فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ذَهَبَ الْاَمْرُ: منقضى شد و سرآمد كار.

ذَهَبَ عَلَى الشَّىْ ءِ: فراموش كرد.

ذَهَبَ بِهِ: برد او را و دور گردانيد.

ذَهَبَ اِلى كَذا: چنان تصور كرد، چنان پنداشت.

ذَهَبَ اِدْراجُ الرِّياحَ: بر باد هوا رفت، بيهوده شد.

ذَهَّبَ: به رنگ طلائى درآورد.

اَذْهَبَ: روانه كرد، فرستاد.

تَمَذْهَبَ: به آئين جديدى درآمد، از آن پيروى كرد.

ذَهَبَتْ بِهِ الْخُيَلاءُ (مثال): خودخواهى او را از راه برده است.

ذَهَبَ فِى الْمَسْئَلَةِ اِلى كَذا: رأى نظر او در اين مسئله چنين است.

ذَهِبَ ذَهَباً، ف: ناگهان يافت طلاى بسيار پس متحير گرديد و خيره شد چشم او.

اَذْهَبَهُ و ذَهَّبَهُ: مطلا (طلاكارى) كرد آن را.

شَىْ ءٌ ذَهيب و مُذْهَب، ص.

اَذْهَبَهُ و بِهِ: برد او را و دور گردانيد.

اِسْتَذْهَبَهُ: خواست رفتن از او.

ذَهَب - اَذْهاب و ذُهُوب و ذُهْبان، ج (گاهى مؤنث است): طلا.

ذِهاب و اَذْهاب، ج و اَذاهيب، ج ج: زرده تخم مرغ، پيمانه اى است براى اهل يمن.

وَالَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ (آيه): آنانكه جمع و ذخيره مى كنند طلا و نقره را.

ذَهَبُ اَبْيَض: طلاى سفيد، پلاتين.

ماءُ الذَّهَب: آب طلا.

ذَهَبى: طلائى.

ذَهَبِيَّة: كشتى كوچكى براى سكونت در آب لنگر مى اندازد.

ذَهاب: حركت، رهسپارى، عزيمت.

ذَهَبَة: بُراده زر كه از سوهان و مقراض ريزد.

ذِهْبَة - ذِهاب، ج: باران ريزه يا بسيار باران.

ذاهِب و ذَهُوب: رونده و درگذرنده.

طَويلُ الذَّاهِب: بسيار دراز.




/ 5263