ام‍ام‍ت‌، غ‍ی‍ب‍ت‌، ظه‍ور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ام‍ام‍ت‌، غ‍ی‍ب‍ت‌، ظه‍ور - نسخه متنی

واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





پيشينه غيبت



غيبت دوازدهمين
پيشواى مسلمين حضرت مهدى (عليه السلام)، امرى ناگهانى و غير منتظره نبوده، بلكه
عوامل متعدّدى به شناخت قبلى اين پديده توسط مسلمانان، كمك مى كرده است:



1 ـ غيبت هاى
دراز مدت و كوتاه مدت پيامبران پيشين سلام اللّه عليهم، و نهانى هاى متعدد شخص
پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) كه طى مباحث قبلى اجمالا ذكر گرديد.



آشنايى مردم با
تاريخ اديان گذشته و كيفيت حصول چنين غيبتهايى در آن دورانها، پذيرش غيبت حضرت
مهدى(عليه السلام) را، براى آنان آسان مى ساخت.



2 ـ انبوهى از
روايات مستند و صحيح، در آگاه سازى مؤمنين نسبت به چگونگى زندگى و امامت نهمين
فرزند از نسل امام حسين(عليه السلام) كه به بيانهاى گوناگون از زبان پيامبر(صلى
الله عليه وآله وسلم) و ساير معصومين، حصول غيبتى طولانى براى او را مورد تأكيد
قرار مى دادند.



در اين مورد
تنها در كتاب «كمال الدين و تمام النعمة» بيش از (150) حديث جمع آورى شده و طى
چهارده باب، از باب (24) تا باب (38)، تحت عنوان هاى
«ما اخبر به النبى
(صلى الله عليه وآله وسلم) من وقوع الغيبة» و «ما أخبر به أمير المؤمنين (عليه
السلام)من وقوع الغيبة» و... «ما اخبر به العسكرى(عليه السلام)من وقوع الغيبة»



بطور جداگانه، فرمايشات هريك از معصومين(عليهم السلام)پيرامون غيبت و لزوم آمادگى
مردم ذكر گرديده است.



3 ـ كيفيت
زندگانى دو امام بزرگوار شيعه، امام هادى (عليه السلام) و امام حسن عسكرى(عليه
السلام) را، مى توان مقدّمه اى عينى و عملى براى آماده سازى مردم، جهت غيبت حضرت
مهدى(عليه السلام) به شمار آورد. به عبارت ديگر، زندگى اجبارى آن دو امام مظلوم در
محاصره نيروى دشمن و در شرايط دشوار شهر محل تبعيد شان ـ سامرّا ـ ارتباط ايشان را
با مردم و حتّى شيعيان و خواص اصحاب خود، آنچنان تقليل داده بود كه بطور طبيعى شكلى
از نهان زيستى و غيبت را تداعى مى كرد.





مرورى گذرا بر غيبت صغرى





مقدمه غيبت كبرى:



غيبت صغرى را
مى توان مقدمه اى ديگر براى غيبت كبراى امام زمان(عليه السلام) به شمار آورد. مردم
اگرچه طى احاديث فراوان از طريق پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)و امامان
گذشته(عليهم السلام) با انديشه غيبت طولانى پيشواى شان آشنايى پيدا كرده و كيفيت
ابتلاى دو امام پيشين به محاصره دشمن، آنان را عملا بانهانى پيشوا، مأنوس ساخته
بود، اينك با غيبت صغرى بايد آمادگى كامل براى نهان زيستى طولانى و غير معلومِ امام
و رهبر خويش پيدا مى كردند.






زمان غيبت صغرى:



به عقيده گروهى
از محدّثين و تاريخ نگاران، دوران غيبت صغرى از زمان ولادت امام زمان (عليه السلام)
در سال (255) هجرى قمرى، شروع شده و با استمرار تا سال (329)، مدت هفتاد و چهار سال
به طول انجاميد. لكن به استناد شواهد متعددى در روايات و اخبار اين باب، مى توان
مطمئن شد كه مراد از غيبت صغرى همان مدت شصت و نه سال ـ بين آغاز امامت آن بزرگوار
به دنبال شهادت امام حسن عسكرى(عليه السلام)، در سال (260) هجرى قمرى، تا آغاز غيبت
كبرى در سال (329) ـ مى باشد كه قول مشهور است. [ 1 ]






نحوه ارتباط با مردم:



در طى مدت غيبت
صغرى، چهار تن از بزرگان علم و تقوى بنام هاى عثمان بن سعيد عمروى (رحمة اللّه
عليه)، و محمد بن عثمان بن سعيد عمروى (رحمة اللّه عليه)، و حسين بن روح نوبختى
(رحمة اللّه عليه)، و على بن محمد سيمرى (رحمة اللّه عليه)، تحت عنوان «نوّاب
اربعه» وساطت بين امام (عليه السلام)و مردم را به عهده داشتند.



هركدام از اين
بزرگواران با فرمان خاصِّ امام زمان(عليه السلام) به چنين مقامى منصوب مى شدند.
مثلا پس از فوت عثمان بن سعيد عمروى (رحمة اللّه عليه)، ـ كه قبل از امام زمان(عليه
السلام)نيابت از طرف امام على النقى(عليه السلام)و امام حسن عسكرى(عليه السلام) را
نيز عهده دار بود ـ نامه اى به خط امام زمان(عليه السلام) خطاب به فرزندش محمد رسيد
كه در بخشى از آن آمده بود.



«ما همه از
خداييم و بسوى او باز مى گرديم تسليم فرمان او و راضى به قضاى او هستيم. پدرت
سعادتمندانه زيست، و پسنديده وفات كرد، رحمت خدا براو باد و خدا او را با اولياء و
مواليانش محشور فرمايد كه همواره در اجراى فرمانشان كوشا بود.» و در بخشى ديگر
فرموده بود:



«خدا به تو اجر
جزيل دهد ... از كمال سعادت پدرت اين بودكه خدا فرزندى چون تو را روزى او كرد كه
بعد از او جانشينش باشد و به امر خدا در مسئوليتى كه داشت قائم مقام او گردد و
موجبات رحمت او را فراهم آرد.» [ 2 ]



قابل ذكر است
كه امام زمان(عليه السلام) در اين دوران سفراء و مأمورينى خاص نيز داشتند كه در
پاره اى مسئوليت هاى ويژه همچون جمع خمس و زكات از طرف آن حضرت مأموريت مى يافتند.



صاحب «اعلام
الورى» در اين باره گويد: «در غيبت صغرى «سفيرانى» موجود بودند و «نوّاب و ابوابى»
مشهور وجود داشتند كه شيعيان در باره آنان هيچ اختلافى نداشتند. بعضى از آنان
عبارتند از: ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، ابوعمرو عثمان بن
سعيد روغن فروش، فرزندش ابوجعفر محمد بن عثمان رحمة اللّه عليهما، عمر اهوازى، احمد
بن اسحاق، ابومحمد و جنائى، ابراهيم بن مهزيار، محمد بن ابراهيم و جماعتى ديگر كه
بعداً در صورت نياز ذكر خواهند شد.» [ 3 ]





پايان غيبت صغرى



ابو محمد حسن
بن محمد كاتب گويد: در سال 329، در مدينه بودم. چند روز قبل از وفات ابوالحسن على
بن محمد سيمرى در خانه اش حاضر شدم، او نامه اى به خط مولا صاحب الزمان (عليه
السلام) را به مردم حاضر در جلسه نشان داد كه چنين نوشته بود:



«بنام خداوند
بخشنده مهربان; اى على بن محمد سيمرى! خداوند اجر برادرانت را در باره تو زياد
گرداند، تو تا شش روز ديگر وفات خواهى كرد. پس امور خود را جمع كن و كسى را براى
جانشينى خود تعيين و معرفى نكن. زيرا غيبت نهايى واقع شده و ديگر ظهورى نيست مگر
بعد از اذن خداى تعالى و آن ظهور، پس از گذشت مدتى طولانى وسخت شدن دلها و پر شدن
زمين از ظلم و جور اتفاق خواهد افتاد. و از بين شيعيان من كسانى خواهند آمد كه
ادعاى مشاهده مرا دارند، آگاه باشيد هركس قبل از خروج سفيانى و بر آمدن صيحه آسمانى
چنين ادعايى داشته باشد دروغگوىِ افترا زننده است و لاحول و لا قوة الا بالله العلى
العظيم.»



ابومحمد گويد:
متن توقيع را نوشتيم و بيرون آمديم. روز ششم بسويش برگشتيم در حالى كه داشت جان
مى داد و آخرين كلامش اين بود: «همه امور بدست خداست.» [ 4 ]




چگونگى غيبت



در باب غيبت
حضرت مهدى (عليه السلام) رواياتى هست كه با دقت در آنها مى توان كيفيّت غيبت را
دريافت و از اين طريق به حلّ بسيارى از سؤالات و اشكالاتى كه به نحوه غيبت بر
مى گردد نائل گرديد:






الف) مستور بودن:



امام صادق(عليه
السلام) فرمود: «در صاحب اين امر سنّتهايى از پيامبران(عليهم السلام)است: سنّتى از
موسى بن عمران، سنّتى از عيسى، سنّتى از يوسف، سنّتى از محمد(صلى الله عليه وآله
وسلم) :



امّا سنّتى كه
از موسى(عليه السلام) دارد، آنست كه خائف و منتظر فرصت نشسته است.



امّا سنّتى كه
از عيسى (عليه السلام) دارد آنست كه در باره اش بگويند آنچه را كه در باره
عيسى(عليه السلام) مى گفتند.



امّا سنّتى كه
از يوسف(عليه السلام) دارد، مستور بودن است. خداوند بين او و مردم حجابى قرار
مى دهد، بطورى كه او را مى بينند ولى نمى شناسند.



و امّا سنّتى
كه از محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) دارد، آنست كه هدايت شده به هدايت او و سير
كننده به سيرت اوست.» [ 5 ]



با توجّه به
اين روايت و نظاير آن، زندگى حضرت مهدى (عليه السلام) در دوران غيبت، به شكل
طبيعى صورت مى گيرد و حتّى مردم عادى نيز به ديدار او توفيق مى يابند، امّا از
شناخت او ناتوان اند.



با اين تفسير،
غيبت آن بزرگوار، فقط به عنوان «حجاب معرفت» و «مانع شناخت» مطرح مى شود كه آن هم
بر ديده و دل مردم كشيده شده است نه بر وجود شريف او. و بدين ترتيب مى توان گفت كه
هرگاه آن حجاب و مانع از چشم و سريره مردم برداشته شود (يَرَونه و يعرفونه) او را
خواهند ديد و خواهند شناخت.






ب) حضور مستور و مستمر:



در فرازهايى
از «دعاى ندبه» مى خوانيم:



«بنفسى انت من مغيّب
لم يخل منّا بنفسى انت من نازح ما نزح عنّا» [ 6 ]



به جانم سوگند
كه تو آن نهان شده اى كه بيرون از جمع ما نيستى.



به جانم سوگند
كه تو آن دور شده اى كه از ما دورى ندارى.



تعبير زيباى
«نهان شده اى كه هميشه باماست» و «دور شده اى كه به ما نزديك است»، نويد بخش «حضور
مستمر» امام زمان(عليه السلام) در جمع شيعيان و محبّين است.



در اين كلام يا
تضادّى نيست از آن رو كه مى تواند «هميشه با ما باشد» ولى چون شناخته نمى شود «نهان
شده و مستور» به شمار آيد.



و يا اگر
ظاهراً تضادّى باشد، قابل حلّ است از آن جهت كه «دور شده» از عموم مردم به حساب
مى آيد، لكن به خاصّان و مواليان خود «نزديك» است.






ج) نهانى از ديدگان نه از دلها:



راوى گويد از
امام كاظم (عليه السلام) در باره آيه قرآن
«و اسبغ عليكم نعمه
ظاهرة و باطنة»( [7] ).
پرسيدم. فرمود:



«نعمت ظاهر و
آشكار، امام ظاهر است و نعمت باطن و پنهان، امام غائب.»



پرسيدم: آيا از
امامان ما كسى غائب مى شود؟



فرمود:
«نعم، يغيب عن
ابصار الناس شخصه، و لا يغيب عن قلوب المؤمنين ذكره».



«آرى! چهره اش
از ديدگان مردم پنهان مى شود، لكن يادش از دلهاى مؤمنان غايب نمى شود.» [ 8 ]



مردم اگرچه از
ديدن چهره پرفروغ امام خويش در دوران غيبت محروم مى مانند، لكن مى توانند ياد او را
هميشه در دل داشته باشند.



توجه به اختلاف
دو تعبير «ابصار الناس» و «قلوب المؤمنين» در كلام حضرت، نشان دهنده امتياز مؤمنين
و اختلاف تلقّى آنان از غيبت، نسبت به ساير مردم است.



آنچه براى مردم
عادى مهم است; ديدن با «چشم سر» است، اگر نبينند باور نمى كنند، دلشان از امامى كه
نمى بينند، متأثّر نمى شود، و چون «دل» متأثر نشد، عملشان رنگ تبعيّت از امام
نمى گيرد.



اما براى
مؤمنين، آنچه اهميت دارد، ديدن با «چشم دل» است، و چون با چشم دل، امام معصوم خويش
را مى بينند، ايمان مى آورند رفتار و گفتارشان رنگ ولايت مى گيرد، اگرچه او را با
«چشم سر» نتوانند ببينند.






د) آگاهى مواليان حقيقى به مكان غيبت:



امام صادق
(عليه السلام) مى فرمايد:
«للقائم غيبتان
احديهما طويلة و الأخرى قصيرة فالأولى يعلم بمكانه فيها خاصة من شيعته، و الأخرى
لايعلم بمكانه فيها اِلاّ خاصّة مواليه فى دينه». [ 9 ]



«براى حضرت
قائم (عليه السلام) دو غيبت است: يكى كوتاه و ديگرى طولانى.



در غيبت اول،
جز شيعيان مخصوص، كسى از جاى آن حضرت باخبر نيست.



و در غيبت دوم،
جز دوستان مخصوص و مواليان حقيقى در دين، كسى به مكان او آگاه نيست.»



با اين تفسير
نيز غيبت، حجابى است كه بر ديدگان نامحرمانِ حريم ولايت حقيقى كشيده اند اگر شيعه،
شيعه واقعى و دوست صديق و صادق مولايش باشد و اگر ولايت ناب را دارا باشد، به مكان
اقامت امام(عليه السلام) در غيبت آگاه مى باشد و با چنين آگاهى، توفيق حضور
مى يابد.






هـ ) كناره گزينى و دورى از مساكن ظالمين:



امام
صادق(عليه السلام) فرمودند:

«لابدّ لصاحب هذا الامر من غيبة و لابدّ له فى غيبته من عزلة و نعم المنزل طيبةٌ و
ما بثلاثين من وحشة». [ 10 ]



«صاحب اين امر
ناگزير از غيبت است و به ناچار در زمان غيبتش گوشه گيرى و كناره گزينى اختيار كند.
و چه خوب منزلى است مدينه و در آن سى نفر [ 11 ]
هيچ هراس و وحشتى نيست.»



مولايمان حضرت
مهدى (عليه السلام) ناچار از غيبت است امّا چرا؟ جوابش به نحوى در جمله بعدى روشن
مى شود.



اينكه براى
چنين غيبتى ناگزير از كناره گيرى و دورى از مردم است هم كيفيت غيبت و هم چرايى غيبت
را نشان مى دهد. در حقيقت چون جبّاران دستمگران او را نمى خواهند مجبور است دور از
مردم زندگى كند و بالاتر از اين، چون اگر او را بيابند به قتل او كمر مى بندند و
مانع از تحقق وعده هاى الهى به دست او مى شوند، ناگزير است در مكانى دور از ظالمين
سكنى گزيند، چنانكه خود فرمود:



«بمكاننا النائى عن
مساكن الظالمين...



ما اگرچه در اقامتگاه خويش كه دور از مساكن ظالمين است به سر مى بريم...».






و) گمنامى:



امام صادق
(عليه السلام) فرمود:
«اَما واللّه ليغيبنَّ
عنكم صاحب هذاالأمر وليخملنَّ هذا حتّى يقال: مات، هلك، فى أى واد سلك؟». [ 12 ]



«آگاه باشيد،
به خدا سوگند كه صاحب اين امر از شما غائب گردد و همانا گمنام مانَد تا آنجا كه
گويند: او مُرد، هلاك شد، در كدام درّه گم شد؟»






ز) راه رفتن در بازارها و پا گذاردن بر فرشهاى مردم:



امام صادق
(عليه السلام) فرمود: «برادران يوسف(عليه السلام) همگى نوادگان و فرزندان پيامبران
بودند، با اين همه اگرچه با يوسف تجارت كردند و خريد و فروش نمودند و مورد خطاب
قرارش دادند، امّا در عين برادرى او را نشاختند تا آن زمان كه خودش گفت: من يوسف
هستم و اين برادر من است. پس اين امت نفرين شده چگونه انكار مى كند كه خداى عزّوجلّ
با حجّت خويش ـ امام دوازدهم ـ در يك زمانى همان كند كه با يوسف كرد، چنانكه تا
مدّتى او را ببينند ولى نشاسند
... فما تنكر هذه
الامّة أن يفعل اللّه جلّ و عزّ بحجته كما فعل بيوسف، أن يمشى فى اسواقهم و يَطَأ
بُسُطَهم حتّى يأذن اللّه فى ذلك له .






و چگونه اين
امت، انكار مى كند كه خداوند عزّوجلّ با حجّت خويش همان كند كه با يوسف كرد كه امام
آنان در بازارهاى شان راه برود و بر فرشهاى شان قدم بگذارد، امّا او را نشناسند تا
آن زمانى كه خداوند به ظهور او اجازه فرمايد.» [ 13 ]






ح) آگاهى به حال مردم:



اميرالمؤمنين
(عليه السلام) در منبر كوفه خطبه خواند و راجع به حجّت هاى الهى سخن گفت كه يا
آشكارند و مورد اطاعت قرار نمى گيرند، يا پنهان هستند و مورد انتظارند، سپس فرمود:
«إنْ غابَ
عن الناس شخصهم فى حال هدنتهم فلم يَغِبْ عنهم قديم مبثوث علمهم و آدابهم فى قلوب
المؤمنين مثبتة، فهم بها عاملون». [ 14 ]



«اگر در حال
آرامش مردم، پيكر و شخص آن حجت ها از ديدگان مردم پنهان گردد، هرگز علم و آگاهى
منتشر آنان، از حال مردم منقطع نگردد، بلكه آداب آنان در دلهاى مردم ثابت است و
مردم به آنها عمل مى كنند.»



و اين همانست
كه حضرت مهدى (عليه السلام)فرمود:
«لا يعزب عنا شىءٌ من
اخباركم .



هيچ خبرى از شما بر ما پوشيده نمى ماند.» [ 15 ]





چرائى غيبت



پرسش پيرامون
علت غيبت، نه تنها پس از وقوع غيبت حضرت مهدى(عليه السلام)بلكه حتّى قبل از پيدايش
ظاهرى آن حضرت، در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)و امامان پس از او مطرح
مى شده، بگونه اى كه در فرمايشات آن بزرگواران نيز، به پاسخگويى آن پرداخته شده
است.



آنچه قبل از
بررسى گذراى اين مبحث، لازم به تذكّر است، اشاره به ناتوانى بشر در شناخت اسرار
پيچيده هستى، در همه زمينه هاست.



با پيشرفت علم
و دانش، انسانها روز به روز آفاق گسترده ترى را فرا روى خويش مى يابند كه حجم
معلومات و دانسته هاى خود را در برابر مجهولات و امور ناشناخته آن بسيار ناچيز
مى شمارند. از انيشتين نقل شده است كه انگشت خود را به آب دريا زد و گفت: «نسبت بين
آبى كه انگشت مرا مرطوب ساخته به آب دريا، مثل نسبت معلومات، ما در برابر مجهولات
هستى است.»



منظور از اين
بيان، اعتراف به ناشناخته ماندن بسيارى از ابعاد غيبت و حكمت هاى آن است، به عبارت
ديگر بايد پذيرفت كه اگر در پاره اى روايات به برخى عدل و حكمت هاى غيبت دست
يافتيم، هرگز به اين معنا نيست كه غيبت داراى علت هاى اساسى تر و حكمت هاى بالغه
ديگر نمى باشد، با اين همه نگاهى مختصر به برخى روايات اين باب، خالى از فايده
نيست:





1 ـ امتحانِ درجه تسليم در برابر اراده خدا:



امام صادق
(عليه السلام) فرمودند:
«إنّ وجه الحكمة فى
ذلك لاينكشف اِلاّ بعد ظهوره، كما لا ينكشف وجه الحكمة لما اتاه الخضر من خرق
السفينة، و قتل الغلام و اقامة الجدار لموسى(عليه السلام) اِلاّ وقت افتراقهما.» [ 16 ]



«وجه حكمتى كه
در غيبت حضرت مهدى(عليه السلام) هست جز بعد از ظهورش، معلوم نمى گردد. چنانكه وجه
حكمتى كه در افعال حضرت خضر بود نسبت به سوراخ كردن كشتى و كشتن پسرك و برپا داشتن
ديوار نيمه خراب، براى حضرت موسى(عليه السلام) جز در وقت جدا شدن آن دو ظاهر نگشت.»



ذكر جريان
ملاقات حضرت خضر(عليه السلام) و حضرت موسى(عليه السلام) در كلام امام صادق(عليه
السلام)، اشاره به اين نكته دارد كه مأموريت حضرت موسى(عليه السلام)از جانب خدا،
براى درك حضور و همراهىِ حضرت خضر(عليه السلام)، به منظور آزمايش ميزان تحمّل او در
برابر امور ناشناخته و درجه تسليم او در مقابل حكمت هاى پوشيده هستى، صورت گرفت.



غيبت حضرت
مهدى(عليه السلام) نيز مى تواند صدها حكمت پنهان داشته باشد كه جز در موقع ظهور آن
حضرت روشن نمى شوند. آنچه مطلوب است تسليم در برابر اراده الهى است كه اين غيبت را
تقدير فرموده است.





2 ـ بيم از كشته شدن:



امام صادق
(عليه السلام) فرمود: «براى حضرت قائم قبل از ظهورش، غيبتى هست» زراره گويد پرسيدم:
چرا؟



فرمود:
«يخاف على نفسه
الذّبحة.



از كشته شدن خويش مى ترسد.» [ 17 ]



از آن رو كه
حضرت مهدى (عليه السلام) آخرين امام معصوم است وهمچون امامان گذشته نيست كه اگر
كشته شد، امامى ديگر جانشين او شود. او بايد بماند تا آن زمان كه شرايط لازم براى
حكومت جهانى اسلام و قرآن پيش آيد. قيام نمايد و دنيا را از عدل و داد پر كند،
مردمى كه طى بيش از دو قرن ثابت كردند كه هر امامِ هدايت را، يا به شمشير يا به
زهر، از بين مى برند، بى گمان اگر حضرت مهدى(عليه السلام)غيبت نمى كرد، او را نيز
به سرنوشت پدران بزرگوارش دچار مى كردند. خصوصاً ملوك بنى عباس كه از مدتها قبل،
توطئه ها كردند و در مقام كشتن او بر آمدند و با توجه به همين دسيسه ها بود كه
خداوند عزوجلّ حتّى ولادت حجّت خويش را بصورت پنهان قرار داد.



ذكر اين حكمت
نشان مى دهد كه تا زمان حتمى شدن قيام، هر زمان ديگرى، خطر كشته شدن امام(عليه
السلام) را به همراه دارد و كشته شدن امام(عليه السلام)، كشته شدن پيام اوست، كشته
شدن اسلام است كه خدا هرگز به آن رضايت نخواهد داد.





3 ـ الطاف خفيّه پروردگار:



الف) خداى
تبارك و تعالى به دنبال امتحانى طولانى در كيفيت برخورد مسلمانان با اولياى الهى
وجود شريف حضرت مهدى(عليه السلام) را، در پس پرده غيبت قرار داد. از آن رو كه
مى دانست اگر در چنين شرايطى او را ظاهر گرداند، از اكثر مردم، تعدّيات و تجاوزات
مختلفى در حق او صورت خواهد گرفت كه به موجب آن، مستحق عقوبات الهى خواهند شد. پس
ولىّ خود را از ديدگان مردم پنهان داشت تا بدين وسيله وجود و حضور او كه چشمه رحمت
است، مايه نقمت نگردد. [ 18 ]



ب) ابراهيم
كرخى گويد به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: خدا امرتان را اصلاح كند، آيا
على(عليه السلام) در دين خداى عزّوجلّ قوى نبود؟ فرمود: «چرا».



گفتم: پس چگونه
مخالفين بر او غلبه يافتند و چرا آنان را دفع نكرد و چه چيزى او را باز داشت؟



فرمود: «آيه اى
در كتاب خدا مانع او شد.» پرسيدم: چه آيه اى؟





[1]

ـ
بحارالانوار ج 51 صفحه 366.




[2]

ـ مدرك
پيشين صفحه 349 به نقل از غيبت شيخ طوسى و احتجاج و كمال الدين.




[3]

ـ مدرك
پيشين صفحه 365 به نقل از «اعلام الورى».




[4]

ـ مدرك
پيشين ص 361 به نقل از غيبت شيخ طوسى و كمال الدين.




[5]

ـ كمال
الدين ج 2، باب 33، ح 46، ص 351.




[6]

ـ
مفاتيح الجنان.




[7]

ـ
لقمان: 20.




[8]

ـ
منتخب الاثر فصل 2 باب 22 حديث 3 ـ صفحه 239 به نقل از كفاية الاثر.




[9]

ـ
كافى، ج 2. كتاب الحجة حديث 19 صفحه 141.




[10]

ـ مدرك
پيشين حديث 16 صفحه 140.




[11]

ـ
بنابر بعضى از اقوال، حضرت مهدى(عليه السلام) در دوران غيبت كبرى، همراه با
سى تن از ياران نزديك خويش در مكانى نامعلوم، اقامت دارد.




[12]

ـ مدرك
پيشين حديث 11 صفحه 138.




[13]

ـ مدرك
پيشين حديث 4 صفحه 134.




[14]

ـ مدرك
پيشين حديث 13 صفحه 139.




[15]

ـ
احتجاج طبرسى ـ توقيع شريف.




[16]

ـ كمال
الدين، ج 2، باب 44، ح 11، ص 482.




[17]

ـ كمال
الدين، ج 2، باب 44، ح 10، ص 481.




[18]

ـ نقل
با تصرف از كلام شيخ صدوق رحمة اللّه ـ كمال الدين جلد 2 صفحه 641.


/ 8