با مفاخر اسلام آشنا شویم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

با مفاخر اسلام آشنا شویم - نسخه متنی

علی دوانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درس‌هايي از مكتب اسلام ـ شماره45 ، مهر41

قرن هشتم هجري علامه حلي (4)

علي دواني

در سه شماره گذشته شمه‌اي از زندگاني نابغه بزرگ شيعه علامه حلي را نگاشتيم و اينك با رعايت اختصار قسمت آخر آنرا در اين شماره از نظر خوانندگان ميگذرانيم. در خلال مقالات گذشته خاطر نشان ساختيم كه علامه حلي در شهر تاريخي و شيعه‌نشين حله و در يك خانواده بزرگ علمي و ديني و ميان انبوه علما و دانشمندان نامي رشد كرد، و در همان سنين خوردسالي علوم متداول عصر را تكميل نمود و با سرعتي شگفت‌انگيز مراحل مختلفه آنرا پيمود.

هوش سرشار و لياقت و استعداد خارق‌العاده علامه چيزي نيست كه نيازي با ثبات داشته باشد زيرا: قولي است كه جملگي برآنند. حتي دانشمند رجالي معروف شيخ ابوعلي حائري در كتاب «منتهي‌المقال» از سيد عبدالله شوشتري نقل ميكند كه علامه در سنين كودكي و پيش از آنكه بالغ شود بدرجه اجتهاد رسيد و مردم انتظار ميكشيدند كه به تكليف رسد تا از وي تقليد كنند»

به طوريكه از بعضي نوشته‌هاي خود علامه استفاده ميشود وي در عنفوان جواني و خيلي زود دست بتأليف و تصنيف زد و آثار آنروز او امروز در شمار بهترين كتب علمي شيعه و مورد استفاده دانشمندان بزرگ است« وي در ديباچه «منتهي‌الوصول الي علم‌الاصول» گويد: در بيست‌ و شش سالگي به نگارشهاي فلسفي خويش پايان دادم و بنگارش اصول و فقه پرداختم و ليكن چون تاريخ نگارش چندين كتاب كلامي او پس از 700 قمري ميباشد بايد گفت مقصود او كتب عقلي خالص است نه كتب كلامي و اصول دين[1]

جايگاه علامه در عالم علم

بطوريكه از انبوه تاليفات و آثار ارجدار علامه استفاده ميشود و چنانكه از داوري و اعتراف دانشمندان موافق و مخالف پيداست، علامه حلي بيگمان يكي از درخشنده‌ترين ستارگان فروزان آسمان علم بوده كه جهان اسلام نظير وي را كمتر بياد دارد ـ او در علوم عقلي فلسفه و كلام و منطق و رياضي و هيئت و هندسه و غيره و علوم نقلي تفسير و حديث و فقه و اصول و رجال و ادب مهارتي بسزا داشته بلكه بايد گفت در تمام آنها استاد مسلم عصر بوده است وي در تمام اين رشته‌ها كتاب نوشته‌ و كتب او نيز بهترين گواه اين مدعاست علامه بواسطه سرعت انتقال و فهم قوي و فكر مواجش، هنگام تأليف و تصنيف بنگارش يك كتاب در يك علم اكتفا نمي‌كرده بلكه في‌المثل گاهي قسمتي از يك كتاب اصول را مينوشته و سپس آنرا رها كرده بتأليف كتابي در تفسير مشغول شده و يك جلد آنرا بپايان آورده آنگاه بدون اينكه آنرا تكميل نمايد بنگارش جلد دوم يا سوم کتابي در فقه پرداخته و هنوز دوره آنرا خاتمه نداده دست به تصنيف کتابي در کلام يا منطق زده است. حتي چنانكه از تصانيف پراكنده‌اش استفاده ميشود هنگام تأليف و تصنيف از بس شتاب داشته؛ با همه هوش زايد‌الوصفش؛ گاهي در چند كتاب آراء و نظريات مختلف اظهار نموده و چون فرصتي براي مراجعه نداشته است متوجه آن نبوده يا اگر بوده اعتماد برأي جديدش ميكرده و باصلاح رأي سابق نمي‌پرداخته است از اينرو مي‌بينيم در كتب اصولي و فقهي وي كه بيش از ساير علوم مورد عنايتش بوده داراي آراء و اقوال گوناگوني است كه خود موجب حيرت فقهاء و مجتهدين بعد از او واقع شده است

ديگر اينكه چون علامه در عصري ميزيسته كه سلطه خلفاي متعصب عباسي و مخالفين شيعه با حمله مغول از ميان رفته بود و شيعيان از آزادي مذهب و بيان عقايد خود برخوردار بوده‌اند؛ مخصوصاً بعد از آنكه سلطان محمد خدا بنده پادشاه مغول با حضور علامه و بوسيله او بمذهب شيعه اماميه گرويد و سعي در رسمي‌كردن اين مذهب نمود؛ علامه نيز با استفاده از فرصت، در تمام تأليفاتش توجه مخصوصي داشته كه در هر مورد مزيت مذهب و افكار شيعه را اثبات كند، چنانكه اين معني بخوبي از مطالعه كتب وي در تمام علوم و فنوني كه نوشته است آشكار است.

قسمتي از آثار قلمي وي

شيخ فخرالدين طريحي مؤلف «مجمع‌البحرين» در لفظ «علم» كتاب مزبور از يكي از دانشمندان نقل ميكند كه پانصد جلد كتاب از تأليفات علامه بخط خودش ديده شده و اين تعداد غير از ساير تأليفات اوست كه بخط ديگري بوده است يكي از دانشمندان كه شرح بر تجريد نوشته گفته است و مؤلفات علامه حلي هزار مجلد بوده است. مؤلف ريحانة‌الادب اسامي (120) كتاب او را نوشته است ولي خود علامه در كتاب خلاصه 67 جلد كتاب خود را نام برده است. البته كتاب خلاصه آخرين تأليف او نيست و مسلم است كه او بعدها نيز كتب ديگريرا برشته تحرير كشيده است مرحوم سيد محسن امين عاملي در «اعيان الشيعه» يكصد و نه كتاب علامه را نامبرده و كتب هر موضوعي را جداگانه ذكر كرده است؛ باين ‌شرح : در علم فقه و احكام اسلامي بر مبناي شيعه 20 كتاب، در اصول فقه 9 كتاب، در علم كلام و عقائد 28 كتاب؛ در فلسفه و منطق 24 كتاب در تفسير 2 كتاب، در حديث 6 كتاب؛ در علم رجال 4 كتاب؛ در علم نحو 4 كتاب، در ادعيه 4 كتاب، در فضائل اميرالمؤمنين عليه‌السلام 2 كتاب؛ در فنون مختلفه 3 كتاب. جواب مسائل علمي و اجازات، 5 كتاب، بايد دانست اينها كتابهائي است كه بدست آمده يا چاپ شده است و گرنه بطور حتم آثار علمي علامه بيش از اينها بوده كه اغلب مانند ساير آثار فكري و قلمي ديگر بزرگان اسلام يا از ميان رفته و يا دلالان اروپائي خريده و از ممالك اسلامي بيرون برده زينت بخش كتابخانه‌هاي خويش نموده‌اند.

علامه در نظر دانشمندان شيعه

علامه يكي از بزرگترين شخصيتهاي علمي است كه با نبوغ و ابتكارات خويش، در

عصر خود در هر علم و فني تحولي ايجاد نمود و از هر راه كه ميسر بود علماً و عملاً و قولا و لسانأ شيوه‌اي تازه و فكر نوي پديد آورد، چنانكه گفتيم از حيث ادب و اخلاق و تقوي و فضيلت و بزرگي روح و قداست نفس نمونه كاملي بوده، و از لحاظ تموج فكري و قريحه سيال علمي و معلومات وسيع نظير نداشته؛ و بدون مبالغه در تأليف و تصنيف و كثرت كار و فعاليت علمي يكي از نوادر

روزگار بوده است. بهمين جهت وي در نظر بزرگان دانشمندان ما معروف به «علامه» و نخستين كسي است كه «آية الله» خوانده شده.[2]

فقها و مجتهدين بزرگ شيعه در زمان حيات علامه و بعد از وي تاكنون تقدم او را در تمام علوم ديني و احاطه بر علوم عقلي ستوده و خود را ريزه‌خوار خوان نعمت او ميدانند، افكار علامه و آراء مختلف او در ابواب فقه و اصول و كلام شب و روز ورد زبان فضلاء و دانشمندان و فقها و مجتهدين شيعه و كمتر خانه و كتابخانه دانشمندي از دانشمندان شيعه است كه از كتب علامه حلي خالي باشد.

ما در زير از ميان گفتار ده‌ها دانشمند شيعي؛ قسمتي از آنچه سه دانشمند بزرگ و فقيه عاليمقام ما درباره علامه نوشته‌اند آورده و توجه خوانندگان را بدان معطوف ميداريم.

فقيه مشهور و محدث عاليمقام شيخ حر عاملي مؤلف كتاب مشهور «وسائل الشيعه» در كتاب «امل الامل» مينويسد: «فاضل دانشمند علامة العلما؛ محقق مدقق، ثقه موثق؛ فقيه محدث، متكلم ماهر؛ جليل‌القدر عظيم‌الشأن بلندمرتبه، بمانند او در علوم عقلي و نقلي ديده نشده؛ فضائل و نيكوئيهاي او بيش از آنست كه شمرده شود ...»

و نيز دانشمند بزرگ ميرزا عبدالله افندي اصفهاني در كتاب گرانمايه «رياض‌العلما» ضمن مدح بليغي كه طبق معمول نويسندگان قديم از علامه نموده از جمله مينويسد: «وي در نظر دانشمندان ما معروف به «علامه» است. بطوريكه هرگاه «علامه» گفته شود او بنظر ميآيد. علامه حلي حق بزرگي بر طايفه شيعه اماميه دارد، زيرا وي با زبان و بيان و تدريس و تأليف خود خدمتي بس عظيم بمذهب شيعه نمود. او جامع همه علوم بود و در تمام اقسام آن كتاب نوشته است. علامه حكيمي متكلم، فقيهي محدث؛ اصولي اديب، و شاعر ماهر بوده، قسمتي از اشعار او را در شهر اردبيل ديدم كه حاكي از توانائي او در انواع شعر بود ...»

همچنين علامه بحرالعلوم در كتاب «رجال» با بهترين عبارت علامه و مقام علمي و عملي و مهارت او را در تمام علوم ستوده و به تفصيل شرح داده است كه قسمتي از آن بدينگونه مسطور ميگردد:

علامه در هر علمي كتابها نوشته؛ در فقه كه خود استاد اين فن و شناگر آن بحر مواج بوده؛ دوازده كتاب تصنيف فرموده كه پناهگاه علما و محل رجوع فقهاست: 1ـ كتاب «منتهي‌المطلب في‌ تحقيق‌المذهب» مشتمل بر تمام عبادات و اندكي از معاملات؛ 2ـ نهاية الاحكام في معرفة الاحكام؛ 3ـ تذكرة ‌الفقهاء؛ 4ـ مختلف‌الشيعه في‌احكام‌الشريعه؛ 5ـ تحرير الاحكام الشرعية علي مذهب الاماميه، 6ـ قواعد الاحكام؛ 7ـ ارشاد الاذهان الي احكام الايمان 8ـ تلخيص المرام في معرفة ‌الاحكام، 9ـ تبصرة ‌المتعلمين في ‌احكام ‌الدين، 10ـ رساله واجب‌الاعتقاد، 11ـ الرسالة السعديه، 12ـ جوابهاي مسائل سيد بزرگوار مهنا بن سنان مدني نخستين كتب فقهي علامه كتاب «منتهي» و آخرين آنها «مختلف» و بهترين و دقيقترين و محكمترين آنها «قواعد» و مفيدترين آنها براي اهل استدلال مختلف و منتهي و تذكره و جامع‌تر و آسان‌تر از همه براي مطالعه «تحرير» است.

راجع بمهارت وي در علم‌اصول بايد گفت او سرآمد علماي اين فن و كعبه آمال خواستاران و سر رشته‌دار آنست، و در علم منطق و كلام، شيخ‌الرئيس و فخرالدين رازي است. بعلاوه علامه در تفسير و حديث و فنون عربيت داراي تأليفات بسيار است».

علامه و دانشمندان اهل تسنن

دانشمندان اهل تسنن كه بعد از علامه آمده‌اند، هرچند بملاحظه اينكه وي باعث تشيع سلطان محمد خدا بنده پادشاه مغول شده چندان روي خوشي بوي نشان نداده‌اند؛ اما نتوانسته‌اند نبوغ و مقام علمي و ملكات فاضله اخلاقي او را ناديده بگيرند. از جمله ابن حجر عسقلاني در جلد دوم «لسان الميزان» مينويسد. حسين بن يوسف بن مطهر حلي، عالم شيعه و پيشواي آنهاست كه موافق مذهب آنان كتابها نوشته است، علامه داراي هوش خارق‌العاده بود. كتاب مختصر ابن حاجب را بخوبي شرح كرده و كتابي نفيس و سهل‌المأخذ و از هر جهت قابل استفاده از كار درآمده تصنيفات علامه در زمان خودش مشهور گشت. تقي‌الدين ابن تيميه كتابي در رد او نوشت و نام آنرا «الرد علي الرافضي» گذاشت. علامه حلي نامش در همه جا منتشر گشت و داراي اخلاق نيكو بود چون يكي از تأليفات ابن تيميه را كه در رد او نوشته بود، بنظرش رساندند؛ گفت: اگر ابن تيميه مي‌فهميد من چه ميگويم بوي جواب ميدادم!

و هم ابن حجر در جلد (6) لسان‌الميزان در لفظ «يوسف» كه نام پدر علامه است و او آنرا نام علامه پنداشته شرحي درباره علامه نوشته و از جمله ميگويد: «وي پيشواي علماي شيعه بود ... ابن تيميه بعضي از كتب او را رد كرد من يكي از آنها را ديده‌ام كه در رد علامه اعمال غرض نموده و بسياري از روايات صحيح و معتبري را كه علامه نقل كرده، ابن تيميه رد نموده وي بواسطه مبالغه و اصرار در نكوهش علامه حلي گاهي بحضرت علي رضي‌الله عنه نيز گستاخي روا داشته و مقام او را پائين آورده است ...»

ابن حجر در جلد دوم كتاب «الدرر الكامنه» نيز درباره علامه سخن گفته ولي متأسفانه نام علامه را كه «حسن بن يوسف» است؛ اشتباه به حسين» نموده و هم در اينجا و هم در جلد دوم لسان‌الميزان او را در لفظ «حسين بن يوسف» ياد كرده و بعد توضيح ميدهد كه نام علامه حسين است و بعضي نيز حسن گويند!

بهر جهت ابن حجر در الدرر الكامنه مينويسد: «وي در اصول و حكمت كتب بسيار نوشته وي پيشواي شيعه حله بوده و تصنيفاتش در زمان خودش مشهور گشت و گروهي از دانشمندان از محضر وي برخاستند.

شرحي كه وي بر كتاب «مختصر» ابن حاجب نوشته از لحاظ حل‌الفاظ و تقريب معاني آن در منتهاي خوبي است. وي در اواخر عمرش بحج خانه‌ خدا رفت و گروهي در چند فن نزد وي فارغ‌التحصيل گشتند ...»

ابن تيميه كه در اينجا از وي سخن بميان آمد، يكي از رؤساي فرقه وهابي است كه مردي افراطي و بسيار خشك و متعصب بوده؛ بطوريكه حتي ابن‌حجر كه خود سني نسبتاً متعصبي است؛ بروي خورده گرفته و گفته وي در رد علامه پا را از دائره ادب فراتر نهاده و در راه دشمني با علامه مقام با عظمت اميرالمؤمنين عليه‌السلام را پائين آورده است.

براي درك شخصيت علمي و مقام شامخ علامه كافي است كه نامه بيضاوي دانشمند بزرگ سني را كه مشتمل بر سؤالي از علامه درباره يك مسئله اصولي است از نظر بگذرانيم. اين نامه و جواب آن را برخي از دانشمندان از جمله عالم عاليمقام آقا رضي قزويني در «لسان‌الخواص» ذكر نموده بيضاوي در آغاز نامه خود علامه را بدينگونه مخاطب ميسازد: يا مولانا جمال‌الدين ادام ‌الله ‌فو اضلك! انت امام المجتهدين في علم الاصول!» ما نميدانيم در جائيكه دانشمندي عظيم همچون بيضاوي كه مهارت وي در اصول فقه و كلام و تفسير و علوم عربيت زبان‌زد خاص و عام است علامه حلي را «پيشواي مجتهدين و علماي اصول» بداند ديگر ابن تيميه وهابي و امثال او چه ميگويند؟ علامه بسال 726 در سن 78 سالگي در زادگاهش شهر حله چشم از جهان فاني فرو بست و مرغ روح پرفتوحش در آشيان جنان خراميد پس بدن بي‌روح او را به نجف اشرف آورده و در ايوان حرم مطهر شاه ولايت علي (ع) مدفون ساختند.


[1] مقدمه ايضاح المقاصد

[2] جاي بسي تأسف است كه اين لقب شريف امروز اهميت خود را تقريباً از دست داده است، اين لقب كه تا زمان مجتهد بزرگ و رئيس عاليقدر شيعه ميرزاي شيرازي، فقط اختصاص به شخصيت عاليمقامي همچون علامه حلي داشته و بعدها نيز فقط لقب خاص مراجع بزرگي همچون آيت‌الله خراساني و يزدي و اصفهاني و حائري و قمي بوده؛ و فقط مجتهدين بزرگ و مراجع تقليد را «آيت‌الله» ميگفتند مع‌الوصف امروز اشخاص غيرصلاحيتداري كه گاهي افرادي مجهول و بسيار كم‌مايه هم ميباشند؛ هوس آيت‌اللهي پيدا كرده و بدون استحقاق خود را «آيت‌الله» ناميده، و ارباب جرائد نيز باين وضع آشفته دامن زده بانتشار آن اقدام نموده و بالنتيجه موجب هتك احترام مجتهدين واقعي و مراجع تقليد و زعماي حوزه‌هاي علميه شيعه كه شايسته اين لقب هستند شده است. حتي لقب «علامه» نيز كه روزي لقب خاص بزرگ مردي چون علامه حلي بوده امروز چنان بي‌ارزش شده كه بدون قيد و شرط بهر كسي گفته ميشود!

/ 1