دكتر على اكبر حسنى
اهميت تاريخ
تاريخ به معناى عام و گستردهاش به قدرى اهميت دارد كه هر ملت و قومى تاريخ خويش را از مفاخر خويش مىشمارد و آن را چراغى فراسوى راه آيندگان مىداند . ذخائر تاريخى اقوام و ملل همانند ذخائر و منابع روى زمينى و زير زمينى آن ملت ارزنده و مهم است و ميراث مهم و گرانقدر آن قوم و ملتبه حساب مىآيد . و به عنوان گنجينه و ثروت ملى شمرده مىشود . قرآن كريم به تاريخ اهميتبه سزائى داده و آن را به عنوان آموزشگاه و بلكه دانشگاه و عامل مهم پند و عبرت آيندگان و صاحبان انديشه و فكر و بصيرت مىداند [1]وانسانها را دعوت به نگرش عميق و سير درآثار گذشتگان مىكند و مىفرمايد: «... فسيروا في الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذبين» [2] . و مىگويد: هدف از بيان مسائل تاريخى گذشتگان، آگاهى شما و تبيين حقائق و به جهت راهيابى به سوى هدايت و ديندارى و پذيرش حق مىباشد . «يريد الله ليبين لكم و يهديكم سنن الذين من قبلكم ...»[3]. پس تاريخ به طور كلى و تاريخ اسلامى خصوصا براى راهيابى صحيح مسلمانان و جامعه اسلام اهميتبيشترى مىيابد .مادر علوم اسلامى
شناخت صحيح تاريخ صدر اسلام مىتواند خط يا خطوط آينده جهان اسلام را ترسيم كند و الگو و اسوه جهان اسلام و توده مسلمين در قرون واعصار باشد . و روشنگر خط مشى مبانى اعتقادى، فكرى، سياسى، اقتصادى، اجتماعى، نظامى، فقهى، اصولى، حديثى، تفسيرى، كلامى و فلسفى و ... جامعه اسلامى باشد . پس به حق مىتوان گفت تاريخ اسلام مادر علوم مختلف اسلامى است و ساير رشتهها برگرفته از آن است و از تاريخ اسلام و سيره پيامبر صلى الله عليه و آله سرچشمه مىگيرد . وبدون تاريخ اسلام هرگز اين علوم و دانشها، به طور صحيح شناخته نخواهد شد و شناخت تاريخ صحيح اسلام امكانپذير نيست مگر ما سيره پيامبر صلى الله عليه و آله يعنى شيوه زندگى سياسى، عبادى، اخلاقى، اجتماعى، نظامى و ... پيامبر را بشناسيم . سيره عملا همان سنت است و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و معصوم عبارت است از قول و فعل و تقرير پيامبر صلى الله عليه و آله و معصوم [4] . وباز مىدانيم اصول و ريشه منابع اصلى احكام و واجبات، محرمات، مستحبات، مكروهات، مباحات، از كتاب و سنت (سيره عملى) قولى و ... پيامبر صلى الله عليه و آله و معصوم (عقل و اجماع) است كه صحت همه آنها بكار پيامبر صلى الله عليه و آله و قول او بستگى دارد و حتى قرآن و كتاب آسمانى همان وحى بر پيامبر صلى الله عليه و آله است كه بدون تصديق قول پيامبر صلى الله عليه و آله و نقل آن مستند به او وحى برآن حضرت است كه «ما ينطق عن الهوى، ان هو الا وحى يوحى» اين همه مجموعهاى است كه در طول بيست و سه سال رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله از آغاز بعثت تا هنگام رحلت آن حضرت نازل گشته و به تواتر و مطابق نقل سينه به سينه درگذشته و بعدا به صورت مكتوب به ما رسيده است . بنابراين فاصله ما با زندگى و تاريخ پيامبر صلى الله عليه و آله از آغاز وحى 1430 و با مجموعه حيات بيش از 1470 سال گذشته است و تنها وسيله درست ارتباط ما با آن تاريخ صحيح پيامبر اسلام و دستيابى به اين منبع با ارزش و حياتى از اين فاصله بسيار دور هنگامى ميسر وامكانپذير است كه حوادث و رخدادها به طور صحيح چون حلقات زنجير و با منابع درست و كتب صحيح تاريخ و سيره به مارسيده باشد . كتب به ترتيب و نظم و بهطور صحيح و با قلم درست و متعهد ترسيم يافته و با زبانى پاك و باتقوا و به دور از دروغ واغراض غرضآلود و هوا هوس، تبيين شده باشد . حالا بايد ديد كه دراين فاصله زمانى طولانى اين منابع دست نخورده و ببدور از اغراض وجود داشته و حلقات مفقود نداشتيم يا داشتهايم، دستها و قدرتها با اغراض مختلف به صورت دلسوزى ناشيانه مانع از نگارش و تدوين اين ميراث ارزنده و پربار براى آيندگان دخالت نداشتهاند، يا برعكس، داشتند . بلكه شواهد تاريخ و حديث گوياست كه هم ابوبكر و هم عمر مانع نقل و تدوين حديث و تاريخ شدهاند و اين ممنوعيتحدود يك قرن طول كشيده است و تا زمان عمربن عبدالعزيز (101 - 99ه) از طرف وى دستور لغو ممنوعيت صادر شده و امر شد كه حديث را بنويسند [5] .انگيزهگرايش به تاريخ نگارى در مسلمين
به همين جهت قرآن در لابلاى دهها سوره و صدها آيه سرگذشت اقوام و ملل و مبارزات حق و باطل و فراز و نشيب امتها و ملتهاى پيشين را يادآور شده است و آن را همانند آينه و تابلو فراراه مسلمين قرار داده تا مورد توجه پيروان قرآن قرار گيرد بنابراين مىتوان گفت همينها سبب گرايش تودهها به تاريخ شده است . 1 - قرآن عميقترين تاثير را در توجه مسلمانان به تاريخ گذشتگان و فراگيرى آن داشته است . 2 - قرآن علاوه بر تشويق و نقل تاريخ براى عبرت، آن را به جهت راهيابى به سوى هدايت و ديندارى مؤثر مىداند و مسلمانان بايد به تاريخ از ديدى ديگر نگاه كنند . 3 - نياز جامعه اسلامى پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله به آگاهى و ضبط و نگهدارى سخنان، كردار، و سيره پيامبر صلى الله عليه و آله به احكام شرعى و مسائل ديگر، ضرورت تاريخ اسلام را بيشتر جلوهگر ساخت . 4 - تشويق امامان معصوم عليهم السلام به اين موضوع مخصوصا على عليه السلام به اصل تاريخ و ... [6]جاذبه و گرايش به تاريخ و تاريخنگارى را بيشتر ساخت . 5 - انگيزههاى ديگر نيز عبارت بودند از توجه حاكمان به تاريخ و ... 6 - تاثير تاريخ اقوام و ملل مفتوح در مسلمانان ... خاطرنشان مىشود كه منظور قرآن و همچنان بيان امامان عليهم السلام تنها آگاهى و خواندن تاريخ گذشته نبود، بلكه يافتن علل و عوامل سعادت و شقاوت، شكست و پيروزى، هدايت و ضلالت اقوام پيشين است . به همين جهت مىتوان گفت نخستين شيوه تحليل و حتى فلسفه تاريخ را در قرآن و بيان على عليه السلام و نهج البلاغه مىتوان يافت [7] . ولى مورخان نخستين اسلام بيشتر به نقل و مخصوصا در تواتر اسناد و سلسله راويان حديث اهميت مىدادند و حوادث را بدون هيچ تحليل و تفسيرى نقل مىكردند . گرچه مىگويند نخستين كسى كه به تحليل پرداخت «ابن خلدون» بود ولى «مقريزى» نيز در كتاب «النزاع والتخاصم فيما بين بنيامية و بنيهاشم» اين شيوه را دنبال كرده است [8] . «طبرى» در مقدمه تاريخ طبرى مىگويد: [9]. آگاهى از حوادث اقوام گذشته و اخبار آنان براى كسانى كه در زمانشان نبودند حاصل نمىشود مگر به وسيله اخبار مخبران و نقل آنان و نبايد استنباط و استنتاج عقلى و ذهنى را در آن دخالت داد . معتزله نخستين كسانى بودند كه تاريخ نقلى و سنتى را كه طبرى و ... نماينده آن بودند، كنار گذارده و درك عقلانى و پىجوئى علل و عوامل اشياء و حوادث درآن دخالت داشتند و از پذيرش اخبارى كه تنها حجتشان تواتر زنجيرهاى راويان بود، خوددارى كردند . و يقين را مبتنى بر دلائل عقلى دانسته نه صرف روايت محض . بسيارى از مورخانى كه تحت تاثير اين مكتب در روش تاريخنگارى خود تجديد نظر كردند . از جمله مسعودى است . بنابراين مورخان اسلامى را كلا به چند گروه مىتوان تقسيم كرد: 1 - مورخان اخبارى و وقايعنگار كه تنها به نقل پرداخته و بر اساس جرح و تعديل اسناد بدون توجه و بررسى و تحليل متن آن . 2 - مورخانى كه علاوه بر نقل و بررسى اسناد، سعى داشتند در تجسس اسناد و وقايع و آنهم با مسافرت به مناطق ... به تاليف مىپرداختند . 3 - مورخانى كه با گرايشات حزبى و سياسى مامور به تاليف شدند . وبراى خوشايند حزب يا گروهى خاص دستبه تاليف مىزدند . 4 - در قرن (9 - 8) «ابن خلدون» در مقدمه و نيز در كتاب «العبر» به شيوه تحليل پرداخت . روش سنتى را كنار گذارده است [10] .دستهبندى مورخان
مورخان اسلامى را مىتوان چنين دستهبندى كرد: 1 - سيرهنگارى شرح زندگى پيامبر، تصوير تاريخى از رخدادهاى صدر اسلام، سيره شامل 2 بخش بود: الف - شرح حال اجداد پيامبر و بعثت تا آغاز هجرت . ب - مغازى شرح وقايع نظامى و در واقع مباحث پس از هجرت . 2 - تاريخ نويسى عمومى و تقويمى از قرن سوم آغاز شد كه از حوادث زمان آدم عليه السلام تا زمان زندگى مؤلف را دربر مىگرفت كه مورخان بيشتر اين شيوه را دنبال مىكردند . 3 - تاريخ نگارى خبرى و پيوسته حوادث و وقايع را به صورت حديث و خبر نقل مىكردند كه مهمترين امتيازش نقل سند براى جزء جزء اخبار است [11] . 4 - تراجم و طبقات براى تكميل شيوه خبرى براى كمك به مورخان و علم حديث نياز به حالات راويان و ناقلان اخبار بود لذا آنان را به طبقات مختلف تقسيم كردند .دشوارى تاريخنگارى صحيح
به طور كلى براى نگارش تاريخ صحيح اسلام و شناخت منابع و واقعيتهاى صدر اسلام آنگونه كه رخ داده است، يك مشكل اساسى وجود دارد كه تشخيص صحت و سقم مطالب نقل شده در كتب موجود است . آنهم به دليل عناصر اصلى وانكارناپذيرى است كه جعل و تحريف و كم و يا زياد كردن مطالب نقش اجتنابناپذير داشته است كه عبارتست از: 1 - كودتاى خلافت توسط قريش (مهاجرين) كه منشا تغييرات و تاويلات خاصى شد . 2 - منبع تدوين حديث و نقل آن پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله توسط ابوبكر و عمر و ... . 3 - پيدايش حزب طلقا و بنىامية در تاريخ اسلام و سياستخصومت آنان با اهل بيت و على عليه السلام و در كل با بنىهاشم و اسلام . 4 - پيدايش زبيريان و حكومتشان در حجاز و جعل روايات به نفع خاندان خود و عايشه و ... و روايات خصومتآميز عليه على عليه السلام و حتى سب آن حضرت توسط عروة بن زبير كه راوى بسيارى از احاديث مشهور است . 5 - حكومتبنىعباس كه تداوم همان سياستخلفاء نخست در عمل و سياستبنىاميه در ارعاب و سركوب و تبعيد و خاندان على عليه السلام بود . 6 - سوزاندن و نابود ساختن كتابخانههاى بزرگ شيعه همانند كتابخانه عظيم «صاحب بن عباد» ; وزير دانشمند و شيعى آل بويه و ديالمه، سوزاندن كتابخانه «شيخ طوسى» در محله كرخ بغداد و سپس كتابخانهاش در نجف و سوزاندن و نابودى كتب شيعه و كتابخانه عظيم خلفاى فاطمى در مصر توسط «صلاحالدين ايوبى» و همه وهمه دركم و زياد كردن حقائق تاريخى و صحت و سقم منابع تاريخى بىتاثير نبوده است . 7 - مىدانيم كه اكثر اين منابع در عصر خلفاى عباسى نوشته شده است كه بيشتر آن برگرفته از مطالب عصر اموى و بافته و جعليات آن زمان استبا چاشنىهاى افسانهاى اسرائيليات علماى دربارى يهودى الاصل يا نصرانى تبار ... كه در نزد خلفاء، مقربالخاقان و مشاور فرهنگى بودند . با همه اين احوال و عوامل متعدد جعل و تحريف، باز ما ناگزير به مراجعه تاريخ هستيم و منابعى جز همين كتابهاى نوشته شده در قرن سوم و چهارم نداريم . به يارى خدا دراين سلسله بحثها بر آنيم كه در هر شماره كتابى از منابع تاريخى و حديثى و نويسنده آن معرفى شود . ادامه دارد[1] ) فاعتبروا يا اولى الابصار . (سوره حشر، آيه 2 و سوره يوسف آيه 111 لقد كا ن فى قصصهم عبرة لاولى الالباب (اعراف، آيه 176) فاقصص القصص لعلهم يتفكرون . [2] ) سوره آل عمران، آيه 137 . [3] ) سوره نساء، آيه 26 . [4] ) سنت در لغتبه معناى روش، طريقه ، شيوه . و در اصطلاح علم درايه و حديثبه گفتار، كردار، تقرير يا امضاء معصوم و پيامبر گفته مىشود . [5] ) اضواء على السنة المحمدية، دكتر محمود ابوريه، ص 55 و 53 و پاورقى ص 49 . السنة قبل التدوين، محمد عجاج خطيب، ص 329 و جامع بيان العلم، ج1، ص 88 و 77 و فجرالاسلام، ص 221 . [6] ) نامه 32 نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 914 و نهج البلاغه ترجمه دكتر شهيدى، ص 1370 تهران، نشر - بحارالانوار، ص 201 [7] ) مدرك قبل . [8] ) مقدمه ابن خلدون، تاريخ العبر ... [9] ) طبرى، محمد بن جرير ، الامم والملوك، ج1، ترجمه پاينده، تهران، 1362، مقدمه، ج6 . [10] ) فلسفه تاريخ، ابن خلدون، ص 190 . [11] ) تاريخ سياسى اسلام، ج1، ص 30 - 24 .