بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مَاْثَمْ، مَاْثَمَة: گناه، خطا، جنايت. يَلْقَ اَثاماً (آيه): كيفر عذاب خواهد يافت. لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً و لا تَاْثيماً (آيه): شنيده نمى شود در بهشت كلمه بيهوده و نسبت گناه دادن. (اُثْمُد و اِثْمِد): سنگ سرمه، توتياى معدنى. (اُثْنَة) - اُثُن، ج: درختان موز كه انبوه و با هم پيچيده باشد. اَثين: محكم و استوار اصل. اُثُن: اصل آن وثن به معنى بت است (در يكى از قراآت شاذه) (اَثَوْثُ) بِهِ و عَلَيْهِ اَثْواً و اِثاوَةً: نمّامى و سخن چينى و غمّازى او كردم نزد سلطان يا غير. (اَثيتُ) بِهِ و عَلَيْهِ اَثْياً و اِثايَةً: نمّامى و غمّازى او كردم نزد سلطان يا غير. تَاَثَّوْا و تَاثَوْا: مخاصمه بردن نزد سلطان. مَاْثِيَة و مَاثاة (اسم مصدر): غمّازى و نمّامى. مُؤاثى: خصومت كننده. مُؤْتَثى: كسى كه بسيار مى خورد و وقتى تشنه گردد تشنگى او به آب رفع نشود. اِثاء: سنگها (اَجَّ) الظَّليمُ اَجّاً، ض ن: دويد شترمرغ كه از بال او صدا آمد. مَرَّ يَؤُجُّ اَجّاً: گذشت به شتاب. اَجَّتِ النَّارُ اَجيجاً، ن: زبانه زد آتش. اَجَّ الْماءُ اُجُوجاً: شور و تلخ شد آب. اَجَّجْتُهُ اَنَا: شور و تلخ گردانيدم او را (لازم و متعدى)