آيا تاريخ با همه عوامل وانگيزههاى تحريف حجت است؟
دكتر على اكبر حسنى در گذشته سيرى كوتاه در باره علت نيامدن پارهاى از حقائق مسلم حديثى، تاريخى، دربرخى از منابع قديمى داشتيم و به نكات قابل ملاحظهاى اشاره كرديم. و علل و انگيزههاى تحريف در نگارش تاريخ و ...، يادآور شديم چگونگى منع تدوين و نگارش حديث و حتى نقل آن را توسط خلفاء خوانديد. و برنامه لغو ممنوعيت و دستور نگارش مجدد توسط «عمربن عبدالعزيز» پس از يك قرن 99 - 101ه ق را در شماره پيش گفتيم: اينك به زمينهها و علل و عوامل اين بازگشت و نيز نخستين آغازگران نگارش تاريخ و حديث و تراجم، مغازى و بازشناسى منابع قديمى و مؤلفان آنها مىپردازيم: نويسنده مصرى «احمد امين» درباره عوامل ديگر اين تحول و گرايش به نگارش تاريخ و حديث در عصر خلفاى بعدى چنين مىنگارد كه: الف - احتياج عمده برخى از خلفا به شناخت اوضاع واحوال پادشاهان عالم و اطلاع از قانون و سياست. ب - ورود ملتهاى مختلف در جهان اسلام كه هر يك داراى تاريخى مبهم بودهاند و كم و بيش تاريخ خود را بين مسلمانان انتشار مىدادند. ج - انگيزه جمعآورى حديث (گفتار پيامبرصلى الله عليه وآله و صحابه و خلفاى پيشين). يعنى تدوين سنت كه متاسفانه ممنوع گشته بود [1] .تدوين و تحول تاريخ و سيره در خلال قرنهاى اوليه هجرى [2]
تاريخ و تاريخنگارى هم همانند بسيارى از علوم و حرف دستخوش تحول و دگرگونى بوده و در راه تكامل، مسير طولانى را طى كرده است و تحول اين علم را به هيچوجه نمىتوان از تطور و بسط فرهنگ عمومى جامعه بشرى جدا كرد. چون پيشرفت و تطور علم تاريخ و مرحلهاى از تطور و پيشرفت فرهنگ است و آن نيز محصول عوامل متعدد است. كه عمدتا از تاسيس حكومت و دولت ناشى مىشود كه اين حكومت و دولتبا دولتها و فرهنگها و نهادهاى سياسى، نظامى ديگر برخورد داشته باشد .و همينطور عناصر اوليه تمدنى آن گسترش مىيابد. بىگمان علم تاريخ و تاريخنگارى در جهان عرب و اسلام و جزيرةالعرب، با حدود و ابعاد و روشهاى تدوينى آن پيش از ظهور اسلام نبوده چون آنان به گونهاى در جاهليتبسر مىبردند و فاقد كتابت و خط بودند[3]. اين نگارش بعد از ظهور اسلام تحقق يافته است ولى هرگز بدان معنا نيست كه عربها قبل از ظهور اسلام به طور كلى، هيچنوع معرفت و آشنائى با اين علم نداشتند، بلكه آنها قبل از ظهور اسلام، تمدنهائى گرچه كوچك، در يمن و ديگر نقاط عرب داشتهاند كه آثار آنها را كم و بيش در اشعار و قصص و ... خود نقل مىكردند و اخبار و آثار دولتحمير و سبا و دولت معين، قتبان، عمالقه، و عاد و ثمود و مدين را به طور شفاهى و سينه به سينه ميان آنها نسل بعد از اسلاف خود نقل مىكردند و مىتوان گفت كه مرحله آغاز تمدن و فرهنگ شفوى و حفظى كه پايه و اساس تمدن نگارشى و خطى و... است، در ميان آنان طى مىكرد. يعنى آنچه كه عربها مىدانستند و قبل از آن كه به نوشتن و خط متكى باشند، به حفظ و حافظه و نقل شفوى و لسانى تكيه مىكردند و از اينجهت در آن دوره حتى در اوائل اسلام تا مدتها قبل از اين كه خط و نوشتن شايع شود، از حافظههاى بسيار قوى، بخصوص در زمينه انساب و اشعار، برخوردار بودهاند. و شايد مهمترين بخش از تاريخ عرب و اسلام كه قطعا تاثير مهمى در تدوين تاريخ بعد داشته است، دوره «ايامالعرب» جنگها و داستانهاى دوره جاهلى بوده است و به قصه بيشتر شباهت داشته است تا تاريخ، و بيشتر قصاصان و داستانسرايان نقل مىكردند تا مورخان و دانشمندان و محققان. متاسفانه اين شيوه را خلفاى اموى از عصر معاويه و مروانيان و بعد عباسيان، نيز در نشر فضائل و مدايح برخى و مذمت و مساوى و كوبيدن رقباى سياسى و مذهبى خود، ترويج مىكردند. ظهور اسلام و نزول قرآن كريم و تحولى ژرف درانديشه ذهنيت عرب مسلمان داشت نقل داستانهاى قرآن و نقل اخبار گذشتگان و اهميتى كه قرآن به تاريخ گذشتگان مىداد و معلومات ارزندهاى از تمدنهاى گذشته و انبياى سلف عرضه مىكرد، قطعا تاريخ را به عنوان موضوع واقعى و جدى مطرح مىكرد. به علاوه وجود حضرت رسولصلى الله عليه وآله و پيروزيهاى او، جنگها و غزوات و سرايا و فتوحاتى كه انجام داد، بيشتر اعثشد كه مسلمانان اين حوادث عظيم اجتماعى و تاريخى را تدوين نمايند و زندگى حضرتش را به عنوان يك «اسوه» در فرايند زندگى خود قرار دهند. اين مساله نقطه عطفى بود كه در روند عمومى فرهنگ و ثقافت مسلمانان رخ مىداد گرچه ريشه آغاز و مبدا شدن هجرت پيامبر، در تاريخ عمومى در سيره پيامبرصلى الله عليه وآله دارد و نامههاى آن حضرت و مطالبى كه با املاء پيامبرصلى الله عليه وآله و به خط علىعليه السلام و سلمان و ديگران از آن حكايت مىكند و تنها كارى كه در زمان عمر صورت گرفتبازگشتسال هجرت به اول محرم بود نه اول ربيع الاول كه آغاز هجرت پيامبر به مدينه مىباشد. وى چنين مشهور شده است كه مبدا آن در 16 هجرى زمان خليفه دوم به پيشنهاد امام علىعليه السلام [4] پايه اساسى تاريخ هجرى و تدوين علمى تاريخ اسلامى بود، از اين جهتحادثه هجرت نقطه آغاز تجديد حوادث و وقايع تاريخ مسلمين مىباشد و به اين ترتيب ممكن استبه طور عموم، نقطه آغاز تدوين مسلمانان را در دو روش تلخيص كنيم: 1 - گرايش تدوين تاريخ «ايامالعرب» و آثار آن از پيمانها، جنگها، كينهها و انقلابات و ديگر نتائج آن كه در زندگى عرب مسلمان اثر گذاشته بود. كلا «ايامالعرب» از گذشته نزديك عرب، حكايت مىكرد و آنچه كه اين ايام از نظر اجتماعى، ادبى و فرهنگى در جامعه آنان اثر گذاشته بود. 2 - گرايش دوم: تدوين تاريخ اسلام و ظهور حضرت محمدصلى الله عليه وآله و اخبار زندگى و جنگها و سرايا و به طور كلى سيره حضرت رسولصلى الله عليه وآله است. تقريبا وقوع اين دو گرايش، واقعيت اجتماعى جزيرةالعرب آن روز را تشكيل مىداد كه جريان اولى تعصبات قبيلگى و ديگر گروهبنديهاى جامعه جاهلى را نشان مىدهد و جريان دومى حيات پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله، اعمال، گفتار و سيره او را گزارش مىدهد. دكتر عبدالعزيز الدورى مىگويد: هر يك از اين دو گرايش غالبا در يك مركز فرهنگى اتفاق افتاده است. گرايش اسلامى در مدينه، مركز سنت پيامبر و گرايش دومى گرايش عصبيت دركوفه و بصره; دو شهر جديدى كه بعد از اسلام به وجود آمدهاند و مركز فعال گرايشهاى عصبيتى و قبيلگى مىباشند [5] . نكته جالب توجه اين كه اين شهرهاى سهگانه در آغاز عصر تدوين، مركز فعاليت فرهنگى و مسكن بيشترين علماى عصر بوده است. اهتمام به اعمال و افعال پيامبر نه فقط از منشا تقوى و ورع اسلامى مهم بوده است، بلكه خود يك موضوع جدى و واقعهاى مؤثر بوده، زيرا دولت و حكومت جديدى كه بعد از وفات پيامبر، روى كار آمده بود، به عنوان حافظ سيره و سنت پيامبرصلى الله عليه وآله به ظاهر ناچار بود كه همه روشها و سنن و نظامات خود را از سيره پيامبر به عنوان مؤسس و بنيانگذار دولت اسلامى و مشروعيت اساس و پايههاى آن تلقى نمايد. به علاوه، اساسى را كه خليفه دوم تقسيمبندى طبقات جامعه را به خصوص با تاسيس كوفه، روى آن بنا كرد ملاحظه كنيم كه جامعه اسلامى را بر مبناى خويشاوندى با پيامبر قريش و ذوىالقربى و سابقه در اسلام قرار داد و آنهائى كه به نحوى با پيامبر قوم و خويشى داشتند، سهم بيشتر داده و اهميت فراوان داد. اگر ما اين نكته را مراعات كنيم، قطعا اعمال و غزوات پيامبر و تاريخ اسلام آنچنان اهميتى پيدا مىكرد كه شناختحقوق طبقات جامعه صدر اسلام به آن بستگى داشت كه بر حسب سابقه در اسلام، شركت در جنگها و غزوات، حقيقت پيدا مىكردند و از عطايا و مواهب و قيام اسلامى برخوردار مىشوند [6] . اهتمام به تدوين حديث
به هر ترتيب ممانعت از تدوين و نقل حديثبه معناى عام، شامل تمام گفتار پيامبرصلى الله عليه وآله در احكام و تفسير و سير و مغازى و.... مىشد، آثار نامطلوب خود را بر جامعه نهاد. هر چند اهل بيتعليهم السلام جسته و گريخته بدان توجه نداشتند و آثار پيامبرصلى الله عليه وآله را ضبط مىكردند ولى به تدريجخلفا و طبقات ديگر جامعه به اين نياز توجه كرده و به فكر تدوين حديث و ... پرداختند، چنانكه اشاره شد. دكتر دورى مىافزايد: «جمعآورى و تدوين احاديث پيامبر و اقوال آن حضرت موضوعى بود كه مبتكران اين فن را به عنوان محدثان و جامعان حديث، معروف مىساخت. اين دسته از صحابه پيامبر، به راستى در جمعآورى و تدوين احاديث پيامبر، زحمتهاى طاقتفرستائى را متحمل شدند و دستبه سفرهاى علمى زده و هرنوع حديثى را ضبط كرده و به كلمات و عبارتهاى آن اهميت مىدادند. ابتداء اين تلاش علمى در مورد «مغازى» صورت مىگرفت كه بعدا خود «مغازى»نويسى فن خاصى را تشكيل داد و بخش مهمى از تدوين تاريخ اسلام گرديد و خود به خود از حديث نويسى و تدوين احاديث، جدا گرديد و بعدا آنچنان توسعه يافت كه شامل تدوين كل تاريخ پيامبر واسلام چه پيش از نبوت و چه پس از آن شد[7]. حتى در قلمرو تدوين مغازى و سيره نويسى حتى حديث عدهاى از معروفترين فرزندان صحابه و.. قرار دارند كه در راس آنها ابان بن عثمان و عروة بن زبير است. هرچند آنان خالى از انگيزهها و عوامل ياد شده در گذشته نمىباشد، ولى بناچار به معرفى كوتاهى از آنان مىپردازيم:نخستين مورخان اسلامى
دانستيم كه اكثر منابع موجود تاريخى و سيره و غيره مربوط به قرن دوم و سوم و حتى قرن چهارم است. و منابعى از قرن اول موجود نيست; زيرا اهتمام به نوشتن، در آن دوره كمتر وجود داشته است. نخستين مورخان را بايد در سيرهنويسان و مغازىنويسان جستجو كرد. پيشگامان در اين زمينه، براساس منابع اهل سنت عبارتند از: 1 - عروة بن زبير بن عوام بن خويلد، كه مادر عروة; اسماء، دختر ابوبكر است، (متوفاى 92 هجرى). 2 - ابان ابن عثمان متولد 22 و متوفاى 105 هجرى. 3 - وهب بن منبه متوفاى 110 هجرى. 4 - عاصم بن عمر بن قتاده ابن انصارى، متوفاى 120 هجرى. 5 - شرحبيل بن سعد خطمى متوفاى 123 هجرى. 6 - زهرى (محمد بن شهاب، متوفاى 124 هجرى(ابوبكر محمد بن عبيد الله بن شهاب از قبيله بنى زهرة بن كلاب از قريش است). 7 - عبدالله بن ابى بكر بن حزم از علماى مدينه، متوفاى 135 هجرى. 8 - موسى بن عقبه متوفاى 141 هجرى. 9 - معمر بن راشد، متوفاى 150 تا 153 هجرى. كتابهاى اينان به كلى از بين رفته است، فقط مطالبى از آثارشان در كتابهاى ديگر نقل شده است. 1 - ابان بن عثمان (متوفاى 95 يا 105) از معروفترين شخصيتها در مرحله انتقال حديثبه مغازى و سيره نويسى در جهان اهل سنت مىباشد.. زيرا او ابتدا كار خود را از حديثنويسى شروع كرد كه سرانجام منجر به سيرهنويسى شد وى از مقربان دربار اموى است [8] . و بعد از او، ابن سعيد در عداد محدثين طبقه اول از تابعين مدينه قرار دارد. او نيز به مغازى و سيرهنويسى اهميت فراوان داده ولى او به نظر مورخان بيشتر محدث است تاچيز ديگر [9] . 2 - عروة بن زبير(متوفاى 92) اولين سيرهنويس معرفى شده و در ميان مؤلفان مغازى و سيرهنويسى خصيتبارزى دارد و سيرهنويسى، به او منسوب مىشود. گرچهتا امروزه كتاب عروة بن زبير را مستقيما در دست نداريم، اما مجموعه كتابهاى ابن اسحاق، واقدى، طبرى، همگى از نوشتههاى ابن زبير استفاده كردهاند و اينها نشان مىدهند كه تاليف عروه بن زبير اصلىترين و قديمىترين متنى است كه درباره مغازى و سيره نوشته شده است. جالب توجه اين كه عروة بن زبير در تاليف كتاب خود، تنها به نقل غزوات و جنگهاى پيامبر نپرداخته است، بلكه در مورد نحوه زندگى نزول وحى و ديگر موارد زندگانى پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله به تفصيل سخن گفته است كه خود مرحلهاى از تدوين تاريخ اسلامى است و مىتوان گفت: حد وسط (انتقال از مغازىنويسى(نقطه آغازين تاريخ اسلامى) و مرحله تاريخنويسى اسلامى است زيرا عروة بن زبير علاوه بر سيره و حيات پيامبر، از اوضاع و شرائط دوران خلفاى راشدين از قبيل جنگ قادسيه و يرموك هم سخن به ميان آورده است هرچند مطالب نقل شده از اين منابع قديمى مىرساند كه از نقل روايات بىاساس و شبيه افسانه يا در مدح بيجا و ذم نابجا پروا نداشته و مخصوصا در مواردى كه مربوط به علىعليه السلام مىشد [10] . نويسندگان ديگر كه در حلقه نقل حديث و تاريخ قرار گرفتهاند، كم و بيش به دور از حب و بغض نبودهاند و از جمله بعد از ابان بن عثمان و عروة بن زبير و...، محمد بن شهاب زهرى (51 - 124ه) كه اصلا از قبيله قريش و بنى زهره بوده و در مدينه تولد يافته است، او اهتمام زيادى به حديث داشته و در ميان احاديثبه روايتهاى مغازى به صورت عام اهميت زيادى داده است. زهرى در تدوين مغازى در واقع سيرهنويسى پيامبر را آغاز كرده است. آنگونه كه نقل شده، سيرهنويسى او نيز بسيار گسترده و وسيع بوده است او از فترت جاهليت و دوران قبل از اسلام تا ظهور محمدصلى الله عليه وآله دوران مكه و هجرت به مدينه، مغازى، فتوح، نمايندگان سياسى و خود عرب و ديگر فعاليتها و حوادث مهم تاريخ صدر اسلام را بازگو مىكند. اما در همه اين نقل حوادث تسلسل تاريخى، تاريخ حوادث، و اسناد و روايات را نيز يادآورى مىنمايد. او علاوه بر تاريخ حيات پيامبر، از حوادث بعد ازفات، انتخاب ابوبكر، شوراى عمر، فتنه عثمان، انتخاب علىعليه السلام را نيز به تفصيل مىآورد. محمد بن شهاب زهرى از نسابين معروف و شخصيت ممتازى است در اين رشته تاليف داشته است. كتاب نسب قريش مصعب زبيرى عمدهترين مطالب خود را از محمد بن شهاب زهرى اقتباس كرده است. بعد از چند نفر از محدثان (بمانند وهب بن منبه متوفاى 110 تا 164ه) موسى بن عقبه و شرحبيل بن سعد) نقلها و نوشتههاى آنها تقريبا در تدوين تاريخ اسلام نقشى داشتهاند، نوبتبه محمد ابن اسحاق (151ه) مىرسد كه بزرگترين و پيشگامترين مورخ يا سيرهنويس پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله است.[1] ) احمد امين ، فجرالاسلام. [2] ) دكتر دوزى عبدالعزيز بحث فى نشاة علم التاريخ عندالعرب طبع بيروت، سال 1960، ص 19 - 18. [3] ) كتاب راههاى نفوذ خط فارسى... دكتر آذرنوش نشر دانشگاه تهران، مقدمه تاريخ تحليلى و سياسى اسلام، حسنى نشر دفتر فرهنگ اسلام، و مقالات بررسى مفهوم واژههاى جاهليت در مجله مكتب اسلام، سال 35. [4] ) ابن واضح، يعقوبى، تاريخ يعقوبى، ج2، ص 16، چاپ دار صادر، بيروت، 1970م. ر.ك. به تاريخ تحليلى و سياسى اسلام، تاليف نگارنده. [5] ) دكتر عبدالعزيز الدورى، بحث فى نشاة علم التاريخ عندالعرب، ص 19. چاپ 1960م، چاپخانه كاتوليكيه، بيروت. [6] ) تاريخ يعقوبى، ج2، ص 22، چاپ دار صادر، بيروت. [7] ) دكتر عبدالعزيز الدورى در بحث فى نشاة علم التاريخ عندالعرب، ص 19، چاپ بيروت، 1960م. [8] ) العبر، ج1، ص 129 و الاغانى، ج2، ص 4 و تاريخ طبرى، بخش اعلام، تهذيب ابن حجر، ج1، ص 97 و طبقات ابن سعد بخش تابعين، ج5، ص 112. [9] ) طبقات ابن سعد، ج5، ص 151 -وما بعد طبع بيروت، 1970. [10] ) ر ك به روايت نقل شده و نقد و بررسى كتاب تاريخ تحليلى و سياسى اسلام، ص به قلم على اكبر حسنى.