نواحى مختلف زندگى نفوذ دارد از طرفى در تعيين وظائف شخصى و اجتماعى ما دخالت كرده و
مـى كـوشـد تـا راهـى آسـان و سـاده بـراى مسير ما در اين دنياى پرخوف و خطر رسم كند و از
طـرف ديـگـر روحـمـان را از ايـن جـهـان مـادى بالاتر برده و در عالم ماوراءالطبيعه براى كشف
اسرار خلقت كار مى كند".ناپليون هيل آمريكائى در كتاب راز موفقيت مى گويد:"ايـمـان رئيـس قـوه شـيـمـيـائى ضمير است ، موقعيكه آميخته با نوسانات فكرى گردد شعور
بـاطـنـى فـورى آن نـوسـانـات را گـرفـتـه و مـعـادل آن احـسـاسات روحى ايجاد نموده و آنرا
تحويل قوه دراكه مى دهد.حالتيكه در دعا براى ما پيدا مى شود نمونه اى براى روشن نمودن اين مطالب است .ايـمـان ، كـيـمـيـاى جـاويـدانـى اسـت كـه بـزنـدگـانـى بـراى تـحـريـك افـكـار قـدرت
عمل مى بخشد.جـمـله ايـكـه بـيـان شـد ارزش آنـرا دارد كـه دو سـه مـرتـبـه يـا بـيـشـتـر تـكـرار گـردد و
قابل اين مى باشد كه با صداى بلند خوانده شود.ايمان نقطه آغاز براى گرد آوردن هر نوع توانگرى است .ايـمـان پـايـه هـمـه مـعـجـزات و بـنـيـان هـمـه رمـوزات اسـت كـه نـمـى تـوان آنـهـا را
بوسايل علمى كشف نمود.ايمان يگانه درمان و ترياق دفع و رفع كليه سمومى است كه بوسيله شكست در فكر انسان
توليد شده است .ايمان يگانه جوهريست كه هرگاه با دعا آميخته شود يك ابلاغيه مستقيم بقوه مدركه خواهد داد.ايـمـان عـنـصـريـسـت كـه نـوسـانات معمولى فكر را كه بتوسط ضمير محدود بوجود آمده است
تبديل به هم وزن آن كيفيت روحى مى نمايد.ايـمـان يـگانه ايست كه بواسطه آن مى توان قوه مدركه را تحت اختيار درآورده و از آن استفاده
نمود".پرفسور هكتور دورويل در كتاب خويشتندارى مى نويسد:"عقيده وايمان كوه را سرنگون مى كند و از پا در مى آورد".زيرا خواستن شما فعاليت شديدى همراه دارد كه بهركارى توانا مى شويد.كسانيكه ايمان پابرجا و عقيده مذهبى درستى دارند براى نشو و نمو شخصيت خود و شناسائى
خويش مانند راهنمائى از آن استفاده مى كنند و همچنين اين حس "حقايق و افكارى " را كه براى شما
بـمـرحـله يـقـيـن رسـيـده اسـت پـيـوسـتـه بـخـاطـرتـان مـى آورد و شـمـا را از
عقل سليم برخوردار مى سازد.پل نيسنس در كتاب خندان و گشاده رو باشيد مى نويسد:"ايمان پيك دعا، پيك طلسم ، پيك دوست مشاور، پيك معالج ، و بخودى خود نيروى عظيمى است ".ويليام جيمز كه بگفته دانشمندان اروپا پدر روانشناسى جديد است و استاد فلسفه در دانشگاه
"هاروارد" بوده مى گويد:"مؤ ثرترين داروى شفابخش نگرانى همانا ايمان و اعتقاد مذهبى است ".و نـيـز نامبرده در نامه ايكه بيكى او دوستانش مى نويسد يادآور شده است كه هر چه بيشتر از
سالهاى عمرش مى گذرد كمتر مى تواند بدون اعتقاد بخداوند زندگى كند.و باز نامبرده مى گويد:"ايـمـان يـكـى از قـوائى اسـت كـه بـشـر بـمـدد آن زنـدگـى مـى كـنـد و فـقـدان
كامل آن در حكم سقوط بشر است ".و باز نامبرده مى گويد:"امواج خروشان سطح اقيانوس ، هرگز آرامش اعماق آنرا بر هم نمى زند و در نظر كسيكه بر
حـقـايـقى بزرگتر و با ثبات تر دستاويز دارد فراز و نشيب هاى هر ساعته زندگى چيزهاى
نسبتا بى اهميت جلوه مى كند.بـنـابـرايـن يـك شـخـص واقـعـا متدين ، تزلزل ناپذير و فارغ از هر دغدغه و تشويش است و
براى انجام هر گونه وظيفه ايكه روزگار پيشش آورد با خونسردى آماده و مهيا مى باشد".دكـتـر آلكـسـيس كارل نويسنده كتاب انسان موجود ناشناخته و برنده بزرگترين افتخار علمى
(جائزه نويل ) در طى مقاله اى مى نويسد:"دعا و نماز قوى ترين نيروئى است كه انسان مى تواند توليد كند.نـيـروئى اسـت كـه چـون قـوه جـاذبـه زمين وجود حقيقى و خارجى دارد در حرفه پزشكى خود من
مـردانـى را ديـده ام كـه پـس از آنـكـه تـمـام مـعـالجـات ديـگـر در
حـال آنـهـا مـؤ ثـر واقـع نـشـده بـود بـه نيروى دعا و عبادت ، از بيمارى و ماليخوليا رهائى
يافتند.دعا و نياز چون راديوم ، يك منبع نيروى مشعشعى است كه خودبخود توليد مى شود.از راه دعـا بـشـر مـى كـوشـد نـيـروى مـحـدود خـود را بـا
متوسل شدن بمنبع نامحدود تمام نيروها، افزايش دهد.وقـتـيـكـه مـا دعـا مـى خـوانيم خود را به قوه محركه پايان ناپذيرى كه تمام كائنات را بهم
پيوسته است متصل و مربوط مى كنيم .ما دعا مى كنيم كه قسمتى از آن نيرو بحوائج ما اختصاص داده شود.بطرف همين استدعا نواقص ما مرتفع مى شود و با قدرتى بيشتر و حالتى بهتر از جا برمى
خيزيم .هر وقت ما با شور و حرارت ، خداوند را در دعا و نماز مخاطب مى سازيم هم روح و هم جسم خود را
بوجهى احسن تغيير مى دهيم .غـيـر مـمـكـن اسـت مـرد يـا زنـى تـنـهـا براى يك لحظه بدعا بپردازد و نتيجه مثبت و مفيدى از آن
نگيرد".(دكتر كارل جونك ) معروفترين پزشك روانشناس مى گويد:"در طـى سـال اخير مردمانى از تمام كشورهاى متمدن جهان بمن مراجعه كرده اند، من صدها بيمار
را مـعـالجـه نـمـوده ام در بين تمام بيماران من ، كه نيمه دوم حيات يعنى سنين بالاتر از سى و
پـنـج را مـى گـذرانند يكى پيدا نشده است كه مشكلش بالاخره مربوط به پيدا كردن يك عقيده
ديـنـى نـسـبـت به زندگى نباشد بااطمينان خاطر مى توانيم كه هر يك ، از آن جهت مريض شده
بـودنـد كـه آنـچـه را اديـان زنـده هر عصر به پيروان خود عطا كرده اند از دست داده بودند و
آنهائيكه عقيده دينى خود را باز نيافتند هيچكدام واقعا درمان نشدند".فيلسوف معروف آلمانى (امانوئل كانت ) مى گويد:"ايمان بخداوند پيدا كنيد زيرا به چنين عقيده اى نيازمند مى باشيد".ديل كارنگى مى نويسد:"چـند سال قبل از مرگ "هنرى فورد" يك روز بملاقات او رفتم پيش از ملاقات او انتظار داشتم
كـه آثار خستگى و ملالت سالهاى متمادى را كه در تاءسيس و اداره يكى از بزرگترين شركت
هـاى جـهـانـى صـرف نـمـوده بـود از خـود نـشـان دهـد ولى
بـاكـمـال تـعـجـب مشاهده كردم كه او در سن هفتاد سالگى كاملا و سالم و عارى از تشويش است
وقـتـى از او پـرسـيـدم آيـا تاكنون هيچ نگران شده است در پاسخ گفت :خير، من عقيده دارم كه
تـمـام امـور را خـداونـد روبـراه مى كند و آن خداى بزرگ ، احتياجى به توصيه و راهنمائى من
نـدارد چـون خـداونـد حـاكم و مسلّط بر تمام امور است تمام كارها عاقبت به بهترين وجهى انجام
خواهد پذيرفت در اين صورت چه موجبى براى نگرانى باقى مى ماند".يـكـى از پـيـشـوايـان عـلم روان پـزشـكـى مـى گـويـد "كسى كه حقيقتا معتقد بمذهب است هرگز
گرفتار امراض عصبى نخواهد شد".اپـيكتاتوس دانشمندان بزرگ مى گويد "سرمايه حكمت و خداشناسى اينست كه بوجود خداوند
مـعـتـرف شـويـد و براى جلب رضايت وى وظيفه شناسى را وسيله قرار دهيد و معتقد باشيد كه
جـريـان حـوادث جـهـان مو بمو با حكمت و عدالت منطبق مى شود، اين ايده كوته بين شماست كه
كاينات جهان را آشفته و بهم ريخته مى بيند".پلوتارك مى گويد:"آنـهـائيـكـه مى گويند خدائى نيست و اين جهان بزرگ در نتيجه تصادف پديد آمد گناهكارند
ولى آنهائيكه خدا را بحقيقت نشناخته در تشخيص صفاتش براه غلط مى روند خطاكارترند"
اوليفروندال هولمز مى گويد:"وقتى انسان بچيزى ايمان نداشته باشد و در راه آن چيز محبت و علاقه و حرارتى بخرج ندهد
ديگر زندگى او ارزشى ندارد".آلبرت ماك كومب و ينچستر استاد دانشگاه تيلور رئيس قسمت زيست شناسى ((170))مقاله اى در
پشتيبانى علم از ايمان نوشته و در خاتمه آن مى گويد:"ايـمـان اسـتـوار و راسـخ بـخـدا فـقـط در نـتـيـجـه بـصـيـرت
كامل از حقايق جهان بوجود مى آيد"
هلن كلر مى گويد:"خوشبينى ايمانى است كه منتهى بنتيجه مى شود هيچ كارى بدون اميد انجام نخواهد گرفت ".ايـن بود گوشه اى از سخنان دانشمندان بزرگ در اثرات ايمان و اگر بخواهم تمام كلماتى
را كـه در ايـن بـاره از عـلمـاء روانـشناسى كه تيپ جوان و مردان فكور براى عقائد و آراء آنان
ارزش زيادى قائلند نقل كنم بقول معروف ، مثنوى هفتاد من كاغذ شود ...شـمـا تـنـهـا كـتـابـيـكـه بـزبـانهاى مختلف ترجمه شده بنام "اثبات وجود خدا" تاءليف (جان
كلوورمونسما) را با دقت مطالعه كنيد مقاله چهل نفر از دانشمندان بزرگ معاصر را مى بينيد كه
با يك جهان عشق و علاقه بپروردگار درباره ايمان بخدا قلم فرسائى نموده اند كه مسلم پس
از مطالعه سخنان آنان مضمون اين اشعار خاطر نشانتان مى گردد.هر كس بزبانى سخن از وصف تو گويد
هركس بزبانى سخن از وصف تو گويد-----بلبل به غزلخوانى و قمرى به ترانه
گه معتكف ديرم و گه ساكن مسجد-----يعنى كه ترا مى طلبم خانه به خانه
خوانند محترم ، امروز اكثر دانشمندان روان شناس ابدا ترديدى در وجود خدا ندارد و كاملا متوجه
شده اند كه ايمان بخدا بزرگترين وسيله درمان دردها است .روان پـزشـكـان هـمان چيزهائى را به بيماران تعليم مى دهند كه انبياء - عليهم السلام - به
مردم ياد مى دادند و آنان بجمله ايكه ممكن است جوانان خام با نظر استهزاء بان نگاه كنند كه :"مـؤ مـن بـاش تـا جـوانـيـت بـكـام و برقرار باشد" با نظر اهميت مى نگرند و بعنوان بهترين
سخنان حكيمانه بدر و ديوار و قلوب خود نقش مى نمايند ولى متاءسفانه كه تمام دانشمندان هر
چـه در ايـن بـاره گـفـتـه انـد فـقـط در اثـر فـطـرت اوليـه آنان بوده است ، در دامن زمامداران
روحانى كه بتوانند آنان را بكمال بيشترى راهنمائى كنند تربيت نشده اند و الا ممكن بود تنها
با ايجاد همين حالت مردم را از بدبختى و نگرانى هاى درونى نجات دهند.لذا اگـر در كـتـب نـامـبـرده دقت فرمائيد بخوبى متوجه مى گرديد كه اين افراد با آن افكار
جاويد و پاك در اين موضع چگونه مبتلا به انحرافات و تناقض گوئى هاى عجبيى شده اند.مـن نـمـى خـواهـم در اينجا سخنان آنان را مفصلا نقل كنم و رد و ايراد بنمايم ولى براى اداى حق
شما خوانندگان محترم علت انحراف آنان را بقدر قدرت روشن مى سازم .
باز هم امتياز آئين اسلام بر مكتب مسحيت
در چـهـار جـلسـه كـه در قـم بـراى جـمـعـى از جـوانـانتـحـصـيـل كـرده (مـخـلوطـى از روحـانـى و دانـشـجـو) در
سـال 1341 در موضوع امتيازات اسلام بر سائر مكاتيب بخصوص بر دين مسيحيت سخن گفتم
و آنـهـا را كـامـلا به عظمت اسلام متوجه نمودم و بلكه مباحث زيادى درباره مزيت قوانين اسلام و
عـدم نـقـص آنـهـا داشـتـم در پـايـان بـانـهـا گـفـتـم :دوسـتـان ، تـا
بحال در اين چهار جلسه ايكه من در حضورتان بوده ام و درباره قوانين اسلام گفتگو شده است
هيچ نقصى در دستورات اسلام ديده ايد؟
يـكـى از جوانان گفت :خير بلكه بيشتر از آنچه انتظار مى رفت اسلام برموز و دقائق قوانين
اجتماعى اشاره كرده است .ضمما جوان تازه مسلمانى هم در آن جلسه بود و اسمش آقاى دويد بود، رو به او كردم و گفتم
آقاى دويد شما هم تصديق مى كنيد؟
آقاى دويد گفت :صددرصد فرمايشات شما و ايشان صحيح است .مـن گـفـتـم :آيـا مـى تـوانـيـد ايـن چند فصل از قوانين اسلام را كه من در اين چند شب بيان كردم
نمونه كاملى براى بقيه دستورات اجتماعى آن بدانيد؟
آقاى دويد و آن جوان گفتند:البته مسلم است كه گفته اند "مشت نمونه خروار است " نه آنكه من
تـنـهـا ايـن مـوضـوع را معتقد باشم بلكه گمان مى كنم هر كس فى الجمله با دستورات اسلام
آشنائى داشته باشد اين اعتقاد را دارد.من گفتم :از اين قضاوت منصفانه شما بسيار متشكرم سپس به يك استاد دانشگاه در رشته حقوق
كـه در جـلسـه بـود رو كـردم و گـفـتم آيا شما كتاب فلسفه اجتماع تاليف (والتر ليپمن ) را
دقيقا مطالعه فرموده ايد؟
او گـفـت :مـن مكرر آنرا ديده ام چون وقتى در دانشگاه بيروت در علوم روانى و اجتماعى تدريس
مى كردم در اين باره كتابهاى زيادى ديده ام كه من جمله همان كتاب بوده است .مـن گـفتم :آيا مى توانيد قسمت قانون و پيغمبران آنرا خلاصه كنيد تا از زبان شما قضاوت
(والتر ليپمن ) را درباره دين مسيحيت بشنويم ؟
گفتار والتر ليپمن در ناقص بودن آئين مسيحيت
او گفت :مانعى ندارد (والتر ليپمن ) مى گويد:"دانـش روحـانـى مـسـيـحـيـت نـخـواهـد تـوانـسـت مـسـائل مـشـكـل و در هـم پـيـچـيده جامعه بشريت راحـل كـنـد زيـرا تـصـورى كـه مـا از دنـيـاى روحـانـى داريـم ايـنـسـت كـه در آن جـهـان بـه
مـسـائل مـادى و جـهـانـى تـوجـهـى نـشـده پـيـغـمـبـران بـزرگ دربـاره
مـسـائل ضـرورى و مشكلاتى كه در زندگانى روزمره بشر در اين جهان پيش مى آيد جز پند و
انـدرز و راهـنـمـائى چـيـز ديـگـرى عـرضـه نـداشته كتاب مقدس ((171))و ساير كتب كلاسيك
((172))گنجينه اى از دانش محسوب مى شوند.