7. با مردم نيكو سخن بگوئيد تا محبوب همه كس گرديد - اتحاد و دوستی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اتحاد و دوستی - نسخه متنی

سید حسن ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روزى پيغمبر اكرم - صلى الله عليه وآله - بر اجتماعى كه از ابى درداء وابى امامه و وائله و

انـس تشكيل شده بود وارد شد ديد آنان مشغول مراء و جدالند آن حضرت بحدى خشمناك گرديد

كه هيچ گاه كسى او راتا اين اندازه غضبناك نديده بود سپس فرمود:

"جـمـيـعـتـى بـودنـد در زمـان گـذشـتـه دراثـر ايـن عـمـل بـهـلاكـت رسـيـدنـد شـمـا هـم

جدل و مراء راترك كنيد چون مردمان باايمان جدل و ستيزگى با يك ديگر نمى كنند.

جـدل مـكـنـيـد كـه مـرد جـدلى در كمال خسارت و زيان است و روز قيامت من اين چنين كسى را شفاعت

نخواهم كرد.

جـدل و مـراء را ترك كنيد كه من در بهشت صاحب سه خانه ام بهتر آن را بكسى واگذار مى كنم

كه ترك مراء كند با آنكه در حق و راستى باشد.

مـراء و جـدال مـكـنيد كه اولين چيزيكه من از آن نهى شده ام بعد از شرك و بت پرستى ، مراء و

جدال بوده است ".((70))

پـس اگـر مـى خـواهـيـد در مـنـاظـرات و مـبـاحـثـات بـر ديـگـران غـلبـه كـنـيـد و در عـيـن

حـال هـمـه شـمـا را دوسـت بـدارنـد هـيـچ گـاه بـا يك ديگر در مقام مجادله و مناظره براى اثبات

شخصيت و عظمت خود برنيائيد.

شش :

عملى كه طرف را معتقد كند كه بناى جدل در كار نيست .

گفته اند "مستمع صاحب سخن را بر سر كار آورد"

مـسـلم است كه اگر دانشمندى ملاحظه كرد ديد شما قصد مخاصمه و معارضه با او را نداريد و

فقط مى خواهيد از سخنان او استفاده كنيد بهتر خود را در اختيار شما مى گذارد ولى بعكس اگر

سـؤ ال بـا تـكـبـر آمـيخته شد و نمايش سؤ ال امتحانى را بخود گرفت طرف هر قدر نادان هم

باشد حاضر نمى شود كه با طيب خاطر سؤ ال شما راپاسخ دهد.

روزى يـك مـرد مـغرور در محضر على بن ابيطالب - عليه السلام - حاضر شد سؤ الاتى نمود

كـه از گـفـتـارش بـخـوبـى ظـاهـر مى شد كه قصد استفاده را ندارد على - عليه السّلام - باو

فرمود:

سل تفقها ولاتساءل تعنتا((71))

اگـر مـى خـواهـى بـسـؤ الت درسـت پـاسـخ بدهم بقصد فراگرفتن آنچه كه نمى دانى سؤ

ال كن نه آنكه سؤ ال تو آميخته با تكبر و خودخواهى باشد.

آيـا مـى دانـيـد كـه اگر شخصى در عين آنكه بمطالب مورد بحث احاطه كاملى دارد خود را مانند

شخصى كه اطلاعى را ندارد معرفى كند چقدر مورد علاقه واقع مى شود، و بعكس اگر شخص

نادانى خود را مانند افراد دانشمند قلمداد كند قلوب مردم از او منزجر مى گردد.

هنوز فراموش نكرده ام مرديكه حافظه اش قدرى كمتراز عادى بود يك حكايت را متجاوز از بيست

دفـعه برايم نقل كرد من در هر مرتبه بسخنانش بيشتر دقت مى كردم تا مبادا او متوجه شود كه

ايـن سـرگـذشـت را بـار ديـگـر هـم بـراى مـن گـفـتـه كـه در نـتـيـجـه شـرمـنـده و

خـجـل گـردد، امـا پـس از چـنـدى كـه مـتـوجـه شـد آن داسـتـان را مـكـرر در مـكـرر بـرايـم

نقل كرده است و من همچنان مانند بار اول بسخنان او گوش مى دادم علاقه و محبتش بمن شديدتر

گرديد.

پـس اگـر مـى خـواهيد افراد از شما منجز نشوند و شما را دوست بدارند خود را چنان نشان دهيد

كه گمان كنند بناى استماع و فهميدن مطالبشان را داريد.

سپس استاد عبدالعلى گفت :

اينرا بدانيد كه من با بكار بستن اين دستورات خود را در ميان مردم

يـك مـرد اخـلاقـى مـعـرفـى نموده ام و بعقيده من مهم ترين راز محبوبيت دانستن آداب سخن گفتن و

مناظره است .

آرى واقـعـا از اسـتـاد عـبـدالعلى تصورى ، من و شما خوانندگان محترم استفاده نموديم من امروز

وقـتـى كـتـاب آئيـن دوسـت يـابـى را مطالعه مى كردم ديدم آنچه مربوط بمناظره و مباحثه است

ديـل كـارنـگـى در بـيـسـت و چـهار فصل توضيح داده است ولى وقتى تعليمات اسلام را كه از

عـمـل و گـفـتـار اسـتـاد عـبـدالعـلى آمـوخـتـه بـودم بـا سـخـنـان

ديـل كـارنـگـى تطبيق نمودم نتوانستم امتيازى براى افكار و جملات باصطلاح ابتكارى او بر

قـوانـيـن مـحـكـم اسـلام قـائل شـوم اگـر خوانندگان محترم اجازه بفرمايند مايلم خلاصه گفتار

ديل كارنگى را نقل كنم و قضاوت را بعهده آنان گذارم .

ديـل كـارنـگـى مـى گـويـد:

اگـر مـى خـواهـيـد در مـيـان مـردم مـحـبوب باشيد باين سه دستور

عمل كنيد:

1 - استماع دقيق رابياموزيد طرف راتشويق كنيد كه از خود سخن بگويد.

2 - از چيزيكه بان علاقه دارد سخن برانيد و آنچه را در قلب او جايگزين است نام ببريد.

3 - اهميت او را برايش محسوس سازيد.

باز مى گويد:

اگر مى خواهيد طرف خود را متقاعد كنيد باين دوازده قاعده توجه داشته باشيد.

1 - بهترين وسيله غلبه در مناظره و مباحثه احتراز از ورود در مشاجره و مباحثه است .

2 - عقائد طرف خود را محترم شماريد و هرگز باو مگوئيد كه بخطا مى رود.

3 - اگر مى دانيد كه خطا كار هستيد بيدرنگ و از صميم قلب بخطاى خود اعتراف نمائيد.

4 - بملايمت سخن آغاز كنيد.

5 - خصم رابكشانيد بجائى كه از ابتداء مكالمه جوابهاى مثبت بدهد.

6 - بگذاريد طرف ، مطلب خود را آزادانه بيان كند.

7 - بگذاريد طرف تلقين كرده شما را از ابتكارات خود تصور نمايد.

8 - صميمانه بكوشيد كه مسائل را از دريچه نظر طرف بنگريد.

9 - ديگران رامشمول عواطف و همدردى و غمگسارى خود كنيد.

10 - متوسل بعواطف عاليه مخاطب خود شويد.

11 - در چشم و خيال طرف تصرف كنيد.

12 - طرف را بر سر غيرت آوريد.

بـاز هـمـان اسـتـاد روانـشـنـاس گفته اگر مى خواهيد رفتار كسى را تغيير دهيد اين دستورها را

بكار بريد:

1 - از روى صدق و صفا او را بستائيد.

2 - خطاها و عيبها را بطور غيرمستقيم خاطر نشان كنيد.

3 - پيش از انتقاد و عيب جوئى به بعضى از خطاهاى خود معترف شويد.

4 - حكم را مستقيم ندهيد مطلب را تلقين كنيد و بصورت پرسش ادا نمائيد.

5 - خودخواهى او را مراعات كنيد بگذاريد حيثيت خود را نگاهدارد.

6 - كـوشـش هاى او راعادلانه قدردانى كنيد كمترين پيشرفت او را بستائيد بشرط آنكه تمجيد

صميمانه و جوانمردانه باشد.

7 - او را واداريد كه خود را شايسته نام و شهرت نيكى كند.

8 - عـيـبـى را كـه مـى خـواهـيـد رفـع نـمـائيـد كـارى را كـه مـى خـواهـيـد

تحميل نمائيد آسان جلوه دهد.

9 - چنان رفتار كنيد كه با شعف و خرسندى تقاصاى شما راانجام دهد.

ايـن بـود خـلاصـه گـفـتـار ديـل كـارنـگـى در بـيـسـت و چـهـار

فـصـل كـه عـمـده كـتـاب آئيـن دوسـت يـابـى را تـرتـيـب داده و

وسائل محبوبيت را خاتمه مى دهد.

حـالا از شـمـا خـوانـنـدگـان مـحـتـرم سـؤ ال مـى كـنـيـم كـه آيـا

وسـائل مـقـبـوليـت و مـحـبـوبـيـت مـنـحـصـر بـهـمـيـن چـنـد مـوضـوعـى اسـت كـه دانـشـمند بزرگ

ديل كارنگى بيان كرده است ؟

آيا اگر متوجه مى شد كه با وسائل ديگرى هم مى توان ايجاد علاقه و محبوبيت در قلوب مردم

نمود در كتابيكه براى دوست يابى نوشته متذكر نمى شد؟

من از شما سؤ ال مى كنم آيا ملاطفت و خوش زبانى ، حسن خلق و مهربانى ، عدالت و دادگسترى

، تواضع و فروتنى ، استقامت و وفادارى ، ايمان و وظيفه شناسى ، صداقت و راستى ، صمت

و سـكـوت ، وفـاى بـعـهـده ، عـفـو و اغـمـاض ، احـسـان و

بذل مال ، تحف و هدايا، سور و ضيافت ، ديد و بازديد، مصافحه و معانقه ، استغناء و عفت نفس

، كتمان سرّ و امانت دارى ، خوشگمانى و مانند آن براى جلب دوستان نافع نيست !؟

آيـا نـمـى تـوان بـراى دوسـتـى و مـردم دارى ايـن امـور را مـتـذكـر شـد و آنـرا در ضـمـن

وسائل محبوبيت و مقبوليت بحث كرد؟!

مـا بـا اينكه ديل كارنگى اين مباحث را در اعداد وسائل دوست يابى نياورده كارى نداريم و خود،

مـسـتـقـلا از نـظـر اسـلام آنـرا بحث خواهيم كرد ولى باين وسيله بشما خوانندگان محترم هم مى

گوئيم كه زياد تحت تاءثير هو و جنجال ديگران قرار نگيريد و از قوانين آسمانى اسلام تا

اين حد بى اطلاع نباشيد.

و اينك بقيه دستورات دوست يابى از نظر دين مقدس اسلام .

7. با مردم نيكو سخن بگوئيد تا محبوب همه كس گرديد

وقولوا اللناس حسنا (قرآن كريم )

در يـكـى از شـبـهـاى زمـسـتـان كـه مـن از سـر شـب حـدود چـهـار سـاعـت

مشغول مطالعه و نوشتن بودم و روزش هم استراحتى نكرده بودم و كاملا خسته و ناراحت بودم و

اعـصـابـم بـشـدت درد مـى كرد ناگهان حدود ساعت يازده شب بود كه صداى كوبه در بشدت

بلند شد، دفعه دوم بلافاصله با اضطراب بيشترى در را كوبيدند!!

هـنـوز چـنـد ثـانـيـه نـگـذشـته بود كه باز در بشدت كوبيده شد، منكه از صداى سرسام آور

كوبه در آن موقع شب سخت ناراحت شده بودم ابروها را در هم كشيده و آهسته با خود مى گفتم :

مگر چه خبر است ...

سـپـس خـودم از جا برخاستم و در منزل را باز كردم رفقائى بودند همگى از دوستان قديمى و

اهـل انـس ، آنها وارد منزل شدند و پس ازتعارفات معموله گرد يكديگر نشستند ولى از قيافه

آنـهـا كاملا محسوس بود كه در خارج منزل مشغول بحثى بوده اند و مايلند دنباله آن بحث را در

اين مجلس تعقيب كنند آهسته آهسته با يكديگر مشغول صحبت شدند.

يـكـى از رفـقـا بـا تـبـسـمـى گـفـت :

آقـاى مـحـمـدى مـعـتـقـدنـد كـه امـور جـزئى تـحـت

كنترل آداب و دستورى نيست مثلا در زدن از نظر اجتماع قانونى ندارد!

مـا مى گفتيم :

اين گونه نيست بلكه اخلاق و آداب در تمام اطوار زندگى سارى و جارى است .

جـزئى و كـلى نـدارد. لذا مـايليم كه شما در اين باره قضاوت فرمائيد تا مطلب براى همگى

واضح گردد.

مـن بـا آنـكـه نـمـى خـواسـتـم در ايـن مـوقـيـعـت دربـاره در زدن آنـهـم در

مـنـزل خـودم و پـس از نـحـوه در زدن حـرفـى بـزنـم ولى در عـيـن

حـال چـون آنـهـا پـرسيده بودند من گفتم :

شايد آقاى محمدى منظورشان اينست كه چون كارهاى

جزئى اهميتى ندارد آدابى هم در آنها رعايت نشده است .

(آقـاى مـحـمـدى كه تا بحال خود را محكوم مى دانست با شنيدن اين جمله گمان كرد كه گفتار من

باو كمكى داده با قيافه باز و بشاشى گفت :

)

بـله ، مـقـصـود مـن هـمـيـن اسـت ولى مـتاءسفم كه اين آقا چگونه باين مطلب توجه نداشته و مى

فـرمـودنـد كـه بايد در اين گونه امور هم اخلاق و آداب رعايت شود، سپس آقاى محمدى رو بمن

كـرد و گـفـت :

منشاء اين گفتگو اين بود كه در منزل را من مى كوبيدم اين آقا اعتراض فرمودند

كـه بـايـد در زدن تـحـت آداب و رسـومـى بـاشـد، ايـنـهـمـه شـدّت و حـّدت مـوجـب نـاراحـتـى

اهل منزل مى گردد.

مـن گـفـتـم :

بـله يـكـى از دانـشـمندان مسلمان كه اهل تحقيق و مطالعه بود مى گفت :

كه خوردن و

خوابيدن هم در اسلام آدابى دارد، ورود بمنزل و كوبيدن در هم دستورى دارد.

هـنـوز فـراموش نكرده ام كه مى گفت مثلا آداب در زدن اينست كه وقتى كسى خواست در منزلى را

بكوبد اگر در داراى كوبه است دو مرتبه كوبه را آهسته بحركت درآورد و اگر زنگ است يك

ثـانـيـه بـيـشـتـرانـگـشـت خـود راروى دكمه زنگ نگذارد و سپس چند لحظه اقلا صبر كند شايد

شـخـصـيـكـه داخـل مـنـزل اسـت مشغول انجام عملى باشد كه نتواند زودتر از اين خود را پشت در

بـرسـانـد و از طـرفـى هـم چون ممكن است كه صداى كوبه و يا زنگ را نشينده باشد، دوباره

اگـر زنـگ اسـت بـاز يـك ثـانيه دست را روى دكمه زنگ نگاه دارد و اگر كوبه است سه بار،

قـدرى بـلنـدتـر از دفـعـه قـبـل آن رابـكـوبـد و بـاز چـنـد لحـظـه بـيـشـتـرى

تـاءمـل كـنـد، بـراى دفـعـه سـوم بـهـمـان تـرتـيـب اضـافـه كـنـد شـايـد كـسـى كـه در

داخل منزل است بخواب رفته ، صداى زنگ و يا كوبه در را نمى شنود.

آقـاى مـحـمـدى بـا تـبـسـم و لبـخـنـدى گـفـت ايـن در زدن خـود 10 دقـيـقـه

بطول مى انجامد مگر دانشمندان بزرگ نگفته اند وقت طلا است .

مـا اگـر بـخـواهـيـم اين گونه اوقات شريفمان را ضايع كنيم كه براى يك در زدن نيم ساعت

معطل شويم براى كارهاى پراهميت بايد چه كنيم ؟

مـن پـس از تـبـسـم و لبـخـند مختصرى گفتم :

آقاى عزيز، عجله فرموديد اولا اينرا بدانيد كه

غـالب افـراد بـا هـمـان كـوبـه اول خـود را پـشـت در منزل مى رسانند و ثانيا آيا ده دقيقه وقت

ضايع كردن شما از ناراحت نمودن دوستانتان بهتر نيست ؟

اسـلام بـمسلمانان دستور داده كه بايد هميشه خود را بجاى ديگران فرض كنيد تا انصاف و

دادگسترى را از دست ندهيد.

شـخـص شـما مخصوصا اگر ضعف اعصاب هم داشته باشيد از صداى زنگ نيم دقيقه اى ناراحت

نـمـى شويد؟ اگر كسى كوبه در را بشدت بكوبد از جا نمى پريد؟ اگر دوباره تعقيب كند

عصبانى نمى شويد؟ اگر خانم شما كودكش را بازحمت زياد خوابنده باشد و صداى زنگ ممتد

و يا صداى كوبه شديد، آن طفلك را از خواب بيدار كند متاءثر نمى گرديد؟

آيـا ايـن گـونـه وقـت ضـايـع كـردن هـم جـائز نـيـسـت ؟ آيـا بـراى رعـايـت

حال ديگران نبايد تا اين حد خود را زحمت داد؟

آقـاى مـحـمدى گفت :

البته فرمايشات شما بسيار صحيح است پس من از شما عذر مى خواهم كه

ناراحتتان كرده ام اين عمل خلاف اخلاق من امروز باعث شد كه تا همين اندازه وقت رفقاى عزيز را

بگيرم .

/ 39