ندارد نه عقل بشما دستور مى دهد كه خود را با اين كلمات وحشت زده كنيد و نه دين و نه مذهب .شما با بكار بستن اين دستورات مى توانيد خود را از اين مرض روانى نجات دهيد.2. ياءس و نااميدى
حـيـرت انـگيزترين عامل بدبختى و مهمترين وسيله عقب ماندگى و اساسى ترين آفت استقامت و
پافشارى ، ياءس و نااميدى است .پيغمبر اسلام - صلى الله عليه وآله - فرمود:الامل رحمة لامتى و لولا الامل ما رضعت والدة ولدها ولاغرس غارس شجرا.((154))اميد و آرزو رحمت است از براى پيروان من ، اگر آرزو و اميد نبود مادر بفرزند خود شير نمى داد
و همچنين باغبان درختى را نمى كاشت .اگر افراد بشر اميداوار باينده نبودند ممكن نبود دست بكوچكترين كار دنيا بزنند.بـنـابـرايـن هـر كـاريـكـه در مـيـان بـشـر عـمـلى مـى شـود از اميد آنان سرچشمه گرفته و هر
موضوعيكه تعقيب نمى گردد در اثر ياءس و نااميدى بوده است .مرد باايمانيكه اعمال زشت را ترك مى كند نود درصد باميد ثواب است .بازرگانى كه كالاى پرقيمت را مى خرد و مى فروشد نيز باميد استفاده است .مرد زحمت كشى كه صبح تا بشام خود را آزرده مى سازد نيز اميد مزد و پاداش دارد.اگـر دوسـتـى ، امـيـد بـوفـادارى رفـيـقـش نـداشـتـه بـاشـد از هـمـان سـاعـت
اول ، رفـاقـت را تـرك مـى گـويـد و ايـن مـوضـوع بـقـدرى واضـح اسـت كـه هـيـچ احـتـيـاج
باستدلال ندارد.پلوتارك مى گويد:"اگر مانند (اريستيد) بيچاره و آواره شوم يا مانند (سقراط" باتش فقر و
فـلاكـت بـسـوزم ، يا مانند (اناكساگور) در غربت و ناكامى جان بسپارم ، هيچ اهميت ندارد ولى
واى اگر ستاره اميد در دلم خاموش شود".((155))خـوانـنـده مـحـتـرم ، بـراى دفـع ايـن مـرض روحى بايد بخود تلقين كنيد كه همه مردم دوستان
وفادارمنند.اگر آنها نباشند خوش گذرانى برايم مفهوم ندارد؛
همه كارها انجام مى شود و نفع زيادى بدستم خواهد رسيد،
روزگار با من موافق است و ...3. كم صبرى
همه شنيده ايد ژيد كه مى گويند:
صبر تلخ است و ليكن عاقبت
ميوه شيرين دهد پر منفعت
ميوه شيرين دهد پر منفعت
ميوه شيرين دهد پر منفعت
عاجز مى شود.امام صادق - عليه السلام - فرمود:من لايعد الصبر لنوائب الدهر يعجز.((156))كسى كه صبر و بردباريرا براى فشارهاى روزگار ذخيره نكند عاجز خواهد شد.اين موضوع مسلم است كه دنيا خانه بلا است .((157))لردآويبورى مى گويد:"مصائب روزگار چون بابد مى وزد، و مانند باران مى بارد؛ هيچ كس از دست آن امان ندارد؛
زندگى با مصيبت و رنج آميخته است .هـر كـس زنـده اسـت بـايـد رنـج بـكـشـد، و بـار مـصـائب را
تحمل كند.كسيكه بدريا مى رود دامنش تر مى شود.كسيكه در خارستان قدم مى زند خارهاى جانگداز پايش را رنجه مى كند.و هـر كـس در اين جهان زنده است مصائب و مشكلات ، چون زنبور و عقرب بر دلش نيش مى زند و
يـكـدم راحـتـش نـمـى گـذارد. چـه بايد كرد؟ دنيا را اينطور ساخته اند! و ناله و شكايت ثمرى
ندارد! جز اينكه فشار مصائب را بيشتر و مشكلات را بزرگتر مى كند".((158))و از پـيـشـوايـان دين اسلام روايات زيادى وارد شده كه فرموده اند وقتى بر يك مرد باايمان
بـلا مـى رسـد فـقـط بـراى اصـلاح اوسـت خـدا مـى خـواهـد او را در جـمـيـع كـارهـا پـا بـرجـا
سازد.((159))خواننده عزيز، غم و محنت روزگار دل را روشن و فكر را قوى مى كند.مصائب بزرگ ، مردان بزرگ بوجود مى آورد.((160))مـرديـكـه كـم صـبـر اسـت بـا روبـرو شـدن اينگونه مصائب خود را از دست مى دهد و اگر دست
بكارى بزند با يك ناراحتى بسيار جزئى ديگر نمى تواند استقامت كند.اگـر با شما دوستى كند در همان اوائل كار بى وفائى خواهد كرد و هيچ جاى ترديد نيست كه
كم صبرى براى پيشرفت مقاصد عاليه بشر بدترين آفت است .بـنـابـرايـن مـرد خـردمـنـد هـمـيـشـه بـفـكـر نـجـات از ايـن مـرض روحـى اسـت بـايـد
عـقـل خود را حاكم قرار دهد و در هر كار صبر و بردبارى داشته باشد تا در مدت كوتاهى كم
صبرى را از بين ببرد.4. عجله
عـلم و تـجربه ثابت كرده است كه عجله و شتاب در كارهاى دنيا باعث پشيمانى و ضرر است و
بـعكس عمليكه پس از انديشه و تاءمل و بموقع خود صورت پذيرد البته بپايان مى رسد و
موجب رضايت خاطر مى گردد و مرد عجول هيچ گاه حاضرنيست عواقب كارها را تحت مطالعه دقيق
قرار دهد و سپس با متانت بسوى هدف حركت كند.پيغمبر اسلام - صلى الله عليه وآله - فرمود:الاناة من اللّ ه والعجلة من الشيطان ((161))عـجـله و شـتـاب در كـارهـاى دنـيـا، در اثـر وسـاوس شـيـطـان اسـت ولى
تاءمل و عاقبت بينى از طرف پروردگار جهان است .تـفـكـر و انـديشه در كارها از نظر اسلام بقدرى پرارزش است كه شايد پيشوايان دين براى
هيچ عملى بان اندازه نويد ثواب نداده باشند.((162))مـعـروف اسـت كـه مى گويند "دنيا دار اسباب است "((163))يعنى هر كاريكه در دنيا مى خواهد
عملى شود بايد بوسيله اسبابى انجام گيرد.بـنـابـرايـن اگـر مرد عجول حوصله نكند كه كارها را بمقامات مربوطه آن ارجاع دهد مسلما ممكن
نـيـسـت بتواند بنتيجه اى برسد و وقتى كه كارش به بن بست افتاد و آزرده گرديد، استقامت
خود را از دست مى دهد.و نـيـز ايـن افـراد غـالبـا مـايـلنـد كـه ديـگـران هـم مـانـنـد آنـان در
اعمال و رفتار عجله كنند اگر رفيق و دوست آنان با آنها همكارى نكند از او منزجر مى گردند و
اساسا مسير مرد عجول با يك مرد فكور و عاقبت انديش از هم فاصله زيادى دارد و ممكن نيست كه
ايـن دو نـفر با يك ديگر بتوانند همراهى كنند و اگر هم براى مدت كوتاهى آشنائى و دوستى
بين آنان برقرار شود ثباتى ندارد.ولى غالبا اين گونه افراد را زمانه تغيير مى دهد و تجربه بر ايشان ثابت مى كند كه اين
عـمـل صـحـيـح نـيـسـت رفـتـه رفـته متوجه مى شوند كه عجله و شتاب براى پيشرفت مقاصد و
منافعشان مفيد واقع نمى گردد.مرد عاقل هيچ گاه بكاريكه نفعى برايش ندارد اقدام نمى كند.لذا زيـاد ديـده ايـم افـراديـرا كـه در جـوانـى در كـارهـا
عجول بوده اند ولى در پيرى متين و بردبار گرديده اند.5. سوء ظن
يـكـى از بـزرگـتـريـن عوامل عزلت طلبى و عدم استقامت در رفاقت سوءظن بمردم است اين چنين
شـخـصـى بـا خـود فـكـر مـى كـند كه همه مردم با او دشمنند در و ديوار قصد اذيت و آزار او را
دارند.اگر بخواهد كوچكترين عملى را انجام دهد افراد با او مخالفت مى كنند.تـا مـى تـوانـد در اثـر هـمين حالت با كسى دوستى نمى كند و اگر هم چند روزى با شخصى
طرح آشنائى ريخت بمجرد آنكه دوستش يك عمل يا سخنى برخلاف عقيده او بگويد يا انجام دهد
بـا خـود مـى گويد اين مرد قطعا با من ستيزگى و لجاجت نموده ديگر دوستى و آشنائى با او
حرام است .روى اين حساب استقامت و وفادارى را از دست مى دهد و ابدا حاضرنيست در دوستى پايدارى كند
و هم چنين گاهى با خود فكر مى كند كه روزگار عليه او مى چرخد اين آسمان و زمين كه بسير
خـود ادامـه مـى دهـنـد بـراى بـدبـخـت كردن او مى كوشند لذا گاهى ديده مى شود كه افراد مى
گويند:ما بخت برگشته ايم !؟ ...روزگار با ما مساعدت نمى كند!!.ضعيف هميشه پامال است !!! ...و گاهى هم براى اعتقاد خود اين شعر را شاهد مى آورند:بـرو قـوى شـو اگـر راحـت جـهـان طـلبـى -----كـه در نـظـام طـبـيـعـت ضـعـيـف
پامال است
ولى بـايـد بـانـان گـفـت كـه در نـظـام طـبـيـعـت اگـر ضـعـيـف
پايمال بود هيچ گاه طفل با آن ضعف در دامن تربيت مادر پرورش پيدا نمى كرد اگر ضعيف در
نظام طبيعت پايمال بود هيچ گاه دانه گندم در دل خاك رشد نمى نمود و ...پس در نظام و دستگاه آفرينش ضعيف طرفدار زيادى دارد.ولى تـو در اثـر بـدگـمـانـى و ضـعـف نـفـس و خـيـالهـاى
باطل اينگونه گمان كرده اى كه ضعيف پايمال است .خـوانـنده عزيز، اسلام بحدى از اين توهمات خانمانسوز، مسلمين را جلوگيرى كرده كه در آيات
قرآن مكررا آنان را از اين عمل نهى فرموده است :ياايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم .((164))اى مـرادن بـاايـمـان دورى كـنـيد از بسيارى از اين گمانها زيرا بعضى از آن خيالها و گمانها
گناه است .حضرت على - عليه السلام - فرمود:ضـع امـر اخـيـك عـلى احـسـنـه حـتـى ياءتيك ما يغلبك منه ولاتظنن بكلمة خرجت من اخيك سوءً وانت
تجدلها فى الخير محملا.((165))اگر برادر مسلمانت عملى انجام داد و كارهاى او دو جنبه داشت بگو حتما روى حساب صحيحش اين
عمل را كرده است مگر آنكه با دقت متوجه گردى كه او خلافى انجام داده است .و نـيـز اگـر سخنى گفت كه ممكن است گوشه اش دامن تو را بگيرد و تو مى توانى بگوئى
حتما مرادش من نبوده ام ، بگو.و هيچ گاه گمان بد ببرادر مسلمان خود مبر.مـن جـوانـى را مـى شناسم كه بدوست ترين افراد و نزديك ترين آشنايان خود بقدرى بدبين
بود كه نمى توانست براى يك ساعت هم با آنها در يك مجلس بنشيند.او بـا خـود خـيال مى كرد كه وقتى با آنها مجالست كند او را سحر و جادو مى كنند ولى در اثر
تجربيات فراوان و ايجاد ايمان در قلب خود توانست اين بدگمانى را از خود دور كند و معتقد
گردد كه همه افراد مخلوق آن خدائى هستند كه نعمتهاى زيادى را برايگان باو داده است و اگر
با ايمان كامل بدستورات پروردگار مهربان عمل كند قلوب مردم را متوجه او مى گرداند و همه
عالم را بنفع او وادار مى كند.قرآن مجيد مى فرمايد:ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والارض .((166))اگـر مـردم دهـكـده هـا ايـمـان آورده و پـرهـيـزگارى كنند بركتهاى آسمان و زمين را بر آنان مى
گشائيم .6. تنبلى
شـمـا وقـتـى كـلمـه تنبلى را مى شنويد قطعا يك فرد بى اراده در ذهنتان مجسم مى شود كه در
گوشه اى نشسته و زانوها را در بغل گرفته و هر كاريرا باو پيشنهاد مى كنند بعلت تنبلى
حالش اقتضاء ندارد كه انجام دهد و شما شديدا از او بدتان مى آيد و انزجار عجيبى نسبت باو
قلب خود احساس مى كنيد.در خـارج هـم هـمين گونه است هيچ گاه مرديكه تنبلى را پيشه خود كرده دست بكارهاى پرزحمت
نـمـى زنـد وفادارى و استقامت در دوستى از او خيلى بعيد است و بهيچ چيز علاقه ندارد جز بتن
پرورى و عزلت طلبى !
حـتى نسبت بزندگى خودش نقش تماشاچى را بازى مى كند او ابدا احساس نمى كند كه خودش
ذى نفع و مسؤ ول اين زندگانى است .اگر كسى بزرگترين ضرر را باو وارد سازد نمى تواند اعتراض كند.اگـر زن و فـرزنـدش دسـت بـمـهـم تـريـن جـنـايـات بـزنـنـد بـراى او
سهل و آسان است اهميت نمى دهد و بگفته يكى از دانشمندان اروپا:مـرد كـاهـل مـانـنـد سـاعـتـى اسـت كه فاقد هر دو عقربه است لذا بودن و نبودن او يكسان و بى
تفاوت است .خـوانـنـده مـحـتـرم ، مـرض تـنـبـلى بـقـدرى مـهـلك اسـت كـه مـانـنـد آن هـيـچ مـرضـى در
اضمحلال انسان نمى كوشد لذا هر چه زودتر بايد بفكر علاج آن برآمد."س . 1. ماردن " در كتاب اسرار كاميابى مى نويسد:"كـسـيـكـه در دوران خـردسـالى تـنـبـل اسـت حـتـمـا در دوران سـالخـوردگـى نـيـز
تـنـبـل خـواهـد بـود چه تنبلى در انسانها رشد و نمو مى كند و اگر در آغاز بصورت يك رشته
تار عنكبوت باشد در پايان كار بصورت يك سلسله زنجير در مى آيد تنبلى آهسته حركت مى
كـنـد ولى فـقـر بـزودى از او پـيـش مـى افـتـد مـعـنـى
كامل تنبل بودن فقير ماندن است ".ديـن مـقـدس اسـلام هـم بـا اصـرار زيـادى پيروانش را بكسب و كار و جديت در امور معاش ترغيب
فـرمـوده كـه اگـر بـخـواهـم دربـاره آن بـحـث كـنـم زيـاد
بطول مى انجامد.فـقـط بـايـد گـفـت :كـاهـلى يـك نـوع خـودكـشـى اسـت زيـرا مـرد
كاهل و تنبل باندازه كافى مرده است اگر چه از زندگى حيوانى همچنان برخوردار مى باشد.يـك روز در جـلسـه اى كـه بـراى جمعى از دوستان در اخلاقيات حرف مى زدم به مساءله تنبلى
اشاره كردم بعد از جلسه يكى از دوستان گفت :جناب آقاى ابطحى هر كس تا حدى باين مرض
روحـى مـبـتـلا اسـت لذا از شـمـا تقاضا داريم كه اگر داورى شفابخشى براى رفع اين مرض
خطرناك در نظر داريد در اين جلسه يا در مجلس بعدى بيان كنيد.مـن گـفـتـم :غـالبا افراد تنبل مردمان بى علاقه و خسته جامعه مى باشند و از طرفى هم چون
مـجـبـور بـكـار و تـحـصـيـل روزى هـسـتـنـد بـايـد بـا خـسـتـگـى زحـمـت بـكـشـنـد و ايـن
عمل خود بيشتر موجب ناراحتى آنان مى گردد.