فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بَلْبالَة: سختى و شدت اندوه.
بَلابِل: سختى غم و وسوسه.
بُلابِل - بَلابِل، ج: مرد سبك گير.
بُلْبُلُ الشَّمّير: پرنده توكا.
بُلْبُل: فِرفِره.
بُلْبُلَة: دهنه، سر لوله.
پِلاتين: طلاى سفيد.
بَلاش: مفت، مجانى، ارزانى.
(بُلْأَز): شيطان، مرد كوتاه، كودك سخت ضخيم.
بِلْئِز: كودك ضخيم.
بَلْاَز: گريخت و دويد، سير خورد.
(بَلْاَصَ) بَلْاَصَةً: گريخت و دويد.
(بَلَتَهُ) بَلْتاً، ض: بريد آن را.
بَلِتَ بَلَتاً، ف ن: بريده گرديد.
بَلُتَ، ك: دانا و خردمند گرديد.
اَبْلَتَهُ يَميناً: سوگند داد او را.
مُبَلَّت: سخن آراسته، مهر با ضمانت.
اِنْبَلَتَ: بريده گرديد.
بَلْتَيْتُهُ بَلْتاةً: بريدم آن را.
بُلَت: پرنده اى است كه اگر يك پر او بر پرهاى پرندگان افتد بسوزاند آنها را.
بِلّيت: بسيار خاموش، مرد خردمند و دانا.
(بَلْبُوعَة): حب، دانه.
(بَلْتَع) و بَلَنَتَع: دانا و ماهر هر چيز.
بَلْتَعَة و بَلَنَتَعَة: زن زبان دراز پرگوى.