عقايد كلامى زيديه
كتاب: فرق و مذاهب كلامى، ص 123 نويسنده: على ربانى گلپايگانى كلام زيديه از نظر روش عقل گراست، يعنى عقل را معتبر مى داند و با استفاده از دلايل عقلى به بحث و بررسى مسايل اعتقادى مى پردازد و به شبهات پاسخ مى دهد، چنانكه از نظر اصول و مبادى كلامى نيز با كلام عدليه (اماميه و معتزله) هماهنگ است و مهمترين اصل در كلام عدليه را- كه همان حسن و قبح عقلى است- قبول دارد.1- عقايد كلامى
قبل از اين با عقيده زيديه در مسئله امامت آشنا شديم. در اينجا با استناد به رساله «العقد الثمين » تاليف امير حسين بن بدر الدين (662- 582 ه) نمونه هايى از آراى كلامى آنان را درباره مسايل اعتقادى ديگر يادآور مى شويم: الف: صفات خبريه: درباره صفات خبريه از روش تاويل استفاده كرده اند. چنانكه «يد» را به نعمت و قدرت، «وجه » را به ذات، «استوا» را به قدرت تفسير كرده اند. ب: رؤيت خداوند: رؤيت بصرى خداوند را محال و مستلزم حدوث و جسمانيت دانسته اند. ج: عدل و حكمت: درباره عدل و حكمت الهى گفته اند: خداوند فعل قبيح انجام نمى دهد، و آنچه را به مقتضاى حكمت واجب است، ترك نمى كند. همه افعال او نيكو است، زيرا سبب انجام فعل قبيح، يا جهل است يا نياز، و خداوند عالم و بى نياز است. د: خلق افعال و اختيار: تعابير وى در اين باره با نظريه معتزله (تفويض) هماهنگ است نه با نظريه اماميه (امر بين الامرين) ، چنانكه گفته است: «خداوند خالق افعال بندگان نيست، چگونه خداوند آنان را به كارى كه خود مى آفريند، امر كرده، و از كارى كه قضاى الهى به تحقق آن تعلق گرفته است نهى مى كند؟علاوه بر اين، افعال انسانها تابع قصد و اراده آنهاست، و قرآن كريم نيز كارهاى انسان را به وى نسبت داده است » . ه: تكليف ما لا يطاق قبيح است، و خداوند فعل قبيح انجام نمى دهد. و: افعال ناروا متعلق اراده خداوند نيست، زيرا اراده فعل قبيح، ناروا است. ز: مرتكبان كبائر را فاسق مى ناميم، نه كافر و نه مؤمن، و اگر بدون توبه از دنيا بروند مخلد در عذاب خواهند بود. از اين روى شفاعت نيز مخصوص مؤمنان است، و نتيجه آن افزايش نعمت است، نه آمرزش گناه. اين عقيده با نظريه معتزله درباره مرتكبان كبائر و شفاعت هماهنگ است. و حاصل گفتار اين كه كلام زيديه آميزه اى از عقايد اماميه و معتزله است، و بدين جهت نمى توان آن را مذهب كلامى مستقل بشمار آورد، با اين حال متقدمين از علماى زيديه، بيشتر از متاخرين از احاديث ائمه اهل بيت عليهم السلام بهره گرفته اند، چنانكه احمد بن عيسى بن زيد مؤلف كتاب «الامالى » از امام باقر و صادق عليهما السلام و ساير ائمه اهل بيت عليهم السلام بسيار روايت كرده است، ولى دانشمندان چون ابن المرتضى (840- 764 ه) در كتاب «البحر الزخار» و امير محمد بن اسماعيل صنعانى (1182- 1059 ه) در كتاب «سبل السلام » ، و شوكانى (1250- 1173 ه) در كتاب «نيل الاوطار» ، جز مطالب اندكى از ائمه اهل بيت عليهم السلام نقل نكرده اند. منابع روايى آنان صحاح و مسانيد اهل سنت است، و در اجتهاد نيز پس از كتاب و سنت به قياس و استحسان عمل كرده اند، چنانكه گويى در تاريخ اسلام احاديثى درباره فقه از ائمه اهل بيت عليهم السلام نقل نشده است. (1)1- بحوث فى الملل و النحل، ج 7، ص 468.