اوصاف سلبى مشاور - اوصاف سلبی مشاور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اوصاف سلبی مشاور - نسخه متنی

حسین حقانی زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درسهايي ازمكتب اسلام ـ شماره 4(سال76)

اوصاف سلبى مشاور

دكترحسين حقانى زنجانى

1 - مشاور از نظر اسلام نبايد از انسانهاى فاجر واحمق و درغگو باشد، و اساسا براى هيچ مسلمانى جايز نيست كه با اينگونه انسانها، طرح دوستى و برادرى بريزد و اجتناب و دورى از چنين انسانهائى لازم است و در نتيجه چنين كسانى نبايد به عنوان مشاور امور انتخاب شوند.

امام صادق‏عليه‏السلام از اميرالمؤمنين على‏عليه‏السلام نقل مى‏كند كه روزى بالاى منبر خطاب به مردم فرمود:

«ينبغى للمسلم ان يجتنب مؤاخاة ثلاثة: الماجن الفاجر والاحمق والكذاب...» [1]شايسته است

بر مسلمانها كه از برادرى و دوستى با سه طائفه اجتناب ورزند: انسانهاى فاجر و بدكار واحمق و دروغگو.

سپس علت دورى از اين انسانها را اينگونه توضيح مى‏دهد:

«اما شخص فاجر تنها فعل و عمل خود را نزد تو زينت مى‏دهد و دوست دارد كه شما نيز مثل او بدكار باشيد و ابدا به امور دينى و دنيائى تو كمكى نمى‏كند، نزديكى به چنين كسى ستم و موجب قساوت و نشست و برخاست تو با او و درنتيجه مشاوره با او باعث ننگ تو است و اما احمق در مقام مشورت تو را دلالت‏برخير نمى‏كند و اميدى نيست كه بدى و زشتى را از تو دور كند گرچه بخواهد به تو خيرى برساند و چه بسا شخص احمق سعى مى‏كند نفعى به تو برساند ولكن خيرى به تو نمى‏رسد پس موت او بهتر از حيات او است و سكوت او بهتر از نطق و كلام او است و دورى او به تو بهتر از نزديكى او به تو است اما شخص دروغگو زندگى با او و همراهى با او براى تو هرگز گوارا نمى‏شود زيرا او به هنگام نقل حديثى به تو از ديگران دروغ مى‏گويد». [2]

بديهى است مشاوره با چنين كسانى با اين ويژگيها هيچ‏گونه بار مثبتى بر جاى نمى‏گذارد و هرگز نه تنها مشكلى از شخص مشورت كننده را برطرف نمى‏كند، بلكه باعث انتحراف بيشتر او مى‏شود.

2 - مشاور نبايد از جمله انسانهاى دون مايه و فاقد فرهنگ صحيح باشد امام صادق‏عليه‏السلام به «عمار ساباطى‏» كه از صحابه خاص آن حضرت بود، فرمود:

«اى عمار اگر دوست دارى نعمت‏ها براى شما روى آورد و مروت و جوانمردى تو كامل و زندگى و معيشت تو استوار باشد با انسانهاى دون مايه و بندگان زرخريد هرگز مشورت نكن‏».

«فلا تستشير العبيد والسفلة في امرك‏» سپس در توضيح علت آن چنين فرمود:« فانك ان ائتمنتهم خانوك وان حدثوك كذبوك و ان نكبت‏خذلوك و ان وعدوك‏بوعد لم يصدقوك‏». [3]

يعنى: اگر تو به آنان اعتماد كنى به تو خيانت مى‏كنند واگر از تو به ديگران حديثى نقل كنند، از تو به دروغ جريانى را نقل مى‏كنند و اگر از آنان دورى كنيد تو را خوار و ذليل مى‏سازند واگر به تو وعده‏اى بدهند و درانجام وعده خود راست گو نيستند پس چنين افرادى قابل اعتماد واطمينان نيستند و طبعا چنين كسانى صلاحيت مشورت را نيز ندارند.

3 - شخص مشاور نبايد خودخواه و خودراى و مستبد باشد و به نظر ديگران احترام قائل نباشد.

4 - مشاور متلون المزاج نباشد.

5 - مشاور لجوج نباشد.

6 - مشورت با او بى‏پايه نبوده و از روى تامل و تعقل باشد.

دليل اين چهار شرط اخير در كلام امام صادق‏عليه‏السلام بيان شده است آنجا كه مى‏فرمايد:

«تجنب ارتجال الكلام و لا تشير على مستبد برايه و لا على وغد و لا على متلون ولا على لجوج...» [4]با كسى مشورت كن كه كلامش ابتدائى و بدون مطالعه نباشد و مشارو مستبد به راى نبوده و كم عقل و متلون و لجوج نباشد.

پس استبداد به راى و تلون مزاج و لجاجت آفاتى است كه بايد از مشاورين عاقل و عالم و با تقوا به دور باشد.

امام صادق‏عليه‏السلام فرمود: «من صفة‏العالم ان لا ينصح معجبا برايه‏» [5]از صفات برجسته انسان عالم اين است كه نصيحت و اندرز خود را در مقام مشورت با حالت اعجاب به نفس اعمال نكند.

على‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «لا راى لمن انفرد برايه‏» [6] كسى كه در راييش منفرد باشد ارزشى نداشته داراى رشد نيست.

باز در جاى ديگر مى‏فرمايد: «من شاور ذوى الالباب دل على الرشاد» [7] كسى كه با صاحبان عقل و خرد مشورت كند(كع غالبا مستبد به راى نيستند) راهنمائى بر طريق رشاد مى‏شود.

از اينرو على‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «راى الشيخ احب الى من حيلة الشاب‏» من راى و نظر مشاور جاافتاده و تجربه ديده در كشاكش روزگار را كه همان انسان مسن باشد، بيشتر دوست دارم تا مشاور با انسان كم سن و سال.

باز على‏عليه‏السلام در نهج البلاغه پاسخ اين سؤال را كه مشاور چرا نبايد لجوج باشد؟ اينگونه مى‏دهد كه «اللجاجة تسلب الراى‏» لجاجت صفت و حالتى است در انسان كه راى صائب و صحيح را از انسان سلب مى‏نمايد.

يعنى مشاور لجوج حالت روائى معتدل نداشته محكوم صفات انحرافى نفس خويش مى‏باشد، چنين حالتى نمى‏گذارد انسان در مقام مشورت، راى مطابق عقل و خرد را صادر نمايد پس علم مشاور و راى او حالت ارشاد واستحكام را نداشته و قابل اطمينان نيست و پيروى از او در مقام مشورت شايسته نيست.

از اينرو پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله علم همراه رشاد و راى همراه استحكام را در مشاور به عنوان يك نوع راهنمائى و تصديق برادرانه به شمار آورده مى‏فرمايد:

«تصدقوا على اخيكم لعلم يرشده و راى يسدده‏» علم برادر خود را در مقام مشورت تصديق كن كه در آن رشاد باشد و از روى رائى كه در آن استحكام وجود داشته باشد. [8]

و لذا در اسلام يكى از موارد شاخص مروت و فتوت اين است كه مشاور با اينكه نسبت‏به مشورت كننده در دل خود احساس كينه و عداوت مى‏كند اما در مقام مشورت ناصحانه با او برخورد نمايد و آنچه كه به نفع و سود مشورت كننده است‏بيان كند واو را اغفال ننمايد و از او در مقام مشورت انتقام نگيرد.

على عليه‏السلام مى‏فرمايد: «الفتوة اربعة التواضع مع الدولة والعفو مع القدرة و النصيحة مع العداوة والعطية بلا منة‏». [9] يعنى جوانمردى چهار نوع است: فروتنى حاكم به هنگام حكومت و عفو از شخصى به هنگام قدرت و نصيحت‏يعنى در مقام مشورت به هنگام عداوت و كينه و عطيه به نيازمندان بدون منت.

7 - مشاور نبايد متصف به صفات ناپسند روحى و نفسى از قبيل ترسوئى و بخل و حرص باشد زيرا مشاور ترسو قطعا قدرت و شجاعت اين را ندارد كه مشورت كننده را از گرفتارى و مصائب و مشكلات برهاند بلكه راه خروج از آنها را بر مشورت كننده تنگ مى‏سازد و مشاور بخيل نيز هرگز نمى‏تواند خلاصى مشورت كننده را ببيند و به آن راضى باشد و مشاور حريص نيز دائما مشورت كننده را به امورى كه داراى زيان و ضرر بوده، تحريض مى‏نمايد و اين نيز هر سه فت‏باعث ركود رشد فكرى مشورت كننده و باعث گرفتارى بيشتر او مى‏شوند.

پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله خطاب به على‏عليه‏السلام چنين فرمود:

«يا على لا يشاورن جبانا فانه يضيق عليك المخرج و لا تشاورن بخيلا فانه يقصر بك عن غايتك و لا تشاورن حريصا فانه يزين شرها» [10] .

اى على با انسان ترسو هرگز مشاوره د رامور ننما زيرا او راه خروج از مصائب و گرفتارى را بر تو تنگ‏تر مى‏سازد و نيز با انسان بخيل مشورت ننما زيرا او تو را از نيل به هدف و مقصود باز مى‏دارد و نيز با انسان حريص مشورت نكن زيرا او به جاى هدايت‏به سوى نيكيها شر و زشتى و بدى را به شمار زينت مى‏دهد و تو را به سوى آن سوق مى‏دهد.

حال از كجا بدانيم مشاور چنين صفاتى را دارد تا از مشورت با او خوددارى نمائيم؟ پاسخ اين است كه اگر مشاور الت‏سوء ظن و گمان نسبت‏به ديگران داشته باشد، همه اين صفات يا برخى از اين صفات ممكن است در چنين كسى موجود باشد زيرا صفت جامع اين سه صفت، صفت زشت و ناپسند سوء ظن و گمان بد نسبت‏به ديگران است.

جالب توجه كلام گهربار پيامبر در ذيل روايت‏بالا است كه مى‏فرمايد:

«واعلم ان الجبن والبخل والحرص غريزة يجمعها سوء الظن‏» اى على بدان كه جامع صفت نفسانى ترسوئى و بخل و حرص همان سوء ظن و گمان بد نسبت‏به ديگران است.

قريب به مضمون روايت‏بالا فرمان مفصل على‏عليه‏السلام به مالك اشتر نخغى فرماندار مصر است دراين فرمان كه حاوى نكات دقيق حكومتى است چنين آمده است:

«ولا تدخلن فى مشورتك بخيلا يعدل بك عن الفصل و يعدك الفقر و لا جبانا يضعفك عن الامور و لا حريصا يزين لك‏الشره بالجور فان البخل و الجبن والحرص غرائز شتى يجمعها سوء الظن بالله‏» [11]

بخيل را در شوراى مشورتى خود دخالت مده زيرا كه ترا از احسان منصرف و از تهى‏دستى و فقر مى‏ترساند و نيز با افراد ترسو مشورت نكن زيرا در كارها روحيه‏است را تضعيف مى‏نمايد و هم‏چنين حريص را به مشاورت مگير كه حرص را با ستم‏گرى در نظرت زينت مى‏دهد( همه آنچه درباره اين افراد گقتيم) به خاطر اين است كه بخل و ترس و حرص غرائز و تمايلات متعددى هستند كه جامع آنها سوء ظن به خداى بزرگ است.

علامت و نشانه مشورت صحيح

علامت و نشانه اينكه مشورت بين طرفين مشاور و مشورت كننده به طور كامل و صحيح انجام گرفته تنها اين نيست كه مشورت كننده از جلسه مشاوره او راضى و خندان بلند شود و دلش شاد و خرم گردد.

آرى ممكن است مواردى اين چنين باشد و در واقع نيز مصلحت مشورت كننده نيز در آن باشد ولكن اين به طور غالبى نيست چه بسا ممكن است در جلسه مشاوره مطالب تلخ و غر قابل انتظارى مطرح گردد كه براى مشورت كننده باعث ملال و تيرگى روح و قلب او باشد ولكن اقتضاى عمل و مصلحت واقعى و شرعى و وجدانى نيز همين باشد در اين صورت مشورت كننده آن را به نفع خود نمى‏داند و نمى‏تواند خود را به اين نتيجه و ره‏آورد راضى كند ولكن نتيجه مطلوب عاقلانه و خداپسندانه جز اين نمى‏تواند باشد.

پس نتيجه مشاوره يكنواخت نبوده مى‏تواند مختلف باشد گاهى به نفع و سود ظاهرى مشورت كننده باشد و او را به خنداند و او را شادمان سازد و گاهى به ضرر مشورت كننده بوده، او را ملول و غمناك ساخته او را بگرياند ولى در هر حال نتيجه هرچه باشد، اين به صلاح و مصلحت واقعى مشورت كننده بوده، مورد رضاى الهى مى‏باشد.

امام باقرعليه‏السلام خطاب به ابى عديس فرمود:

«يا صالح اتبع من يبكيك و هولك ناصح ولا تتبع من نصحك و هو لك غاش و سترودن على الله جميعا فتعلمون‏» [12] اى صالح در مقام مشورت از مشاور (داراى شرائط مشورت) تبعيت كن درحالى كه ناصح بوده و تو را مى‏گرياند! و پيروى نكن از مشاورى كه تو را مى‏خنداند در حالى كه حق را از تو پوشانده و واقعيت را به طور صراحت و دلسوزانه به تو نگفته است! به زودى هم شما و هم او هر دو جميعا نزد خداوند برمى‏گرديد و نتيجه كار خود را مى‏دانيد.

پس بالاترين دوستى يك فرد درباره فرد ديگرى تا برسد به مشارور، اين است كه اگر عيوبى دارد دوستانه و مشفقانه با او در ميان بگذارد و به او تذكر بدهد واو را راهنمائى كند اين در حقيقت نتيجه عملى مشاوره مى‏باشد.

امام صادق‏عليه‏السلام فرمود: «احب اخوانى الى من اهدى الى عيوبى‏». يعنى با محبت ترين دوستان من كسانى هستند كه عيوب مرا (در مقام مشورت) به من اهداء كنند.

راستى چه اهداء صادقانه و مفيدى است! گرچه برخى از انسانهاى صاحب عيوب اهميت اين اهداء را به خوبى درك ننمايند و از اين هديه دوستانه و مشفقانه از اهداء كننده به خوبى قدردانى مناسب ننمايند! و در روايات واحاديث وارد است كه به خوبى از ااين هديه استقبال كنيد و آن را با جان و دل بپذيريد«واقبلوا النصيحة ممن اهداها اليكم و اعقلوها على انفسكم‏».[13]

اگر مشورت كننده دردمند و گرفتار صلاح و مصلحت واقعى را درك و نصيحت ناصح مشفق مهربانى را به جان و دل بپذيرد چنين كسى مؤمن واقعى مى‏باشد زيرا علامت ايمان واقعى را در ضمير و باطن خويش دارد.

امام صادق‏عليه‏السلام به برخى از اصحاب خويش چنين فرمود: هيچ مؤمنى از سه خصلت و صفتى بى‏نياز نيست: توفيق خداوند درباره او ، داشتن واعظى از درون خود براى راهنمائى او، قبول نصيحت از ناصح مشفق. [14]

چنانكه ملاحظه مى‏كنيد در اين روايت قبول نصيحت از ناصح دلسوز را از علائم ايمان محسوب مى‏دارد و در ورايت ديگرى قبول نصيحت در مقام مشورت را به نحو ديگرى تحليل و توجيه مى‏نمايد و آن اينكه مشورت كننده با مشورت با صاحبان عقل و درايت‏به موارد خطا و عيوب و ايرادهاى كار خويش پى مى‏برد و اين خود نتيجه خوب و نعمت‏بزرگ و از جمله توفيقات الهى براى انسانها است.

امام على‏عليه‏السلام در نهج البلاغه مى‏فرمايد: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطا» كسى كه به وجوه آراء ديگران روى بياورد و آنها را پذيرا باشد، به موارد خطاى فكرى و عملى خويش پى مى‏برد و آگاه مى‏گردد. [15]

چون يك فرد مى‏تواند تنها در محدوده فكر و عقل و درايت و علم خويش گام بردارد و لكن با مشورت با ديگران مى‏تواند در محدوده وسيع عقل و درايت و كفايت و علم و آگاهى ديگران وارد شده به جستجو بپردازد و بهترين افكار و اعمال را در زمينه عمل و فكر خويش انتخاب نمايد و در حقيقت مشورت زمينه انتخاب را گسترده‏تر و عميق‏تر و وصول به حق و حقيقت و آگاهى را آسان‏تر مى‏سازد.

پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله فرمود: «حزم و احتياط اين است كه انسان با صاحب راى و عقلى در امور خود مشورت كند و امر او را اطاعت نمايد».

و امام صادق‏عليه‏السلام فرمود: كسى كه تنها به راى خويش پاى بند باشد دچار انواع لغزشها مى‏گردد [16]ولذا در روايات واحاديث معتبر وارد است كه با انسان مستبد به راى اصلا مشورت نشود واو صلاحيت مشاور بودن را در اسلام ندارد.

امام صادق‏عليه‏السلام فرمود: لا تشير على المستبد برايه‏» با انسانى كه مستبد به راى باشد، مشورت نكن.

چنين كسى از ديد پيشوايان اسلام در صورتى كه خطائى در مشورت صورت گرفته باشد، مغبون نبوده معذور مى‏باشد.

مرحوم شهيد اول در «الدرة‏الباهرة‏» از امام موسى كاظم‏عليه‏السلام چنين نقل مى‏كند:

«من استشار لم يعدم عندالصواب مادحا و عندالخطاء عاذرا» [17] كسى در كار خويش با صاحب نظر و عقل و درايتى مشورت كند اين كار از دو حال خارج نيست اگر به صلاح و مصلحت‏بوده مورد ستايش ديگران قرار مى‏گيرد و اگر خطائى درمشورت و نحوه آن انجام شده باشد و در كارش موفق نباشد، داراى عذر بوده، مورد نكوهش قرار نمى‏گيرد.

از اينرو يكى از آداب نيك كه مراعات آن در مقام مشورت لازم است اين كه مشورت كننده از مشاور تقاضاى موافقت‏با او در مقام مشورت ننمايد و براى مشاور آزادى عمل صددرصد قائل باشد و كارى نكند كه مشاور تحت تاثير برخى از عواطف و احساسات واقع شده و تابع برخى از عمليات تحريك كننده انحرافى قرار بگيرد و نيز در مطالب مشاور قت‏بيشترى كند و مطلب را عوضى نشنود و كج نفهمد زيرا اين امور موجب ملامت و سرزنش و ندامت و پشيمانى و درنتيجه يك نوع خيانت‏به خود محسوب مى‏شود!.

مرحوم شهيد اول در كتاب خود «الدرة الباهرة‏» به نقل از مرحوم نورى در مستدرك الوسائل، ج‏2، ص‏66 از امام صادق‏عليه‏السلام ضمن كلامى چنين نقل مى‏كند:

«خف الله فى موافقة هو المستشير فان التماس موافقته لوم و سوء الاستماع منه خيانة‏» از خدا بترس در مورد جلب موافقت مشاور با مشورت كننده در مقام مشورت زيرا تقاضاى مشورت كننده از مشاور براى موافقت‏با او در رايش موجب ملامت و يا عوضى شنيدن مطلب مورد مشورت، خيانت در مشورت است.

[1] ) وافى، ج‏3، ص 105ئ

[2] ) وافى، ج‏3، ص 105.

[3] ) همان مدرك.

[4] ) بحار، ج‏75، ص 104. - شهيد اول در درة الباهرة.

[5] ) بحار، ج‏75، ص 235.

[6] ) بحار، ج‏75، ص 104.

[7] ) همان مدرك.

[8] ) بحار، ج‏75، ص 104 بنقل از شيخ طوسى. در الدرة الداعى.

[9] ) ارشاد القلوب ديلمى، ص 241.

[10] ) وافى، ج‏3، ص‏106.

[11] ) نهج البلاغه، نامه شماره‏53.

[12] ) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 205.

[13] ) نهج البلاغه، خطبه 120 ص 364 فيض الاسلام.

[14] ) قال ابوعبدالله لا يستغنى المؤمن عن خصلة به و الحاجة الى ثلاثة خصال توفيق من الله عزوجل و واعظ من نفسه و قبول من ينصحه(وسائل الشيعة، ج‏2، ص‏207).

[15] ) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 205.

[16] ) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 205.

[17] ) مستدرك الوسائل، ج‏2، ص‏616.

/ 1