ديباچه
از وراى قرون چون كوهى استوار از صبر بر اسبى راهوار از عزم مى آيد، در دستانش براى سركوبى نامردمان شمشير و قرآن درخشان
براى هدايت مردمان، سراپا نماد نبوّت و ولايت است، آيينه پرستش
حق ازلى است، قيامش همسنگ قيامت، ظهورش مظهر ديانت و مسلخ
تباهيهاست. آرى او ظهور خواهد كرد پرده سياه و نكبت ظلم را بر
مى دارد و سراسر جهان را پر از عدل و داد مى كند.
يكى از مسائلى كه فرقه هاى مسلمان بر آن اتفاق نموده اند ظهور
مهدى آل محمّد صلوات الله عليهم مى باشد. انتظار يك قيام
روحانى و جهانى که زم?ن را بر اساس ايمان به خدا و احكام دين
اسلام پر از عدل و داد ساخته دنيا را از چنگال ستمكاران و
جباران نجات بخش?ده و پرچم عزيز اسلام را در تمام نقاط جهان به
اهتزاز در آورد آرى، همه چشم به راه آن منجى جهان هستند.
فرزندى از فرزندان آن احمد قيام كرده جهان را پر از عدل و داد
كرده و آئين توحيدى و رسم برادرى و برابرى را زنده نموده و
بشريت را از نعمت آسايش بهره مند سازد و هر گونه تفرقه و
محروميت و ناكامى را از ميان بردارد.
آرى، اين وعده، وعده الهى است و هيچ گونه ترديد و تخلّفى در آن
نيست، دنيا به طرف آن عصر درخشان در حركت است. زمان و چرخش
دوران هر لحظه انسان را نزديك و نزديكتر مى نمايد، ايمان به
ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)و جهانى شدن دين اسلام به
نشانه هاى متعدد از قرآن مجيد و متواترترين روايات و قوى ترين
اجتماعات اتكاء و استناد دارد كه هر مسلمان معتقد به قرآن و
رسالت پيغمبر اسلام بايد به اين ظهور، ايمان راسخ و ثابت داشته
باشد.
اما نکته قابل توجه ا?ن است که اعتقاد به منج? و مصلحى الهى و
جهانى در بسيارى از مذاهب و اديان وجود دارد و نه تنها شيعه كه
اهل تسنّن و پيروان اديان ديگر چون يهود و نصارى و زرتشتيان و
هندويان و ... به ظهور يك نجات بخش و مصلح بزرگ الهى اذعان و
اعتراف دارند و قدومش را انتظار مى كشند.
در مجموعه اى كه فراسوى خود داريد بر آنيم تا كلمات و گفتار
محققانى را مطرح سازيم كه اديان و فرهنگهاى بسيار قديم اين كره
خاكى را بررسى كرده اند که با زبانهاى گوناگون اشارت يا بشارتى
به روزگارى آرمانى و پ?دا?ش ابر مردى ايمانى تذكر داده اند.
در همين جا لازم به ذكر است كه وقتى سخن از موعود در اديان ـ
ولو ساختگى ـ مطرح مى شود، مقصود اين است كه فى الجمله ثابت
كنيم همه اديان آينده اى روشن را فراسوى پيروان خود قرار داده
اند: چرا كه فطرت همه انسانها خواهان پاكى و روشنايى و اصلاح
زشت? هاست. وقتى انسان با اين فطرت پاك ، اوضاع فعلى خود را
نابسامان مى بيند، اين سئوال در ذهن او جا مى گيرد كه اين
اوضاع تا چه هنگام ادامه دارد؟!
در اينجاست كه همه اديان سعى در پاسخگويى به اين سئوال فطرت
انسان كرده و پايانى را براى دوران سياهى و نويد و اميدى براى
آغاز دوران روشنايى مطلق داده اند.
همه اين اديان به پ?روان خود قطع داده اند اوضاعى كه در آن بسر
مى بريد مقطعى و تمام شدنى است و در انتظار اصلاح امور باشيد.
حال اين سئوال قابل طرح است كه نويد اصلاح آيا همه اش به نقطه
موعود اسلامى و شيعى باز مى گردد؟
يعنى آيا مى خواهيم به هر وسيله ممكن بگوئيم كه همه اديان،
نويد به آمدن مهدى آخرالزمان ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا
داده اند؟
پاسخ اين سئوال مى تواند منفى باشد; بدين معنا كه در اين مقاله
نفياً يا اثباتاً به هيچ عنوان در تعيين مصداق موعود در اديان
ادعايى نداريم. فعلا تمام كوشش ما در اين نوشتار آن است كه
ثابت كنيم همه اديان بشارت و اشارتى به موعود اصلاحگر و نويد و
اميدى به پايان دوران ظلم و آغاز دوران عدل و پاكى دارند.
رسالت اين مقاله ـ فعلا ـ در بيان كيفيت موعود و يژگيهاى
شخصيتى او نيست.
شايد موعود در برخى اديان اشاره به موعودهاى ميانه راه ـ يعنى
پيامبران بعدى ـ و در برخى موارد اشاره به موعود بزرگ ميانى
يعنى پيامبر مكرم اسلام باشد و يا شايد اشاره به موعود نهايى
كه قبل از قيامت، قيام خواهد كرد ـ مهدى(عليه السلام)به اعتقاد
اسلامى ـ باشد.
البته در غالب اديان مورد بررسى در اين مقاله ظاهر در نوع سوم
است نمونه هاى قبلى را مى توان به موارد زير مثال زد ـ گر چه
شايد مثالها فراوان باشند:
ـ بشارت و نويد حضرت موسى(عليه السلام)به آمدن موعود ـ
مسيح(عليه السلام)ـ كه يهوديان معتقدند مسيح موعود هنوز نيامده
است.
ـ بشارت حضرت مسيح(عليه السلام)به آمدن پيامبرى در يثرب ـ نبى
اكرم(صلى الله عليه وآله)ـ و...
باز هم تأكيد مى كنيم كه مقصد اين مقاله اثبات اصل موعودى
اصلاحگر در احوال بشر و به پايان رسيدن دوران تاريكى هاست فارغ
از شخصيت و مصداق وى.
مقاله اول (مقدمه) انواع مختلف موعود در اديان گوناگون را بيان
مى كند.
گفتار دوم آئين برهمن را مورد بحث قرار مى دهد كه در آن در
مورد آينده روشن ترسيمى اين آئين سخن به ميان آمده كه مظهرى از
مظاهر يكى از خدايانِ اين مسلك، در عصر آهن سوار بر اسب سفيدى
در حالى كه شمشير برهنه درخشانى در دست دارد ظاهر شده و
شرّيران را هلاك مى كند و خلقت را از نو تجديد و پاكى را رجعت
خواهد داد.
در بحث سوم به بررسى دين و آئين زُروانى كه تاريخى بس كهن و
ديرين در ايران دارد مى پردازيم و در آن آئين بيان مى شود كه
بالاخره ديو بدى از خداى نيكى شكست خورده فرمانروايى از آن
خداى خوبى ها خواهد بود.
در مقاله چهارم به آئين مهر پرستى (م?ترائسيم) اشاره شده كه در
آن بحث به اين نتيجه مى رسيم كه در روزى موعود، نبرد خير و شر
به پايان مى رسد و اهريمن مقهور خواهد شد.
در گفتار پنجم آئين مزدكيان بررسى مى شود كه او نيز آينده
موعودى را نويد مى دهد كه پس از دوره اختلاط نور و ظلمت،
دوباره نور از ظلمت جدا خواهد شد و بر مسند قدرت و اصالت خواهد
نشست و آن نيز با مبارزه و اقدام مردم عملى خواهد شد.
بحث ششم نگاه مادي گرايان را به آينده جهان بيان مى كند و
اينكه آنها نيز آينده اى درخشان براى جهان ترسيم مى كنند.
در مقاله هفتم به نگاه فلاسفه اسلامى در مورد موعود اشاره
مى كنيم و اينكه آنها معتقدند كه روزى عالم بايد به كمال نهايى
خود برسد و اين حركت، اجتناب ناپذير است.
و بالاخره گفتار هشتم اعتقاد به دوره روشن آخرالزمان در اصول
عقايد اديان آسمانى مثل اسلام، مسيحيت، يهوديت و... را به
اجمال بررسى مى كند.
در پايان لازم به ياد آورى است همانطور كه لازمه اين بحث مختصر
است در توضيح اديان از شرح مطالب بصورت تفصيل اجتناب شده و در
ابتداى هر بحث، ابتدا به معرفى اجمالى آن آئين پرداخته شده سپس
نگاه آن مسلك را به موعود بررسى كرده ايم.
منبع: هفت آسمان شماره 13 ـ 12 مقاله گونه شناسى انديشه موعود
در اديان مختلف آقاى على موحديان عطار
گونه هاى اصلى انديشه موعود
در نخستين نگاه، منجى موعود فرهنگ ها و اديان را به دو گونه
اصلى مى يابيم: يكى موعود نجات بخش جمعى، و
ديگر
نجات بخش فردى كه اين دومين عمدتاً به نجات معنوى (osteriology)
مى انديشد. [که گونه دوم را با?د با مفاه?م? چون رستگار? (salvation)،
نجات (save)
و ... مقا?سه کرد].
انديشه نجات بخشى جمعى، يا رو به گذشته داشته و انتظار بازگشت
كسى يا وضعيت سابقى را دارد يا كه نويد آمدن شخصى يا اوضاعى را
در آينده مى دهد كه از پيش سابقه ندارد، يا چيزى بر آن
مى افزايد يا قالبى نو بدان مى بخشد، يا به گونه اى تازگى در
آن پديد مى آورد.
آنكه رو به گذشته دارد، گاه به آرمانشهر (utopia)
يا مدينه فاضله اى خردمدار مى انديشد (utopianism)
و گاه به باز برپايى حكومت پادشاهان باستان (ancientkingdom)
يا عصر طلائى (solden
) اساطيرى فكر مى كند و آنكه رو به آينده دارد، موعودش يا در
پيوند با پايان جهان است، يا كه در هر مقطعى، چون هر هزاره اى،
وعده آمدن كسى يا اوضاعى را مى دهد (millenarianism)
گونه هاى انديشه موعود:
1 ـ به لحاظ ماهيت:
الف ـ موعود شخصى:
* داراى جنبه الوهى (مثل مسيح براى مسيحيان يا ميتريه براى
بودائيان مهايانه)
* موعود بشرى صرف (مثل موعود اسلامى در نگاه عام)
ب ـ موعود غير شخصى
2 ـ به لحاظ كاركرد:
الف ـ نجات بخش فردى (همچون موعود بودايى مهايانه)
ب ـ نجات بخش جمعى
ج ـ موعود به لحاظ كاركرد اجتماعى:
1 ـ نجاتبخش صرفاً اجتماعى (مثل موعود برخى اديان سرخ پوستى و
برخى اديان آفريقايى)
2 ـ اجتماعى و معنوى (همچون موعود اسلامى شيعى)
3 ـ صرفاً معنوى (همچون موعود مسيحيان و موعود دائو)
موعود به لحاظ كاركرد اجتماعى انحصارى يا فراگير:
1 ـ موعود قوم مدار (همچون موعود يهوديت و صهيونيسم)
2 ـ موعود جهان شمول (همچون موعود آئين هاى اسلامى (هندو، بودا
و ...)
د ـ موعود به لحاظ آرمان:
الف ـ رو به گذشته
1 ـ آرمان شهرگرا (همچون موعود افلاطون)
2 ـ بهشت گرا(1)
3 ـ باستان گرا (همچون موعود كنفوسيوس)
ب ـ رو به آينده
1 ـ موعود پايانى (همچون موعود اسلامى)
2 ـ موعود مقطعى (همچون موعود زرتشتى)
ه ـ به لحاظ كيهان شناسى:
1 ـ داراى كاركرد كيهانى
2 ـ بدون كاركرد كيهانى
دين برهمن
در قرن 8 يا 9 قبل از ميلاد برهمنان براى تثبيت مقام خود در رديف اول جامعه از آيين وداء دينى ـ مذهبى بيرون آورند كه آن
را دين برهمن (Brahmanisme)
مى نامند.
كتب مقدس دين برهمن يكى برهمناها(Brahmanas)
يا اصول اعمال دين و عبادات و افسون براى روحانيان است.
و ديگرى اوپانيشادها (Opaniahas)
يا محاورات محرمانه نام دارد. برهمناها بايد بين هشتصد و ششصد
قبل از ميلاد تأليف شده باشد اين متون شامل مطالب مربوط به
قربانى و اعمال دين واشتقاق كلمات و افسانه هاى خدايان است.
اوپانيشادها بايد بين سالهاى ششصد و سيصد قبل از ميلاد تأليف
شده باشد و آنها را (اوراشا) يعنى نتيجه يا پايان ودا مى نامند(2).
يكى از معتقدات برهمنان (ويشنو) است.
ويشنو كه يكى از خدايان بزرگ و با اهميّت ايشان مى باشد داراى
محبوبيّت و ارزش فوق العاده در نزد ايشان برخوردار است براى
آشنايى و توضيح بيشتر به شرح (جناب آقاى دكتر محمد رضا جلالى)
درباره آن اشاره مى شود.
ايشان ضمن شرح بعضى از لغات سانسكريت متعرض لغت (ويشنو) شده
مى گويد: واژه ويشنو (Vishnu)
از فعل ويش (Vish)
به معنى نفود و تسلط داشتن و مسئول بودن است.
ويشنودونى خدا از خداى ثلاثه هندو است.
او حافظ يا حامى شكست ناپذير خوانده شده و اين صفت موجب شده كه
بعدها قدرت حفظ و حمايت فوق العاده اى به او نسبت دهند .
پرستندگان ويشنو او را مبدأ عالى جميع چيزها مى دانند
(مهابهارت)(3) و (پورانا)ها خالق (پرجاپت) و خداى
اعلى بشمار آمده و در اين حالت داراى سه شرط يا نيرو و خاصيّت
است:
1 ـ برهمايا خالق فعال كه وقتى ويشنو خواب بود گل نيلوفرى از
نامش روئيد و اين خالق فعال از آن بوجود آمد.
2 ـ خود ويشنو حافظ و نگهدارنده اش?ائى مى باشد كه به صورت
مظاهر (اوتارها) مختلف مثلا بصورت كريشنا ظاهر مى شود.
3 ـ (شيوا) يا (رودر) نيروى مخرب يا ويران كننده و نيست كننده
است كه بنا بر آنچه در مهابهارت مذكور است از پيشانى ويشنو
بوجود آمد. ويشنو بصورت نيروى حافظ و حامى در اين جهان به
اشكال مختلف ظاهر گرديده است.
به عبارت ديگر در ادوار مختلف ويشنو در مظاهر (مظهر اوتار
Avatara)
عديده تجسم پيدا كرده است. و در اين مظاهر كه به صورت انسان يا
اشكال مافوق طبيعت است، قسمتى از جوهر الوهيت وارد شده و به
آنها نيروى مافوق بشر بخشيده است.
ظهور هر يك از اوتارها، براى اصلاح خطاهاى بزرگ يا بخشيدن
خوبيهاى عظيم به اين جهان بوده است.
معمولا براى ويشنو 10 مظهر ذكر كرده اند.
آن 10 مظهر عبارتند از:
1 ـ متسيه (مچهد
Matsya
ماهى)
2 ـ كورم
kurma
(سنگ پشت)
3 ـ وارهه (براه
Varaha
= خوك يا گراز)
4 ـ نرسنگهه(Narasinha
= شير و مرد)
5 ـ وامنه (وامناVamana
= خپله ـ كوتاه قد ـ كوژ پشت)
6 ـ پرسورام (پرسرام ـ
parsarama
= رام تبردار)
7 ـ رام چندر (Ramachandr
= رام ماه مانند يا رام نجيب)
8 ـ كرشن (Krishan
= سياه چرده)
9 ـ بودا (Buddha)
10 - گلكى
Kalky
(كلكين
Kalkin
= اسب سفيد)
از مظاهر مذكور در بالا مظهر اول و دوم و سوم و چهارم و پنجم
صرفاً جنبه افسانه اى و اساطيرى دارد و مظاهر ششم و هفتم و
هشتم جنبه قهرمانى به خود گرفته است ولى مظهر نهم داراى جنبه
مذهبى است.
به گفته هنود مظهر دهم در انقضاى عالم ظهور خواهد كرد.
لذا بنابر معتقدات هندوان: اين مظهر دهم از ويشنو در انقضاى
كلى يا عصر آهن سوار بر اسب سفيدى در حالى كه شمشير برهنه
درخشانى به صورت ستاره دنباله دار، در دست دارد، ظاهر مى شود و
شرّيران را تماماً هلاك مى سازد و خلقت را از نو تجديد و پاكى
را رجعت خواهد داد.(4)
زُروانيان
منبع: تاريخ سياسى و اجتماعى ايران ص 99 ـ 97نوشته: استاد عبدالعظيم رضايى
پلو تار خوس(5) در كتاب (ايزيس و اوزيريس) درباره
كيش زُروانى كه اولين دين ايرانيان بوده چنين مى نويسد:
در پنج هزار سال پيش از جنگ ترويا(6)
گروهى از مردم به دو خدا معتقد بودند و باور داشتند كه يكى از
اين دو آفريننده نيكى و ديگر پديد آورندده چيزهاى بد و زيان
آور است.
ميان زروانيان افسانه هاى زيادى شايع است. از جمله اينكه هرمزد
يا روشنى مطلق و اهريمن يا تاريكى محض در پيكارى سخت درگير
هستند. هرمزد يا اورمزد براى كمك خويش، شش ايزد هستى بخش آفريد
پس اهريمن مقابله به مثل كرد و شش ديو عليه ايزدان ششگانه خلق
كرد آنگاه هرمزد سه بار خود را به فراخى بگسترانيد تا از
خورشيد فراتر رفت و ستاره ها را بيافريد.(7)
از آن پس 24 ايزد ديگر پديد آورد كه به درون تخم مرغ راه
يافتند و چنين شد كه نيكى و بدى به هم آميخته شد.
سرانجام كار
سرانجام زمانى فرا خواهد رسيد كه اهريمن پديد آورنده همه
زشتى ها و بدى ها از بين مى رود و همه مردمان نيك بخت شده به
يك زبان سخن مى گويند.
تئوپوسوس مورّخ مشهور يونانى در كتاب (فيلى پى كا) چنين نقل
مى كند به مغان(8)
به اين باورند كه مردى سه هزار سال پى در پى، يكى از اين دو
خدا فرمانروايى كرده آن ديگرى تمكين مى كند در سه هزار سال
بعدى به ستيزه و پيكار پرداخته با هم فرمانروايى مى كنند ولى
سرانجام ديو بدى شكست يافته معدوم مى شود و مردم به شادى و بى
نيازى بدون احتياج به خوراك بسر خواهند برد، بى آنكه سايه اى
داشته باشند و خداى نيكى ها براى زمانى محدود به آسايش خواهد
پرداخت.
مهر پرستى
(دومين كيش آرياها پيش از زرتشت:
ميترائيسم يا مهرپرستى)
پيش از آنكه زرتشت ظهور كند، آريائيان به
همراه زروانيگرى، مهرپرستى را نيز اختيار
كردند.
«مهر»
در سانسكريت، ميترا(Mitra)
و در
پهلوى (Mitr)
كه در پارسى امروز همان «مهر»
ناميده مى شود.
ميترا به معناى رفيق و همدم يكدل و يارى
كننده است.
در كتابهاى هندويى، ميترا خداى مهر و
دوستى و نور و روشنايى و فروغ آفتاب است.
ميترا و ارونا از خدايان كهن هندوها
هستند.
اساس مهرپرستى(9)
اساس مهرپرستى بر اين اعتقاد است كه «مهر»
خداى بزرگ است و خدايان ديگر
كوچكتر از او.
مهر پرستى بر اساس پرستش آتش و پرستش قواى
طبيعت، مثل باد و طوفان و خرمى و بهار آسمان و
كوه و جنگل و شب و... و پرداختن به سحر
و جادو است كه لازمه پرستش قواى طبيعت و اعتقاد به ارواح خبيث
و طيّب كه دست اندر كار جهان هستند،
مى باشد.
ميترائيسم (مهر پرستى) بر اساس پرستش آتش
و مهر است.
روحانيون مهر پرستى
در مهر پرستى اصالت از آن مغان و روحانيون
وابسته به مذهب مهر پرستى بوده كه براى انجام
اعمال مذهبى نيروى بسيار زيادى داشتند
و حتى مى توانستند دين را تغيير دهند.
نفوذ ميترا فراتر از اديان ايرانى ـ هندى
است و با تفاوتهايى زياد به غرب جهان نيز نفوذ
كرد.
م?ترا در نبرد انسان با د?وها ?عن? در
مبارزه با ب? نظم? و ستمگر? و بد ط?نت?، ?اور
انسان است. «ميترا» جنگاورى نيرومند و
در عين حال ناجى انسان و راهنماى او پس از مرگ است.
پديد آمدن و زايش ميترا
جابجايى هايى درباره اساطيرى كه مغان
درباره نور و روشنايى داشتند در برخورد با
مسائل ميترايى روى داد.
به موجب اين اساطير آسمانها گنبدى بسته
داشت كه روشنايى از آن ساطع مى شد اين ترواش
نور از گنبد آسمان تبديل به زايش ميترا
از صخره سنگ شد.
به عقيده مهر پرستان، خداى مهر به صورت
انسانى در يك غار ظهور كرد و چوپانهايى كه در
آن مكان به چرانيدن گوسفند مشغول بودند
به وى ايمان آوردند (علت ايمان آوردن، منظره شگفت انگيز زايش
ميترا و شمايل او كه كلاهى بر سر و
كاردى در دست و مشعلى در دست ديگر داشت) آنگاه خداى مهر، گاو
نرى را كُشت (گاو نخستين) و خون او را بر روى
زمين افشاند. هر جا كه قطره اى از خون
او افتاد، سر سبز و بارور شد.
وى پس از چند سال به آسمان رفت و روان او
پيوسته براى كمك به بندگان خود در زمين آماده
است.(10)
پيدايش نخستين نوع بشرنخستين زوج بشر پديد
آمد و ميترا به سرپرستى او برگزيده و مأمور شد
همواره اهريمن در صدد دشمنى با بشر بر
مى آمد و بلاهايى همچون طاعون و خشكسالى را براى او ايجاد
مى كرد اما ميترا هميشه بيدار و هوشيار
بود تا زيانكارى اهريمن را بى اثر سازد و به همين جهت ميان
اهريمن و ميترا جنگ هميشگى برقرار است تا
اينكه...
نابودى اهريمن
به موجب باورهاى ميترايى كه ريشه اى
كهن تر در فرديسنا داشت، پيكار خير و شرّ
جدايى ابدى نبود بلكه براى اين نبرد دوره
معين وجود داشت.
به موجب اين انديشه پس از دوران معهود،
پيكار به پايان رسيده و تقسيم قدرت ميان نيكى
و بدى يا اورمزد و اهريمن به سر رسيده
و دگر باره اهريمن در صدد بر مى آيد تا جهان ماده را منهدم
سازد.
در اين هنگام است كه دوباره گاوى
شگفت انگيز همچون گاو نخستين روى زمين پديدار
مى شود و ميترا نيز متولد شده ندا در
مى دهد تا مردمان به زندگى برگردند مردم در اين رستاخيز (مانند
دميدن در صور توسط اسرافيل در روايات
اسلامى) به كالبدهاى پيشين و صورتهايى كه بودند درآمده آنگاه
در آن رستاخيز باشكوه خداوندگار
عاليجناب، نيكى را از بدى جدا نموده و راه نهايى را
هموار مى سازد.
پس م?ترا ط? مراسم? گاو مقدس را قربان?
کرده و به گونه ا? به آفر?دگار
پ?ش کش م? کند. (گزيده هاى ذات شپْرَم 35/34 و روايت
پهلوى 54/23)...
پس ژوپيتر ـ اورمزد كه از ستايش خوشنود
شده اند و در ازاى گروه مؤمنان كه به نيايش
جاودانان مقدس پرداخته اند، براى تنزيه
و تصفيه نهايى و هلاك بدكاران، آتش سهمگين آسمانى را فرو
مى فرستد در اين هنگام است كه روح
پليدى و اهريمن و همه ديوان و زيانكاران و پيروانشان در اين
آتش جهانى سوخته و جز نيكى و نيكان
چيزى و كسى نمى ماند.
جهان نو و پاكيزه و با طراوت شده و همه در
يك زندگى جاودان و پر سرور مخلّد مى شوند.(11)
ضميمه مترائيسم
زروان كه ارجمندترين خداوند آن زمان بود
خداى زمان بى كران و سرنوشت شناخته مى شد
داراى مقامى بالاتر از آن بود كه در كار
بشر دخالت كند. پسر او ارومزد بود كه با
اهريمن كه نيروى شيطانى شناخته مى شد
جنگيد.
بين اين دو (مهر) كه جنبه ميانجى را داشت
قرار گرفته بود و نجات بشر در دست او كه
ميانجى نيرومندى بين نيكى و بدى بود، قرار
داشت
پس شخصيت و وجود مهر بود كه به عقيده نجات بشر بستگى
داشت (نجات بخش فردى به معناى رهايى هر فرد از دست
اهريمن كه همان ترك كارهاى اهريمنى مى باشد)
تاريخ اديان و مذاهب در ايران نوشته عباس قديانى ص 95
ـ 94
به نقل از كتاب مانى و تعليمات او اثر ويدن گردن ص 33