اتحاد و دوستی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اتحاد و دوستی - نسخه متنی

سید حسن ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تواضع و فروتنى نما براى با ايمانى كه از تو پيروى كرده اند.

و لذا پـيـغـمـبـر اسـلام - صـلى الله عليه وآله - هم هيچگاه تواضع و فروتنى را از مسلمانان

دريغ نمى كرد حتى با مردميكه انحراف اخلاقى آنان بحدى بود كه توحش و حالات آنها ننگين

تـريـن قـضـايـاى تاريخ است و آنچنان از علم و دانش دور بوده اند كه روى عادات و تعصبات

جـاهـلانـه فرزندان خود را زنده بگور مى كرده اند، در جميع امور با آنها مشورت مى كرد، نه

براى آن كه راى اكثريت را قاطع بداند و بخواهد خود را تابع آنان سازد بلكه مقصودش اين

بـود كـه در مقابل مسلمانان فروتنى نمايد و بانان بگويد كه افكار ديگران را كوچك شمرد

شـايـد هـمـان فـرديـكـه از نظر سطحى استعداد راى دادن ندارد در واقع داراى فكر سرشار و

گفتارى صحيح باشد.

پـس اى مـسلمانان ، تا مى توانيد بگذاريد هر كس در هر رتبه اى كه هست خوب اظهار عقيده كند

شايد بنكته اى برخورد كرده باشد كه شما متوجه آن نبوده ايد.

قرآن (كتاب آسمانى مسلمين ) بوسيله ياد آوردن ابتداء ايجاد بشر و طرز نشو و نماى او و مرگ

و عوالم پس مرگ ، مردم را بفروتنى دعوت كرده و آنان را باين وسيله خاضع نموده است .

قال الله تعالى :

فلينظر الانسان مم خلق من ماء دافق . يخرج من بين الصلب والترائب .((114))

انسان نگاه مى كند كه از چه چيز آفريده شده از آب منى كه از بين صلب و استخوانهاى سينه

خارج مى شود.

و باز فرموده :

هـل اتـى عـلى الانـسـان حـيـن من الدهر لم يكن شيئا مذكورا انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه

فجعلناه سميعا بصيرا.((115))

مدت زمانى بر انسان گذشت كه چيزى قابل ذكر نبود ما انسان را آفريديم از نطفه اى مخلوط

كه امتحانش نمائيم و او را شنوا و بينا كرده ايم .

شـمـا اگـر در سـراسـر قـرآن دقـت كـنـيـد مـتـوجـه مـى گـرديـد كـه اسـلام تـا چـه حـد بـايـن

عمل پرارزش اهميت داده است ، مكرر داستان گذشتگان را تذكر مى دهد و باين وسيله مسلمانان را

بعواقب وخيم كبر و نخوت متوجه مى سازد و هم آنان رابتواضع و فروتنى وادار مى كند.

رهبر عاليقدر مسلمانان خاتم انبياء - صلى الله عليه وآله - فرمود:

اذا تواضع العبد رفعه اللّ ه الى السماء السابعه ((116))

وقتى يكى از بندگان خدا فروتنى مى كند خداى مهربان او را تا آسمان هفتم بالا مى برد.

و نيز فرموده :

ان التواضع لايزيد العبد الا رفعة فتواضعوا يرحمكم اللّ ه ((117))

تـواضـع و فـروتنى براى بنده خدا جز اهميت و سربلندى را زياد نمى كند. پس (مسلمانان )

خدا بر شما رحمت فرستد تواضع كنيد.

و باز فرموده :

طوبى لمن تواضع فى غير مسكنة .((118))

خوشا بحال كسى كه فروتنى كند با آنكه بديگران احتياجى ندارد.

پيشواى ششم مسلمانان حضرت امام صادق - عليه السلام - فرمود:

التواضع اصل

كل شرف نفيس ومرتبة رفيعة ((119))

تـواضـع ريـشـه هـمـه شـرافـتـهـاى نـفـيـس اسـت (تـواضـع

اصل هر) رتبه بلندى است .

پيشواى يازدهم مسلمانان امام عسكرى - عليه السلام - فرمود:

مـن تـواضـع فـى الدنـيـا لاخـوانه فهو عند اللّ ه من الصديقين ومن شيعة على بن ابى طالب -

عليه السلام - حقا.((120))

كـسـى كـه در دنـيا در مقابل برادران مسلمان خود تواضع كند او در نزد خدا از جمله راستگويان

محسوب مى گردد و بالاتر آنكه بحقيقت از شيعيان على بن ابى طالب - عليه السلام - است .

خوانندگان محترم ، هر مسلمانى آرزومند است كه نامش در دفتر پيروان على - عليه السلام - ثبت

گـردد لذا اسـلام بـا جمله (كسى كه فروتنى كند از پيروان على - عليه السلام - است ) بدو

مطلب اشاره نموده :

اول آنكه على بن ابى طالب - عليه السلام - با آن عظمت و قدرت ، و تواضع و فروتنى را

از دست نمى داد.

دوم آنـكـه ايـن مـوضـوع بـقـدرى پـراهـمـيـت اسـت كـه مـسـلمـانـان بـا ايـن

عمل مى توانند نامشان را در دفتر پيروان على - عليه السلام - ضبط نمايند.

خوانندگان محترم ، وقتى انسان در تاريخ حالات حضرت اميرالمؤ منين على - عليه السلام - دقت

مـى كـنـد دچـار بهت مى گردد. مورخين در كتاب زندگانى حضرت على - عليه السلام - نوشته

اند كه :

روزى آن پيشواى بزرگ با قنبر خدمتگذار خود بمغازه پيراهن فروشى آمد، فرمود:

دو پيراهن

احـتـيـاج دارم صـاحـب مـغـازه عـلى - عـليه السلام - را شناخت و اظهار ارادت كرد و گفت :

هر نوع

پـيـراهـن بـخـواهـيـد تقديم مى كنم وقتى على - عليه السلام - دانست كه اين مرد مى خواهد روى

ارادت بـا او مـعـامـله كـنـد از آن شـخـص پـيـراهـن نـخـريـد كـه مـبـادا ايـن

عمل مانع عدالت او گردد.

بمغازه ديگرى رفت دو پيراهن خريد يكى را سه درهم ، ديگرى را دو درهم ، پيراهن سه درهمى

را بخدمتگذار خود داد و پيراهن دو درهمى رابراى شخص خودش انتخاب نمود.

قـنـبـر عـرض كـرد كـه ايـن پـيـراهـن بـراى شـما لازم تر است . در ميان جمعيتهاى مختلف براى

سخنرانى و قضاوت مى رويد و مورد توجه همه افراد واقع مى گرديد و بعلاوه شما زمامدار

مـسـلمـانـانـيـد بـايـد لبـاس بهترى از ديگران داشته باشيد ولى من خدمتگذار شمايم بلباس

گرانقيمت احتياجى ندارم .

حضرت على - عليه السلام - فرموده :

قنبر! تو جوانى و جوان بلباس زيبا بيشتر رغبت مى كند و بعلاوه من از پروردگار شرم دارم

كـه خـود را بـر تـو بـرتـرى و فـضـيـلت دهـم فـرامـوش نـكـرده ام كـه

رسول خدا درباره بردگان فرمود:

البسوهم مما تلبسون واطعموهم مما تاءكلون .((121))

از لباسيكه خود مى پوشيد خدمتگذاران را هم بپوشانيد و از همان خوراگى كه خود مى خوريد

آنها را بخورانيد.

وقتى هم كه اين شخصيت با عظمت براى مردم سخن مى گفت در ضمن گفتارش مى فرمود:

عجبتُ للمتكبّر الذى كان بالامس نطفة و يكون غدا جيفة .((122))

در تـعـجـبم كسى كه ابتداء خلقتش نطفه بوده و آخر كارش هم لاشه گنديده اى مى گردد و در

اين بين هم حامل عذره است چگونه تكبر مى كند.

و نيز حضرت على - عليه السلام - فرمود:

التواضع يرفع ، التكبر يضع ((123))

تواضع انسان را بالا مى برد ولى تكبر انسان را بر زمين مى زند.

شاعر در اين باره مى گويد:

هر كه شد از شراب نخوت مست
هستى خود به رايگان بازد




  • سرنگون سازد آدميرا كبر
    مرد بايد كه در مقام ادب
    هر كه شد با فروتنى دمساز
    آنكه گردد سوار مركب كبر
    نكته اى كن زنكته دانى گوش
    زتواضع بلند گردد مرد
    خودپسندى به پستى اندازد



  • گر چو فواره سر برافرازد
    شيوه خود فروتنى سازد
    كرد گارش به لطف بنوازد
    دشمن از هر طرف بر او تازد
    كه چو او كس سخن نپردازد
    خودپسندى به پستى اندازد
    خودپسندى به پستى اندازد



در يـكـى از مـسـافـرتهايم به دهلى نو پايتخت هندوستان به دانشمند هندوئى برخوردم كه در

ضـمـن مـبـاحثات بمن گفت در سال 1942 ميلادى براى ديدن كتابخانه ها و موزه ها و مؤ سسات

فـرهـنـگـى نـيـويورك بانجا مسافرت كردم در اين بين بدانشمند بزرگ و شاعر توانا رئيس

مـجـله (الفنون ) در نيويورك استاد (نسيب عريضه ) متوفى 1946 ميلادى برخورد نمودم و با

او راجـع بـه علم پيسكولوژى (روانشناسى ) سخن گفتم و از او كتابى درخواست نمودم كه مرا

بـاسـرار روانـشناسى راهنمائى كند او كتابى رابنام (نهج البلاغه ) بمن معرفى كرد و گفت

اگـر چـه ايـن كـتـاب در ايـن بـاره نوشته نشده ولى از لابلاى آن مطالب بسيار عميقى در اين

موضوع مى توان استفاده كرد.

سـؤ ال كـردم :

مؤ لفش كيست ؟ در پاسخ گفت مجموعه اى از گفتارحضرت على بن ابى طالب

اسـت ، مـن در ضـمن مطالعه آن كتاب باين عبارت كه على - عليه السلام - در يكى از خطبه هاى

خود فرموده ، برخورد كردم :

لورخـص اللّ ه فـى الكـبر لاحد من عباده لرخص فيه لخاصة انبيائه واوليائه ولكنه سبحانه

كـره اليهم التكابر ورضى لهم التواضع فالصقوا بالارض حدودهم و غفرا فى التراب

وجوههم وخفضوا اجنحتهم للمؤ منين .((124))

اگر خداى عزيز به كسى رخصت مى داد كه نسبت به افراد ديگر تكبر كند هر آينه پيامبران و

اوليـاء مـخـصـوص خـود را در ايـن عـمـل آزاد مـى گـذشـت ولى پـرورگـار

متعال روا نداشته بر آنان تكبر و تبختر را و براى آنها تواضع و فروتنى را خواسته روى

ايـن اصـل بـود كـه پـيـامـبـران و بـندگان شايسته خدا، گونه بر زمين مى گذارند و رخساره

بخاك فرو مى بردند و در مقابل مردمان با ايمان تواضع و فروتنى مى كردند.

و من ، اين جمله را از آن كتاب ياداشت نمودم و حفظش كردم .

در مـوقـع هـر چـه خـواسـتم از آن كتاب بدست آورم كه اين مرد با عظمت (على عليه السلام ) در

اسـلام چه سمتى داشته نتوانستم بفهمم كه او كيست بعدها هم از تحقيق در حالات او را فراموش

كردم ولى حالا مايلم اگر شما بتوانيد او را از زبان ديگران نه از زبان طرفدارانش معرفى

كنيد متشكر مى شوم .

من باو گفتم :

در اينجا نمى توانم حضرت على - عليه السلام - را آنهم از زبان ديگران كاملا

معرفى كنم ولى اينرا بدان كه تنها يك نفر مسيحى بنام جرج جرداق پنج جلد كتاب قطور در

عـظمت آنحضرت نوشته است ولى در عين حال براى آنكه درخواست شما رابى پاسخ نگذاشته

بـاشـم چـنـد جـمـله از چـنـد دانـشـمـنـد خـارجـى كـه شـمـا هـم آنـهـا را طـبـعـا مـى شـنـاسـيـد

نقل مى كنم .

ولتر((125))

نويسنده و فيلسوف بزرگ در يكى از نوشته هاى خود مى نويسد:

آخـريـن خـواسـتـه پيغمبر اسلام - صلى الله عليه وآله - عملى نشد زيرا على - عليه السلام -

بـه جـانشينى خود گماشته بود ولى پس از مرگش جمعى ابى بكر را براى اين كار انتخاب

كردند.

جرجى زيدان ، نويسنده معروف مصرى مدير مجله (الهلال ) مى گويد:

"آيا على پسرعموى پيغمبر و جانشين و داماد او نبود؟

آيا او آن دانشمند پرهيزگار و دادگر نبود؟

آيـا او آن مـرد بـا اخـلاص و غيور نبود كه در پرتو مردانگى و غيرتش اسلام و مسلمانان عزت

يافتند؟"

توماس كازلايل ، فيلسوف و نويسنده مشهور انگليسى مى گويد:

"امـا عـلى ، مـا را جـز ايـن نـرسـد كـه او را دوسـت بداريم و باو عشق بورزيم چه او جوانمردى

بـلنـدقـدر و بـزرگ نـفـس بـود از سـرچـشـمـه وجـدانـش مـهـر نـيـكـوئى

سيل آسا سرازير مى گشت ، از دلش شعله هاى نيرومندى و دلاورى زبانه مى كشيد شجاعتر از

شير ژيان بود اما شجاعتى ممزوج با مهربانى و لطف و رافت و دلنرمى ...

در كـوفـه نـاگـهـان بحيله كشته شد و شدت عدلش موجب اين جنايت گشت چه او هر كس را چون

خودش عادل مى پنداشت هنگامى كه درباره قاتلش گفتگو مى شد، گفت :

اگر زنده ماندم خودم مى دانم و اگر درگذشتم كار با شماست پس اگر خواستيد قصاص كنيد

ضربت شمشيرش را بيك سزا دهيد و اگر درگذريد بتقوى نزديكتراست ."

اهميت و شخصيت على - عليه السلام - بحدى واضح است كه شايد دانشمندان بزرگ عظمت اسلام

را از سخنان على - عليه السلام - بدست آورده اند.

بوعلى سينا، درباره اومى گفت :

على بين الناس كالمعقول بين المحسوس .

على ميان افراد بشر چون پديده اى معقول بود در ميان محسوسها.

امين نخله ، كه از دانشمندان بزرگ مسيحى است مى نويسد:

"از مـن مـى خواستى كه صد كلمه از ميان كلمات بليغ ترين عنصر عربى ابى الحسن على بن

ابـى طـالب بـرگـزيـنم ... من رفتم و نهج البلاغه را همى ورق زدم ولى بخدا سوگند نمى

دانـسـتـم چـگـونه صد كلمه از ميان صدها كلمه ، بلكه يك كلمه از بين كلماتش انتخاب كنم مگر

باينكه دانه ياقوتى را از كنار دانه اى چون خودش جدا سازم و همين كار را كردم در حالى كه

دسـتـم مـيـان دانـه هـاى يـاقـوت مـى گـشـت و چشمم بعمق درخشش آنها دوخته شده بود از زيادى

حيرتى كه در اين انتخاب بمن دست داده بود گمان نمى كردم بتوانم از اين كان بلاغت خود را

بيرون كشم .

بـارى ايـن صد كلمه را بگير و بياد داشته باش كه اينها پرتوى چند از كانون نور و غنچه

اى چند از شاخ شكوفه است ...

آرى براى ادبيات عرب و كسانى كه با آن آشنايند نعمت الهى در "نهج البلاغه " بسى بيش

از صد كلمه است ".

آن مـرد هـنـدو پـس از شنيدن اين جملات گفت :

واقعا اگر پيغمبراسلام - صلى الله عليه وآله -

مـانـنـد عـلى بـن ابـى طـالب - عـليه السلام - جانشين و پيروى دارد بايد اعتراف كنيم كه دين

اسـلام بـزرگـتـريـن مذاهب عالم است . سپس اضافه كرد و گفت :

ممكن است در موضوع تواضع

مـطـالبـى از رهـبران خود براى من نقل كنيد زيرا در اين موضوع و كلمات رهبران مذاهب مى خواهم

چيزى بنويسم . من باو گفتم :

/ 39