سعيد كريمى - سلام و تحیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلام و تحیت - نسخه متنی

سعید کریمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درسهايي از مكتب اسلام _شماره 10 (سال78 )

سعيد كريمى

سلام در لغت‏به معانى گوناگون آمده است، يكى از آنها معناى تحيت است و در آيه شريفه آمده است: (والسلام على من اتبع الهدى) [1]و يكى از اسماء الله سلام است زيرا سالم از هرگونه نقص و عيب و فناست [2] و به معناى درود گفتن و هنيت‏به زبان آوردن هم مى‏باشد. [3]

تحيت و درود از امورى نيستند كه بعد از ظهور اسلام حادث شده باشد، بلكه مصاديق مختلف آن در ميان اقوام و ملل پيش از اسلام نيز سابقه دارد; در آيات مختلف قرآن كريم تعبيراتى وجود دارد كه نشانگر وجود اين سنت در ملل گذشته دارد، از جمله آنها: (ولقد جائت رسلنا ابراهيم بالبشرى قالوا سلاما) و (السلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث‏حيا) [4]. اين دو آيه نشانگر آن است كه در زمان حضرت ابراهيم و حضرت عيسى‏8 تحيت و سلام وجود داشته است. در زمان عرب جاهلى نيز نوعى از تحيت رواج داشته است كه حكايت ذيل بيانگر آن است:

«روزى يكى از اعراب جاهلى جهت‏شنيدن آيات قرآن كريم به حضور پيامبر اكرم(ص) رسيد و در ابتداى سخن براى تحيت چنين گفت: انعم صباحا كه حضرت در جواب فرمود: خداى من تحيت‏بهتر از اين فرستاده و آن اين است كه بگوييم سلام عليكم. [5]

و همچنين تاريخ; رسوم و آداب مختلفى از ملل پيشين نقل كرده است. شارع مقدس اسلام در بسيارى از موارد عادات پسنديده مرسوم در ميان امتهاى پيش از خود را امضاء نموده است كه نمونه‏هايى از آن مانند حج و ...را در مورد پذيرش قرار داده است و سپس برخى اصلاحات و تغييرات در آن سنن و آداب انجام داده است و مواردى كه كاستيهايى در آنها وجود داشته است را جبران نموده است. سنت پسنديده سلام و تحيت هنگام ديدار، ورود به خانه و آغاز به تكلم نيز از مواردى است كه شارع آن را تاييد نموده و دستورات خاصى نيز براى آن وضع نموده است.

كيفيت‏سلام و تحيت در اسلام

در آيين مقدس تاكيد زيادى به روى برخورد صحيح و حسن شده است و يك نوع تحيت‏خاص كه همان استفاده از كلمه سلام است، مورد تاكيد و سفارش قرار گرفته است. در ميان جوامع مختلف از الفاظ يا رفتارهاى مختلفى براى اين منظور استفاده مى‏شود اما شارع مقدس كلمه سلام را به عنوان تنها كلمه‏اى كه احكام خاصى را به دنبال خود دارد، قرار داده است. گويا بدين وسيله قصد داشته است كه مسلمانان در برخوردهاى خود نيز داراى وحدت و نشانه باشند تا از غير مسلمانان شناخته شوند. و لذا اگر به لفظى غير از سلام براى تحيت استفاده شود، مثلا گفته شود: «صبحك الله بالخير» يا «مساك الله بالخير»; جواب آن واجب نيست، و فقط در صورتى واجب است كه به لفظ سلام باشد. [6]

و همچنين فقهاء سلام را در نماز واجب مى‏دانند، اما در هرگونه تحيتى غير از سلام را واجب ندانسته، بلكه آن را مبطل نماز مى‏شمرند.[7]

در روايتى چنين مى‏خوانيم:

لما اسجد الله عزوجل الملائكة لآدم و ابى ابليس ان يسجد فقال له ربه عزوجل (اخرج فانك رجيم و ان عليك لعنتى الى يوم الدين) ثم قال عزوجل لآدم: انطلق الى هؤلاء الملا من الملائكة فقل السلام عليكم و رحمة‏الله و بركاته. فسلم عليهم فقالوا و عليك السلام و رحمة‏الله و بركاته فلما رجع الى ربه تبارك و تعالى هذه تحيتك و تحية ذريتك من بعدك‏».

«هنگامى كه خداوند متعال فرمان سجده آدم را به ملائكه صادر كرد و شيطان از سجده سرپيچى كرد، خداوند متعال به شيطان دستور خروج داده او را طرد نمود و فرمود: همانا لعنت من تا روز قيامت‏بر تو باد پس خطاب به آدم(ع) فرمود: به سوى گروه ملائكه برو و برآن بگو: سلام عليكم و رحمة‏الله و بركاته، سپس آدم بر آنها سلام كرد و ملائكه در جواب گفتند: سلام و رحمت‏خدا بر تو باد، سپس هنگامى كه آدم به سوى پروردگار خود مراجعه كرد، خداوند فرمود اين تحيت تو و فرزندانت‏بعد از اين مى‏باشد». [8]

اهميت‏سلام نمودن در قرآن و سنت

كلمه سلام بيش از 40(چهل) بار در قرآن كريم بكار رفته است; گاهى خداوند خود، بر بندگان برگزيده‏اش يعنى انبياء: سلام مى‏فرستد(سلام على المرسلين). [9]و (قيل يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك) [10]و (سلام على موسى و هارون) [11]فرشتگان نيز هنگام دخول اهل بهشت آنها را با سلام و تحيت داخل مى‏نمايند (ادخلوها بسلام ذلك يوم الخلود). [12]و (ان المتقين فى جنات و عيون. ادخلوها بسلام آمنين). [13]

همچنين تحيت اهل بهشت نيز سلام است و شكر الهى (دعويهم فيها سبحانك اللهم و تحيتهم فيها سلام و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين). [14]

همچنين يكى از نامهاى بهشت نيز دارالسلام است (والله يدعوا الى دارالسلام). [15]

علاوه بر آيات قرآنى فراوانى كه در مورد تحيت و سلام وجود دارد، در سنت‏شريف نيز احاديث زيادى وارد شده است كه به پاره‏اى از آنها اشاره مى‏شود:

عن النبى(ص) «يا انس سلم على من لقيت‏يزيد الله فى حسناتك و سلم فى بيتك يزيد الله فى بركتك‏»«اى انس -نام خدمتكار رسول خدا(ص)- سلام كن بر هر كسى كه ملاقات مى‏كنى و خدا بر حسنات تو مى‏افزايد و سلام كن در خانه‏ات و خداوند بر بركاتت مى‏افزايد». [16]

و از امام صادق(ع) روايت‏شده است:

اولى الناس بالله و رسوله من بدا بالسلام‏».«نزديكترين و مقرب‏ترين مردم به خدا و رسولش كسى است كه ابتداء به سلام نمايد». [17]

در روايتى ديگر چنين مى‏خوانيم:

«من لقى عشرة من المسلمين فسلم عليهم، كتب الله له عتق رقبة‏».

«هركس ده نفر از مسلمانان را ملاقات كند و بر آنها سلام كند، خداوند ثواب آزاد كردن بنده‏اى را به او عطا مى‏كند». [18]

از دلايل اهميت‏سلام كردن، جواز رد سلام در نماز، بلكه با شرائطى وجوب آن است; تكلم نمودن در نماز و لو اين كه كلام دو حرف باشد موجب ابطال نماز است و ليكن در مورد جواب سلام استثناء شده است. مرحوم صاحب عروه وجوب رد سلام در نماز را لازم مى‏دانند و آن را از واجبات كفايى مى‏شمرند. [19]

فلسفه سلام كردن

شيعه معتقد است كه احكام اسلام از روى مصالح و مفاسد جعل گرديده است، لذا امرى كه واجب يا مستحب در اسلام است، داراى مصلحت ذاتى است. رسيدن به علت و فلسفه احكام اسلام به‏طور كامل ميسر نيست مگر اين كه از ناحيه خود شارع به آن تصريح شده باشد، لكن برخى از مصالح و مفاسد را فى‏الجمله عقول انسانها مى‏فهمد. سلام نيز از اين قاعده مستثنى نيست لذا به پاره‏اى از آنها اشاره مى‏شود.

دين اسلام يك دين اجتماعى است، ضمن اين كه دستورهاى فردى زيادى نيز قرار داده است; نماز جماعت، حج، زكات، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر و... دستورهاى اجتماعى اسلام هستند.

اين‏گونه جعل قوانين توسط شارع در قبال اجتماع نشان دهنده اهميت او به اجتماع و جهت تشويق توده مردم به حضور در جامعه اسلامى است. سلام كردن و برخورد خوب يكى از درهاى مهم در برقرارى روابط اجتماعى سالم است كه اينهمه مورد تاكيد دين مبين اسلام است. اين كلمه (سلام) كه در آن معنى و مفهوم سلامتى و ايمنى نهفته، به مخاطب اطمينان مى‏دهد كه طرف مقابل قصد صحيحى در راه آغاز رابطه را با او در نظر گرفته است. در اين صورت مخاطب نيز اين پيام را دريافت نموده و در صورت تمايل دو طرف رابطه اجتماعى جديد و كوچكى تشكيل مى‏شود، ضمن اين كه سلام، روح تعاون و همكارى و همدلى را بين مسلمانان افزايش مى‏دهد و همچون شعار و علامتى جهت‏شناخت جوامع اسلامى از ديگر جوامع مى‏باشد.

يكى ديگر از علل حسن سلام ايجاد رابطه دوستى و محبت‏بين مسلمانان مى‏باشد. اسلام تاكيد زيادى بر روى حب و بغض دارد و از صفات مؤمنين، حب به مؤمن و بغض نسبت‏به دشمنان اسلام در قرآن مجيد ذكر شده است:

(محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم). [20]دين مقدس اسلام سفارش زيادى نسبت‏به گسترش محبت‏بين مؤمنين نموده است و دستورات زيادى در اين زمينه قرار داده است. به عنوان نمونه مصافحه كردن، به ديدار يكديگر رفتن و صلحه رحم از آن دسته‏اند كه همگى اينها عامل ازدياد پيوند و محبت در جامعه اسلامى است.

از رسول اكرم(ص) نقل شده است:

«الزيارة تنبت‏المودة‏»«زيارت و ملاقات يكديگر سبب دوستى و محبت است‏». [21]

و در حديث ديگر اين چنين وارد شده است:

«ما صافح رسول الله(ص) رجلا قط فنزع يده حتى يكون هو الذى نزع يده منه‏».«هنگامى كه پيامبر اكرم(ص) با كسى مصافحه مى‏كرد، دست‏خود را نمى‏كشيد مگر اين كه طرف مقابل دست‏خود را مى‏كشيد». [22]

و در اين زمينه احاديث فراوانى وارد شده است كه همگى مشوق مودت و دوستى ميان مؤمنان است. سلام كردن نيز چون عامل شروع و ايجاد اين‏گونه روابط است مورد اهتمام شارع مقدس قرار گرفته است، زيرا بشاشت و برخورد خوب عامل جلب دوستى و محبت است. از حضرت على(ع) روايت‏شده است:

«البشاشة حبالة‏المودة‏» «بشاشت و خوشرويى دوام دوستى است‏». [23]

در روايتى ديگر از ايشان مى‏خوانيم:

«اذا لقيتم اخوانكم فتصافحوا و اظهروا لهم‏البشاشة و البشر، تتفرقوا و ما عليكم من الاوزار قد ذهب...». [24]

«هنگامى كه با برادران خود ملاقات مى‏كنيد، مصافحه كنيد و اظهار خوشرويى نمائيد تا اين كه هنگام جدايى، همه گناهانتان آمرزيده شده باشد».

و به تجربه نيز به اثبات رسيده است كه افراد عبوس و كسانى كه از سلام خوددارى مى‏ورزند، از جايگاه خوبى در قلوب مردم برخوردار نيستند. و برعكس افراد خوشرو و كسانى كه ابتدا به سلام مى‏نمايند، محبوب دلهاى مؤمنينند.

آداب فقهى سلام كردن

«جايز نيست ابتدا به سلام براى شخص نمازگزار و همچنين «جايز نيست ابتدا به ساير تحيات مثل صبحك الله بالخير يا مساك‏الله بالخير و غير اينها». [25]

«واجب است‏سلام در اثناء نماز به تقديم كلمه سلام بر ظرف -عليكم، عليك و...- اگرچه شخص سلام دهنده ظرف(جار و مجرور) را بر كلمه سلام مقدم نمايد; و احتياط مستحب اين است كه در تعريف و نكره آوردن شخص نمازگزار مراعات مماثله را بنمايد و همانند شخص سلام دهنده جواب دهد و همچنين در جمع و مفرد آوردن. [26]

رد سلام واجب كفايى است پس اگر به جماعتى سلام كنند و يكى از آنها جواب دهد، كافى است. اما بر بقيه مستحب است جواب دهند. [27]اگر يك نفر از جماعت جواب دهد و آن شخص بچه باشد، كفايت نمى‏نمايد. [28]اگر شخص نمازگزار در بين جماعتى باشد كه بر آنها سلام كنند و شخص نمازگزار شك كند كه او نيز قصد شده است‏يا نه، جواب دادن او جايز نيست. [29]واجب است جواب را به گونه‏اى دهند كه شخص سلام كننده بشنود خواه در نماز باشد يا غير آن، به اين صورت كه صداى خود را به اندازه متعارف بلند نمايد به گونه‏اى كه اگر مانعى نباشد، صداى او شنيده شود و اگر شخص سلام دهنده خيلى دور باشد كه امكان شنيدن صدا را نداشته باشد، جواب واجب نيست. [30]جواب سلام واجب است فورا -به‏طور عرفى- داده شود و تاخير آن جايز نيست و اگر به تاخير انداخت وجوب ساقط مى‏شود. [31]

جايز است‏سلام مرد نامحرم به زن نامحرم و بالعكس مشروط بر اين كه با ريبه يا خوف فتنه نباشد. [32]

از حضرت على(ع) روايت‏شده است:

«و كان يسلم على النساء و كان يكره ان يسلم على الشابة منهن و يقول: اتخوف ان تعجبنى صوتها فيدخل على اكثر مما اطلب من الاجر».

«حضرت على(ع) بر زنان سلام مى‏كرد ولى كراهت داشت كه بر زنان جوان سلام نمايد، و مى‏فرمود: نگران هستم از اين كه از صداى آنها تعجب نمايم و اين كار ضررش براى من بيش از ثواب آن باشد». [33]

كراهت دارد كه مسلمان بر شخص كافر سلام نمايد، اما اگر كافر ذمى بر مسلمان سلام نمايد، احتياط واجب رد سلام است‏به لفظ عليك يا سلام بدون عليك. [34]

در روايتى از اميرالمؤمنين از سلام به شش گروه نهى شده است:

«ستة لا ينبغى ان يسلم عليهم: اليهود و النصارى و اصحاب النرد و الشطرنج و اصحاب الخمر و البربط و الطنبور و المتفكهون بسب الامهات و الشعراء».

«به شش گروه نبايد سلام كرد: يهود و نصارى، كسانى كه نرد و شطرنج‏بازى مى‏كنند، شراب خواران، كسانى كه آلات موسيقى مى‏نوازند، كسانى كه به مادرشان دشنام مى‏دهند و شاعران(ناحق)». [35]

البته آداب فقهى سلام كردن بسيار زياد است كه طالبين مى‏بايست‏به كتب مفصل فقهى و روايى مراجعه نمايند.

سلام; اين سنت اسلامى را پاس بداريم

از مجموعه مطالبى كه گذشت، اهميت اين سنت‏شريف و لزوم اهميت دادن به آن و به كار بستن آن، استفاده مى‏شود. اما با كمال تاسف در جامعه ما اهتمام و توجه به اين سنت و بسيارى ديگر از سنن اسلامى كمرنگ گرديده است. استفاده از كلمات ديگر براى تحيت و ابتدا به سخن بدون سلام در جامعه رواج يافته است. و بخش مهمى از جامعه از بعضى كلمات نامناسب و بعضا فرنگى استفاده مى‏نمايند، نه تنها در برخوردهاى حضورى، بلكه در مكالمات تلفنى و مكاتبات نيز كلمات ديگرى جايگزين گرديده‏اند. اين تغيير رويه در جامعه ما على‏الخصوص در اقشار مرفه به علل متعددى صورت گرفته است:

اولا: حس تقليد از ارزشهاى كشورهاى اروپايى و فرنگى است كه عده‏اى آن را فرهنگ برتر و پيشرو در جهان مى‏دانند.

ثانيا: استفاده مطبوعات و قشر فرهنگى جامعه از لغات ديگر كه سبب مى‏شود، به تدريج‏ساير اقشار جامعه به اين سمت كشيده شوند.

ثالثا: عدم آموزش صحيح سنن و آداب اسلامى توسط خانواده و مدارس و عدم تاكيد بر حفظ سنن پسنديده اسلامى.

رابعا: ضعف تبليغات و عدم معرفى و تبيين ارزشهاى اسلامى در جامعه.

در مورد گروه اول; كار قدرى مشكل است. و به دشوارى مى‏توان آنها را به احياى اين سنت اسلامى متقاعد نمود مگر اين كه اساس فكرى و عقيدتى آنها دگرگون گردد; اما در مورد كسانى كه به يكى از علل سه‏گانه ذيل و اخير از رعايت اين ادب اسلامى غافلند، مى‏توان با آموزش و تبليغات صحيح و الگودهى مناسب، اهميت مساله را براى آنها روشن ساخت و پاداش معنوى و اخروى آن را به آنها گوشزد نمود. روحانيون معظم نيز مى‏توانند در برنامه‏هاى تبليغى خود به احياى اين امر پسنديده همت گمارند تا انشاءالله اين سنت فراگير شده و مردم در انجام آن از يكديگر سبقت‏بگيرند، و هنگامى كه يك بيگانه قدم به مملكت اسلامى بگذارد، فضاى عطرآگين سلام از همه جاى آن ظاهر شود و در دنيا اين سنت‏يكى از نشانه‏هاى شناسايى مسلمان از ديگران قرار گيرد. والسلام.

[1] ) سوره طه: 20.

[2] ) ر.ك: المنجد/ لويس معلوف.

[3] ) ر.ك: فرهنگ معين/ محمد معين.

[4] ) مريم:19.

[5] ) ر.ك: فرازهايى از تاريخ اسلام / جعفر سبحانى.

[6] ) العروة‏الوثقى سيد محمد كاظم طباطبائى.

[7] ) تحرير الوسيله، ج‏1، حضرت امام خمينى.

[8] ) بحارالانوار، ج‏76، علامه مجلسى.

[9] ) صافات: 181.

[10] ) هود: 48.

[11] ) صافات:83.

[12] ) ق: 34.

[13] ) حجر:46.

[14] ) يونس: 10.

[15] ) يونس: 25.

[16] ) بحارالانوار، ج‏76، مجلسى.

[17] ) ر.ك: المحجة البيضاء ج‏3، فيض كاشانى.

[18] ) بحارالانوار، ج‏76.

[19] ) عروة‏الوثقى.

[20] ) فتح:29.

[21] ) بحارالانوار، ج‏76.

[22] ) ر.ك: المحجة‏البيضاء، ج‏3، فيض كاشانى.

[23] ) نهج‏البلاغه، كلمات قصار.

[24] ) ر.ك: خصال شيخ صدوق.

[25] ) عروة‏الوثقى.

[26] ) تحريرالوسيله.

[27] ) عروة‏الوثقى.

[28] ) همان.

[29] ) همان.

[30] ) تحرير الوسيله.

[31] ) همان.

[32] ) عروة‏الوثقى.

[33] ) ر.ك: اصول كافى، ج‏1.

[34] ) عروة‏الوثقى.

[35] ) ر.ك: خصال شيخ صدوق.

/ 1