سيد محسن موسوى - قلب ها محبوب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قلب ها محبوب - نسخه متنی

محسن موسوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حديث زندگي_شماره10

سيد محسن موسوى

اسلام، به عنوان دين محبت،[1] بيشترين نقش را در سازندگى جامعه آرمانى اسلامى براى «محبت» در نظر گرفته است. از اين‏رو مجموعه بايدها و نبايدهاى خود را در مسيرى تنظيم كرده، تا ببيند درخت جامعه به بار دوستى و مهر نشسته است. اسلام مى‏خواهد از يك پيرو، يك محبوب بسازد: محبوب خدا، محبوب خود و محبوب مردم و در يك كلمه «محبوب قلبها».

اين پيرو، كسى است كه همه دوستش دارند، دوست دارند با او دوست شوند و دوستيهايشان پاينده باشند. با ديدن او به شوق آيند و در صرف عمر و مال، در كنار او مضايقه نكنند.

به راستى، راز محبوب شدن چيست؟ و بايد از چه عواملى كمك گرفت تا به محبوبيت رسيد؟

محبوب خدا

كسى محبوب خداست كه خدا محبوبش باشد[2]و آن‏گاه كه خدا محبوبش شد آنچه را مى‏پسندد كه محبوبش بپسندد و به قول شاعر: «پسندد آنچه را جانان پسندد». آن مى‏گويد و آن مى‏كند كه محبوبش دوست دارد و محبوب، وقتى دوستى و محبت او را به خودش دريافت، او را محبوب خود مى‏كند و عاشقش مى‏شود و به كمالش مى‏رساند.

پس اين دوستى، دو طرفه است. وقتى انسان، محبوب خدا خواهد شد كه خدا محبوب او شده باشد و زمانى كه مى‏خواهد دريابد آيا محبوب خدا هست يا خير، مى‏تواند به قلب خود بنگرد.[3] اگر خدا محبوب قلب او بود و يادش مانند ياد معشوقى دل‏آرام، لذّت بخش لحظات زندگى او شد، آن‏گاه بايد بداند كه خدا نيز دوستش دارد. وقتى خدا بنده‏اى را دوست داشت به او نعمت مى‏بخشد و به فرمانبرى خود، توفيقش مى‏دهد و به آنچه پسنديده اوست هدايتش مى‏كند.[4]

محبوب خدا شدن، مقامى است كه بنده بايد با هدايتجويى از خدا، آن را به دست آورد و در اين راه از عوامل رساننده به اين مقام والا، مدد جويد.

عوامل محبوبيت

1 . بازگشتِ بى‏بازگشت

گاهى وقتها انسان بر اثر گرايش به امور دنيوى و پست، خاكى مى‏شود و خود را آلوده به چيزهايى مى‏كند كه از محبوبيت او نزد خدا مى‏كاهد. اگر كسى بخواهد محبوب خدا باشد، بايد به‏سوى خدا برگردد بازگشتى كه در آن، بازگشت به عوالم دور كننده از محبوبيّت (گناهان) وجود نداشته باشد. پس هرگاه بنده، توبه‏اى بى‏بازگشت به گناه كند، محبوب خدا مى‏شود.[5]

2 . يادِ يار

ياد چيزى انسان را به خود مشغول مى‏دارد كه بهترين جاى را در قلبش به او داده باشد و در مجلسِ اُنس قلبش [6]او را بالانشين كرده باشد. كسى محبوب خداست كه همواره به‏ياد او باشد.[7] يادْ كه همنشينى دو محبوب است چنان لذّتى دارد كه به وصف نمى‏آيد و به روح و روان انسان، طراوت و تازگى مى‏بخشد.[8]

3 . ارتباط و دوستى با دوستان خدا

دوستى با پيامبر بزرگوار اسلام و خانواده گرامى ايشان (كه پيشوايان راستين ما و الگوهاى كامل بندگى و شاه‏بيتِ غزل دوستى با خدايند)، خود، راهبرِ انسان به‏سوى محبوبيت است و هر كس اين خانواده را دوست بدارد و از دستورات روح‏افزاى ايشان پيروى كند، محبوب خدا خواهد شد.[9]

4 . ارزشهاى اخلاقى و رفتار نيك

خوشخويى، نرمخويى، مدارا، گشاده‏رويى، فروتنى، بخشندگى و همه خويْهايى كه مورد رضايت خداوند است، ارزشهاى والايى است كه در راه محبوب شدن، تأثير بسزايى دارد و انجام دادن كارهاى نيك و مورد پسند خداوند (كه خود در قرآن كريم و يا به وسيله نمايندگانش به اطلاع ما رسانده است) از جمله: ايثار و از خودگذشتگى، كمك به نيازمندان، پاكيزگى و... نيز در محبوبيت انسان نزد خداوند، كمك شايانى مى‏كند.

محبوب‏ترينها

در بين كسانى كه به همه آنچه خواست خداوند است توجه مى‏كنند و براى محبوب شدن خود تلاش مى‏كنند، عدّه‏اى سعى بيشترى كرده، گوى سبقت را ربوده و در زمره محبوب‏ترينها قرار مى‏گيرند كه به چند نمونه از آنها اشاره خواهيم كرد:

الف - سود رسانان

بسيار شنيده‏ايم كه: «عبادت، به جز خدمت خلق نيست» و به راستى مردمان، نانخورِ خدايند[10] و هر كس با نانخوران خداوند، نيكْ رفتار باشد و به ايشانْ سود برساند، محبوب اوست و يكى از محبوب‏ترين افراد، كسى است كه بيشترين سود را به مردم برساند و نفعش براى عموم مردم باشد.[11]

ب - مهرورزان

از آنجايى كه هدف دين اسلام، ساختن جامعه‏اى بر بنيان محبت و مهرورزى مردم با يكديگر است، لذا بهترين تعبيرات را در متون دينى درباره دوستى و دوستدارى مردم، و بهترين جايگاههاى معنوى را براى پيشتازان اين عرصه در نظر گرفته‏اند. تا آنجا كه بهترين بندگان خدا را كسانى معرفى كرده‏اند كه در راه خدا دوستدار يكديگرند.[12]

ج - فرمانبران

در رابطه ميان عاشق و معشوق و محبّ و محبوب، «فرمانبرى» يكى از اساسى‏ترين ابزارهاى سنجش ميزان عشق و علاقه است و هرچه مدّعىِ دوستى، فرمانبرتر باشد، ميزان محبّت او بيشتر مى‏نمايد. خداوند نيز محبوب‏ترين فرد را نزد خود كسى مى‏داند كه مطيع‏ترين و پرهيزكارتر باشد.[13]

د - سخاوتمندان

بخشندگى و دستِ دهنده داشتن از سجاياى اخلاقى مهمى است كه از طرف پيشوايان دينى همواره مورد تأكيده بوده است. ايشان تلاش كرده‏اند در ذيل عناوين مختلفى چون سخا، جود، كرم و... و پرداختهاى دينى چون: زكات، خمس، صدقه... و «صَرف مال در راه خدا» را به عنوان يكى از مهم‏ترين ارزشها مطرح نمايند تا آنجا كه سخاوتمندان را از محبوب‏ترين افراد برشمرده‏اند.[14]

محبوب خود

اگر كسى خودش را دوست داشته باشد، سعى مى‏كند «خود»ى محبوبِ خود بسازد. «خود» محبوب، چه كسى است و چگونه ساختارى در شخصيت او شكل يافته است؟

براى اينكه «خود»ى دوست داشتنى بسازيم، بايد مواظب مقام ارجمندِ خود باشيم و آن را ارزان نفروشيم‏[15] و نيز بايد مراقب خطرهاى اين راه باشيم. اگر در اين راه، ذرّه‏اى انحراف پيدا كنيم، در مسير پرخطر خودپسندى و خودخواهى خواهيم افتاد كه نتيجه آن، نابودىِ «خود» است.[16]

«خودْ دوستى» و «خودِ محبوب»، دو حالت از يك فرد است يعنى اگر كسى خود را دوست داشته باشد بايد تلاش كند و از استعدادهاى درونى خود براى ساختن خودى محبوب و مطلوب استفاده كند و در اين راه بايد حق - يعنى انطباق هر چيز با شكل حقيقى خدا خواسته‏اش -[17]را مدارِ همه كارهاى خود قرار دهد و در حقيقت، بايد به حق عمل كند، چه به نفعش باشد و چه به ضررش.[18] اين نفع و ضرر در عالمِ واقع، هر دو نفع است چون بازگشت هرچيز به حقيقت وضعِ الهى است.

امّا «خودخواهى» و «خودپسندى» دو بيمارى هستند كه اولين قدم در راه رسيدن به اهداف آن دو، پاگذاشتن روى حقّ است. گاهى فرد براى رسيدن به اهداف خودپسندانه و خودخواهانه خود - كه گمان دارد بدين وسيله به خودِ محبوب خود مى‏رسد - صحنه زندگى‏اش را به صحنه مبارزه با حق، تبديل مى‏كند. حق خود، حق خدا، حق خانواده، حق دوستان، حق مردم و همه و همه را زير پا مى‏گذارد تا به خودِ محبوبِ موهوم خود دست يابد.

كسى كه «خودِ» او برايش ارزشمند باشد و آن را دوست بدارد، شهوات و خواسته‏هاى پست دنيوى‏[19]و در يك كلمه «دنيا» نزد او بى‏ارزش مى‏شود.[20] «خودِ» خود را با آرايه‏هاى دينى زينت مى‏دهد و آن را با نافرمانى خدا و امور پست، آلوده نمى‏سازد.[21] امّا كسى كه خودش را دوست نداشته باشد، دنيا براى او در درجه اول اهميت است لذا چون خودش به خودش احترام نگذاشته، بديهايش بيشتر از خوبيهايش شده است و ديگران نيز از شرّش در آسايش نيستند[22]و آنها را به خير او اميدى نيست.[23]

محبوب مردم

هر انسان اجتماعى‏اى دوست دارد در جامعه‏اى كه زندگى مى‏كند مورد قبول همه باشد و اعضاى خانواده، دوستان، اهل محل و همه مردم، با روى گشاده او را پذيرا بوده، جايى از قلب خود را به او اختصاص بدهند.

اگر كسى برايش تفاوتى نداشته باشد كه مردم، چه ديدى نسبت به او دارند و برايش فرقى نكند كه پشت سرش چگونه از او سخن مى‏گويند[24]و اينكه اصلاً او را دوست دارند يا نه، در واقع، دچار نوعى بيمارى است كه بايد به فكر درمان خود باشد. يكى از دغدغه‏هايى كه ذهن افراد (خصوصاً قشر جوان) را به خود معطوف مى‏دارد مقبوليت و پذيرش اجتماعى است و همواره اين افراد در پى دستيابى به ابزارها و راهكارهايى براى رسيدن به اين مهم هستند.

شمارى چند از عواملى كه ايجاد كننده محبوبيت در جامعه‏اند اين چنين است:

عوامل محبوبيت اجتماعى

1 . ايمان و كارهاى نيك

گنجينه محبت، در دست خداست و

گروهى كه به خدا ايمان دارند و كردار نيك انجام مى‏دهند، خداوند بين ايشان محبت و مودّت ايجاد مى‏كند.[25]

روزى امام على(ع) از پيامبر(ص) درباره جمله فوق پرسيد. پيامبر(ص) در جواب فرمود: «خداوند به فرد با ايمان، سه چيز داده است: مهر و محبّت، نمكين بودن و شكوه در دلِ نيكوكاران. هر كس را كه خداوند پذيرا شد در او نمكى قرار مى‏دهد كه ديگران دوستش مى‏دارند».[26]

2 . خويْهاى محبّت آفرين

برخى ويژگيهاى اخلاقى است كه ايجاد محبّت كرده، دارنده آن ويژگيها را محبوب اطرافيانش مى‏سازد.

الف - خوش‏گمانى

انسان بايد نسبت به همه دوستان و مردم جامعه‏اش خوش‏بين و خوش‏گمان باشد زيرا بدگمانى و سوء ظن، از خويْهايى است كه خود، پديدآورنده بسيارى از ويژگيهاى زشت و ناپسند است.[27] البته اين بدان معنا نيست كه انسان دورانديشى را به كنارى نهد، بلكه به اين معناست كه نبايد سراسرِ وجود انسان را بدگمانى پُر كند. پس اگر انسان نسبت به ديگران، خوش‏گمان باشد، مى‏تواند محبت آنان را به دست آورد.[28]

ب - راستى

«راستى» كه در فرهنگ دينى ما با عنوان «صِدْق» به صحنه مى‏آيد، يكرويى، خيرخواهى، راستگويى، اخلاص‏ورزى و... را شامل مى‏شود. وقتى دوست، راستين باشد در ناملايماتى كه بين دوستان به وجود مى‏آيد از مهرورزى خود دست نمى‏كشد[29]و با اين ابزار به صيد دلها مى‏پردازد و در نتيجه، محبوب آنها مى‏شود.

ج - ادب

«ادب»، بهترين سرمايه‏اى است كه انسان دارد و از طلا و نقره هم با ارزش‏تر است.[30] پس بايد همواره در پى نگاهدارى آن باشد و به بهانه اينكه بين دوستان، آداب برچيده مى‏شود،[31]از تقديم ادب خود به اطرافيانش دريغ نورزد زيرا از ميانْ رفتن حيا و شرم ميان دوستان و اطرافيان، موجب از بين رفتن دوستيها[32] ، و حفظ ادب و حياى ميان آنها در حقيقت حفظ بنياد دوستى است.

د - فروتنى

هر درختى ميوه‏اى دارد و ميوه درخت فروتنى، «مهر» است.[33] هر كس افتادگى پيشه كند فيوضات الهى نصيب او خواهد شد و همچون زمين پستى كه به راحتى از آبِ حيات بهره‏مند مى‏شود[34]از لطف و محبت مردم نيز بهره‏مند خواهد شد.

ه - ناديده‏انگارى

طبيعت انسانهاى خودخواه اين است كه اگر كار خوبى كرده باشند آن را در خاطر دارند و در انتظار ستايش ديگران بوده، آن را به ديگران گوشزد مى‏كنند و در مقابل، خوبيهاى ديگران را خُرد شمرده و فراموش مى‏كنند، امّا درباره بديهاى خود و ديگران، بر عكس عمل مى‏كنند يعنى بديهاى خود را فراموش كرده، بديهاى ديگران را به‏ياد دارند.

امّا آنچه از آموزه‏هاى دينى ما بر مى‏آيد آن است كه انسان بايد بديهاى خود را به‏ياد داشته باشد[35] و بديهاى ديگران را فراموش كند و با چشم‏پوشى از امور بى‏اهميت، بر ارزش خود افزوده،[36]از اين راه، قلب آنها را تسخير كند و محبوب آنها شود.[37]

3 . كارهاى محبت‏آفرين

علاوه بر داشتن ويژگيهاى مهرآور، بايد كارهايى كه دوستى آفرين هستند را نيز در نظر داشت:

الف - دستِ گشاده

سرشت آدمى به گونه‏اى است كه دل در دوستى نيكوكاران مى‏بندد و از كسانى كه به آنها بدى كرده‏اند، بيزارى مى‏جويد.[38]

معمولاً مردم، دوستدار كسى هستند كه دستى بر نيكى نسبت به آنها بگشايد حال، اين دستى كه به يارى برمى‏آيد مالى را ببخشد[39]يا خدمتى بكند[40]، در حقيقت، مى‏خواهد با اين دست، محبت به دست آورد.

ب - چشمِ بسته

گاه انسان بايد «چشم» بپوشد و گاه بايد «چشمِ دل» بپوشد. اگر انسان به خود عادت دهد كه نسبت به آنچه در دستان مردم است بى‏اعتنا و بى‏توقع باشد، عزّت نفس خود را حفظ كرده است. يكى از راههاى كسب محبت مردم، چشم بسته داشتن از داراييهاى آنهاست.[41]

ج - ديدار و پيوند

داشتن رابطه درست و متعادل و ديد و بازديد[42]و صله رحم‏[43]باعث استوارى دوستيها و ايجاد محبت قلبى مى‏شود زيرا دوست با ديدار دوست، آرامش مى‏يابد و همين «آرامش»، جاى «غم» فراموش شده را مى‏گيرد.

د - نقد سازنده

نقدِ صحيح، سبب پيشرفت است. هرچه نقصها و عيبها توسط دوست دلسوز، شناخته شود، انسان به سمت كمال، پيش رفته، كاستيهايش جبران مى‏شود. پس دوست انسان و بهترين آنها كسى است كه عيبها و كاستيها را به انسان بشناساند[44]و در به كمال رسيدن انسان، به او كمك كند.

[1] . دعائم الاسلام، ج 1، ص 71.

[2] . علل الشرايع، ج 1، ص 13.

[3] . المحاسن، ج 1، ص 263.

[4] . مجمع البحرين، ج 1، ص 348.

[5] . الكافى، ج 2، ص 430.

[6] . همان، ص 500.

[7] . غررالحكم، ح 322.

[8] . بحارالأنوار، ج 78، ص 39.

[9] . الكافى، ج 8، ص 408.

[10] . المجازات النبوية، ص 241.

[11] . الكافى، ج 2، ص 164.

[12] . مكارم الاخلاق، ج 2، ص 375.

[13] . الكافى، ج 5، ص 34.

[14] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 7.

[15] . نهج‏البلاغه، حكمت 456.

[16] . همان، حكمت 161.

[17] . غررالحكم و دررالكلم، ح 1552.

[18] . الأمالى، ص 72.

[19] . نهج‏البلاغه، حكمت 449.

[20] . تحف‏العقول، ص 278.

[21] . مستدرك الوسائل، ج 1، ص 339.

[22] . تحف العقول، ص 483.

[23] . عيون الحكم و المواعظ، ص 456.

[24] . الخصال، ص 216.

[25] . سوره مريم، آيه 96.

[26] . نوادر الاصول، ج 1، ص 426.

[27] . نهج‏البلاغه، نامه 53.

[28] . غررالحكم و دررالكلم، ح 8842 .

[29] . همان، ح 10824.

[30] . عيون الحكم والمواعظ، ص 143.

[31] . ضرب المثل عربى.

[32] . تحف‏العقول، ص 409.

[33] . شرح نهج‏البلاغه، ج 2، ص 296.

[34].افتادگى‏آموز اگر طالب فيضى

هرگز نخورد آب، زمينى كه بلند است

[35] . كنز العمّال، ح 10280.

[36] . مستدرك الوسائل، ج 11، ص 188.

[37] . غررالحكم و دررالكلم، ح 4584.

[38] . تحف العقول، ص 37.

[39] . فردوس الأخبار، ج 4، ص 77.

[40] . غررالحكم و دررالكلم، ح 139.

[41] . همان، ح 8446 .

[42] . الجعفريات، ص 153.

[43] . غررالحكم و دررالكلم، ح 5852.

[44] . تحف العقول، ص 366.

/ 1