بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بُغْمَة - بُغَم، ج: گردن بند براى زنان (كلمه تركى است). (تَبَغْنَجَ): بسيار عشوه گرى كرد. (بَغَا) الشَّىْ ءَ بَغْواً، ن: با تأمل نگريست آن را. بَغُو: شكوفه. بَغْوَة: شكوفه خرما كه سفيد شده، خرماى نارس و ميوه درخت عضاه. (بَغَيْتُهُ) بُغىً و بُغاءً و بُغْيَةً و بِغْيَةً، ص: طلب كردم و يافتم او را و اعانت كردم. اَبْغاهُ و بَغاهُ الشَّىْ ءَ: بر طلب آن چيز داشت او را و يارى داد. بَغَتِ الْاَمَةُ بَغْياً: زنا داد كنيز. بَغى عَلَيْهِ: ستم و تعدى نمود، از حق برگشت، نافرمانى كرد، تجاوز از حد كرد، دروغ گفت. بَغاهُ: نافرمانى كرد او را. بَغَى الْفَرَسُ فى مَشْيهِ: سرعت نمود اسب در رفتن. بَغَى الشَّىْ ءَ: با تأمل نگاه كرد بطرف او، انتظار آن چيز كشيد.