مكتب اخلاقي اسلام
حسين حقاني زنجاني
براي اينكه امور دنيا و جامعه بنحو احسن انجام بگيرد خداوند اراده و عمل خويش را از طريق سنن و نواميس طبيعي و علل و اسباب و مصالح فرد و جامعه، بمرحله بروز و ظهور ميرساند و آيات و روايات زيادي بر اين اصل مسلم قرآني و اسلامي، دلالت دارد كه در جاي ديگري بايد از آن بحث نمود. از جمله اين سنن الهي، اين است كه براي استجابت دعاي بنده خويش،ضوابط و سنني معين كرده است و شرائطي براي آن مقرر فرموده و آنها را از زبان پيامبر و ائمه (ع) براي بندگان خويش بازگو نموده است شرائطي مكاني و زماني و جسمي و نفساني كه در جاي خود بيان شده است. از جمله، اين شرايط، اين است كه خدا كسي را دوست دارد و ميخواهد دعاي او را مستجاب گرداند و حاجت او را روا كند كه از پيوندهاي طبيعي و فاميلي خويش يعني صله رحم دوري نكرده باشد. كساني كه به اين سنت طبيعي پيوند خويشاوندي خود، پشت پا بزنند در حقيقت از رحمت الهي و موجبات تقرب باو دور افتادهاند و مثل اين است كه ستار و مانعي ميان خود و خدايش ايجاد نمودهاند. رسول اكرم (ص) فرمود: " قطع رحم مانع استجابت دعا است " حتي هنگاميكه درياي رحمت الهي بجوش آمده و دسترسي بتمام موجودات باستفاده از فيض وجود خداوند براي همه حتي گناهكاران ميسر گرديده، قاطع رحم و چند فرقه ديگر از اين فيض بزرگ الهي بيبهرهاند چنانكه در باب فضيلت شب قدر شبي گرانمايه و پر ارزش كه درهاي رحمت الهي بروي همه انسانها گشوده ميشود از امام صادق (ع) مرويست كه خداوند در آن شب همه را ميآمرزد جز چهار طايفه كه دعاي آنها را نميپذيرد و آنها را از رحمت بيكران خويش محروم ميگرداند و آن چهار طائفه عبارتند از: شرابخوار و كسانيكه پدر و مادرشان از ايشان ناراضي هستند و كسانيكه پيوند خويشاوندي خويش را قطع نموده دشمنيكننده بمؤمنين " از اين روايت معلوم ميشود كه پيوند خويشاوندي مثل برخي از اعمال انسان يكي از علل و اسباب و سنن وصول بحق و تقرب نزد او ميباشد، رحمت الهي از مسير دلجوئي از افراد فاميل و آشتي و صلح با آنها ميگذرد و خداوند حساب را در روز قيامت براي كساني آسان گيرد كه به وظيفه پيوند خويشاوندي بخوبي عمل كرده باشد و سوء عاقبت را براي قاطع رحم قرار داده است (سوره 23/ آيه22). از اين جهت امام باقر (ع) از زبان رسول اكرم (ص) توصيه اكيدي درباره صله رحم بهمه مسلمانهاي طول تاريخ تا روز قيامت نموده حتي بكسانيكه هنوز پا بعرصه وجود نگذاردهاند و در اصلاب پدرانشان و يا در ارحام مادرانشان وجود دارند خطاب نموده با آنها چنين ميفرمايد: اُوصِي الشّاٰهِدَ مِنْ اُمَتّي وَ الغٰائِبَ مِنْهُمْ وَ مَنْ فيِ اَصْلاٰبِ الرِّجٰالِ وَ اَرْحٰامِ النِّسٰاء اِليٰ يَوْمِ اَلْقِيٰامَةِ اَنْ بَصِلَ الرِحَمَ وَ لَوْ كٰانَ عَليٰ مَسِيرَة سِنَةٍ فَانِّ ذٰلِكَ مِنَ الّدِينِ " [1] من بهمه امتم از حاضرين و غائبين حتي بكسانيكه هنوز بدنيا نيامدهاند وصيت و توصيه ميكنم كه صله رحم نمايند هرچند فاصله ميان ايشان و رحم يكسال باشد بدرستيكه صله رحم از اموري است كه خداي تعالي آنرا جزء دين قرار داده است "سئوال و پاسخ
آيا ميدانيد كه چرا امام باقر (ع) انسان مؤمن را اينگونه خطاب ميكند حتي بكسانيكه هنوز لباس انسانيت را نپوشيدهاند و هنوز بصورت نطفه در صلب پدران و يا بصورت جنين در رحم مادران قرار دارند چنين توصيه ميفرمايد؟ پاسخ آن است كه صله رحم آثار معنوي زيادي دارد و از جمله آثار معنوي اين است كه باعث پيدا شدن صفات پسنديده در روح انساني كه با خويشاوندان خويش برخورد انساني و فاميلي دارند ميگردد از جمله آنها حسن خلق و سخاوت و كرم ميباشد. و شايد رابطه بين حسن خلق و سخاوت و كرم و بين صله رحم اين گونه قابل توجيه باشد كه انجام اين تكليف وجداني و اخلاقي و خدائي، مستلزم اين است كه با اقارب خويش يا حسن سلوك رفتار نمايد و تكرار اين عمل و سيرت خداپسندانه گرچه در اوائل ممكن است با سختي انجام پذيرد و مطابق ميل قلبي انسان نباشد و لكن در نتيجه ممارست اين اعمال، ملكه حسن خلق در نفس انسان پديد ميآيد و خود اين عمل در حقيقت يكنوع تمرين تهذيب نفس و پيدايش حسن خلق ميباشد و هم چنين برخوردها و رفت و آمدهاي نيكوكارانه بين افراد فاميل، طبيعتاً منجر به پيدايش صفاتي همچون سخا و كرم ميگردد و ناچار ميگردد از صفت بد بخل و حسد و ساير صفات نكوهيده، دوري گزيند و باطن خود را از كينه و عداوت و دشمني يا خلق خدا پاك گرداند. امام صادق (ع) فرمود: " صِلَةُ الرِّحمِ تَحْسِنَ الْخُلْقَ و تَسْمَحُ الكف و تَطِيْبُ النِّفْسَ " [2] " صله رحم باعث پيدايش حسن خلق و سبب كف نفس از صفات ذميمه (مثل كينه و عداوت و ... ) و (در نتيجه) موجب پاكي نفس انسانها ميگردد "صله رحم ثواب شهيد را دارد
اسلام به جهت اهميتي كه صله رحم در گشايش مشكلات جامعه و به خصوص افراد فاميلي دارد ارزش صله را بقدري بالا برده كه با ثواب شهيد و ارزش خون او، آنرا برابر دانسته است يعني ارزش كسانيكه پيوند خانوادگي را محترم بدارند و از افراد فاميل بنحوي از انحاء تفقد كنند مثل ارزش كسي ميداند كه براي خدا و براي پيشبرد اهداف مقدس الهي جان شريف و با ارزش خود را فدا كند و شهيد گردد. شايد جهت آن، اين باشد كه دلجوئي و سركشي افراد فاميل چه بسا جان افراد فاميل را از خطر مرگ و يا از سقوط بمنجلاب فساد نجات دهد و چه بسا با كمك بافراد فاميل خويش از ريختن خونهاي ناحق جلوگيري كند و اين غالباً همان نتيجه ريختن خون شهيد است و فوائد شهادت و اثرات باطني آنرا در بر دارد. امام صادق (ع) فرمود: "مَنْ مَشٰي اِليٰ ذِيْ قِرٰابَةٍ بِنَفْسِهِ وَ مٰالِهِ لَيَصِلَ رَحِمَهُ اَعْطاٰه اِللهْ تَعٰاليٰ اَجْرَ مَأةِ شَهيد وَ لَهُ لِكُلّ خُطْوَة اَرْبَعْينَ اَلْف حَسَنةٍ وَ يَمْحي عَنْهُ اَرْبُعون اَلْفَ سَيِئَةٍ و يرفُع اللهُ لَهُ مِنَ الدَّرَجٰاتِ مِثلَ ذٰلِكَ و كانمٰا عند الله تَعٰالي مَأة سَنَةٍ " [3] كسي كه براي انجام صله رحم بجان و مال بطرف افراد فاميل خود حركت كند خداوند اجر يكصد شهيد در نامه عمل او مينويسد و بهر قدمي كه بر ميدارد چهل هزار حسنه براي او است و چهل هزار گناه از او محو شده و چهل هزار درجه برايش وجود دارد و مثل اين است كه يكصد سال بندگي خدا كرده است " آري هيچ بعدي ندارد كه كسي كه بوظايف خويش در ميان افراد فاميل خويش عمل كرده ارزشي مطابق ارزش شهيد بلكه بالاتر از آن داشته باشد و در برخي از روايات صله رحم با برخي از صفات نيكوي ديگر قياس شده و براي صله رحم درجه ممتازي فرض نموده است. امام صادق (ع) فرمود: "الصَدَقَةُ بِعَشْرَةِ وَ الْقَرْضُ ثَمٰانِيَ عَشْرَةٍ وَ صِلَةُ الاِخْوٰان بِعُشِرْيِنَ وَ صِلَةُ الرِّحِم بِاَرْبعٍ وَ عِشْريِنَ دَرَجةً " [4] يعني " صدقه دادن در راه خدا، ده درجه ثواب دارد و قرض دادن در راه خدا هيجده درجه و تفقد يك مسلمان از مسلمان ديگر بيست درجه و تفقد از افراد فاميل و عشيره، بيست و چهار درجه ثواب دارد " بديهي است كه در اين حكم، فرقي بين فقير و غني وجود ندارد، صاحب مال باشد يا فقير، همه در حكم وجوب صله رحم يكسان ميباشند حتي از ظاهر اطلاقات وارد در باب صله رحم استفاده ميشود كه در حرمت قطع رحم فرقي نيست بين اينكه رحم انسان مسلمان باشد يا كافر، شيعه اثني عشري باشد يا از ساير فرق مسلمان عادل باشد يا فاسق و فاجر و .... زيرا حق قرابت پيوند خانوادگي بقدري محكم و استوار است كه اينگونه عوارض و حالات باعث سقوط آن نميگردد. راوي از امام صادق (ع) در اين خصوص سئوال كرد: تَكُوُن لِيْ القَرٰابة عَليٰ غَيْرِ اَمْري اَلَهُمْ عَلّيَ حَقٌ؟ قال: نَعَمْ حَقُ الرِّحِمِ لاٰيَقْطَعَهُ شَيْءٌ وَ اِذٰا كٰانُوا عليٰ اَمْرِكَ لَهُمُ حَقٰاّنِ حَقُّ الْاِسلامِ " [5] " بستگان من بر غير دين من هستند آيا بازهم براي آنان حقي به گردن من هست؟ حضرت فرمود آري حق رحم حقي است كه به هيچ چيز ساقط نميشود و اگر بستگان تو بر دين تو بودند دو حق بر تو داشتند حق رحم و حق همكيشي و برادري ديني (حال كه يكي از حقوق وابستگان خود ساقط گشته يعني اينان بر دين اسلام نيستند حق ديگر يعني حق رحم بر گردن تو نسبت بآنها باقي است و وظيفه تو است آنرا عمل کني) حتي در روايتي وارد شده است که امام صادق(ع) عمل داود رقي را با فرستادن مبلغ پول بمکه معظمه براي پسر عموي معاند خويش ، صله رحم از او به عمل آورده بود تأييد نموده او را وظيفه شناس معرفي نمود " [6] بهترين دليل اين گفتار همان عمل خود ائمه (ع) است با افراد فاميل خويش كه از جاده حق منحرف بودهاند حتي برخي از افراد فاميل ائمه (ع) نه تنها مخالفت با آنان كرده بلكه با آنها عناد ميورزيدند و بآنان آزار ميرساندند و با وجود اين، ائمه (ع) از آنها نبريدند و رفت و آمد داشتند و كمكهاي مالي نيز بر آنها مينمودند چنانكه در مقالات گذشته گفتيم كه امام صادق (ع) وصيت فرمود كه به عبدالله افطس هفتاد دينار به عنوان صله رحم بدهند گرچه ايشان با شمشير خويش باين مقام آمده بود كه امام را بكشد " و نيز در تواريخ معتبر ميخوانيم كه عبدالله بن الحسن از جلمه كساني بود كه با امام صادق (ع) در مقام مخاصمه و منازعه درآمد و از آنحضرت خواست كه او با پسرش محمد بيعت كند با وجود اين جائي ديده نشد كه آنحضرت كوچكترين جسارتي و يا كاري كه مخالف وظيفه صله رحم است انجام داده باشد. مرحوم كليني در كافي روايتي در باب صله رحم در خصوص مراوده و نحوه برخورد امام صادق (ع) با عبدالله حسني باين نحو جرياني را نقل ميكند كه روزي عبدالله از امام صادق در باب ولايت و اينكه ولايت با كيست؟ مجادله زيادي كرد بطوريكه جمعيت زيادي دور آندو جمع شده و بر اين عمل نظاره ميكردند ظاهراً در حضور جمعيت عمل مجادله خوشايند نبود و شايد هم با وظيفه خويشاوندي چندان سازگار نبود از اينرو فرداي آنروز امام صادق (ع) بمنزل عبداله حسني آمد و فرمود: ديشب آيه " وَ الذّيَن يَصِلُونَ مٰا اَمَر اللهُ بِهِ اَنْ يُوَصلَ " كسانيكه ميپيوندند آنچه را كه خداوند بوصل آن دستور داده است " را ميخواندم و سخت ترسناك شدم و از اين نحوه برخورد امام صادق (ع) عبدالله بن الحسن شرمنده گرديد و بگريه افتاد و گفت مثل اينكه من اين را فراموش كرده بودم و هر دو دست در گردن هم انداختند. رفع يك سوء تفاهم از گفتار بالا كه حق صله رحم با كافر بودن و يا فاجر و يا فاسق بودن رحم ساقط نميگردد ممكن است اين سئوال در ذهنها پديد آيد كه اين حكم با حكم ديگر اسلامي كه دوستي با كفار و فجار حرام است و بعضي آنها واجب چگونه سازگار است؟ در پاسخ اين توهم بايد گفت كه معناي صله رحم، حسن سلوك و معاشرت با رحم است بمقداريكه عرف متعارف آنرا ايجاب ميكند و اين نوع حسن سلوك هرگز با بغض او در دل منافاتي ندارد و پس بغض از كافر و فاسق و فاجر يك امر قلبي است و باطني و رفت و آمد ظاهري با آن مباينتي ندارد و هر دو قابل جمع است از اينجا است كه اگر صله رحم باعث تجري و ميل بيشتر كفار بكفر و بدكاران باعمال بد گردد بطوريكه اگر از آنها انسان ببرد اين عمل سبب ميشود كه كافر دست از کفر خويش و فاسق دست از فسق خويش بر ميدارد در اين صورت بديهي است كه وظيفه انسان از باب امر بمعروف و نهي از منكر بريدن از رحم كافر و فاسق و فاجر است بخصوص هنگامي كه رحم كافر يا فاسق و فاجر در مقام ضديت و دشمني و مبارزه با دين باشد چنانكه در سوره مجادله آيه 23 خداوند ميفرمايد: " لاٰ تَجِدْ قَوْماً يُوْمِنُونَ باللهِ وَ الْيَوْم الٰاخِرِ يُوٰادُّونَ مَنْ حٰادِّ اللهَ وَ رَسْولهِ وَ لَوْ كٰانوُا آبٰائَهُمْ وَ اِخْوٰانَهُمْ اَوْ عَشيرَتَهُمْ... " نخواهي ديد كساني كه بخدا و روز قيامت ايمان آورده باشند با كساني كه با خدا و پيامبرش ستيزه كردهاند درستي كنند هرچند دشمنان خدا پدر يا فرزند و يا برادر خويشاوندان باشند " صريح اين آيه دلالت بر اين دارد، كه عدم دوستي با محارب خدا و رسولش هركسي كه ميخواهد باشد از علائم و نشانههاي ايمان است و طبيعي است اعتقاد بچيزي با اعتقاد بيند آن باسم قابل جمع نيستند و قهراً تضاد و معارضه پيش ميآيد گرچه پدر و مادر باشد يا ساير خويشاوندان. و اين آيه با آيه ديگري در سوره ممتحنه 9 و 10 تعارض ندارد و آن " آيه اين است خداوند شما را باز نميدارد از كساني كه با شما جنگ ننمودند و شما را از خانههايتان بيرون نكردند كه با ايشان نيكوئي كنيد و به عدل با آنها حكم كنيد و با ايشان ستم ننمائيد بدرستيكه خداوند عدالتكنندگان را دوست ميدارد. و تنها شما را از دوستي با كساني باز ميدارد كه با شما جنگ نمودند و از خانههايتان بيرونتان كردند و كمك با دشمنانتان در بيرون كردن شما بودند و كساني كه با ايشان دوستي كنند پس ايشان گروه ستمكارانند " وجه عدم تعارض بين اين دو آيه اين است كه آيه اول دلالت بر عدم دوستي با كساني ميكند كه در مقام مبارزه با اسلام و پيامبر و خداي او برآمده باشند و آيه دوم دلالت بر عدم اعلان جنگ و ستيزه با كساني است كه در مورد مسلمانان توطئه نميكنند و آنها را از خانه و كاشانهشان بيرون نميكنند و اين دو با يكديگر تعارض و تنافي ندارند. پس جمع بين آن دو به اين است كه اگر دشمنان شما مسلمين از هر قبيل كه باشد خواه پدر و مادر و برادر و ساير خويشاوندان دور نزديك اگر در مقام جنگ و ستيز با دين اسلام و توطئه براي مسلمين نباشند حكم صله رحم به قوت خود باقي است و واجب است بآن عمل شود ولي اگر خويشاوندان، كافر و يا فاسق و منافق بوده در مقام ضربه زدن باسلام و مسلمين باشند وظيفه الزامي هر مسلماني اين است با او معارضه ميكند و صله رحم در اين مورد واجب نيست. شايد مراد علي (ع) از دستور العمل خويش بعمال و واليان خويش در سراسر ممالك اسلامي با اين عبارت: " مُروُا الْاَقٰارِبَ اَنْ يَتَزٰاوُروا وَلاٰ يَتَجٰاوَروا " "اقارب را امر كنيد كه بديدن يكديگر بروند اما با هم همسايگي نكنند " همين معني باشد يعنيبقيه آثار معنوي صله رحم
اصل پيوند فاميلي بين افراد فاميل بهر طريقي كه باشد نبايد قطع شود و لكن اگر بجهتي از جهات توافقي بين آنها ايجاد نگردد و الفت واقعي برگزار نشود بلكه اختلاف عقايد و سليقهها از جهات ديني و سياسي و غير آن بقدري زياد باشد كه معاشرت بيشتر با افراد فاميل ناسازگار باعث دوري و اختلاف بيشتر بين آنها گردد در اين صورت ميتوان آنرا اينگونه جمع كرد كه بزيارت يكديگر بروند و لكن همسايگي ننمايند در اينجا بهر دو وظيفه عمل شده و اين دستور العمل در موارد ضروري كه خويشاوندان انسان لجوج و بخيل و حسود باشند و يا طوري اختلاف بينشان باشد كه الفت امكان ندارد ميتواند راه گشاي انسان بسوي وظيفه اخلاقي و وجداني و ديني باشد.[1] ـ اصول كافي باب صله رحم [2] ـ اصول كافي باب صله رحم [3] ـ بحار الانوار ج 16/29 [4] ـ بحار الانوار ج 16/29 [5] ـ اصول كافي باب صله رحم [6] - اصول كافي باب صله رحم