سیری کوتاه در بازشناسی منابع تاریخی اسلام (5) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری کوتاه در بازشناسی منابع تاریخی اسلام (5) - نسخه متنی

سید علی اکبر حسنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درسهايي از مكتب اسلام _ شماره 6 (سال76 )

آيا تاريخ با همه عوامل وانگيزه‏هاى تحريف حجت است؟

دكتر على اكبر حسنى

در گذشته سيرى كوتاه در باره علت نيامدن پاره‏اى از حقائق مسلم حديثى، تاريخى، دربرخى از منابع قديمى داشتيم و به نكات قابل ملاحظه‏اى اشاره كرديم. و علل و انگيزه‏هاى تحريف در نگارش تاريخ و ...، يادآور شديم چگونگى منع تدوين و نگارش حديث و حتى نقل آن را توسط خلفاء خوانديد. و برنامه لغو ممنوعيت و دستور نگارش مجدد توسط «عمربن عبدالعزيز» پس از يك قرن 99 - 101ه ق را در شماره پيش گفتيم:

اينك به زمينه‏ها و علل و عوامل اين بازگشت و نيز نخستين آغازگران نگارش تاريخ و حديث و تراجم، مغازى و بازشناسى منابع قديمى و مؤلفان آنها مى‏پردازيم:

نويسنده مصرى «احمد امين‏» درباره عوامل ديگر اين تحول و گرايش به نگارش تاريخ و حديث در عصر خلفاى بعدى چنين مى‏نگارد كه:

الف - احتياج عمده برخى از خلفا به شناخت اوضاع واحوال پادشاهان عالم و اطلاع از قانون و سياست.

ب - ورود ملتهاى مختلف در جهان اسلام كه هر يك داراى تاريخى مبهم بوده‏اند و كم و بيش تاريخ خود را بين مسلمانان انتشار مى‏دادند.

ج - انگيزه جمع‏آورى حديث (گفتار پيامبرصلى الله عليه وآله و صحابه و خلفاى پيشين). يعنى تدوين سنت كه متاسفانه ممنوع گشته بود [1] .

تدوين و تحول تاريخ و سيره در خلال قرنهاى اوليه هجرى [2]

تاريخ و تاريخنگارى هم همانند بسيارى از علوم و حرف دستخوش تحول و دگرگونى بوده و در راه تكامل، مسير طولانى را طى كرده است و تحول اين علم را به هيچ‏وجه نمى‏توان از تطور و بسط فرهنگ عمومى جامعه بشرى جدا كرد. چون پيشرفت و تطور علم تاريخ و مرحله‏اى از تطور و پيشرفت فرهنگ است و آن نيز محصول عوامل متعدد است. كه عمدتا از تاسيس حكومت و دولت ناشى مى‏شود كه اين حكومت و دولت‏با دولتها و فرهنگها و نهادهاى سياسى، نظامى ديگر برخورد داشته باشد .و همين‏طور عناصر اوليه تمدنى آن گسترش مى‏يابد.

بى‏گمان علم تاريخ و تاريخنگارى در جهان عرب و اسلام و جزيرة‏العرب، با حدود و ابعاد و روشهاى تدوينى آن پيش از ظهور اسلام نبوده چون آنان به گونه‏اى در جاهليت‏بسر مى‏بردند و فاقد كتابت و خط بودند[3].

اين نگارش بعد از ظهور اسلام تحقق يافته است ولى هرگز بدان معنا نيست كه عربها قبل از ظهور اسلام به طور كلى، هيچ‏نوع معرفت و آشنائى با اين علم نداشتند، بلكه آنها قبل از ظهور اسلام، تمدنهائى گرچه كوچك، در يمن و ديگر نقاط عرب داشته‏اند كه آثار آنها را كم و بيش در اشعار و قصص و ... خود نقل مى‏كردند و اخبار و آثار دولت‏حمير و سبا و دولت معين، قتبان، عمالقه، و عاد و ثمود و مدين را به طور شفاهى و سينه به سينه ميان آنها نسل بعد از اسلاف خود نقل مى‏كردند و مى‏توان گفت كه مرحله آغاز تمدن و فرهنگ شفوى و حفظى كه پايه و اساس تمدن نگارشى و خطى و... است، در ميان آنان طى مى‏كرد. يعنى آنچه كه عربها مى‏دانستند و قبل از آن كه به نوشتن و خط متكى باشند، به حفظ و حافظه و نقل شفوى و لسانى تكيه مى‏كردند و از اين‏جهت در آن دوره حتى در اوائل اسلام تا مدتها قبل از اين كه خط و نوشتن شايع شود، از حافظه‏هاى بسيار قوى، بخصوص در زمينه انساب و اشعار، برخوردار بوده‏اند.

و شايد مهمترين بخش از تاريخ عرب و اسلام كه قطعا تاثير مهمى در تدوين تاريخ بعد داشته است، دوره «ايام‏العرب‏» جنگها و داستانهاى دوره جاهلى بوده است و به قصه بيشتر شباهت داشته است تا تاريخ، و بيشتر قصاصان و داستان‏سرايان نقل مى‏كردند تا مورخان و دانشمندان و محققان.

متاسفانه اين شيوه را خلفاى اموى از عصر معاويه و مروانيان و بعد عباسيان، نيز در نشر فضائل و مدايح برخى و مذمت و مساوى و كوبيدن رقباى سياسى و مذهبى خود، ترويج مى‏كردند.

ظهور اسلام و نزول قرآن كريم و تحولى ژرف درانديشه ذهنيت عرب مسلمان داشت نقل داستانهاى قرآن و نقل اخبار گذشتگان و اهميتى كه قرآن به تاريخ گذشتگان مى‏داد و معلومات ارزنده‏اى از تمدنهاى گذشته و انبياى سلف عرضه مى‏كرد، قطعا تاريخ را به عنوان موضوع واقعى و جدى مطرح مى‏كرد. به علاوه وجود حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله و پيروزيهاى او، جنگها و غزوات و سرايا و فتوحاتى كه انجام داد، بيشتر اعث‏شد كه مسلمانان اين حوادث عظيم اجتماعى و تاريخى را تدوين نمايند و زندگى حضرتش را به عنوان يك «اسوه‏» در فرايند زندگى خود قرار دهند. اين مساله نقطه عطفى بود كه در روند عمومى فرهنگ و ثقافت مسلمانان رخ مى‏داد گرچه ريشه آغاز و مبدا شدن هجرت پيامبر، در تاريخ عمومى در سيره پيامبرصلى الله عليه وآله دارد و نامه‏هاى آن حضرت و مطالبى كه با املاء پيامبرصلى الله عليه وآله و به خط على‏عليه السلام و سلمان و ديگران از آن حكايت مى‏كند و تنها كارى كه در زمان عمر صورت گرفت‏بازگشت‏سال هجرت به اول محرم بود نه اول ربيع الاول كه آغاز هجرت پيامبر به مدينه مى‏باشد.

وى چنين مشهور شده است كه مبدا آن در 16 هجرى زمان خليفه دوم به پيشنهاد امام على‏عليه السلام [4] پايه اساسى تاريخ هجرى و تدوين علمى تاريخ اسلامى بود، از اين جهت‏حادثه هجرت نقطه آغاز تجديد حوادث و وقايع تاريخ مسلمين مى‏باشد و به اين ترتيب ممكن است‏به طور عموم، نقطه آغاز تدوين مسلمانان را در دو روش تلخيص كنيم:

1 - گرايش تدوين تاريخ «ايام‏العرب‏» و آثار آن از پيمانها، جنگها، كينه‏ها و انقلابات و ديگر نتائج آن كه در زندگى عرب مسلمان اثر گذاشته بود. كلا «ايام‏العرب‏» از گذشته نزديك عرب، حكايت مى‏كرد و آنچه كه اين ايام از نظر اجتماعى، ادبى و فرهنگى در جامعه آنان اثر گذاشته بود.

2 - گرايش دوم: تدوين تاريخ اسلام و ظهور حضرت محمدصلى الله عليه وآله و اخبار زندگى و جنگها و سرايا و به طور كلى سيره حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله است.

تقريبا وقوع اين دو گرايش، واقعيت اجتماعى جزيرة‏العرب آن روز را تشكيل مى‏داد كه جريان اولى تعصبات قبيلگى و ديگر گروه‏بنديهاى جامعه جاهلى را نشان مى‏دهد و جريان دومى حيات پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله، اعمال، گفتار و سيره او را گزارش مى‏دهد.

دكتر عبدالعزيز الدورى مى‏گويد: هر يك از اين دو گرايش غالبا در يك مركز فرهنگى اتفاق افتاده است.

گرايش اسلامى در مدينه، مركز سنت پيامبر و گرايش دومى گرايش عصبيت دركوفه و بصره; دو شهر جديدى كه بعد از اسلام به وجود آمده‏اند و مركز فعال گرايشهاى عصبيتى و قبيلگى مى‏باشند [5] . نكته جالب توجه اين كه اين شهرهاى سه‏گانه در آغاز عصر تدوين، مركز فعاليت فرهنگى و مسكن بيشترين علماى عصر بوده است.

اهتمام به اعمال و افعال پيامبر نه فقط از منشا تقوى و ورع اسلامى مهم بوده است، بلكه خود يك موضوع جدى و واقعه‏اى مؤثر بوده، زيرا دولت و حكومت جديدى كه بعد از وفات پيامبر، روى كار آمده بود، به عنوان حافظ سيره و سنت پيامبرصلى الله عليه وآله به ظاهر ناچار بود كه همه روشها و سنن و نظامات خود را از سيره پيامبر به عنوان مؤسس و بنيانگذار دولت اسلامى و مشروعيت اساس و پايه‏هاى آن تلقى نمايد.

به علاوه، اساسى را كه خليفه دوم تقسيم‏بندى طبقات جامعه را به خصوص با تاسيس كوفه، روى آن بنا كرد ملاحظه كنيم كه جامعه اسلامى را بر مبناى خويشاوندى با پيامبر قريش و ذوى‏القربى و سابقه در اسلام قرار داد و آنهائى كه به نحوى با پيامبر قوم و خويشى داشتند، سهم بيشتر داده و اهميت فراوان داد. اگر ما اين نكته را مراعات كنيم، قطعا اعمال و غزوات پيامبر و تاريخ اسلام آنچنان اهميتى پيدا مى‏كرد كه شناخت‏حقوق طبقات جامعه صدر اسلام به آن بستگى داشت كه بر حسب سابقه در اسلام، شركت در جنگها و غزوات، حقيقت پيدا مى‏كردند و از عطايا و مواهب و قيام اسلامى برخوردار مى‏شوند [6] .

اهتمام به تدوين حديث

به هر ترتيب ممانعت از تدوين و نقل حديث‏به معناى عام، شامل تمام گفتار پيامبرصلى الله عليه وآله در احكام و تفسير و سير و مغازى و.... مى‏شد، آثار نامطلوب خود را بر جامعه نهاد. هر چند اهل بيت‏عليهم السلام جسته و گريخته بدان توجه نداشتند و آثار پيامبرصلى الله عليه وآله را ضبط مى‏كردند ولى به تدريج‏خلفا و طبقات ديگر جامعه به اين نياز توجه كرده و به فكر تدوين حديث و ... پرداختند، چنانكه اشاره شد.

دكتر دورى مى‏افزايد:

«جمع‏آورى و تدوين احاديث پيامبر و اقوال آن حضرت موضوعى بود كه مبتكران اين فن را به عنوان محدثان و جامعان حديث، معروف مى‏ساخت. اين دسته از صحابه پيامبر، به راستى در جمع‏آورى و تدوين احاديث پيامبر، زحمتهاى طاقت‏فرستائى را متحمل شدند و دست‏به سفرهاى علمى زده و هرنوع حديثى را ضبط كرده و به كلمات و عبارتهاى آن اهميت مى‏دادند.

ابتداء اين تلاش علمى در مورد «مغازى‏» صورت مى‏گرفت كه بعدا خود «مغازى‏»نويسى فن خاصى را تشكيل داد و بخش مهمى از تدوين تاريخ اسلام گرديد و خود به خود از حديث نويسى و تدوين احاديث، جدا گرديد و بعدا آنچنان توسعه يافت كه شامل تدوين كل تاريخ پيامبر واسلام چه پيش از نبوت و چه پس از آن شد[7]. حتى در قلمرو تدوين مغازى و سيره نويسى حتى حديث عده‏اى از معروف‏ترين فرزندان صحابه و.. قرار دارند كه در راس آنها ابان بن عثمان و عروة بن زبير است. هرچند آنان خالى از انگيزه‏ها و عوامل ياد شده در گذشته نمى‏باشد، ولى بناچار به معرفى كوتاهى از آنان مى‏پردازيم:

نخستين مورخان اسلامى

دانستيم كه اكثر منابع موجود تاريخى و سيره و غيره مربوط به قرن دوم و سوم و حتى قرن چهارم است. و منابعى از قرن اول موجود نيست; زيرا اهتمام به نوشتن، در آن دوره كمتر وجود داشته است.

نخستين مورخان را بايد در سيره‏نويسان و مغازى‏نويسان جستجو كرد. پيشگامان در اين زمينه، براساس منابع اهل سنت عبارتند از:

1 - عروة بن زبير بن عوام بن خويلد، كه مادر عروة; اسماء، دختر ابوبكر است، (متوفاى 92 هجرى).

2 - ابان ابن عثمان متولد 22 و متوفاى 105 هجرى.

3 - وهب بن منبه متوفاى 110 هجرى.

4 - عاصم بن عمر بن قتاده ابن انصارى، متوفاى 120 هجرى.

5 - شرحبيل بن سعد خطمى متوفاى 123 هجرى.

6 - زهرى (محمد بن شهاب، متوفاى 124 هجرى(ابوبكر محمد بن عبيد الله بن شهاب از قبيله بنى زهرة بن كلاب از قريش است).

7 - عبدالله بن ابى بكر بن حزم از علماى مدينه، متوفاى 135 هجرى.

8 - موسى بن عقبه متوفاى 141 هجرى.

9 - معمر بن راشد، متوفاى 150 تا 153 هجرى.

كتابهاى اينان به كلى از بين رفته است، فقط مطالبى از آثارشان در كتابهاى ديگر نقل شده است.

1 - ابان بن عثمان (متوفاى 95 يا 105) از معروف‏ترين شخصيتها در مرحله انتقال حديث‏به مغازى و سيره نويسى در جهان اهل سنت مى‏باشد..

زيرا او ابتدا كار خود را از حديث‏نويسى شروع كرد كه سرانجام منجر به سيره‏نويسى شد وى از مقربان دربار اموى است [8] .

و بعد از او، ابن سعيد در عداد محدثين طبقه اول از تابعين مدينه قرار دارد. او نيز به مغازى و سيره‏نويسى اهميت فراوان داده ولى او به نظر مورخان بيشتر محدث است تاچيز ديگر [9] .

2 - عروة بن زبير(متوفاى 92) اولين سيره‏نويس معرفى شده و در ميان مؤلفان مغازى و سيره‏نويسى خصيت‏بارزى دارد و سيره‏نويسى، به او منسوب مى‏شود. گرچه‏تا امروزه كتاب عروة بن زبير را مستقيما در دست نداريم، اما مجموعه كتابهاى ابن اسحاق، واقدى، طبرى، همگى از نوشته‏هاى ابن زبير استفاده كرده‏اند و اينها نشان مى‏دهند كه تاليف عروه بن زبير اصلى‏ترين و قديمى‏ترين متنى است كه درباره مغازى و سيره نوشته شده است.

جالب توجه اين كه عروة بن زبير در تاليف كتاب خود، تنها به نقل غزوات و جنگهاى پيامبر نپرداخته است، بلكه در مورد نحوه زندگى نزول وحى و ديگر موارد زندگانى پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله به تفصيل سخن گفته است كه خود مرحله‏اى از تدوين تاريخ اسلامى است و مى‏توان گفت: حد وسط (انتقال از مغازى‏نويسى(نقطه آغازين تاريخ اسلامى) و مرحله تاريخ‏نويسى اسلامى است زيرا عروة بن زبير علاوه بر سيره و حيات پيامبر، از اوضاع و شرائط دوران خلفاى راشدين از قبيل جنگ قادسيه و يرموك هم سخن به ميان آورده است هرچند مطالب نقل شده از اين منابع قديمى مى‏رساند كه از نقل روايات بى‏اساس و شبيه افسانه يا در مدح بيجا و ذم نابجا پروا نداشته و مخصوصا در مواردى كه مربوط به على‏عليه السلام مى‏شد [10] .

نويسندگان ديگر كه در حلقه نقل حديث و تاريخ قرار گرفته‏اند، كم و بيش به دور از حب و بغض نبوده‏اند و از جمله بعد از ابان بن عثمان و عروة بن زبير و...، محمد بن شهاب زهرى (51 - 124ه) كه اصلا از قبيله قريش و بنى زهره بوده و در مدينه تولد يافته است، او اهتمام زيادى به حديث داشته و در ميان احاديث‏به روايتهاى مغازى به صورت عام اهميت زيادى داده است. زهرى در تدوين مغازى در واقع سيره‏نويسى پيامبر را آغاز كرده است. آنگونه كه نقل شده، سيره‏نويسى او نيز بسيار گسترده و وسيع بوده است او از فترت جاهليت و دوران قبل از اسلام تا ظهور محمدصلى الله عليه وآله دوران مكه و هجرت به مدينه، مغازى، فتوح، نمايندگان سياسى و خود عرب و ديگر فعاليتها و حوادث مهم تاريخ صدر اسلام را بازگو مى‏كند. اما در همه اين نقل حوادث تسلسل تاريخى، تاريخ حوادث، و اسناد و روايات را نيز يادآورى مى‏نمايد. او علاوه بر تاريخ حيات پيامبر، از حوادث بعد ازفات، انتخاب ابوبكر، شوراى عمر، فتنه عثمان، انتخاب على‏عليه السلام را نيز به تفصيل مى‏آورد. محمد بن شهاب زهرى از نسابين معروف و شخصيت ممتازى است در اين رشته تاليف داشته است. كتاب نسب قريش مصعب زبيرى عمده‏ترين مطالب خود را از محمد بن شهاب زهرى اقتباس كرده است.

بعد از چند نفر از محدثان (بمانند وهب بن منبه متوفاى 110 تا 164ه) موسى بن عقبه و شرحبيل بن سعد) نقلها و نوشته‏هاى آنها تقريبا در تدوين تاريخ اسلام نقشى داشته‏اند، نوبت‏به محمد ابن اسحاق (151ه) مى‏رسد كه بزرگترين و پيشگام‏ترين مورخ يا سيره‏نويس پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله است.

[1] ) احمد امين ، فجرالاسلام.

[2] ) دكتر دوزى عبدالعزيز بحث فى نشاة علم التاريخ عندالعرب طبع بيروت، سال 1960، ص 19 - 18.

[3] ) كتاب راههاى نفوذ خط فارسى... دكتر آذرنوش نشر دانشگاه تهران، مقدمه تاريخ تحليلى و سياسى اسلام، حسنى نشر دفتر فرهنگ اسلام، و مقالات بررسى مفهوم واژه‏هاى جاهليت در مجله مكتب اسلام، سال 35.

[4] ) ابن واضح، يعقوبى، تاريخ يعقوبى، ج‏2، ص 16، چاپ دار صادر، بيروت، 1970م. ر.ك. به تاريخ تحليلى و سياسى اسلام، تاليف نگارنده.

[5] ) دكتر عبدالعزيز الدورى، بحث فى نشاة علم التاريخ عندالعرب، ص 19. چاپ 1960م، چاپخانه كاتوليكيه، بيروت.

[6] ) تاريخ يعقوبى، ج‏2، ص 22، چاپ دار صادر، بيروت.

[7] ) دكتر عبدالعزيز الدورى در بحث فى نشاة علم التاريخ عندالعرب، ص 19، چاپ بيروت، 1960م.

[8] ) العبر، ج‏1، ص 129 و الاغانى، ج‏2، ص 4 و تاريخ طبرى، بخش اعلام، تهذيب ابن حجر، ج‏1، ص 97 و طبقات ابن سعد بخش تابعين، ج‏5، ص 112.

[9] ) طبقات ابن سعد، ج‏5، ص 151 -وما بعد طبع بيروت، 1970.

[10] ) ر ك به روايت نقل شده و نقد و بررسى كتاب تاريخ تحليلى و سياسى اسلام، ص به قلم على اكبر حسنى.

/ 1