويژگيهاى ظاهرى
و سجاياى اخلاقى به او شباهت دارد.»






2 ـ زيبا و خوش صورت:




زيبايى اگر به
اعتدال و تناسب اعضاى چهره، يا به گيرايى نگاه و نورانيّت صورت و جذّابيّت آن باشد،
همگى در وجود نازنين يادگار پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به وديعت نهاده شده
است. [ 14 ]






3 ـ گشاده پيشانى:




پيشانى بلند و
گشاده اش بر هيبت و وقار چهره زيبايش مى افزايد، و چنان نورى بر چهره و جبين او
پيداست كه سياهى موهاى سر و محاسن شريفش را تحت الشعاع قرار مى دهد. [ 15 ]






4 ـ ميانه قامت:




قامتى نه دراز
و بى اندازه و نه كوتاه بر زمين چسبيده دارد، بلكه اندامش معتدل و ميانه است. [ 16 ]






5 ـ داراى دو خال مخصوص:




خالى بر چهره
دارد كه برگونه راستش همچون دانه مُشكى ميان سفيدى صورتش مى درخشد و خالى ديگر بين
دو كتفش متمايل به جانب چپ بدن دارد. [ 17 ]




در باره شمايل
ظاهرى امام زمان(عليه السلام) پاره اى صفات ديگر از مجموعه روايات وارده در اين باب
مى توان بدست آورد:




*
آن حضرت رنگى سپيد، كه آميختگى مختصرى با رنگ سرخ دارد.




* از بيدارى
شب ها، چهره اش به زردى مى گرايد.




*
چشمانش سياه و ابروانش بهم پيوسته است و در وسط بينى او بر آمدگى كمى پيداست.




*
ميان دندانهايش گشاده و گوشت صورتش كم است.




*
ميان دو كتفش عريض است و شكم و ساق او به اميرالمؤمنين(عليه السلام)شباهت دارد.




*
در وصف او وارد شده:
«المهدىّ طاووس اهل
الجنّة. وجهه كالقمر الدّرى عليه جلابيب النور».




«حضرت
مهدى(عليه السلام) طاووس اهل بهشت است، چهره اش مانند ماه درخشنده است و گويا
جامه هايى از نور بر تن دارد.» [ 18 ]




«اللّهم ارنى الطّلعة
الرّشيدة والغرّة الحميدة واكحل ناظرى بنظرة منّى اليه».




«بار خدايا !
آن جمال بارشادت و پيشانى نورانى ستايش شده را، به من بنمايان، و چشمم را به نگاهى
به او، سرمه كن».






[1]

ـ
منتخب الاثر صفحه 192.




[2]

ـ كمال
الدين و تمام النعمة جلد 1 باب 29 صفحه 316.





[3]

ـ مدرك
پيشين ص 317.




[4]

ـ مدرك
پيشين ص 323 و 324.




[5]

ـ مدرك
پيشين ص 330.




[6]

ـ مدرك
پيشين 343.




[7]

ـ مدرك
پيشين 361.




[8]

ـ مدرك
پيشين صفحه 372 ـ عيون اخبار الرضا.





[9]

ـ
بحارالانوار ج 51 ص 158 ـ كمال الدين صفحه 378.





[10]

ـ كمال
الدين جلد 2 باب 37 ـ صفحه 380.





[11]

ـ مدرك
پيشين باب 38، صفحه 409.





[12]

ـ نجم
الثاقب، از صفحه 55 تا 132.





[13]

ـ
بحارالانوار ج 51 ص 39 حديث 19.





[14]

ـ مدرك
پيشين ص 36 حديث 6، شابٌ مربوع القامة حسن الوجه.





[15]

ـ مدرك
پيشين ص 36 ـ 40، هو رجل أجلى الجبين، نور وجهه يعلو سواد لحيته و رأسه.





[16]

ـ
منتهى الآمال ج 2 ص 481: ليس بالطويل الشامخ و لا بالقصير اللاّزق بل مربوع
القامة.




[17]

ـ مدرك
پيشين، و بحارالانوار ج 51 ص 41 حديث 22.






[18]

ـ
منتهى الآمال، ج 2، ص 481.



/ 8