بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بَدَرَ: متعجب ساخت، سر رسيد، بى خبر وارد شد، غافلگير كرد. بَدَّرَ: زود آمد. بادَرَ: عجله كرد. بادَرَ اِبْتَدَرَ: پيش دستى كرد، پيش افتاد. بَدْرى: خيلى زود. بادِرَة: درك مستقيم، روشن بينى، علوم بى برهان. اَبْدَرَالْبُشْرُ: سرخ گرديد غوره خرما. اَبْدَرَ الْوَصِىُّ فى مالِ الْيَتيمِ: انفاق كرد وصى مال يتيم را پيش از بلوغ. اِبْدار: در شب بدر (سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه) راه رفتن - مُبْدِر، ص. بادِرَة - بَوادِرَة، ج: گوشت بين كتف و گردن. بادَرَهُ وَ اِلَيْهِ مُبادَرَةً و بِداراً: پيشى گرفت او را و بشتافت به سوى آن. اِبْتَدَرَهُ: پيشى گرفت او را. اِبْتَدَرَ اِلَى السِّلاحِ: شتافت سوى اسلحه تا بگيرد. تَبادَرَهُ و اِلَيْهِ تَبادُرَةً: پيشى گرفت و شتافت سوى آن. مُتَبادِر، ص. بَيْدَرَ الطَّعامَ بَيْدَرَةً: جمع و انبار كرد گندم را. بَدْر: ماه تمام (زيرا كه پيشى ميگيرد قبل از غروب آفتاب و طلوع مى كند) و يا به جهت تمام و كامل بودن، مهتر، جوان، تمام در جوانى، تمام از هر چيز، طبق. يَوْمُ بَدْر: در سال دوم از هجرت حضرت پيغمبر اسلام (ص( در موضعى كه بدربن قريش در آنجا چاه كنده بود با كفار قريش جنگ كرد )وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ). لَيْلَةُ الْبَدْر: شب چهاردهم از ماه. بَدْرَة و بَدْر - بُدُور و بِدَر، ج: پوست بزغاله، هميان كه در او هزار يا ده هزار و يا هفت هزار درهم و دينار باشد.