13. راستى و درستى يا رمز خوشبختى و دوستيابى - اتحاد و دوستی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اتحاد و دوستی - نسخه متنی

سید حسن ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جـابـربـن عـبـداللّ ه انصارى مرديست كه سالها در دامن تربيتى پيشوايان دين اسلام پرورش

يـافـتـه و مـقـامـاتـى بـدسـت آورده اسـت يك روز مريض شد حضرت امام باقر - عليه السلام -

بعيادت او رفت از احوال او جويا شد.

عـرض كـرد:

بـمـقامى از تسليم و ايمان رسيده ام كه پيرى را از جوانى و مرض را از صحت و

مرگ را از زندگى بهتر دوست دارم .

امـام بـاقـر - عـليـه السـلام - فـرمود:

اما ما (خاندان پيغمبر) اينگونه نيستم اگر خدا مرض يا

صـحـت ، جـوانـى يـا پـيرى ، مرگ يا زندگى ، هر يك را براى ما خواسته باشد ما هم همان را

مايليم در مقابل بلاها و مصائب دنيا جز رضا و تسليم چيز ديگرى را بكار نمى بنديم .

ايـن آخرين درسى بود كه بايد جابر از امام باقر - عليه السلام - فراگيرد اين درس امروز

هم در دانشگاه هاى بزرگ اروپا مورد بررسى قرار گرفته و استادان بزرگ بعبارت مختلف

اين جمله را به شاگردان خود مى آموزند.

ديـل كـارنـگـى مـى گـويـد:

"آنـچـه را كـه عـلاج نـيـسـت بـا مـدارا

تحمل كنيد"

شوپنهاور مى گفت :

"تسليم شدن بوقايع و حوادث چاره ناپذير خود مهمترين توشه زندگيست ".

جان ميلتون مى گويد:

"بـدبـخـتـى و بـينوائى اين نيست كه شخص كور باشد بلكه در اين است كه نتواند كورى را

تحمل كند"

ولى بـعـقـيـده مـن يـك امـتـيـاز قـابـل تـوجهى ، دستوراتيكه حضرت امام باقر - عليه السلام -

بجابر مى دهد بر اين سخنان كه در دانشگاههاى اروپا تدريس مى شود دارد و آن اينست كه امام

بـاقـر - عليه السلام - در ضمن دستور تسليم و رضا مى گويد آنچه مصائب ببشر مى رسد

(اگر در اثر اعمال زشت او نيست ) بداند كه از جانب خدا است و در شدت مصيبت خشنود هم باشد.

بـعـبـارت ديـگـر مـرد بـاايـمـانـيـكـه مـتـوجـه اسـت كـه آنـچـه پـروردگـار

مـتعال درباره او روا داشته آميخته با حكمت است ، هيچ گاه ناراحت نمى شود و بلكه از اينگونه

پـيش آمدهاى ناگوار هم خوشوقت است در نتيجه اسلام علاوه بر آنكه پيروانش را ببردبارى و

صبر وادار كرده آنها را متوجه خدا هم نموده و باين وسيله آنان را در حين مصيبت و بلا، خوشوقت

نگه داشته است .

ايمان ترس از غيرخدا را از قلوب پاك مى كند.

قرآن ، لسان وحى الهى مى فرمايد:

فلاتخافوهم و خافون ان كنتم مؤ منين .((187))

در مـيـان جـنـگ از هيچ كس بيم نداشته باشيد بلكه فقط از من (خداى بزرگ ) بترسيد اگر مؤ

منيد.

دوستان ، يك امتياز ديگر هم دستور اسلام بر گفتار دانشمندان درباره ايمان دارد كه بسيار در

خـور اهـمـيـت است و آن اينست كه وقتى دين مقدس اسلام مردم را وادار نمود كه ايمان قلبى داشته

بـاشـنـد و بـدانـنـد كـه هـمـيـشـه پـروردگـار مـتـعـال نـاظـر

اعـمـال آنـان اسـت هـيـچ گـاه گـرد گـنـاه نـمـى كـردند وظيفه شناسى را كه بزرگترين مايه

خوشبختى است شعار خود قرار مى دهد پليس مخفى ايمان هميشه مراقب آنان است .

لذا پيشوايان دين مقدس اسلام فرموده اند مؤ من در همان وقتى كه گناه مى كند ايمان ندارد.

مـرد بـاايـمـان دزدى نـمى كند، دروغ نمى گويد، در امانت خيانت نمى نمايد، با مردم دوستى و

رفـاقـت مـى كـنـد و خـلاصـه كاملا هوسهاى نفسانى را كنارى گذارده و مطابق دستورات اسلام

بدون كم و زياد عمل مى كند اين چنين مردى را مردم دوست مى دارند و خداى عزيز براى او قلوب

ديـگـران عـلاقـه و مـحـبـت ايـجـاد مـى نـمـايـد و روى ايـن

اصل ايمان بخدا را از بزرگترين وسائل جلب محبوبيت مى داند.

قال اللّ ه تعالى :

ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا((188))

خـداى بـزرگ فـرمـود مـردان بـاايـمـانـيـكـه اعـمـال شـايـسـتـه مـى كـنـنـد و بـوظـيـفـه خـود

عمل مى نمايند پروردگار متعال براى آنان در قلولب مردم ايجاد علاقه و دوستى مى نمايد.

اما دانشمندان روانشناس با آنكه مى دانند ايمان در رفع نگرانى و تشويش بشر اعجاز مى كند

مـتـوجه اينكه يكى از بزرگترين وسائل محبوبيت است نشده اند و آن را در عداد مسببات محبوبيت

نمى آورند.

چـنـانكه ديل كارنگى كه از تمام دانشمندان اروپا بهتر توانسته درباره ايمان قلم فرسائى

كند در آئين دوست يابى ابدا سخنى از ايمان بميان نياورده است .

13. راستى و درستى يا رمز خوشبختى و دوستيابى

ياايها الذين آمنوا اتقوا اللّ ه وكونوا مع الصادقين ((189))

راسـتـى و درسـتى يكى از بزرگترين سفارشات اسلام بمسلمين است ، اين جاى ترديد نيست ،

حـالا چرا هر چه تقلب و دروغ و نادرستى است بايد نصيب ممالك اسلامى گردد من فكر مى كنم

كـه اين گرفتارى نتيجه يك تقليد كوركورانه و نادرست است زيرا ممالك اسلامى به تقليد

از ممالك اروپائى و مسيحى از دين و قوانين مذهبيشان دست كشيدند اينها ديدند كه ممالك مسيحى

نـشين بخاطر بى اعتنائى به قوانين دست و پاگير مذهبيشان به ترقيات مادى و پيشرفتهاى

صـنـعتى رسيده اند لذا اينها فكر كردند كه اگر ما هم از قوانين مذهبيمان دست بكشيم حتما به

آن تـرقـيات و كمالات خواهيم رسيد غافل از آنكه اگر آنها از دين و مذهبشان دست كشيدند و به

ترقياتى نائل شدند بخاطر آن بود كه دين تحريف شده مسيحيت آنها را به رهبانيت و انزوا و

تـرك دنـيـا سـوق مـى داد و اگـر مـسـيـحـيـت مـى خـواسـت صـددرصـد بـه دسـتـورات آن ديـن

عمل كند لازم بود كه مردمش تنها و منفرد در ميان غارها زندگى كنند و حتى از سياست هم اطلاعى

نداشته باشند تا چه رسد باينكه افكارشان را روى هم بريزند و اين صنايع و اختراعات و

اكتشافات را بوجود آورند.

ولى ديـن مـقـدس اسـلام كـه يك دين اجتماعى است و يك قانونش اتحاد و اتفاق و قانون ديگرش

مـشـورت و از افـكـار مـردم استفاده كردن است با دين مسيحيت تحريف شده خيلى فرق دارد آن دين

انسانرا از علم و دانش بخصوص صنايع و اكتشافات دور مى كند ولى اين دين انسانرا بهمه

ايـنـهـا نـزديك مى نمايد پس بنابراين آن دين را براى پيشرفتهاى مادى بايد ترك ولى اين

ديـن را بـهـمـان جـهـت بـايـد در آغـوش كشيد و چون انسان از هر چه دست مى كشد طبعا به طرف

مخالفش نزديك مى گردد مردم مسيحى چون از دين مسيحيت دست كشيدند طبعا به دين مقدس اسلام

نزديك شدند و دستورات آنرا بكار بستند و به ترقيات و كمالات رسيدند آنها بدون تعصب

صـداقـت و پـاكـى را كـه يـكـى از بـزرگـتـريـن بـرنـامـه هـاى اسـلامـى اسـت

عـمل كردند و منظم شدند ولى در مقابل مردم مسلمانهم بتقليد از آنها از دين اسلام دست كشيدند و

طـبـعـا بـه ديـن مـسـيـحـيـت نـزديـك شـدنـد و ايـنـهـا هـم بـدون تـعـصـب بـه قـوانـيـن مـسـيـحـيـت

عمل كردند، تفرقه و جدائى را در ميان اجتماع خود بوجود آوردند رهبانيت و انزوا و كناره گيرى

از سـيـاسـت و مـملكت و حكومت را شعار خود قرار دادند و از ترقيات باز ماندند و فقير شدند و

لازمـه احتياج اين بود كه خيانت و تقلب و دروغ و نادرستى را شعار خود كنند و از اين راه رفع

احـتـيـاج خـود نـمـايـنـد كـه در ايـن صـورت مـشـاهـده مـى كـنـيـد كـه در اثـر

اعـمـال زشـت و خيانتهاى مسلمانان تا چه حد غيرمسلمانها باسلام بد بين شده و مى گويند اگر

اسلام دينى است كه مى تواند در تمام احتياجات بشر رهبرى اداره اجتماع را عهده دار باشد پس

چـرا قـانـونـى درباره راستى و درستى بپيروان خود نياموخته تا در نتيجه ، آنان مبتلاء باين

همه خيانت و دروغ و پشت هم اندازى نگردند؟

من وقتى اين مطلب را در مجمعى بطور فشرده براى جمعى گفتم و علت ترك صداقت و درستى

را كـه امـروز در جـامـعـه اسـلامـى وجـود پيدا كرده شرح دادم جمعى بمن گفتند:

ما امروز از شما

تـقـاظـا داريـم كـه در ايـن بـاره يـعنى در موضوع صداقت و درستى و نقش آن در سعادت بشر

قـوانـيـن مـقـدس اسـلام را بـيـان كـنـيـد تـابـتـوانـيـم بـمـردم هـم پـاسـخ ايـن سـؤ

ال را بدهيم .

من گفتم :

دوستان ، آيا ممكن است دينى كه آميخته با اينهمه رموز و اسرار است از واضح ترين

موضوعى كه بايد اجتماع بشريت براى حفظ نظام خود رعايت كند چشم بپوشد!!؟

قـرآن مقدس روز قيامت را آنروزى مى داند كه راستگويان از راستى و درستى خود بهره مند مى

گردند:

هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم .((190))

خـداى عزيز فرمود امروز روزى است كه راستگويان همان راستى و درستى آنان برايشان نفع

مى دهد.

و اصـولا اسـاس اسـلام بـر راسـتـى و درسـتى است و هيچ گاه اسلام حاضر نيست كه يك فرد

مسلمان حتى يك جمله از روى مزاح هم دروغ بگويد من چند روايت از زبان پيشوايان دين اسلام در

زشـتـى و مـذمـب دروغ نـقـل مـى كـنـم تـا شـمـا بـدانـيـد كـه ايـن آئيـن مـقـدس از

اعمال زشت اينگونه مسلمانان سخت متنفر است .

چند روايت در مذهب كذب

رهبر عاليقدر اسلام حضرت باقر - عليه السلام - فرمود:

ان الكذب هو خراب الايمان .((191))

دروغ ضايع كننده ايمان است .

روزى از پـيـغـمـبـر اسـلام - صـلى الله عـليـه وآله - سـؤ

ال شد كه آيا مرد باايمان دروغ مى گويد؟ فرمود ...نه ...((192))

حضرت امام صادق - صلوات اللّ ه - عليه فرمود:

ان مـمـا اعـان اللّ ه بـه عـلى الكـذابـيـن النـسـيـان قـال

قال عيسى بن مريم من كثر كذبه ذهب بهائه .((193))

خداى بزرگ فراموشى را بر دروغ گويان مسلط مى كند تا رفته رفته آبروى آنان از بين

برود حضرت عيسى بن مريم - عليه السلام - فرمود:

كسى كه زياد دروغ بگويد آبرويش در

خطر است .

و باز حضرت على - عليه السلام - فرمود:

لايجد العبد طعم الايمان حتى يترك الكذب هزله وجده .((194))

هرگز بنده خدا طعم ايمان را نخواهد چشيد تا آنكه دروغ را ترك كند چه شوخى آن باشد و چه

جدى آن .

راستگو را مردم دوست مى دارند

دوستان راستگويان را همه دوست مى دارند.

هيچ گاه نشده شخصى از راست گفتن ديگران منزجر گردد.

رفاقت و دوستى با افراد دروغگو علاوه بر آنكه دوامى ندارد و آخرالامر ببغض و عداوت منتهى

مى شود از طرف حضرت اميرالمؤ منين على - عليه السلام - هم نهى گرديده است كه فرمود:

ينبغى للمسلم ان يجتنب مواخاة الكذّاب فانه يكذب حتى يجى ء بالصدق فلايصدق .((195))

خـوبـسـت براى مسلمان كه با مرد دروغگو دوستى و رفاقت نكند چون اين چنين مردى آنقدر دروغ

مى گويد كه كلام راست او هم مورد قبول واقع نمى گردد.

در روايـتـى كه بزودى بخواست خدا آنرا يادآور خواهيم شد، على - عليه السلام - مى فرمايد:

"اى كـميل با سه دسته رفاقت مكن كه يكى از آنها دروغگويانند كه هيچگاه از صحبت و مجالست

آنها نفعى عائدت نمى شود.

كلمات آنها مورد اعتماد و اطمينان نيست .

بى جهت و بدون تحقيق سخن مى گويند و باعث ناراحتى قلب و فكر تو مى شوند.

متعهد مى شوند كه اسرار تو را فاش نكنند. ولى دروغ مى گويند.

مـانـند سراب تو را مى فريبند خوب را در نظر تو زشت و زشت را نظر تو زيبا جلوه مى دهند

در هر صورت اين چنين كسى شايسته مجالست و رفاقت نيست .

خدعه يا بزرگترين آفت خوشبختى و مردمدارى

دوستان ! شما ببرادران بد بين به دين مقدس اسلام بگوئيد كه اسلام مرد نادرستى را كه با

مردم خدعه و حيله مى كند مسلمان واقعى نمى داند و آنرا شما هم از مجمع مسلمان خارج بدانيد.

پيغمبر اسلام فرمود:

من كان مسلما يمكر ولايخدع .((196))

كسى كه حيله و خدعه مى كند مسلمان نيست .

باز فرمود:

ليس منا من ماكر مسلما.((197))

از ما نيست كسى كه نسبت بمسلمانى مكر و حيله كند.

غش يا درد بى درمان و مهلك بشر

شـما اگر از اين ببعد ديديد مسلمانى خيانت كرد يا در كارها غش نمود او را همان اندازه از دائره

اسلام خارج بدانيد.

پيغمبر اسلام "ص " فرمود:

ليس منا من غش مسلما و ليس منا من خان مسلما.((198))

از مـا نيست كسى كه غش در كارها و متاعيكه بمسلمانان مى فروشد بنمايد و از ما نيست كسى كه

بمسلمين خيانت كند.

بـراى افـراديكه داراى اين اعمال زشتند همان بس هيچ كس طرح دوستى و آشنائى با آنها نمى

ريـزد هـمـه از آنـان مـنزجرند، راستى و درستى در هر كار براى پيشرفت مقاصد مادى و معنوى

لازم است .

پـيـغـمـبـر اسـلام - صـلى الله عـليـه وآله - حـتـى قـبل از بعثت هم هيچ گاه دروغ نگفت و تا سن

چـهـل سـالگـى كـه بـپـيـامـبرى مبعوث گرديد بقدرى امانت دار بود كه اعراب باو لقب "امين "

دادند.

ابـى ذر يـا سـلمـان يـا مقداد كه مسلمانان واقعى بودند بپيروى از پيشواى اسلام - صلى الله

عليه وآله - هيچ گاه دروغ و خيانت و يا مكر و حيله نمى كردند.

على - عليه السلام - فرمود:

اگر مكر و خيانت عمل زشتى نبود من از همه مردم بهتر مى توانستم

مكر و خيانت نمايم .((199))

/ 39