يعقوب جعفري
براي ضبط و حفظ مطالبي كه انسان از بزرگان و دانشمندان و اساتيد ميشنود و يا در كتابي آن را ميبيند تكيه كردن بر حافظه كار دستي نيست و بايد مطالب را يادداشت كرد. در زمانهاي قديم كه خواندن و نوشتن همگاني نشده بود و ابزار نوشتن هم به آساني در دسترس هر كس قرار نداشت مردم بيشتر به حافظه خود تكيه داشتند و به سبب همين نياز و استفاده مستمر از حافظه نوعي ورزيدگي در حفظ، به وجود آمده بود و حافظههاي بسيار قوي و نيرومندي داشتند بهطوري كه يك سخنراني و يا خطبه و يا قصيده را كلمه به كلمه حفظ ميكردند و اين يك كار معمولي براي آنها بود. اين روش در عين حال كه روش خوبي بود اما نميتوانست كارآئي بيشتري داشته باشد زيرا اولا همه مطالبي را كه انسان دريافت ميكند نميتواند حفظ كند وثانيا مطلبي كه حفظ شد به مرور زمان فراموش ميشود و از ياد ميرود اين بود كه با شيوع خواندن و نوشتن و پيدايش كاغذ، يادداشت برداري و كتاب نويسي رواج يافت. با مراجعه به كتب مربوط به آموزش و آداب تعليم، معلوم ميشود كه مسلمانان اهميت زيادي به مسئله يادداشت برداري ميدادند و به محصلين توصيه ميكردند كه همواره كاغذ و قلم همراه داشته باشند. شهيد ثاني در “منيه المريد” همراه داشتن كاغذ و قلم را يكي از آداب و شرايط شاگرد ميداند و در جاي ديگر درباره اهميت يادداشت كردن مطالب رواياتي از حضرات معصومين عليهم السلام نقل ميكند كه از جمله آنها است: 1-عن النبي (ص) قَيدوا العِلمَ قيلَ وَ ما تَقييدُهُ؟ قالَ كِتابَتُهُ . پيامبر فرمود: علم را به زنجير بزنيد گفتند چگونه؟ فرمود به وسيله نوشتن. 2- مردي از انصار كه در مجلس پيامبر مينشست و استماع حديث ميكرد و نميتوانست احاديث را حفظ كند در اين مورد به پيامبر شكايت كرد پيامبر فرمود از دست راستت كمك بگير (يعني بنويس) 3-امام حسن مجتبي عليه السلام به جمعي از كودكان فرمود: دانش ياد بگيريد و هر كدام از شما كه نميتواند آن را حفظ كند پس بنويسد و در خانهاش بگذارد. 4-ابي بصير ميگويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: “ اُكتبوا فَانَّكم لا تَحفظون حتّي تَكتُبُوا” بنويسيد زيرا كه نميتوانيد حفظ كنيد مگر آنكه بنويسيد1 گفته شده است كه در مجلس درس امام صادق (ع) بعضي از شاگردان به دستور آنحضرت دوات و قلم حاضر ميكردند و مطالب را مينوشتند. يكي از برنامهها و روشهاي تعليمي در فرهنگ اسلامي اين بود كه بعضي از دانشمندان و محدثين مطالبي را كه درباره موضوع و يا موضوعات خاصي جمعآوري كرده بودند و همچنين نتيجه تحقيقات شخصي خودشان را به صورت املاء در جلسات علمي به طالبان علم و دانش القاء ميكردند و آنان نيز آن مطالب را يادداشت ميكردند. بسياري از كتابهاي با ارزشي كه به نام امالي “ هماكنون در اختيار ماست نتيجه همان جلسات علمي بوده است و امالي نويسي ” يكي از سنتهاي ديرينه در ميان مسلمانان بود. حاجي خليفه درباره “امالي” ميگويد: امالي جمع املاء است و آن به اين صورت بود كه عالمي مينشست و در اطراف او شاگردان با قلم و كاغذ گرد ميآمدند آن عالم آنچه را كه خداوند از درهاي علم به روي او گشوده بود بيان ميكرد و حاضران مينوشتند و در آخر به صورت يك كتاب در ميآمد كه آن را امالي ميناميدند و چنين بودند گذشتگان از فقهاء و محدثين و اهل ادبيات عربي و ساير علوم و رشتهها كه متاسفانه اكنون اين روش از بين رفته است.2 مرحوم شيخ آغاز بزرگ تهراني ميگويد: امالي عنواني است كه غالبا به كتابهاي حديثي اطلاق ميشود و آن نوعي از كتابهاي حديثي است كه احاديث مسموعه از يك شيخ و استاد كه از حفظ و يا از روي كتاب خود املاء ميكند جمعآوري شده باشد و غالبا به ترتيب مجلس سماع است و لذا به كتابهاي امالي “مجالس” هم گفته ميشود.3 درست است كه امالي نويسي، همانگونه كه مرحوم تهراني گفتهاند، بيشتر درباره حديث بوده است اما در زمينههاي ديگر هم اين سنت و روش تعليمي اعمال ميشده است كه از جمله آنهاست لغت و ادبيات كه در اين موضوع كتابهاي امالي بسياري وجود دارد. فؤاد سزگين ميگويد: امالي نويسي كه در ميان محدثين و فقهاء مرسوم است در ميان لغويين و ادبا نيز مرسوم بوده است قديميترين كتاب امالي كه ميشناسيم مربوط به نيمه دوم قرن دوم است و آن امالي ابويوسف ميباشد و از جمله كتب امالي كه مربوط به شعر و ادب است عبارت است از امالي ابو عبيده معمر بن مثني (متوفي 210) امالي ابوالعباس ثعلب (متوفي 291) امالي علي بن سليمان اخفش (متوفي315) امالي ابن دريد (متوفي 321) امالي ابن نفطويه (متوفي 323) امالي ابن انباري (متوفي 328) امالي محمد بن عيسي صولي (متوفي 335) امالي شريف مرتضي (متوفي 436) و چندين امالي ديگر (از 24 امالي نام ميبرد)4 مرحوم تهراني بعد از بيان مطلبي كه نقل كرديم از 31 عنوان كتاب امالي نام ميبرد كه اكثر آنها مربوط به حديث و تفسير است و ما در اين جا چند نمونه از آنها را معرفي ميكنيم:امالي شيخ طوسي
اين كتاب شامل روايات و احاديث متفرقه و موضوعات گوناگوني است كه شيخ بزرگوار محمد بن الحسن الطوسي شيخ الطائفه در فاصله ميان سالهاي 455 تا 458 در كنار حرم حضرت اميرالمؤمنين (ع) براي شاگردان آن را املاء كرده است. راوي كتاب فرزند فاضل شيخ به نام شيخ ابوعلي حسن بن محمد الطوسي است كه خود در جلسات املاء همراه با شاگردان ديگر شيخ حاضر ميشده و گفتههاي پدر را يادداشت ميكرده است اين امالي شامل 27 جزء ميباشد كه مشهور اينست كه 18 جزء آن را امالي ابن الشيخ و بقيه را امالي شيخ مينامند در صورتي كه به گفته صاحب الذريعه اين شهرت شهرت بي اساسي است و همه آن از شيخ طوسي است5 و نيز صاحب الذريعه گفته است آنچه از امالي شيخ چاپ شده است شامل همه مجالس آن كتاب نميباشد زيرا كه در كتابخانه شيخ الاسلام زنجاني نسخهاي از امالي شيخ موجود است كه به اندازه يك ثلث نسخه چاپي اضافهتر دارد و نسخه معتبري هم هست.6 به طوري كه گفتيم امالي شيخ را فرزند او روايت كرده است و در موارد نادري مطلبي را هم از خودش اضافه كرده كه البته آن را مشخص نموده است مثلا در جائي به مناسبت روايتي كه شيخ طوسي در مورد اجل مومن املاء كرده است ميگويد: اين روايت را به احمد بن علي بن حمزه نقل كردم و او هم اين حديث را از امام صادق (ع) به من روايت كرد كه امام صادق فرمود: مَن يموتُ بالذُّنوبِ اَكثَرُ ممَّن يموتُ بِالاجالِ وَ مَن يعيشُ بالاحسان اكثر ممن يعيش بِالاعمارِ7 كسانيكه بوسيله گناهان ميميرند بيشتر از آنهائي هستند كه به سبب اجلهاي معين خود ميميرند و كسانيكه بوسيله احسان زنده ميمانند بيشتر از آنهائي هستند كه با عمرهاي طبيعي خود زندگي ميكنند اين نكته را هم بگوئيم كه گاهي مطلبي در مجلسي از امالي ذكر شده و همان مطلب با همان سند در مجلس ديگري تكرار شده است. كه البته بسيار نادر است و از جمله آنهاست مطلب مربوط به اولين شعري كه در مرثيه حضرت امام حسين(ع) سروده شده و آن شعر عقبه بن عميه است كه چنين آغاز ميشود: اذا العين قرت في الحيا ﺓ و انتم تخافون في الدنيا فا ظلم نورها مررت علي قبر الحسين(ع) بكربلاء ففاض عليه من دموعي غريزها اين مطلب كه در صفحه 92 از جلد اول (چاپ نجف) آمده عينا و با همان اسناد در صفحه 241 همان جلد تكرار شده است.امالي صدوق
يكي از كتابهاي امالي كه از كتب حديثي معتبر شيعه است امالي شيخ جليل القدر شيخ صدوق(محمد بن علي بن الحسين بن موسي بن بابويه قمي ) است اين كتاب هم از نظر جلالت قدر املاء كنندهاش با ارزش است و هم از نظر اينكه اتصال آن به شيخ صدوق قطعي است و در اكثر اجازههاي روايتي از زمان شيخ صدوق تا كنون اسم آن آمده و اساتيد و مشايخ، اجازه روايت آن را به شاگردان خود دادهاند. اين كتاب مانند ساير كتابهاي شيخ صدوق شامل متون احاديث است و شيخ صدوق چيزي علاوه بر حديث در آن ذكر نكرده و شامل 97 مجلس است كه در ابتداي هر مجلسي تاريخ دقيق آن مشخص شده كه در چه روزي از ماه و سال بوده و حتي روزهاي هفته هم مشخص شده است. جالب اينكه اين مجالس به طور مرتب هفتهاي دو روز روزهاي سه شنبه و جمعه دائر مي شده و به ندرت در ساير روزهاي هفته بوده است و اولين مجلس روز جمعه 18 رجب سال 367 و آخرين مجلس در روز پنجشنبه 19 شعبان 368 در مشهد امام رضا (ع) دائر بوده است. شيخ صدوق در اين كتاب حتي از عامه هم نقل حديث كرده است و روايات امالي بيشتر درباره فضائل و مناقب اهل بيت و نيز موضوعات اخلاقي و اعتقادي است. ما اينك به عنوان تيمن حديثي را از كتاب شريف نقل ميكنيم: “قال رسول الله (ص) اِنَّ لِلهِ ملائكهُ سَياحينَ في الارضِ يبَلّغون عَن اُمّتي السَّلام” همانا براي خداوند فرشتگاني هستند كه در روي زمين سير ميكنند و سلام امت مرا به من ميرسانند8امالي سيد مرتضي
اين كتاب يكي از نفيسترين آثار سيد ميباشد و به نام “غرر الفوائد و درر القلائد” هم خوانده ميشود اين كتاب مشحون است از تحقيقات عميق و نكات ظريف و مطالب تاريخي جالبي كه در كمتر كتابي يافت ميشود . قسمت اعظم امالي سيد مرتضي در مورد تفسير و تاويل آيات مشكله قرآن است و قسمت ديگري مربوط به معني احاديث مشكله و قسمتي هم مطالب تاريخي و معرفي بعضي از چهرههاي علمي و ادبي است. مطالب اين كتاب نشان دهنده قدرت علمي سيد و تسلط او بر ادبيات و اشعار عربي و قدرت حافظه او ميباشد كه گاهي براي بيان يك نكته ادبي اشعار متنوع و گوناگوني از شاعران جاهليت و اسلام ميخواند. صاحب الذريعه درباره اين كتاب گفته است كه امالي سيد مرتضي تفسير آيات قرآن است در حالي كه همانگونه كه گفتيم- امالي سيد قسمتهاي ديگري هم دارد كه مربوط به تفسير قرآن نيست مانند تاويل احاديث و شرح حال دانشمندان. مثلاً سيد از مجلس نهم تا مجلس سيزدهم ، شرح حال ادبا و متكلمين را بيان ميكند مانند اخبار ابن مقفع، حسن بصري، واصل بن عطاء ، عمرو بن عبيد، ابراهيم نظام، جاخظ و افراد ديگر و همچنين از مجلس هفدهم، تا مجلس بيست و يكم منحصرا حالات شعراء و نوادر حكايات آنها را آورده است و همچنين … .. اين بود چند نمونه از كتب امالي كه به وسيله بزرگان علماء املاء شده و تا كنون به يادگار مانده است و فن امالي نويسي كم و بيش در طول تاريخ ادامه داشته و اکنون هم تحت عنوان تقريرات درس در حوزههاي علميه ادامه دارد و بسيارند از علماء و فقهاء بزرگ و صاحبنظران كه از آنها تاليفي جز همان تقريرات درس او كه به وسيله شاگردانش نوشته شده، چيزي بر جاي نمانده است.1 – شهيد ثاني منيه المريد ص 173 چاپ قم. 2 – كشف الظنون ج1 ص 161. 3 – تهراني، الذريعه الي تصانيف الشيعه ج2 ص306. 4 –سزگين، تاريخ التراث العربي بخش شعر ج1 ص131-136. 5 –الذريعه ج 2 ص309. 6 –همان كتاب ص 313. 7 –امالي طوسي ج 2 ص 311 چاپ نجف. 8 – امالي صدوق ص 312 چاپ تهران