نـمـود كـه اول آنـهـا عـلى بـن ابـى طـالب اسـت و ايـن عـظـمـت و
فـضـائل كـه دربـاره عـلى - عـليـه السـلام - از دانـشـمـنـدان بـزرگ
نـقـل شد براى هر يك او اين جانشينان بوده كه اگر بخواهم گفتار دانشمندان را درباره آنان و
تـاريـخ حـالات آنـها را براى شما بيان كنم وقت فراوان لازم دارد فقط يك نمونه او تواضع
عـلى بـن مـوسـى الرضـا - عـليـه السـلام - پـيـشـواى هـشـتـم مـسـلمـانـان را بـراى شـمـا
نقل خواهم كرد.چـون ايـن شـخصيت با عظمت تنها بزرگى و اهميت واقعى نداشت بلكه از نظر ظاهر هم وليعهد
ماءمون عباسى كه در زمان خود از بزرگترين سلاطين جهان محسوب مى شد بوده است .روزى پـيـشـواى هـشـتـم مسلمانان على بن موسى الرضا - عليه السلام - وارد حمام شد. يكى از
حاضرين كه آن رهبر باعظمت را نمى شناخت از آنحضرت تقاضا نمود كه پشتش را كيسه كند.عـلى بـن مـوسـى - عـليـه السـلام - كـيـسـه را بـرداشـت و
مـشـغـول كـيـسـه كـشيدن شد. در اين مدت افراديكه وارد حمام مى شدند و رهبر هشتم مسلمين را مى
شناختند در مقابل آنحضرت عرض ادب مى كردند.در ايـن هـنگام آن مرد، امام خود را شناخت و بناى عذر خواهى و پوزش را گذرد، على بن موسى -
عليه السلام - از او دلجوئى نمود و بعمل خود ادامه داد تا باتمام رسانيد.خوانندگان محترم ، اگر شما با پيروى از دين مقدس اسلام تواضع و فروتنى را شعار خود
قـرار داديـد و در مـقابل همه كس اظهار ادب نموديد در هر مجلسى كه وارد شديد بالاى مجلس را
انتخاب ننموديد، در رفت و آمدها بر ديگران تقدم نجستيد، بهر كس رسيديد بلند سلام نموديد
و بـراى آنـكه فروتنى كرده باشيد از مقام و عظمت خود دست كشيديد، مسلم بدانيد كه محبوبيت
فوق العاده اى در قلوب ديگران براى خود تحصيل خواهيد كرد.اين عمل ، رفعت و عظمت شگفت آورى بشما خواهد بخشيد.هـمـه كـس بـشـمـا عـلاقـه مـنـد مـى گـردد و در نـتـيـجـه آن شـخـصـيـتـى را كـه
بـخـيـال خـود از دسـت داده ايد پرورش پيدا نموده بااهميت بيشترى بشما بازگشت خواهد كرد و
شعراء پارسى زبان گفته اند:
بلنديت بايد تواضع گزين
كه اين بام را نيست سُلّم جز اين
كه اين بام را نيست سُلّم جز اين
كه اين بام را نيست سُلّم جز اين
افتادگى آموز اگر طالب فيضى
هرگز نخورد آب زمينى كه بلند است
هرگز نخورد آب زمينى كه بلند است
هرگز نخورد آب زمينى كه بلند است
نـمـودم ، يـكـى از مـسـتـمـعـيـن گفت :درست است كه تواضع موجب رفعت و عظمت است ولى گاهى
بـعـضـى از افـراد را آنـچـنـان كـبـر و نـخـوت احـاطـه نـمـوده كـه اگـر كـسـى در
مـقـابـل آنـان فـروتنى كند آنها بخود مى گيرند و گمان مى كنند بقدرى با عظمتند كه بايد
همه افراد در مقابل آنان تواضع كنند.رفـتـه رفـتـه ايـن فـكـر در آنـان پـرورش پـيدا كرده و امر بر آنها مشتبه مى شود. در نتيجه
تواضع و فروتنى ما وسيله كبر و خودخواهى آنان مى گردد و جز ذلت و خوارى براى انسان
نتيجه ديگرى ندارد.مـن گـفتم :دوست عزيز، اشتباه بزرگى فرموديد، اسلام هيچگاه براى مسلمانان ذلت و خوارى
راتجويز نكرده .قرآن كتاب آسمانى مسلمانان فرموده :ولله العزه ولرسوله وللمؤ منين ((126))عزت و شخصيت تنها براى خدا و پيامبر او و مردان باايمان است .ابدا اسلام براى كسى عمل پرزحمتى را كه مخصوصا نفعى بر او بار نباشد نخواسته .قـوانين مقدس اسلام بحدى با عدل و داد آميخته است كه در همه كارها حد وسط آنرا انتخاب كرده
است .دانشمندان اسلامى كه در علم اخلاق كتابهائى نوشته اند در معنى تواضع مى گويد فروتنى
و تـواضـع حـد مـتـوسط بين تكبر و تذلل است . آنچنانكه بزرگى و شخصيت بخود گرفتن
زشت است تذلل و خوار نشان دادن خود هم نادرست مى باشد.پـيـغـمـبـرمـعـظـم اسـلام - صـلى الله عـليـه وآله - بـراى آنـكـه بـايـن سـؤ
ال پاسخ داده باشند فرموده اند:اذا رايـتـم المتواضعين من امتى فتواضعوا لهم واذا رايتم المتكبرين فتكبروا عليهم فان ذلك لهم
ذلة وصغار.((127))هـرگـاه بـا افـرايـكـه تـواضـع و فـروتـنـى را شـعـار خـود قرار داده اند ملاقات نموديد در
مـقـابـل آنـهـا شـما هم تواضع كنيد ولى وقتى با افراد متكبر و خودخواه روبرو شديد شما هم
تكبر كنيد براى آنكه اين عمل شما براى آنان موجب ذلت و كوچكى آنها است .مـن معتقدم آنچنانكه جوان ديوئى فيلسوف بزرگ تربيتى آمريكا مى گويد:افراد خودخواه و
متكبر نمى توانند زير بار دستورات اخلاقى و قوانين اجتماعى بروند.بـراى آنـان اصـول اخـلاقـى چـيـزهـائى بـى فـايـده و
مـهـمـل اسـت مـن امـروز مـتـوجه مى شوم كه اسلام تا كجا مى خواسته در ميان عدالت و دادگسترى
رعـايـت شـود كـه حـتـى در همين موضوع تواضع هم وسط را براى مسلمانان تجويز كرده و از
افراط و تفريطهاى غلط، آنان را مانع شده است .
10. عدالت يا بهترين وسيله اتحاد و يگانگى
عدل الناس من رضى للناس ما يرضى لنفسه و كره لهم مايكره لنفسه ((128))پيامبر اسلام- صلى الله عليه وآله -
يـكـى از رجال بزرگ سياسى كه مى خواست به ماءموريت مهمى برود، چون مقدارى عرق دينى
داشت گفت :دوست دارم مرا نصيحتى بكنيد شايد بتوانم رضايت الهى را تا حدى جلب كنم ؟
مـن بـاو گـفتم :پيغمبر اسلام فرموده عادلترين مردم كسى است كه آنچه براى خود مى خواهيد
هـمـانـرا بـراى مـردم هم بخواهد و آنچه براى خود نمى خواهيد براى مردم هم نخواهيد و بعلاوه
يكى از بزرگترين وسائل محبوبيت و بهترين رمز اتحاد و يگانگى عدالت و دادگسترى است ،
بـايـن وسـيـله مـى تـوان در مـيان افراد بشر علاقه و دوستى ايجاد نمود و شما هم در كارتان
فـوق العـاده بـه ايـن موضوع احتياج داريد ولى متاءسفانه (عدالت اجتماعى از نظر سياسيون
روز هـمـانـنـد كـلمـات دمـوكـراسـى ، آزادى ، حقوق مساوى ، و ... ظاهر جالب و فريبنده اى دارد)
كـشورهاى بزرگ جهان كه داد از عدالت اجتماعى مى زنند آمار جنايات و تجاوزاتشان از سائر
ملل جهان بيشتر است .من در اين وقت كم مايل نيستم وارد اين گونه مباحث شوم بلكه مى خواهم فقط اهميت عدالت و رموز
و آثار آن را مختصرا از نظر اسلام براى شما بحث كنم .عـدالت و دادگـسـترى (آنچنانكه از كتب اخلاق و سخنان دانشمندان بزرگ استفاده مى شود) همان
حالتى است كه انسان را بكارهاى درست و اعمال نيك وادار مى كند).هر صفت پسنديده و شايسته اى را بقدر كافى در او ايجاد مى نمايد.مرد عادل وظيفه شناس است .براى ديگران همان را مى پسندد كه براى خود مى خواهد.از هـوس و هـواهـاى نـفـسـانـى دسـت كـشـيـده و آنـچـه را كـه
عقل باو دستور مى دهد عمل مى كند و خلاصه اگر چه عدالت براى بشر يك حالتى بيش نيست
ولى ممكن است صدها صفات و خصوصيات را در ضمن عدالت بانسان نسبت داد.روزى جـوانـى از مـن سـؤ ال كـرد كـه چـرا شـمـا فـقـط دو صـفـت از صـفـات الهـى (تـوحـيـد و
عـدل ) را جـزء اصـول ديـن مـى دانـيـد ولى بـقـيـه اسـمـاء و صـفـات پـروردگـار را در ضـمـن
اصول دين نمى شماريد؟
در پـاسـخ گـفـتـم :اما توحيد و يكتاپرستى كه اساس شرك و كفر را از بين مى برد و تمام
انـبـيـاء در هـمـان دعـوت اول بـاثـبـات آن اهـتـمـام داشـتـه انـد كـه مـعـلوم اسـت بـايـد جـزء
اصول دين باشد.واما عدل كه محطّ نظر جنابعالى است اگر چه خود يك اسم بيش نيست ولى تمام صفات و اسماء
حقتعالى را شامل است .مـا اگـر بـگـوئيـم خـدا عـادل اسـت مـانـنـد آن اسـت كـه گـفـتـه ايـم پـروردگـار
متعال تمام اسماء و صفات را بقدر عظمت و بزرگى خود دارا است .افـلاطـون حـكـيم گفته :"هرگاه عدالت در نفس بشر پديد گردد از وى نورى بر تمام قوا و
اجـزاء وى درخـشـد و او هـر يـك بـر ديـگـرى تـابـش نـمـايـد زيـرا كـه تـمـام
فـضـائل و صـفـات شايسته و متين از صفت عدالت پديد مى گردد و عدالت ، آدمى را بر انجام
دادن عـمـليـكـه مـخـصوص وى است بنيكوترين و فاضلترين وجهيكه ممكن است قادر و تونا مى
گرداند و اين منتهاى سعادت بشر و غايت قرب وى به حقتعالى است ".و نـيـز حـكـيـم نـامـبـرده گـفـتـه "دو طـرف عـدالت مـثـل دو طـرف
فضائل ديگر نيست زيرا كه دو طرف افراط و تفريط عدالت هر دو جور است و هيچ فضيلت و
صـفـت نـيـكـى نـيـسـت كـه دو طـرف افـراط و تـفـريـط آن
مـثـل هم و از يك نوع از صفات رذيله باشند زيرا كه زياده و نقصان كه ضد عدالت بشمار مى
روند هر دو از اقسام جور محسوب مى گردند".ظـالم و جـائر هم طلب زيادتى مى نمايد و هم طلب كمى ، زيادتى راجع بمنافع شخصى خود
كـه زيـادتـر از حـق خـود مـى گـيـرد امـا در طـرف نـقـصـان بـعـكـس
اول هر جا منقصتى است از خود رفع مى نمايد و براى ديگران مى خواهد.ايـنـسـت كـه گـفـتـيـم ظـالم و جـائر زيـاده و نـقـصـصـان هـر دو را
استعمال مى نمايد.بـنابراين بحث از عدالت و دادگسترى از نظر اسلام دامنه اى وسيعتر از آن دارد كه ما بتوانيم
در ايـن مـدت كـوتـاه آنـرا بـحـث كـنـيـم ولى آنـچـه را كـه بـايـد به شما متذكر شد اينست كه
عـادل كـسـى اسـت كـه وظـائف فـردى و اجـتـمـاعـى خـود را تـشـخـيـص دهـد و طـبـق آن
عمل كند.ارسطوى حكيم ((129))عدالت را بسه قسم تقسيم نموده :يـك :وظـيـفـه مردم نسبت به حقتعالى و آنچه بين آنها و خالق آنها است كه واهب الخيرات و منشاء
فـيـوضـات اسـت و هـر نـعـمـتـى از خـوان نـعـم او پـديـد گـشـتـه و از
فـضـل و كـرم و رحمت غيرمتناهى او ظهور نموده و عدالت اقتضاء دارد كه هر فردى بقدر طاقت و
وسـع بـيـن خـود و مـولاى خـود بـانـچـه وظـيـفـه بـنـدگـى اسـت
عمل نمايد.زيرا چنانكه گفته شد معناى عدل قرار دادن هر چيزى است بجاى خويش و رساندن هر ذى حقى
را بحق خود و حفظ نمودن روابط بين موجودات و چگونه مى توان گفت كه حقتعالى كه فياض
وجود و منشاء خيرات است حقى بمخلوق خود نداشته باشد يا آنكه مراعات حق او لازم نباشد.دو:حـقـوقـيـكـه بـعـضـى افـراد نـسـبـت بـيـكـديـگـر دارنـد كـه بـايـسـتـى مـراعـات گـردد
مـثـل ايـنـكـه رؤ سـاء ديـن خـود را مـعـزز و گـرامـى دارنـد و امـانـات را
بـاهـل آن بـرسـانـنـد و در مـعـامـلات بـطـريـق انـصـاف
عمل نمايند.سـه :حـقـوقـيـكـه نـسـبـت بـابـاء و گـذشـتـگـان بـايـسـتـى مـراعـات گـردد
مـثـل ايـنـكـه اگـر مـديـونـنـد ديـن آنـهـا را اداء كـنـنـد و بـوصـايـاى آنـهـا
عمل نمايند و امثال اينها.دوسـت مـحـترم ، مرد وظيفه شناس هيچ گاه دست بظلم و ستم كه براى او بزرگترين گناه است
(بلكه مى توان گفت از نظرى عدل همان ظلم نكردن است )
دراز نمى كند آنچه را كه براى خود مى خواهد همانرانسبت بديگران روا مى دارد.بعبارت ديگر در مرحله اول ، خود را بجاى ديگران فرض مى كند سپس درباره آنان داورى مى
نمايد.(ابراهام لينكلن ) كه در سال 1859 برياست جمهورى آمريكا منصوب گرديد مى گويد:"ديـگـران را مـلامـت مـنـمـائيـد اگـر شـمـا هـم در هـمـان وضـع و
حال بوديد عينا همين رفتار را مى كرديد".اگـر ايـنـحالت در زمامداران بوجود آمد آنان بيش از ديگران مى توانند بعدالت اجتماعى اقدام
كنند و آنچنانكه اقتصادى عدالت است بر مردم حكومت مى كنند.ثـروتـمـنـدان با اين عدالت نمى توانند استراحت كنند و شب بخواب ناز روند با آنكه مستمند
بيچاره اى در گوشه اى گرسنه و پابرهنه باشد.قدرتمتدان با وجود اين صفت نمى توانند ببينند كه مظلومى بدست ظالمى مبتلا باشد...اگـر عـدالت اجـتـماعى در ميان طبقات زمامدار ... اغنياء ... بوجود آمد ديگر از هر گوشه و كنار
مملكت زمزمه كمونيسم و يا تساوى و ... بلند نمى شود.پيغمبر اسلام - صلى الله عليه وآله - براى جلوگيرى از اين انحرافات خانمانسوز فرمود:مـن اصـبـح لايـهـتـم بـامـور المـسـلمـيـن فـليـس مـنـهـم ومن يسع رجلا ينادى ياللمسلمين فلم يجبه
بمسلمٍ((130))كـسـى كـه صـبـح از خـواب بـرخـيـزد و به فكر كوشش كردن در كار مسلمين نباشد از اسلام و
مـسـلمانى بهره ئى ندارد. كسيكه مردى راببيند (چه مسلمان باشد و چه غير مسلمان ) كه فرياد
مى زند اى مسلمانان بدادم برسيد و باو پاسخ ندهد و او را كمك نكند (با شرط توانائى ) از
مسلمانان محسوب نمى گردد.على عليه السلام فرمود:احسن العدل نصرة المظلوم .((131))نيكوترين مراتب عدالت كمك و يارى مظلوم است .
تاتوانى مكن ستم بر خلق
با ستم ديدگان مكن جز داد
دادگستر چو شاه مردان باش
شهريارى كه ابر معدلتش
سخنانش بر آسمان ادب
دارم از او گرانبها گهرى
احسن العدل نصرة المظلوم
كه ستم خصلتى بود مذموم
تا نمانى زلطف حق محروم
على آن آفتاب برج علوم
گسترانيده سايه روى عموم
مى درخشد چو مهر و ماه ونجوم
احسن العدل نصرة المظلوم
احسن العدل نصرة المظلوم
و پيغمبر اسلام - صلى الله عليه وآله - فرمود:من واسى الفقير وانصف الناس من نفسه فذلك المؤ من حقا((132))كـسـى كـه بـفـقـراء كـمـك كـنـد (و از مال خود آنان را ثروتمند نمايد) و درباره مردم انصاف و
دادگسترى را رعايت كند (آنچنان كه مايل است مردم نسبت باو انصاف دهند) اين كس حقيقا مؤ من است
.