فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَفَكَ عَنْهُ اَفْكاً - ض: برگردانيد رأى او را يا خود او را از آن.

اَفَكَ فُلاناً: وادار كرد او را بر دروغ گفتن و بازداشت او را از مقصود خود.

اُفِكَ الْمَكانُ و اُفِكَتِ الْاَرضُ اَفْكاً: بى باران و بى گياه شد زمين.

مَكانٌ مَاْفُوكٌ و اَرضٌ مَاْفُوكَةٌ، ص.

اُفِكَ الرَّجُلُ: ضعيف شد عقل و رأى او.

اَفَّكَ تَاْفيكاً و ايتَفَكَ: دروغ گفت.

مُؤْتَفِكات: شهرهائيست كه بر قوم لوط برگردانيده و بادهائى است كه برگرداند زمين را، يا بادهائيست كه از هر طرف وزد.

اِذا كَثُرَتِ الْمُؤْتَفِكاتُ زَكَتِ الْاَرضَ: هرگاه بادهاى مختلف بوزد پاك و صاف مى كند زمين را.

اِفْك و اَفيكَة - اَفائِك، ج دوم: دروغ.

اَفَك: محل اتصال دو فك از انسان و غير آن.

اَفِكَة: سال قحطناك.

اَفيك و مَاْفُوك: نادان و سُست عقل و رأى و كم آگاه و فريب خورده.

اَفَّاك: بزهكار.

اِفْك: برخلاف واقع و حقيقت، تهمت، مغلوب، برگشته، واژگون، ساخته، دروغ، برگردانيدن چيزى از حقيقتش.

هذا اِفْكٌ مُبينٌ (آيه): اين دروغ آشكاريست.

مَاْفُوك: بازگردانيده شده از چيزى.

(اَفَلَ) اُفُولاً، ض ن ف: غايب و ناپديد شد.

افِل، ص: مذكر. افِلَة، ص: مؤنث.

اَفِلَ اَفَلاً، ف: شادان و خوشحال گشت.

اَفِلَتِ الْمُرضِعُ، ف ن: خشك شد شير شيردهنده.

اَفَّلَهُ تَاْفيلاً: افزون كرد آن را.

مُؤَفَّل: سست و ضعيف.

تَاَفَّلَ: تكبر نمود.

/ 5263