علي حجتي کرماني
منبع دومين و مدون شناخت اسلام (پس از قرآن کريم) در احاديث[1] اقول رسول اکرم (و بطور کلي سنت رسول الله قول و فعل و تقرير آن حضرت) انحصار مييابد که متاسفانه از نظر سند و صحت تاريخي در طراز منبع نخست (قرآن کريم) قرار ندارد، چون احاديث همانند قرآن کريم با آن عنايت و دقت منظم و سيستماتيک در حافظه ياران رسول اکرم (ص) و مسلمانان صدر اول قرار نگرفت[2] و نبي اکرم (ص) در دوران حيات پربارش با صراحت و شدت صحاب? خويش را از نوشتن سخنان خويش منع ميفرمود[3] بدينجهت کوچکترين خلط و اشتباهي ميان گفتار وي و آيات نازل شده، ميان "قرآن و سنت" رخ ننمايد[4]؟ پس از رحلت رسول خدا (ص) بود که اهميت " حديث = سنت" بويژه در بعد فقهي و تشريعي بعنوان منبع دوم جهت شناخت قوانين اسلامي، به مرحل? بروز و ظهور رسيد... انديش? تمسک به سنت رسول خدا (ص) در تاريخ تشريع و قانونگذاري اسلامي براي نخستين بار در عصر خود نبي اکرم(ص) به وقوع پيوست. " پس از غزوه حنين، صحابي معروف" معاذ بن جبل" براي منصب "قضاوت در ميان مردم يمن از جانب شخص رسول الله (ص) انتخاب گرديد و به هنگام عزيمت بسوي حوز? ماموريت خويش رسول اکرم (ص) او را مورد خطاب قرار داده و صايا و نصايحي چند بدو فرمود، از جمله از وي پرسش فرمود: "در قضايا و دعاوي و تنازعاتي که بر تو عرضه خواهد گشت، چگونه و برپايه چه معياري داوري خواهي نمود؟ معاذ پاسخ داد بر اساس ضوابط و معيارهاي کتاب خدا و اگر درآن، ضابطه و تصريحي نيافتم به سنت رسول خدا (ص) رجوع ميکنم و اگر در سنت هم اصل و معياري نديدم با راي و استنباط خودم، اجتهاد خواهم نمود..."[5] در اينجا رسول اکرم(ص) شيوه معاذ را در قضاوت که "سنت" را منبع دوم قوانين و حقوق اسلامي و "قياس"[6] را مصدر سوم آن، شناخته بود مورد تاييد قرار داد. ... جامع? اسلامي گسترش مييافت و نيازها نيز روز به روز رو به فزوني مينهاد و به تناسب اين گسترش و نياز رو به تزايد، تشريع و حقوق اسلامي نيز نمو و تعالي و وسعت يافت و فقهاء اسلامي مصمم گشتند – در حد وسع امکانات خويش- احاديث را بعنوان عنصري جوهري و اصيل در "فقه تشريعي" ثبت و ضبط نمايند...[7] در عين حال مسافت و فاصل? زماني ميان رحلت رسول اکرم(ص) و " عصر تدوين حديث" پراهميت، حساس و قابل بررسي و دقت فراواني است، زيرا در خلال اين مدت خلطها و اشتباهات فراوان و مشکوک و ترديدهاي فراوانتري ميان احاديث صحيح و غير صحيح، پديدار گشت. و از همان دوران شيوهاي که بيشتر جنبه انتقادي داشت جهت تميز ميان احاديث صحيح و غير صحيح، وضع گرديد. اين "شيو? جديد" که ميتوان آنرا نوعي " نقد تاريخي" نام نهاد تحقيق پيرامون اتصال سلسله سند روايت و نقد و بررسي مستدام و ارزش تقوايي و اخلاقي "رجال دين" را که از طريق آنها حديث به حديث نگاران و ناقلان اخبار ميرسيد، بعهده گرفت و محدثان با پيروي از چنين شيوهاي بود که امکان يافتند برحسب درجه ثبوت و اطمينان تاريخي، حديث را به سه مجموع? بنيادين تقسيم نمايند. صيح – ضعيف – مکذوب[8] بنابراين هم اکنون و در عصر کنوني مصادر و منابع تدوين شده اسلام عبارتند از آيات مبارکات قرآني که چونان يک وثيقه تاريخي صد در صد يقيني و يک منبع مطلقة الصحه و گرانقدر صد در صد مورد اعتماد جهت شناخت راستين اسلام شايستگي استخدام و بهرهوري دارد. و در درج? دوم "حديث" که درج? صحت آن متفاوت است و نميتوان در هر حال و در هر نقد پژوهشي آنرا مورد استخدام و استفاده قرار داد، مگر همراه با احتياطات فراوان که نتيج? متابعت از راهها و روشهائي است که دانشمندان و محدثان منزه از کذب و تقلب و تدليس همانند "بخاري و مسلم" از آن روشها پيروي نمودهاند.... وبا پيروي از اين شيوههاي احتياطآميز است که دو منبع مورد استخدام و بهرهوري محققان اسلامي( يعني قرآن و سنت) بطور مساوي و در يک درجه، صحيح و مورد اطمينان و اعتماد ميگردند. و براستي مسخره و ادعائي بدون دليل و تظاهر به نوعي روشنفکري است که ما از همان آغاز کار آنهم بنام پيروزي از "سبک و شيوهاي" خاص، مدارک و اسنادي را که " سنت" برجاي نهاده و به ما ارزاني داشته است، بطور مطلق مورد انکار و طرد قرار دهيم؟[1] .در "مقباس الهدايه" حديث را اينچنين به تعريف کشيده است "الحديث هو کلام يحکي قول المعصوم او فعله او تقريره " يعني حديث عبارت است از کلامي که حاکي از قول، فعل و يا تقرير معصوم باشد..." مترجم" [2] .از برخي روايات نبوي اينطور مستفاد ميگردد که حضرت محمد (ص) براي حفظ و صيانت احاديث و آثار نبوت مردم را بيش از کتابت و نوشتن حديث، به حفظ و از برکردن آن دعوت و تشويق ميفرمود (رجوع شود به کافي / ج1/ صفحه 304- وسائل شيعه /ج 18/ صفحات 63 ،67، و70) و برخي از دانشمندان "علم حديث " واژه " حفظ " را در احاديث نبوي فوق ، اعم از "از برکردن" دانسته و گفتهاند "حفظ " شامل از بر کردن و کتابت هر دو ميباشد و در حقيقت کتابت حديث هم نوعي حفظ آنست......" مترجم" [3] . بر خلاف آنچه که مولف آورده است، مدارکي در دست داريم که در زمان حضرت محمد(ص) احاديث نوشته ميشده و آنحضرت هم به نوشتن آن تشويق ميکرده است ...(رجوع شود به وسائل الشيعه ج18/صفحه 68- اصول کافي ج2/ صفحه 667- سفينه البحار ج1/ صفحه 229 ) البته در عصر نبوي کتابت و نوشتن حديث مانند دورههاي بعدي تاريخ اسلام آنقدرها مرسوم و متعارف نبود، و لذا آوردهاند : ان مدار السلف کان علي النقش في الخواطر لا علي الرسم في الدفاتر (اربعين شيخ بهائي /صفحه 5) ونيز از روايات متعددي استفاده ميشود که کتاب يا کتابهاي بسيار بزرگي به املاء رسول خدا (ص) و خط علي(ع) که شامل تمام احکام شرعي و قوانين اسلامي بوده از علي(ع) براي امامان بعدي به يادگار مانده است و امامان (عليهم السلام) به آن مراجعه و گهگاه نيز به آن استناد ميجستهاند ...(رجوع شود به جامع احاديث الشيعه /ج1/ صفحه 24- تاسيس الشيعه لعلوم الاسلام صفحه 279) و باز به استناد روايات ديگري، حضرت علي (ع) کتابهاي متعددي در عصر رسول اکرم (ص) و يا در دو سه ماه بعد از رحلت آنحضرت به خط خود نوشته است که نزد امامان معصوم دست به دست ميگشته، مانند کتابهاي "جفر"، "جامعه" و "مصحف فاطمه". (رجوع شود به جامع احاديث الشيعه /ج1/ صفحات 18و19و25) البته صرفنظر از صحت و سقم روايتي را که مرحوم مولف به رسول اکرم (ص) نسبت داده است با يک بررسي کوتاه و فشرده در دوران 23 سال? رسالت پيامبر خدا(ص) احاديث نبوي جز به وسيله علي (ع) نوشته و تدوين نشده و احاديثي که توسط ديگران تدوين و جمع آوري شده بسيار اندک بوده است و همچنين نوشتههاي مدون آنحضرت نيز در اختيار همگان قرار نگرفته و به امامان بعدي به ارث رسيده و گويا از مختصات منابع علم آن بزرگواران بوده است ...(رجوع شود به مقاله محققانه "سيري اجمالي در تاريخ تدوين حديث آقاي رضا استادي / مجله نور علم / شماره 5 مورخ شهريور ماه 1363) [4] .بر طبق اسناد و روايات فراواني اين توجيه را برخي از صحاب? رسول اکرم(ص) براي منع از کتابت حديث ميکردند، از جمله عمر بن الخطاب که ميگفت و الله لا البس کتاب الله بشيئ ... و لا کتاب مع کتاب الله ...( رجوع شود به شرح موطاء مالک/ سيوطي – صفحه 4- السنه قبل التدوين /صفحه 311 – جامع بيان العلم و فضله / ابن عبد البرج / ج1/ صفحه 64) [5] .اين روايت را ابوداود در سنن خود، کتاب الا قضيه / باب 11/ اجتهاد الراي في القضاء / حديث شماره 3592، آورده است "مولف [6] .از پاسخ معاذ به رسول خدا (ص) جز نوعي اجتهاد و استنباط حکم از مآخذ کتاب و سنت و احيانا عقل، چيز ديگري مستفاد نميگردد، و ما نميدانيم از کجاي کلام معاذ بن جبل " قياس" استفاده ميشود بهر حال به عقيده ما "قياس" را بعنوان منبعي از منابع استنباط احکام الهي قرار دادن شيو? صحيح و مشروعي نيست "مترجم" [7] . مطابق تحقيق برخي از محققان از زمان امام علي (ع) تا عصر امام چهارم (ع) که تقريبا پايان سده اول هجري است کتابت حديث و تدوين آن کم و بيش معمول گرديد... تا اينکه در سده دوم و سوم و از آغاز خلافت عمر بن عبدالعزيز پنجمين خليفه مرواني و رفع ممنوعيت کتابت حديث از سوي وي، نوشتن و تدوين حديث ميان اهل سنت نيز مرسوم شد..."مترجم" [8] .تقسيم فني و صحيح احاديث به مجموعههاي صحيح و حسن و ضعيف، مصطلح ميباشد که هر کدام از دو مجموع? صحيح و حسن به سيزده قسم تقسيم ميگردند. مسند – متصل- مرفوع – معنعن – معلق – فرد – مدرج – مشهور – عزيز – غريب – مصحف – مسلسل و زائد الثقه . و حديث ضعيف نيز به دوازده صنف تقسيم ميگردد . موقوف – مقطوع – مرسل- منقطع – شاذ – منکر – معلل – مدلس- مضطرب- مقلوب و موضوع که در هيچ يک از اقسام سه گانه و اصناف سيزده و دوازدهگانه آنها اصطلاح "مکذوب" ديده نميشود...."مترجم"