فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تَاَفَّنَ اَواخِرَ الْاُمُورِ: تتبع كرد آخر كار را (مَئال انديشى).

اَفْن: گياهى، كمى.

اَفين: بچه شتر كه از مادر جدا شده.

اِنَّ الرَّفينَ يُغَطّى اَفَنَ الْاَفينِ: پول، سفاهت و حمق احمق را مى پوشاند.

مَاْفُون: تكلف كننده در مدح خود به چيزى كه نداشته باشد، گردوى بد و فاسد، خوراك بد كه به نظر نيكو آيد.

اَخَذَهُ بِاِفَّانِهِ: گرفت او را در وقت و هنگام آن.

اَفَنْدى: سيد، آقا.

آفَة: مضر، زهردار.

اَفُوكاتُو: وكيل دادگسترى، وكيل مدافع.

(اَفُود): نوعى از لباس رهبانان بزرگ بنى اسرائيل.

(اَفى( - اَفاة واحد: پاره از ابر، ابريست كه ببارد و برود )در قاموس به معنى قطع من الغنم ذكر كرده لكن صواب قطع من الغيم مى باشد لذا بعضى به معنى گله گوسفند نموده اند).

افى: وفاى به عهد به معنى اَوفى.

(اَفْيُون): شيره خشخاش، ترياك.

(اَقاقِيا): درختى است به شكل، آن را ام غيلان گويند و صمغ عربى از آن گيرند.

(اَقَتَ) اَقْتاً، ن و تَاْقيت: تعيين وقت كرد.

(اُقْحُوان) و قُحْوان: قسمى از بابونه و گل آن داراى برگهاى زرد است به شكل.

/ 5263