تيه - اَتْياه و اَتاويه، ج: لاف، بزرگ منشى، دشت، تحير، سرگردانى، صحرائى كه در آن رونده هلاك شود، گمراهى.
يَتيهُونَ فِى الْاَرضِ (آيه): قوم يهود در زمين سرگردان ميشوند.
اَرضٌ تِيْه و تَيْهاء و مَتْيَهَة و مَتْيِهَة و مَتْيَة: زمينى كه مردم در آن گم شوند.
تَيَّهَ، تَوَّهَ، اَتاهَ: به غلط انداخت، گمراه كرد، درهم و برهم كرد، گيج كرد، آشفت، حواس را منحرف كرد.
تاهَ: آواره شد، بيراهه شد، هلاك شد، نابود شد.
تاهَ عُجْباً: خودفروشى كرد، خودنمائى كرد، با تكبر راه رفت.
تاهَ الْفِكْرُ: پريشان حواس شد.
تاهَ مِنْهُ: گم كرد، ازدست داد.
تَيْه، تَيْهان: سرگردانى، دربدرى، ويلانى.
تيه: غرور، خودخواهى، تكبر، بيابان بى آب و علف.
تيه، مَتاهَة: جاى پر پيچ و خم.
تائِه، تَيْهان: گم و سرگردان.
تائِه: گم شده، مفقود، خودخواه، پراِفاده، پريشان فكر، حواس پرت.
تِيُودُوليت: دوربين زاويه سنج.
ث
(ث): حرف چهارم از حروف هجا.