فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَسْط: گشودن، وسعت دادن، گستردن.

وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ (آيه): اگر خداوند روزى را بر بندگان گشايش دهد.

بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ: وسيع گردانيد خدا روزى را.

بُسِطَتْ يَدُهُ عَلَيْهِ، ل: مسلط شد بر وى.

بَسُطَ، ك: فراخ زبان شد، زبان آور گرديد.

اَبْسَطَ النَّاقَةَ: گذاشت كُره شتر را با مادرش و باز نداشت.

اَبْسَطَتِ النَّاقَةُ: با كُرِه ماند ماده شتر.

بَسَّطَهُ: گسترد آن را.

تَبَسَّطَ: گسترده و پهناور گرديد.

تَبَسَّطَ فِى الْبِلادِ: در شهرها به هر سو رفت.

اِنْبَسَطَ: گسترده و پهناور گرديد، گستاخ شد.

اِنْبَسَطَ الْفَرَسُ فى سَيْرِهِ: اسب آغاز به راه رفتن كرد.

اِنْبَسَطَ النَّهارُ: ممتد و دراز شد روز.

بَسَطَ: توسعه داد، امتداد داد، منتشر كرد، پراكنده كرد، عازم شد، شروع به كار كرد، نشان داد.

بَسَطَ الْمائِدَةَ: سفره را چيد، پهن كرد، حاضر كرد.

بَسَطَ الْاَمْرَ: شرح داد، روشن كرد.

بَسَطَ ذِراعَهُ: دستش را دراز كرد.

/ 5263