يعقوب جعفري
در شماره پيش کلياتي را درباره حديث و تاريخ و کيفيت تدوين آن بيان کرديم و چندين کتاب معتبر حديثي شيعه را به عنوان جوامع روائي معرفي نمودهايم و اينک بقيه مطالب:ب ـ جوامع روائي اهل سنت
در ميان اهل سنت نيز کتابهاي حديثي که به عنوان جوامع روائي شناخته ميشود بسيار است که تحت عناوين صحاح و مسانيد و مستدرکات نوشته شده است منظور از صحاح کتابهائي است که احاديث آنها به نظر مولف صحيح است که شامل کتابهاي سنن هم ميشود و منظور از مسندها کتابهائي است که مولف آنها احاديث را به ترتيب صحابه و از روي حروف تهجي و گاهي از روي سابق? آنها در اسلام جمع آوري کرده است و منظور مستدرکها کتابهائي است که شامل رواياتي است که از نويسندگان صحاح و مسانيد فوت شده است و اينک ذکر چند کتاب حديثي معتبر در نزد اهل سنت: 1ـ صحيح بخاري تاليف محمد بن اسماعيل بخاري (متوفي سال 256) اين کتاب معتبرترين کتاب حديثي نزد عامه به شمار ميآيد و آن را تالي قرآن تلقي کردهاند احاديث بخاري با حذف مکررات 2602 حديث ميباشد[1]براي اين کتاب شرحهاي بسياري نوشته شده بطوري که حاجي خليفه از 82 شرح نام برده[2] و از همه معروفتر شرح ابن حجر به نام فتح الباري و شرح قسطلاني بنام ارشاد الساري ميباشد. 2ـ صحيح مسلم تاليف مسلمبن حجاج قشيري (متوفي 261) اين کتاب اگر چه از نظر اعتبار از صحيح بخاري پائينتر است اما از لحاظ اينکه روايات مربوط به هر موضوع را يک جا جمع آوري کرده ارزش خاصي يافته است[3] صحيح مسلم با حذف مکررات 4000 حديث دارد.[4] 3ـ سنن ابيداود تاليف ابوداود سليمانبن اشغث (متوفي 275) اين کتاب بيشتر شامل احاديث مربوط به فقه است و فصل بندي خوبي دارد و از اين نظر بهتر از دو کتاب قبلي است و مشتمل بر 4800 حديث ميباشد[5] 4ـ سنن ترمذي تأليف محمد بن عيسي ترمذي (متوفي سال 279) او در اين کتاب هر حديثي را که بدستش رسيده است نقل کرده ولي بعد از نقل حديث مشخص کرده که آيا اين حديث صحيح است يا ضعيف يا حسن او اولين کسي بود که حديث را به سه قسم تقسيم نمود.[6] 5ـ سنن نسائي تاليف احمد بن شعيب نسائي (متوفي 303) سنن نسائي به دو صورت نوشته شده سنن صغير و سنن کبير و آنکه از صحاح شمرده ميشود و معروفيت دارد سنن صغير است و ابن کثير گفته است که در سنن نسائي از افراد مجهول الحال هم حديث نقل شده و احاديث ضعيفه هم دارد[7] 6ـ سنن ابن ماجه تاليف محمد بن يزيد قزويني (متوفي 275) اين کتاب نسبت به کتابهاي قبلي از اهميت کمتري برخوردار است و لذا بعضيها اين کتاب را جزء کتب صحاح نميدانند و صحاح را به همان پنج کتاب قبلي اطلاق ميکنند و ميگويند صحاح خمسه[8] و بعضيها هم که صحاح را شش کتاب ميدانند بجاي سنن ابن ماجه موطاء مالک و يا مسند دارمي را قرار ميدهند[9]. 7ـ موطاء مالک تاليف مالکبن انس بنيان گذار مکتب فقهي مالکي (متوفي 179) بعضيها موطاء را جزو کتب صحاح و حتي معتبرتر از صحيح بخاري و مسلم دانستهاند منتهي نسخههاي اين کتاب متفاوت است و سي نوع نقل شده است.[10] 8ـ مسند احمد تاليف احمد بن محمد بن حنبل (متوفي 241) اين کتاب حدود چهل هزار حديث دارد و جالب است که خود مولف در مقدمه کتاب گفته است من اين احاديث را از حدود هفتصد هزار حديث انتخاب کردهام و هر چه در آن يافتيد درست است و گرنه حجت نيست[11]. ولي ابن تيميه که از بزرگان حنبلي هاست و احمد بن حنبل را امام خود ميداند ميگويد احمد در کتاب خود روايات ضعيفه را هم آورده که قابل عمل نيست و آنگاه عذر ميآورد که منظور احمد فقط جمع آوري احاديث بود که اگر چه حجت نباشد[12]. غير از کتابهائي که ياد کرديم در ميان اهل سنت کتب حديثي و جوامع روائي ديگر هم وجود دارد که در درجه بعدي از اين کتابها قرار دارد مانند المعجم طبراني ـ المستدرک حاکم نيشابوري ـ جمع الجوامع سيوطي ـ سنن دارمي ـ کنزالعمال مقتي هندي، نيل الاوطار شوکاني ـ مجمع الزوائد هيثمي و غير آنها.اصطلاحات حديثي
در کتب احاديث و درايه اصطلاحات ويژهاي به کار برده ميشود که ذکر همه آنها از عهده اين مقال بيرون است ولي براي تتميم فائده بعضي از اصطلاحاتي را که بسيار متداول است در زير ميآوريم: صحيح ـ حديثي است که سند آن به معصوم برسد و راويان آن همه عادل و امامي باشند. حسن ـ حديثي است که در ميان راويان آن کسي يا کساني هستند که عدالت آنها محرز نشده ولي در عين حال از آنها مدح شده است و امامي هم هستند. موثق ـ حديثي است که در ميان راويان آن کسي يا کساني هستند که در عين حال که ثقه و قابل اعتماد ميباشند از نظر عقيده امامي نيستند. ضعيف ـ حديثي است که در ميان راويان آن کسي يا کساني فاسق يا مجهول الحال يا وضاع باشند. لازم به تذکر است که اين تقسيم بندي حديث به چهار نوع اصطلاح متاخري است که گويا از زبان علامه و احمد بن طاوس به اين طرف پيدا شده است و محدثين قبلي، حديث را به دو قسم صحيح و ضعيف تقسيم ميکردند و محدثين قبلي، حديث را به دو قسم صحيح و ضعيف تقسيم ميکردند و محدثين بعدي هم که تمايلات اخباري گري داشتند اين تقسيم بندي را قبول ندارند.[13] مسند ـ حديثي است که سلسله سند آن تا معصوم ذکر شده باشد. مرسل ـ حديثي است که سند آن حذف شده باشد. مرفوع حديثي است که از سند آن يک يا چند نفر حذف شده باشد و اين حذف با کلمه «رفعه» مشخص شود. معنعن ـ حديثي است که در سند آن گفته شده باشد که اين حديث را فلاني از فلاني تا معصوم نقل کرده بدون اينکه مشخص شود که آيا اينها از هم ديگر شنيدهاند يا اجازه داشتهاند از کتابشان گرفتهاند. مضمر ـ حديثي است که سند آن به معصوم ميرسد ولي نام آن معصوم ذکر نشود. آحاد ـ حديثي است که راوي آن در يک يا چند طبقه فقط يک نفر باشد. متواتر ـ حديثي است که آن را جمع کثيري نقل کنند به طوري که عادتا توطئه آنها براي دروغ محال باشد و اين حالت در تمام طبقات راويان حديث محفوظ باشد. مستفيض ـ حديثي است که به حد تواتر نرسيده ولي از طرق مختلف نقل شده باشد[14].حديث شناسي
احاديثي که در کتب جوامع حديثي آمده است به صورت مواد خامي است که جهت استفاده درست و استنباط و استخراج احکام و معارف اسلامي از محتواي آنها چند علم جنبي مورد احتياج است که ما به اختصار از آنها ياد ميکنيم: 1ـ درايه ـ در اين علم از اقسام حديث و کيفيت تحمل و نقل حديث و چگونگي ثبوت عدالت و ضبط راويان حديث و الفاظي که در جرح و تعديل راويان استعمال ميشود و همچنين درباره طبقات رواةو مشايخ اجازه و مطالبي از اين قبيل بحث ميشود. اولين کسي که در فن درايه کتاب نوشت به گفته ابن خلدون، حاکم نيشابوري[15] است و به گفته ابن حجر، قاضي ابومحمد رامهرمزي (متوفي 360) ميباشد که کتاب المحدث الفاضل را نوشت[16]. از آن پس فن دراية الحديث يا علم الحديث و يا اصطلاحات الحديث جاي خاصي را در ميان علوم اسلامي باز کرده و علاوه بر مقدمه کتابهاي حديثي و رجالي کتابهاي مستقلي در اين فن نوشته شده که ما اسامي بعضي از آنها را در اينجا ميآوريم: الف ـ علماء شيعه ـ ظاهرا اولين کسي که از دانشمندان شيعه در اين فن کتاب مستقلي نوشته است محقق کرکي متوفي سال 940 ميباشد که کتاب «دراية الحديث» را نوشت آنگاه شهيد ثاني ( شهيد در سال 1966) کتاب بداية الدراية را تاليف کرد و خود بر آن شرحي نوشت [17]و پس از او فرزندش شيخ حسن کتاب منتقي الجمعان را نوشت که مقدمه مفصلي درباره درايه دارد و سپس کتابهاي متعددي به رشته تحرير درآمد که از آن جمله است: وصول الاخبار الي اصول الاخبار شيخ حسينبن عبدالصمد ـ الوجيزة ـ شيخ بهائي الرواشح السماويه ميرداماد ـ معيار التمييز مولي محمد اسماعيل ـ سنن الهداية شيخ محمد تبنيني ـ الجوهرة العريزه عليمحمد نقوي لکهنوئي ـ دراية الحديث آقا نجفي شيخ محمدتقي اصفهاني ـ نهاية الدراية سيد حسن صدر اصفهاني لب اللباب شريعتمدار ملا محمد جعفر استرآبادي مقياس الهداية شيخ عبدالله ممقاني و از معاصران علم الحديث تاليف کاظم مدير شانهچي. ب ـ علماي سنت ـ علاوه بر کتابهاي رامهرمزي و حاکم نيشابوري که ذکر آنها گذشت از کتابهاي زير ميتوان نام برد: ـ اصول علم الحديث تاليف محمدبن عبدالله ـ الکفايه في علم الدرايه تاليف خطيب بغدادي ـ الالماع في اصول السماع تاليف قاضي عياض مالکي ـ کتاب علوم الحديث تاليف حافظ ابوعمرو بن صلاح شهرزوري ـ المنهل الروي تاليف ابن جماعه ـ نخبه الفکر في مصطلح اهل الاثر تاليف ابن حجر عسقلاني تدريب الراوي تاليف سيوطي ـ اختصار علوم الحديث تاليف ابن کثير ـ الجرح و التعديل تاليف ابن ابي حاتم ـ قواعد التحديث تاليف جمال الدين قاسمي دمشقي ـ اضواء علي السنه المحمديه تاليف محمود ابوريه ـ علوم الحديث و مصطلحه تاليف دکتر صبحي صالح و … 2ـ فقه الحديث ـ منظور از فقه الحديث تحقيق در فهم درست معناي حديث و بررسي محتواي آن است که شامل تحقيق در واژههاي حديث و طرز جملهبندي آن و تناسب صدر و ذيل آن و به دست آوردن عام و خاص و مطلق و مقيد و مجمل و معين و نص و ظاهر آن و همچنين پيدا کردن راه جمع ميان احاديثي که به ظاهر با هم معارض هستند و نيز سنجش محتواي حديث يا قرآن و احاديث ديگر و مهمتر از همه کيفيت استنباط حکم شرعي از مضمون حديث ميباشد که کاري بس مهم است و از عهده فقهاء بر ميآيد زيرا که به قول اعمش حديث بمنزله دارو است و فقيه بمانند طبيب. در اين فن هم علماي اسلام بسيار کار کردهاند و عمر خود را در راه آن مصروف داشتهاند و نتيجه کار آنها را در کتابهاي فقهي و کتابهائي که به عنوان شرح کتب احاديث نوشته شده ميتوان ديد. همچنين کتابهاي خاصي درباره الفاظ حديث نوشته شده که از جمله آنها است: الفائق في غريب الحديث تاليف زمخشري ـ النهاية في غريب الحديث و الاثر تاليف ابن اثير ـ الاعتبار في الناسخ و المنسوخ من الاثار تاليف محمدبن موسي حازمي ـ تاويل مختلف الحديث تاليف ابن قتيبه ـ مجازات الاثار النبويه تاليف سيد رضي ـ المجالس في تاويل احاديث النبي تاليف ابراهيم الهندي ـ مجمع البحرين تاليف فخرالدين طريحي ـ و غير آنها به اضافه کتابهاي بسياري که به عنوان چهل حديث نوشته شده و يا در شرح حديث بخصوصي تاليف شده است مانند شرح حديث الاسماء ـ شرح حديث اصحابي کالنجوم شرح حديث الغام ـ شرح حديث البيضه ـ شرح حديث التوحيد ـ شرح حديث الثقلين و غير آنها. 3ـ رجال حديث ـ علم رجال علمي است بس گسترده و دامنهدار و در آن احوال راويان حديث جرح و تعديل و نقد و بررسي ميشود و روشن ميگردد که چه کسي در نقل حديث موثق و مورد اعتماد است و چه کسي موثق نيست و براي سهولت در کار، اکثر قاطع کتابهاي رجالي که شامل اسامي راويان حديث ميباشد به ترتيب حروف تهجي (مانند کتب لغت) و گاهي به ترتيب طبقات روات نوشته شده است و گاهي براي نشان دادن تسلسل اسناد حديث از کلمه «مشيخه» هم استفاده ميشود مانند مشيخه «من لا يحضره الفقيه» همچنين گاهي کلمه «تراجم» ذکر ميشود که آن اعم از رجال و مشيخه است و شامل بحث در شرح حال و نوادر حکايات اشخاص هم ميشود. شايد اولين کتابي که درباره اسامي اشخاص نوشته شد کتاب «ابنابي رافع» کاتب اميرالمؤمنين عليه السلام باشد که به نام «تسميه من شهد مع اميرالمومنين» عليه السلام الجمل و صفين و نهروان من الصحابه» از آن ياد شده است.[18] پس از تدوين حديث و افزوده شدن بر رجال اسناد حديث از يکسور و رونق گرفتن بازار جعل احاديث دروغين از سوي ديگر احتياج مبرمي به شناخت اشخاص پيدا شد و لذا کتب رجالي متعددي به وجود آمد که اسامي بعضي از آنها را در زير ميآوريم: از علماء شيعه ـ طبقات الرجال احمد بن ابي عبدالله برقي ـ معرفه رواه الاخبار حسنبن محبوب ـ رجال ابن عقده (که شامل نامهاي چهار هزار شاگرد امام صادق (عليهالسلام) بوده که متاسفانه مانند بسياري از کتب ديگر در دسترس نيست) رجال غضائري ـ رجال ابن داود قمي ـ رجال کشي(که خلاصهاي از آن به انتخاب شيخ طوسي در دست است) رجال شيخ طوسي ـ فهرست شيخ طوسي ـ رجال نجاشي فهرست شيخ منتخب الدين ـ معالم العلماء ابن شهرآشوب ـ خلاصه الاقوال علامه حلي ـ مجمع الرجال قهپائي ـ جامع الرواه اردبيلي ـ الوجيزه علامه مجلسي ـ نقدالرجال تفرشي ـ جامع المقال طريحي ـ رجال بحر العلوم ـ تنقيح المقال ممقاني ـ قاموس الرجال تستري ـ معجم رجال الحديث آيه الله خوئي و غير اينها که بسيارند.[19] از علماء سنت ـ التاريخ الکبير محمد بن اسماعيل بخاري ـ الجرح و التعديل ابنابي حاتم ميزان الاعتدال ذهبي ـ تذکره الحفاظ ذهبي ـ لسان الميزان ابن حجر ـ تقريب التهذيب ابن حجر ـ تهذيب التهذيب ابن حجر ـ التقريب نووي ـ المختصر في علم رجال الاثر عبدالوهاب عبداللطيف و غير آنها. همچنين کتابهائي که به عنوان تاريخ شهرها نوشته شده قسمت اعظم آن را علم رجال تشکيل ميدهد مانند التدوين في تاريخ قزوين ـ تاريخ نيشابور ـ تاريخ دمشق ـ تاريخ بغداد و … به اضافه کتابهائيکه در تراجم و اعلام نوشته شده است. در اينجا اين نکته را هم يادآور ميشويم که در علم رجال علاوه بر حالات اشخاص، از يک سلسله قواعد کلي و موضوعات عام هم بحث ميشود که معمولا در اول کتابهاي رجالي مطرح ميگردد و گاهي هم به طور مستقل عنوان ميشود که برزخي است ميان علم درايه و علم رجال در اين زمينه از کتاب کليات في علم الرجال تاليف استاد جعفر سبحاني نام ميبريم که مطالب ممتع و سودمندي دارد.[1] . صبحي صالح علوم الحديث، ص302. [2] . حاجي خليفه کشف الظنون. [3] . نوري شرح صحيح مسلم، ج1، ص21 چاپ شده در حاشيه ارشاد الساري. [4] . ابوريه اضواء علي السنه المحمديه، ص308. [5] . سنن ابي داود ـ مقدمه ج1، ص6. [6] . اضواء علي السنه المحمديه، ص318. [7] . ابن کثير اختصار علوم الحديث، ص18. [8] . ابن خلدون مقدمه، ص418. [9] . علوم الحديث، ص299. [10] . الزرقاني شرح موطاء، ج1، ص7. [11] . ابن حنبل المسند مقدمه ص21. [12] . ابن تيميه منهاج السنه، ج4، ص15. [13] . شيخ حر عاملي وسائل الشيعه، ج20، ص96. [14] . اکثر اين ا صطلاحات از کتاب مقياس الهدايه تاليف مرحوم ممقاني، ص27 به بعد اخذ شده است. [15] .ابن خلدون مقدمه، ص443. [16] . ابن حجر تدريب الراوي، ص9. [17] . طهراني الذريعه، ج3، ص58. [18] . ابن شهر آشوب معالم العلماء، ص77. [19] . رجوع شود به مصفي المقال في مصنفي علم الرجال اثر ارزشمند مرحوم شيخ آغا بزرگ تهراني در اين زمينه.