داود الهامى - گریه برای چیست؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گریه برای چیست؟ - نسخه متنی

داود الهامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درمکتب اسلام _شماره 2 (سال 78)

گريه براى چيست؟

داود الهامى

گريه ترجمان دل

مى‏گويند اگر امام حسين عليه السلام روز عاشورا پيروز شد، چرا آن روز را جشن نمى‏گيريم؟ چرا گريه مى‏كنيم؟ آيا اين همه گريه در برابر آن پيروزى بزرگ براى چيست؟ گريه، زبان صادق و طبيعى شوق و اندوه و درد و عشق يك انسان است . گريستن تجلى طبيعى يك احساس و حالتى جبرى و فطرى از يك رنج، يك شوق يا اندوه مى‏باشد . يكى از دانشمندان غرب مى‏گويد: «انسانى كه هرگز نمى‏گريد و گريستن را نمى‏داند، احساس انسانى را فاقد است‏» .

مگر نه اشك زيباترين شعر و بى‏تاب‏ترين محبت و پرگدازترين ايمان و تب‏دارترين احساس و خالص‏ترين «گفتن‏» و لطيف‏ترين «دوست داشتن‏» است كه همه در كوره يك دل به هم آميخته و ذوب شده و قطره‏اى گرم شده‏اند به نام اشك؟ مگر نه، قلب، قالب اشك است و اشك در قلب شكل مى‏گيرد و لذا اشك شبيه قلب است:




  • اى بسا قلبهاى سوزانى
    ليك آن ديدگان نورانى
    راز دلداده مى‏كند ابراز



  • كه زبان راز آن نگويد باز
    راز دلداده مى‏كند ابراز
    راز دلداده مى‏كند ابراز



گريه ترجمه دل است . مثلا كسى كه عزادار است و مرگ عزيزى قلبش را مى‏سوزاند، بايد گريه كند . وقتى كه دلش ياد از او مى‏كند و زبانش سخن از او مى‏گويد، چشمش نيز با او همدردى مى‏كند، مگر چشم از زبان صادقانه‏تر سخن نمى‏گويد؟!




  • از من مپرس كاتش دل درچه غايت است
    از آب ديده پرس كه او ترجمان ماست



  • از آب ديده پرس كه او ترجمان ماست
    از آب ديده پرس كه او ترجمان ماست



اشك چشم نشانه رقت قلب است . كسى كه از صحنه دلخراش منقلب نمى‏شود، تا اشك تاثر بريزد و نيز از حقيقت و جلوه زيبائى لذت نمى‏برد، تا اشك شوق جارى گرداند، از قلب سليم و روح متعادل برخوردار نيست .

اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏فرمايد:

«خداوند متعال، افرادى را كه به هنگام استماع قرآن تحت تاثير قرار نمى‏گيرند و از شنيدن آيات مربوط به قيامت تعجب نمى‏كنند، و خنده مى‏نمايند، مورد سرزنش قرار مى‏دهد و مى‏فرمايد: «تضحكون و لاتبكون‏» .

و نيز فرموده: «بكاء العيون و خشية القلوب من رحمة الله تعالى‏» [1] .

چنانكه «جمود عين‏» و محروم بودن از اشك و گريه از خوف خدا، نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

«من علامات الشقاء: جمود العين، قسوة‏القلب ...» [2].

در مقابل، آن دسته از مؤمنانى كه بصيرتى روشن، قلبى رؤوف و احساسى پاك و شفاف دارند، در زبان قرآن كريم با جمله «يبكون و يزيدهم خشوعا» و «سجدا و بكيا» مورد ستايش قرار گرفته‏اند . قهرا اين نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشك شوق و به خاطر مظلوميت آنان هم، اشك غم واندوه از چشم خود جارى مى‏كنند .

نام حسين عليه السلام با گريه همراه است

آن‏گونه كه از متون اسلامى استفاده مى‏شود، نام حسين عليه السلام با گريه و ناله آميخته است و قبل از شهادتش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان على عليه السلام و مادرش فاطمه زهرا عليها السلام بر او گريسته‏اند . طبق روايات فراوانى، چون حضرت حسين عليه السلام تولد يافت، جبرئيل به رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد و خبر شهادت آن نوزاد را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و پدر و مادرش داد و آنان از همان ايام براى حسين عليه السلام گريستند . طبق روايتى كه از عايشه نقل شده است، حسين عليه السلام كودك خردسال بود كه وارد خدمت پيامبر گرديد، همان موقع جبرئيل به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ابلاغ كرد: زمانى نمى‏گذرد كه اين كودك را افرادى از امت تو در سرزمين «طف‏» از خاك عراق به قتل مى‏رسانند «فبكى رسول الله صلى الله عليه و آله‏» اما جبرئيل افزود: «لا تبك، فسوف ينتقم الله منهم، بقائمكم اهل‏البيت‏»[3]. «گريه نكن، در آينده خداوند به وسيله قائم اهل بيت از آنها انتقام مى‏گيرد» .

«ابن عباس‏» مى‏گويد: به هنگام رفتن به «صفين‏» من همراه امير مؤمنان على عليه السلام بودم چون در كنار شط فرات به «نينوا» وارد شد، امام عليه السلام با صداى بلند گريست و فرمود: اى پسر عباس اين محل را مى‏شناسى؟ گفتم: نمى‏شناسم اى امير مؤمنان . فرمود: اگر اينجا را مثل من مى‏شناختى، هرگز از اينجا رد نمى‏شدى مگر اين كه مثل من گريه سر مى‏دادى . ابن عباس گفت: «فبكى طويلا حتى اخضلت لحيته و سالت الدموع على صدره و بكينا معا»: «آن حضرت گريه مفصلى كرد به‏طورى كه اشك از روى محاسن او جارى شد، ما هم همصدا با على عليه السلام گريه سر داديم‏» . بعد امام ادامه داد: واى، واى من با آل ابوسفيان چه كرده‏ام، سپس افزود: در اين سرزمين (كه كرب و بلا ناميده مى‏شود) هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت مى‏رسند و مدفون مى‏گردند [4] .

طبق روايت امام صادق عليه السلام روزى فاطمه زهرا عليها السلام به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد شد و آن حضرت راگريان ديد، از علت گريه‏اش پرسيد؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه حسين عليه السلام را گروهى از امت من به قتل مى‏رسانند! فاطمه عليها السلام نيز از شنيدن اين خبر به شدت گريست ولى وقتى از مقام بلند فرزندش به خاطر شهادت آگاه گرديد، آرامش و تسكين يافت [5] .

داستان گريه و عزادارى پس از شهادت آن حضرت از سوى امامان عليهم السلام داستان مفصلى است كه به ذكر چند مورد اكتفاء مى‏كنيم:

امام سجاد عليه السلام كه خود در كربلا شاهد مصائب دلخراش امام حسين عليه السلام و ياران با وفايش بود، پس از واقعه عاشورا تا زمانى كه در قيد حيات بود، اين واقعه سوزناك را فراموش نكرد و هميشه گريه و سوگوارى مى‏نمود . او هر وقت مى‏خواست آب بنوشد تا چشمش به آب مى‏افتاد، اشك از چشمانش سرازير مى‏شد وقتى علت اين كار را مى‏پرسيدند، مى‏فرمود: چگونه گريه نكنم درحالى كه يزيديان آب را براى وحوش و درندگان بيابان آزاد گذاشتند، ولى آن را به روى پدرم بستند و او را با لب تشنه كشتند . مى‏فرمايد: هر وقت كشته شدن فرزندان فاطمه عليها السلام را به ياد مى‏آورم، گريه گلويم را مى‏گيرد . وقتى هم افرادى وى را دلدارى مى‏دادند، مى‏فرمود: «كيف لا ابكى؟ و قد منع ابى من الماء الذى كان مطلقا للسباع و الوحوش‏» [6] .

امام سجاد عليه السلام در عزاى پدر مظلوم خويش به حدى گريست كه او را يكى از بكائيون پنج‏گانه تاريخ لقب دادند [7] . وقتى راز آن همه گريه را از آن حضرت مى‏پرسيدند، مصائب جانگداز كربلا را بازگو مى‏كرد و مى‏فرمود: مرا ملامت نكنيد، يعقوب، پس از آن كه يك فرزند خود را از دست داد، آنقدر گريست تا از غصه چشمهايش سفيد شد درحالى كه يقين به مرگ فرزندش نداشت .




  • از فراق روى يك يوسف اگر يعقوب سوخت
    هجر هفتاد و دو يوسف كرده خونين دل مرا



  • هجر هفتاد و دو يوسف كرده خونين دل مرا
    هجر هفتاد و دو يوسف كرده خونين دل مرا



درحالى كه من به چشم خود ديدم در يك نيمروز چهارده نفر از اهل بيت مرا سر بريدند انتظار داريد، داغ آنها از دلم بيرون برود؟! [8] .

او نه تنها در ماتم پدر بزرگوارش اشك مى‏ريخت، بلكه مؤمنان را نيز ترغيب به گريستن در عزاى آن مظلوم مى‏كرد: «ايما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين حتى تسيل على خده بواه الله بها فى الجنة غرفا يسكنها احقابا» [9] .

«هر مؤمنى كه بر شهادت حسين عليه السلام آن قدر بگريد كه اشك بر گونه‏اش جارى شود، خداوند براى او غرفه‏هائى در بهشت آماده مى‏سازد كه تا ابد در آن اقامت‏خواهد كرد» .

امام باقر عليه السلام براى امام حسين عليه السلام اشك مى‏ريخت و به هر كس هم در خانه او بود، دستور مى‏داد گريه كند . و در منزل آن حضرت مجلس عزا و سوگوارى براى امام حسين عليه السلام تشكيل مى‏گرديد و حاضران مصيبت آن حضرت را به هم تسليت مى‏گفتند [10] .

«عبدالله بن سنان‏» مى‏گويد: در روز عاشورا به حضور امام صادق عليه السلام شرفياب شدم آن حضرت را رنگ پريده و بسيار غمگين و گريان يافتم، علت آن را از امام پرسيدم، فرمود: امروز عاشوراست و در چنين روزى جد ما امام حسين عليه السلام شهيد شده است [11] .

امام صادق عليه السلام به «ابو هارون مكفوف‏» دستور داد مرثيه بخواند آنگاه كه وى مرثيه خود را آغاز نمود، متوجه شد امام عليه السلام سخت گريه مى‏كند و زنانى كه پشت پرده بودند . همينكه صداى گريه امام صادق عليه السلام را شنيدند، آنها نيز صداى خود را به گريه و شيون بلند كردند، بعد امام فرمود: «من انشد فى الحسين شعرا فبكى و ابكى عشرا كتب له الجنة‏» [12] . «هركس در مصيبت‏حسين عليه السلام شعر بگويد و گريه كند و ده نفر را بگرياند، بهشت‏بر او نوشته مى‏شود» .

امام رضا عليه السلام مى‏فرمايد: روش پدرم امام موسى بن جعفر عليه السلام اين بود كه هرگاه ماه محرم مى‏رسيد، پيوسته غمگين بود تا دهه عاشورا سپرى شود روز عاشورا روز گريه و ماتم او بود و مى‏فرمود: «هو اليوم الذى قتل فيه الحسين عليه السلام‏» [13] .

امام رضا عليه السلام فرمود: محرم ماهى است كه اهل جاهليت در آن ماه جنگ و خونريزى را حرام مى‏دانستند ولى دشمنان در آن ماه خون ما را ريختند، حرمت ما را شكستند، زنان و فرزندان ما را به اسارت گرفتند و به خيمه‏هاى ما آتش زدند، اموال ما را غارت نمودند و حرمت رسول خدا را در حق ما رعايت نكردند .

«ان يوم الحسين اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزيزنا بارض كربلا ... على مثل الحسين عليه السلام فليبك الباكون، فان البكاء عليه يحط الذنوب العظام‏» [14] .

«كشته شدن امام حسين عليه السلام اشكهاى ما را ريزان و پلكهاى چشمان ما را مجروح و در كربلا عزيز ما را ذليل كرد . . گريه كنندگان بايد بر حسين عليه السلام گريه كنند . گريه بر او گناهان بزرگ را مى‏ريزد» .

امام رضا عليه السلام به «ريان بن شبيب‏» فرمود: «ان كنت‏باكيا لشئ، فابك للحسين بن على فانه ذبح كما يذبح‏الكبش و قتل معه من اهل بيته ثمانية عشر رجلا ما لهم فى الارض شبيهون ...» .

«اگر بخواهى به چيزى گريه كنى، بر حسين بن على عليه السلام گريه كن زيرا سر آن حضرت را مثل سر گوسفند بريدند و با او هيجده مرد از اهل بيتش كشته شدند كه در دنيا بى‏نظير بودند» .

سپس به «ابن شبيب‏» فرمود: «اگر دوست دارى در درجه‏هاى بلند بهشت‏با ما باشى، غمگين باش از براى غمگينى ما و شاد باش از براى شادمانى ما» [15] .

حتى به موجب بعضى از روايات، امام زمان (عج) نيز مدام بر سيدالشهداء اشك مى‏ريزد . و مى‏گويد:

«اى جد بزرگوار! روزگار مرا به تاخير انداخت و نتوانستم به يارى تو بشتابم و با دشمنانت پيكار كنم در عوض: «فلاندبنك صباحا و مساء و لابكين لك بدل الدموع دما، حسرة عليك ...» [16]. «هر صبح و شام بر مصائب تو گريه مى‏كنم، اگر اشك چشمم تمام شود، به جاى آن خون مى‏گريم‏» .

حتى به موجب روايات فراوانى كه نقل شده است، همه كس و همه‏چيز خورشيد، و آسمان و زمين و فرشتگان روز عاشورا بر آن حضرت گريه مى‏كنند [17] .

شاعر پرشور «فؤاد كرمانى‏» بااستفاده از اين روايات چنين سروده است:




  • تا ندا كرد ولاى تو، در اقليم الست
    كشته شد عالم دهرى، چو تو در عالم دهر
    در غمت اعين و اشياء، همه از منطق كون
    رفت‏بر عرشه نى، تا سرت اى عرش خدا
    منكسف گشت، چو خورشيد حقيقت‏به جمال
    [18] گر بگريند زغم، ديده ذرات رواست



  • بهر لبيك فدايت، دو جهان پر زداست
    دهر تا روز قيامت، شب اندوه و عزاست
    هر يكى مويه‏كنان، بر دگرى نوحه‏گر است
    كرسى و لوح و قلم، بهر عزاى تو بپاست
    گر بگريند زغم، ديده ذرات رواست [18]
    گر بگريند زغم، ديده ذرات رواست [18]



موضوع قابل توجه اين است كه «عبدالله بن فضيل هاشمى‏» از امام صادق عليه السلام سؤال مى‏كند: چراروز عاشورا اين چنين روز مصيبت و غم و اندوه و عزادارى گرديد؟ اما روز وفات پيامبر اكرم و امير مؤمنان و فاطمه زهرا و امام مجتبى عليهم السلام كه با زهر مسموم شد، اين چنين نشد؟ امام صادق عليه السلام فرمود: «ان يوم الحسين اعظم مصيبة من جميع ساير الايام ... فكان ذهابه كذهاب جميعهم ...» [19].

روز حسين - عاشورا - از لحاظ مصيبت از تمام روزها عظيم‏تر است ... زيرا حسين عليه السلام تنها باقى‏مانده اصحاب پنج‏گانه كساء است كه رفتن او، مثل رفتن همه آنهاست‏» .

روز عاشورا مصائبى بر خاندان رسالت وارد شد كه در خاطره هيچ آفريده‏اى خطور نكند و قلم را تاب نوشتن نباشد، چه جالب گفته است:




  • فاجعة ان اردت اكتبها
    مجملة ذكرة لمدكر



  • مجملة ذكرة لمدكر
    مجملة ذكرة لمدكر



«مصيبتى بزرگ كه اگر بخواهم آن را به نحو اقتصار براى يادآورى ياد كننده‏اى بنويسم‏» .




  • جرت دموعى فحال حائلها
    ما بين لحظ الجفون والزبر



  • ما بين لحظ الجفون والزبر
    ما بين لحظ الجفون والزبر



«به يقين اشك روانم بين چشم من و اوراق كتب حايل آيد»




  • و قال قلبى بقيا على فلا
    والله ما قد طبعت من حجر



  • والله ما قد طبعت من حجر
    والله ما قد طبعت من حجر



«دلم گفت‏به من رحمى كن، به خدا سوگند من از سنگ آفريده نشده‏ام‏» .




  • بكت لها الارض والسماء دما
    بينهما فى مدامع حمر[20]



  • بينهما فى مدامع حمر[20]
    بينهما فى مدامع حمر[20]



«بر آن فاجعه زمين و آسمان و آنچه مابين آن دو است، اشك خون گريست‏» .

غرض، روز عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه براى خاندان رسالت و شيعيان آنهاست . تنها بنى‏اميه دشمنان اهل بيت‏بودند كه آن روز را روز مبارك و سرور و خوشحالى مى‏دانستند چنانكه در زيارت عاشورا مى‏خوانيم: «اللهم ان هذا يوم تبركت‏به بنو امية‏» «خدايا اين روز، روزى است كه آن را بنى‏اميه مبارك و ميمون دانستند» . در فراز ديگرى مى‏خوانيم: «هدا يوم فرحت‏به آل زياد و آل مروان بقتلهم الحسين ...» . «و اين روزى است كه آل زياد و آل مروان به خاطر اين كه حسين را كشتند، به آن مسرور شدند» .

خلاصه در باب عزا و ماتم سيدالشهداء فرزند دلبند حضرت زهرا و على مرتضى عليهم السلام روايات فراوانى از ناحيه رسول خدا و ائمه معصومين عليهم السلام وارد شده كه روز عاشورا، روز مصيبت و حزن اهل بيت و شيعيان ايشان مى‏باشد به اعتبار همين روايات بايد روز عاشورا غمگين و حزين بود . در روايتى مى‏فرمايد:

«هركه ياد كند مصيبت ما را و بگريد و بگرياند مردم را، در روز قيامت در درجه‏هاى ما خواهد بود و هركه مصيبت ما را ياد كند و گريه كند، چشم او در روزى كه چشمها همه بگريند، نگريد و هركه در مجلسى بنشيند و دين ما را احياء نمايد، دل او نميرد در روزى كه دلها همه بميرند» [21] .

بنابراين اگر كسى روز عاشورا را روز جشن و سرور بداند، يقينا او مانند بنى‏اميه دشمن اهل بيت است . پس اين كه سران صوفيه روز عاشورا را روز شادى و سرور و جشن مى‏دانند، بدون شك دشمن اهل بيت هستند و لو اين كه ادعاى دوستى بكنند . چنانكه «شيخ عبدالقادر گيلانى‏» روز جانگداز عاشورا را روز فرح و شادى قلمداد كرده گفته است: «روز عاشورا هرگز روز مصيبت نمى‏باشد، روز جشن و شادى است و بر مردم لازم و واجب است كه در اين روز براى اهل و عيال خود هدايايى تهيه كنند و آنها را به گردش و تفريح ببرند و آنها را با خوشگذرانى سرگرم سازند» [22] .

پس اين مسلم است كه گريه بر امام حسين عليه السلام عنوان شرعى دارد و از عبادات بزرگ شمرده مى‏شود و در حقيقت ديده گريان و دل اندوهگين بر مصائب اهل بيت، شعار شيعه است . به قول يكى از شعراى عرب:




  • لك عندى ما عشت‏يا ابن رسو
    ناظر بدموع غير بخيل
    وحشى بالسلو غير جواد



  • ل الله حزن يفى بحق ودادى
    وحشى بالسلو غير جواد
    وحشى بالسلو غير جواد



«اى پسر پيامبر خدا در پيش من از براى تو تا زنده‏ام اندوهى است‏حق مودت را به جاى مى‏آورد . ديده‏ام از ريزش اشك دريغ نمى‏ورزد و درونم از رنج و غم تسلى نمى‏يابد» .

انواع گريه‏ها

گريه انواعى دارد كه همه انواع آن در شان امام حسين عليه السلام نيست، حال بايد ببينيم چه نوع گريه شايسته امام است:

1 - گريه از روى خوارى و درماندگى گريه افراد ضعيف و ناتوانى است كه از رسيدن به اهداف خود وامانده‏اند و روح و شهامتى براى پيشرفت در خود نمى‏بينند، مى‏نشينند و عاجزانه گريه سر مى‏دهند . هرگز براى امام حسين عليه السلام چنين گريه‏اى نبايد كرد و آن حضرت از اين نوع گريه بيزار و متنفر است .

2 - گريه عجز و زبونى: گريه افرادى است كه از روى عجز و زبونى در اثر ناكامى و احيانا ستم شخصى يا جريان نامناسبى به ورشكستگى افتاده و براى خود احساس خطر مى‏كنند و راه چاره را در گريه مى‏جويند . به قول صائب تبريزى:




  • گريه شمع، از براى ماتم پروانه نيست
    صبح نزديك است و در فكر شب تار خود است



  • صبح نزديك است و در فكر شب تار خود است
    صبح نزديك است و در فكر شب تار خود است



مسلما اين نوع گريه هم مناسب شان امام نيست .

3 - گريه بر اموات: كسى عزيز خود را از دست مى‏دهد و بر فقدان او گريه مى‏كند يا به اين جهت گريه مى‏كند كه آن فقيد در زندگى او مؤثر بوده و به آينده خود نگران است در اين صورت به حال خود گريه مى‏كند و يا اين كه به نيكيهاى او اشك مى‏ريزد . اين نوع گريه هم در شان امام نيست .

4 - از روى رحم و رافت‏يا گريه‏هاى عاطفى: قلب انسان هنگامى كه در برابر حادثه دلخراشى همانند اشك يتيمى، يا بيمار دردمندى يا شخص فقير و تهيدستى و ... . قرار مى‏گيرد، متاثر مى‏شود چه‏بسا اشك مى‏ريزد . رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه فرزند خردسال خود ابراهيم را از دست داد و در قبرستان بقيع به خاك سپرد، براى آن كودك آن‏قدر گريه كرد كه اشك بر محاسنش جارى گرديد به آن حضرت گفته شد: اى رسول خدا تو ديگران را از گريه منع مى‏كردى حال خود اين چنين بى‏تابى مى‏كنى؟! آن حضرت فرمود: «ليس هذا بكاء غضب انما هذا رحمة و من لا يرحم لا يرحم‏» [23] . «اين گريه از روى خشم و نارضايتى نيست، بلكه گريه رحمت و رافت است و هركس رحم نكند، مورد رحمت قرار نمى‏گيرد» .

واقعه خونين كربلا، دل را مى‏سوزاند و قلب و عاطفه هر انسانى را به جوش و خروش مى‏اندازد از اين نظر اين حادثه يك جنايت و يك مصيبت است و شايد در دنيا مشابه چنين جنايتى پيدا بشود و گريه كنندگانى هم داشته باشد . گريه از روى رحم و رافت‏يك امر طبيعى است . هر انسانى به هنگام مشاهده يك منظره دلخراش متاثر مى‏شود و اشك مى‏ريزد چنانكه دشمنان امام حسين عليه السلام روز عاشورا بر حال آن حضرت مى‏گريستند . آنجا كه اهل كوفه از ديدن وضع دلخراش اسراء بنا كردند گريه و زارى كردن . امام سجاد عليه السلام فرمود: «اتنوحون و تبكون من اجلنا؟! فمن ذا الذى قتلنا؟» «آيا براى ما مى‏گرييد و بر ما نوحه مى‏كنيد؟ پس كشنده ما كيست و چه كسى ما را كشت؟!»[24].

پس گريه از روى رحم و رافت نيز چندان مناسب نيست . امام حسين عليه السلام از شيعيان خود اين نوع گريه نخواسته است .

5 - غم و اندوه: گريه از روى غم و اندوه نيز يكى از گريه‏هاى طبيعى انسان است كه به هنگام از دست دادن عزيزى يا به خاطر از دست دادن مقام و موقعيتى و يا به خاطر گرفتارى به مصيبتى غم و اندوهى به انسان دست مى‏دهد و براى اين كه دل خود را سبك كند، گريه سر مى‏دهد و اين نوع افراد كه دلشان شكسته است، به هنگام سوگوارى امام حسين عليه السلام بيش از همه گريه مى‏كنند و چه‏بسا از شدت گريه غش كنند ولى آيا اين نوع گريه را مى‏توان به حساب امام حسين عليه السلام گذاشت؟ هرگز نه .

6 - گريه جدائى و فراق: نوع ديگر گريه، گريه فراق است كه كسى به خاطر دورى و جدائى از عزيزى حالت گريه به انسان دست مى‏دهد . امام حسن مجتبى عليه السلام به هنگام جان دادن بى‏تابى مى‏كرد . بعضى از عيادت‏كنندگان از علت آن پرسيدند امام مجتبى با صداى ضعيف فرمود: براى دو چيز گريه مى‏كنم: هول مطلع، فراق دوستان [25] .

پر واضح است گريه بر امام حسين عليه السلام و شهيدان كربلا از اين نوع گريه نيست .

7 - گريه‏هاى شوق گريه‏هاى لايق حسين عليه السلام گريه مادرى كه از ديدن فرزند دلبند گمشده خويش پس از چندين سال، سرزده مى‏شود، از شوق گريه مى‏كند . قسمت زيادى از حماسه‏هاى كربلا شوق‏آفرين و شورانگيز است و به دنبال آن سيلاب اشك شوق به خاطر آن همه رشادتها، فداكاريها، شجاعتها، آزادمرديها و سخنرانيهاى آتشين مردان و زنان به ظاهر اسير، بى‏اختيار از ديدگان شنونده سرازير مى‏گردد، آيا اين گريه دليل بر شكست است؟!

8 - گريه پيوند هدف: گاهى قطرات اشك پيام‏آور هدفهاست، آنها كه مى‏خواهند بگويند با مرام امام حسين عليه السلام همراه و با هدف او هماهنگ و پيرو مكتب او هستيم، ممكن است اين كار را با دادن شعارهاى آتشين، يا سرودن اشعار و حماسه‏ها ابراز دارند، اما گاهى ممكن است آنها ساختگى باشد ولى آن كسى كه احيانا با شنيدن اين حادثه جانسوز قطره اشكى از درون دل، بيرون مى‏فرستد، صادقانه‏تر اين حقيقت را بيان مى‏كند . اين قطره اشك اعلان وفادارى به اهداف مقدس ياران امام حسين و پيوند دل و جان با آنهاست، مسلما اين نوع گريه - بدون آشنائى به اهداف پاك او - ممكن نيست [26] .

پس گريه بر حسين عليه السلام اشك ريختن بر مرده نبوده و از روى خوارى و درماندگى و عجز و زبونى، غم و اندوه نيز نمى‏باشد، بلكه آن فقط دليلى است كه نداى حق‏طلبان را به گوش جهانيان رسانيده و زنگ خطر را براى باطل و اهل آن به صدا درمى‏آورد و صاعقه‏هائى است كه بر روى سر سركشان و ستمگران در هر زمان و در هر مكان فرو مى‏ريزد و شاهد صادق و گواه زنده‏اى است ازاخلاص در راه حق و دشمنى بر بيداد و ستم و بزرگداشتى است‏براى فداكارى و حق و دليرى و انجام وظيفه و نهراسيدن از مرگ و تكريمى است‏براى امتناع از قبول ظلم و شكيبائى در محنت و سختيها .

به قول علامه مغنيه: كسانى كه در مجالس تعزيه مى‏خوانند:




  • لا تطهر الارض من رجس العدا ابدا
    ما لم يسل فوقها سيل الدم العرم[27]



  • ما لم يسل فوقها سيل الدم العرم[27]
    [27] ما لم يسل فوقها سيل الدم العرم



«روى زمين از پليدى دشمنان پاك نخواهد شد تا زمانى كه بر روى آن سيل درهم شكننده خون روان نگردد» .

غرض، شيعيان بر امام حسين عليه السلام از روى خوارى و درماندگى نمى‏گريند، بلكه از اشك ديده خويش سرود حماسه مى‏سازند و با آه و حسرت خود بانگ حق و عدالت را به گوش جهانيان مى‏رسانند:




  • همين نه گريه بر آن شاه تشنه‏لب كافى است
    ببين كه مقصد عالى وى، چه بود اى دوست
    ز خاك مردم آزاده، بوى خون آيد
    نشان شيعه و آثار پيروى، اين است [28]



  • اگرچه گريه، بر آلام قلب تسكين است
    كه درك آن، سبب عز و جاه و تمكين است
    نشان شيعه و آثار پيروى، اين است [28]
    نشان شيعه و آثار پيروى، اين است [28]



«ماربين‏» مورخ آلمانى مى‏گويد: «هيچ چيز مانند عزادارى حسين نتوانست‏حس سياسى در مسلمانان ايجاد كند»[29].




  • اى اشك ماتمت‏به رخ ملت آبرو
    دين را تو زنده كردى و خود، كشته گشته‏اى
    گر آب را به روى تو، بستند كوفيان
    آوردى آب رفته اسلام را به جو[30]



  • وى از طفيل خون تو، اسلام سرخ رو
    وين يافته ز فيض تو، دين نبى علو
    آوردى آب رفته اسلام را به جو[30]
    آوردى آب رفته اسلام را به جو[30]



قطره‏هاى اشكى كه شيعه در ماتم امام حسين عليه السلام و يارانش مى‏ريزند، عهد و پيمانى است‏با قطره‏هاى خون شهداى كربلا كه با لب تشنه و محروم از «قطره‏هاى آب‏» بر سر احياى دين و ارزشهاى راستين مكتب جان باختند . و اين اشك‏ها اين نهضت الهى را به جانها پيوند زده و جاودان ساخته است . و اين بسيار ساده‏انديشى است كه كسى تنها توجيهى عاطفى براى اين گريه‏ها داشته باشد چرا كه داغ، هرقدر هم شديد باشد، بالاخره گذشت زمان از حرارت آن مى‏كاهد . درحالى كه عزاداران حسينى از اول عمر تا آخر عمر پس ازگذشت قرنها با شور و شوق و حرارت بيشتر در سوك سيدالشهداء مى‏گريند . اين گريه‏ها، فرياد مداوم و خروش بر ضد ستمگران و ابلاغ پيام خون است اگر اين گريه‏ها تنها جنبه عاطفى داشت، مسلما به مرور زمان حادثه عاشورا از خاطره‏ها محو مى‏شد و يا از طراوت و نشاط آن كاسته مى‏شد .

9 - گريه كردن براى از دست دادن چيزى و يا تحمل دردى: انسان زمانى گريه مى‏كند كه چيزى را از دست‏بدهد يا دردى را متحمل بشود . پس عامل عمده گريه (سواى شوق و چند مورد نادر) درد و فقدان منفعت است ما وقتى از چيزى نفع مى‏بريم به مجرد از دست دادن آن گريه سر مى‏دهيم و يا دردى به ما روى مى‏كند ناله مى‏كنيم .

در روايات مى‏خوانيم كه همه‏چيز بر حسين عليه السلام گريه كردند ماه و ستارگان و خورشيد شن‏هاى بيابان، و حتى بادى كه مى‏وزيد و حتى الحوت فى البحر، چرا؟ شن بيابان چرا گريه كرد؟ ماهيان دريا چرا سوگوارى كردند؟ ماه و ستارگان و خورشيد چرا تار شدند و بى‏تابى كردند؟ مسلما آنان به ظاهر متحمل درد و رنجى نشدند چون تير و خنجرهائى كه بر آن پيكر شريف وارد مى‏شد دردش بر خورشيد و ماهيان دريا نمى‏رسيد، پس چرا آنان گريه كردند و آن هم بكاء شديدا پس حتما آنها متضرر گرديدند و از چيزى كه نفع مى‏بردند، بى‏نصيب شدند و منفعتى را از دست دادند و آن منفعت چه چيزى بالاتر از امامت . همه از امام نفع مى‏بردند و از فقدانش رنج مى‏بينند و متضرر مى‏شوند . امام قطب و قلب عالم است و هر كه در عالم است در سايه اوست وقتى او را از دست مى‏دهند، متحمل رنج و به دنبال اين رنج صاحب درد مى‏شوند اين است كه آن موجوداتى كه ناپاكى بر آنان رخنه نكرده و نمى‏تواند بكند، (مثل شن‏هاى بيابان، ماهيان دريا و . .). بر او مى‏گريند و آلوده‏ها از انس و جن، از فقدان چنين ذى نفعى بيخبر مى‏مانند و شادى مى‏كنند، و اين است تفسير آن حديثى كه مى‏فرمايد: براى حسين عليه السلام در قلب مؤمنان حرارتى است كه .. . مؤمنان اگر هم ذكر مصيبتى نشنوند، چون متوجه از دست دادن قطب و محور عالم هستند، ناله مى‏كنند . .

مرحوم علامه مغنيه مى‏گويد: كسى گفت: آيا شيعه جز گريه و اشك راهى ندارند كه بدان محبت‏خويش را براى اهل بيت عليهم السلام بيان نمايند؟ گفتم:

«آرى شيعيان علاوه بر گريه براى اين كه مودت قلبى خود را براى اهل بيت‏به ثبوت رسانند، به راههاى گوناگونى متوسل مى‏شوند از جمله درود و تحيت‏بر اهل بيت تقديم داشته و از فضائل ايشان در مجالس و محافل سخن رانده و به سوى اماكن مقدس آنها بار سفر بسته و به ضريح‏هاى شريف آنان تبرك مى‏جويند» [31] .

چرا حسين عليه السلام فراموش نمى‏شود؟

مى‏گويند: شما در عصر فضا و اتم زندگى مى‏كنيد آنگاه بر كسى اشك مى‏ريزيد كه صدها سال پيش درگذشته است و بر مزاراتى سفر مى‏نماييد كه چيزى جز صخره و سنگ نمى‏باشد؟!

در پاسخ مى‏گوئيم: «چنانكه گفته‏اند: «بعد زمان‏» را در «ابديت‏» اثرى نيست ابديت را در ماوراى زمان - در عرصه‏اى برتر از زمان - حكومت است، ابديت هميشگى است . جاودانان، رهبران بزرگ بشريت‏به ابديت تعلق دارند، از اينرو قرنها نيز در طول حيات معنوى آنها، مفهوم متداول خود را از دست مى‏دهند» [32] .

حسين بن على عليه السلام از زمره جاودانان، از رهبران بزرگ بشريت است . سخن از وى، سخن از تاريخ نيست، سخن روز است . سخنى از ابديت است . سخن از هميشگى خروشان و شكوفان و پرفروز است .

اين زنده‏جاويد نزديك چهارده قرن - به حساب تاريخ - پس از مرگ جسمانيش همچنان امروز نيز بر دلها حكومت مى‏كند و هنوز پرتو وجودش، نه تنها درحيات ما، بلكه در حيات جهان معاصر و در عصر فضا و اتم «حوادث بى‏نظير» ايجاد مى‏كند و به صورت يكى از «شورانگيزترين حماسه‏هاى تاريخ بشريت‏» درآمده و همه‏ساله نيرومندترين امواج احساسات ميليونها انسان را در اطراف خود برمى‏انگيزد و مراسمى پرشورتر و هيجان‏انگيزتر از هر مراسم ديگر به وجود مى‏آورد .

راستى چرا به اين حادثه تاريخى - كه شايد در تاريخ مشابه فراوان دارد - اهميت داده مى‏شود؟! چرا مراسم بزرگداشت اين خاطره هر سال پرشكوهتر و پرهيجان‏تر از سال پيش برگزار مى‏گردد؟ اين همه تعظيم و تكريم و سپاس، اين همه سوز و گداز پس از چهارده قرن، آخر براى چيست؟ آن را چه معنائى است؟!

حقيقت اين است كه اين زنده‏جاويد پس از قرنها، همچنان بر قلبهاى انسانهاى آزاده، قدرتمندانه حكومت مى‏كند و در جامعه «موج معنوى‏» ايجاد مى‏نمايد، حتى هنوز هم به‏طور عميق، يك قدرت محرك معنوى و يك نيروى كنترل اجتماعى بزرگ، به شمار مى‏رود .

اما از زيارت زيارتگاههاى مقدس، هرگز سنگها و صخره‏ها هدف و غايت نمى‏باشد چه اگر غرض خود آنها مى‏بود، همين كوههاى سر به فلك‏كشيده انسان را از مشقت‏سفر و طى راههاى طولانى بى‏نياز مى‏ساخت، پس مقصود بالذات صاحب مزار است و بزرگ داشتن سنگها به جهت‏شرف انتساب به صاحبان آن مزارات است مانند محترم داشتن جلد قرآن كريم و سنگها و آجرهائى كه خانه كعبه و مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله و ساير اماكن مقدس از آنها ساخته شده است .

الان مى‏بينيم كه دولتها و ملتها در حفظ مقبره‏هاى شخصيتهاى بزرگ خويش مى‏كوشند و به دور آنها هاله تقديس مى‏كشند .

در تاريخ نوشته‏اند هنگامى كه سر مبارك حسين عليه السلام را به نزد يزيد آوردند، وى در مجلس شراب حضور داشت اتفاقا قاصدى از طرف پادشاه روم به مجلس يزيد بار يافت و سر مبارك حسين عليه السلام را در مقابل يزيد مشاهده كرد و چون دانست كه آن سر به حسين عليه السلام تعلق دارد، عمل يزيد را به شدت نكوهش نمود و گفت: اى يزيد داستان «كليساى حافر» را شنيده‏اى؟ يزيد گفت چگونه است؟ رومى گفت: در پيش ما مكانى است كه گويند خر عيسى از آنجا گذر كرده است . در آنجا كليسائى بنا نهاده‏اند كه نام آن به سم خر عيسى منسوب بوده و به كنيسه حافر «سم‏» شهرت دارد . ما هر سال به زيارت آنجا مى‏رويم و نذورات خود را به آنجا اهداء مى‏كنيم . روى اين حساب اى يزيد من گواهى مى‏دهم كه تو خطاكارى و از راه راست‏به دورى . يزيد خشمگين شده به كشتن قاصد فرمان داد رومى به سوى سر نازنين حسين عليه السلام رفت و آن را بوسيد و شهادتين بر زبان جارى كرد و سپس او را گرفتند بر در قصر به دارش كشيدند [33] .

زيارت، ارتباط روحى زائر با صاحب قبر است زائر قبر اباعبدالله الحسين عليه السلام با آن حضرت تجديد بيعت مى‏نمايد و لذا ائمه اطهار عليهم السلام با توصيه و ترغيب به زيارت سالار شهيدان، اين نهضت مقدس را براى هميشه زنده و جاويد نگه داشته‏اند، البته زيارت همه امامان مورد تاكيد است ولى رواياتى كه در ترغيب و تشويق زيارت امام حسين عليه السلام رسيده، فوق‏العاده زياد است . امامان با اين توصيه‏ها در صدد آن بودند كه شيعيان پيوستگى عملى با اهداف آن بزرگوار داشته باشند . امام سجاد عليه السلام كه خود چندين بار مخفيانه به زيارت سالار شهيدان رفته در گفتار خويش نيز سفارش زيادى به زيارت امام حسين عليه السلام داشته است .

«ابو حمزه ثمالى‏» گويد: از امام سجاد عليه السلام در مورد زيارت امام حسين عليه السلام پرسيدم، حضرت فرمود:

«زره كل يوم فان لم تقدر فكل جمعة فان لم تقدر فكل شهر فمن لم يزره فقد استخف بحق رسول‏الله صلى الله عليه و آله‏» [34]«هر روز آن حضرت را زيارت كن، اگر نمى‏توانى هفته‏اى يكبار، اگر نمى‏توانى ماهى يكبار، پس كسى كه اصلا آن حضرت را زيارت نكند، در حقيقت‏حريم رسول‏الله را خفيف شمرده است‏» .

ولى مهمتر از سوگوارى و زيارت، آشنائى به مكتب امام حسين و شهداى كربلا و پيوستگى عملى به اهداف بلند آن بزرگوار است . مهم پاك بودن و پاك زيستن و درست انديشيدن و تاسى عملى به او است .

[1] ) ارشاد القلوب: ص 128 .

[2] ) بحارالانوار: ج‏90، ص 336 .

[3] ) بحارالانوار: ج‏36 ، ص 349 .

[4] ) بحارالانوار: ج‏44، ص 253 - 252 .

[5] ) كامل الزيارات، ص 57 .

[6] ) مناقب: ج‏3، ص 303 - بحارالانوار: ج‏46، ص 109 .

[7] ) ديگران عبارتند از: آدم، حضرت نوح، يعقوب و حضرت فاطمه زهرا - الخصال: ص 272 .

[8] ) امالى صدوق، مجلسى، 29، ص 121 .

[9] ) ثواب الاعمال: ص 83 .

[10] ) وسائل الشيعة: ج‏10، ص 398 .

[11] ) بحارالانوار: ج‏98، ص 309 .

[12] ) كامل الزيارات: ص 104 .

[13] ) امالى الصدوق مجلس 27 - بحارالانوار: ج‏44، ص 284 .

[14] ) بحارالانوار: ج‏44، ص 284 .

[15] ) وسائل الشيعة: ج‏10، ص 393، ح‏5 .

[16] ) المزارالكبير: ص 165 - 117 - بحارالانوار: ج‏98، ص 320 .

[17] ) كامل الزيارات: ص 83، 81، 90، 91 - بحارالانوار: ج‏14، ص 181 - مجمع‏البيان: ج‏9، ص 65 .

[18] ) شمع جمع: ص 178 .

[19] ) وسائل الشيعة: ج‏10، ص 394، 392 - علل الشرايع: ص 86 .

[20] ) مفاتيح الجنان، اعمال روز عاشورا .

[21] ) امالى صدوق، ص 45 و عيون الاخبار: ص 162 .

[22] ) الغنية لمطالبى طريق‏الحق فى الاخلاق و التصوف و الآداب الاسلامية: ج‏2، ص 57 - 56 .

[23] ) بحارالانوار: ج‏22، ص 151 - عيون الاخبار: ج‏2، ص 11 .

[24] ) لهوف: ترجمه، ص 99 .

[25] ) حياة‏الحسن عليه السلام: ج‏2، ص 426 .

[26] ) فلسفه شهادت، از آية‏الله مكارم .

[27] ) شيعه و عاشورا، نوشته: محمد جواد مغنيه: ترجمه فيروز حريرچى: ص 57 .

[28] ) خوشدل تهرانى، اشگ شوق، ج‏1، ص 207 .

[29] ) سياسة‏الحسينية: ص 44 .

[30] ) شعر از شمس لنگرودى .

[31] ) شيعه و عاشورا ترجمه فارسى: ص 56 .

[32] ) ديباچه‏اى بر رهبرى: ص 330 .

[33] ) به نقل: علامه مغنيه، شيعه و عاشورا: ترجمه، ص 59 - 58 .

[34] ) كامل الزيارات: ابن قولويه .

/ 1