بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بَسْط: گشودن، وسعت دادن، گستردن. وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ (آيه): اگر خداوند روزى را بر بندگان گشايش دهد. بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ: وسيع گردانيد خدا روزى را. بُسِطَتْ يَدُهُ عَلَيْهِ، ل: مسلط شد بر وى. بَسُطَ، ك: فراخ زبان شد، زبان آور گرديد. اَبْسَطَ النَّاقَةَ: گذاشت كُره شتر را با مادرش و باز نداشت. اَبْسَطَتِ النَّاقَةُ: با كُرِه ماند ماده شتر. بَسَّطَهُ: گسترد آن را. تَبَسَّطَ: گسترده و پهناور گرديد. تَبَسَّطَ فِى الْبِلادِ: در شهرها به هر سو رفت. اِنْبَسَطَ: گسترده و پهناور گرديد، گستاخ شد. اِنْبَسَطَ الْفَرَسُ فى سَيْرِهِ: اسب آغاز به راه رفتن كرد. اِنْبَسَطَ النَّهارُ: ممتد و دراز شد روز. بَسَطَ: توسعه داد، امتداد داد، منتشر كرد، پراكنده كرد، عازم شد، شروع به كار كرد، نشان داد. بَسَطَ الْمائِدَةَ: سفره را چيد، پهن كرد، حاضر كرد. بَسَطَ الْاَمْرَ: شرح داد، روشن كرد. بَسَطَ ذِراعَهُ: دستش را دراز كرد.