15. عفو و اغماض و صبر و بردبارى يا نشانه بزرگى و عظمت - اتحاد و دوستی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اتحاد و دوستی - نسخه متنی

سید حسن ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حـضـرت اسـمـاعـيـل - عـليـه السـلام - فـرمـود بـا فـلانـى قـرار گـذاشـتـه ام كـه از ايـن

مـحـل بجاى ديگرى نروم تا او بيايد. باو خبر دادند كه اى بدبخت بيست و دو روز پيغمبر خدا

را در خارج شهر منتظر گذاشته اى چرا بوعده خود وفا نمى كنى .

آن مرد خدمت اسماعيل - عليه السلام - آمد عذر خواهى كرد و گفت من بكلى از اين قرار داد فراموش

كرده بودم .
حـضـرت اسـمـاعـيـل - عـليـه السلام - فرمود اگر امروز هم نمى آمدى در اينجا همچنان بودم تا

زندگانى را خاتمه دهم .((208))

او بـمـن گفت :

بفرمائيد كه آيا وفاى باين قرارداد مهمتر بود يا رهبرى مردم ؟ مسلم هدايت مردم

اهميتش بيشتر است پس بايد پيغمبر خدا وظيفه شناس باشد وباين وعده اعتناء نكند وبسوى مكه

باز گردد.

من گفتم :

منهم براى تاءييد شما يك قضيه نقل مى كنم سپس جواب شما را عرض مى نمايم .

روزى پيشواى عظيم الشاءن اسلام - صلى الله وآله - از مردى چيزى خريد آن مرد گفت كه شما

در هـمين جا باشيد تا من متاعى را كه بشما فروخته ام بياورم آن مرد رفت و فراموش نمود پس

از سـه روز آمـد ديـد پـيـغـمـبـر اسـلام - صـلى الله عـليـه وآله - هـمـچـنـان در هـمـان

محل توقف نموده و بانتظار او بسر مى برد.((209))

لابد اشكال شما در اينجا هم جريان دارد.

امـا پـاسـخ شـمـا، اولا عـمـل پيغمبران اينست كه مردم را بكارها و بوظائف فردى و اجتماعى خود

هدايت كنند و اين وظيفه را، هم در مكه آنان مى توانند انجام دهند و هم در ميان يك قريه و دهكده اى

كـه مـنـتـظـر ديـگـرى هـسـتـنـد مـمـكـن اسـت در آن دهـكـده ايـكـه حـضـرت

اسـمـاعـيـل منتظر رفيق خود بوده مردم را هم هدايت مى كرده و آنان را در اين فرصت بوظايف خود

آشنا مى ساخته است .

ثـانـيـا آنقدر كه رهبران بزرگ با اعمال خود مى توانسته اند ديگران را هدايت كنند با گفتار

خود آنگونه نمى توانستند آنان را رهبرى نمايند.

پـس مـسـلّم ايـن عـمـل پـيغمبر - صلى الله عليه وآله - براى پيروان خود درسى بود كه بايد

بـانـان بـيـامـوزد و شـايد جز با اين عمل نمى توانست نحوه ديگرى آنان را كاملا بوفاى عهد

آشـنا سازد و اهميت قرار داد با ديگرى رابانان بفرمايد و در ضمن مسلم در آن موقع هم كار مهم

ترى نداشته است كه آنرا ترك كند.

و ضـمـنـا شـمـا مـتـوجـهـيـد كـه تـنها راهنماى ما بدامن تربيتى پيامبران عظام - عليهم السلام -

عـقـل و خـرد اسـت و هـم عقل بما دستور مى دهد كه نبايد فردى را كه بوظيفه شخصى خود آشنا

نيست برهبرى جامعه انتخاب نمود.

اگر حقيقتا اسماعيل - عليه السلام - (العياذ باللّ ه ) خلاف وظيفه كرده و در ميان قريه اى 22

روز يـا يـك سـال مـانـده و تن از زير بار نبوت در برده است مسلم گناهكار است و مرد گناهكار

بحكم عقل و اعتقاد مردم مسلمان (شيعه ) نمى تواند رهبرى جامعه را بعهده بگيرد.

خـوانـنـدگـان مـحـترم ، ممكن است شما با وفاى بعهد بقدرى در قلوب مردم براى خود جاى باز

كـنـيـد كـه هـمـه كـس شـمـا را دوست بدارند كسى كه مثلا دفترچه اى درست كرده و وعده هائيكه

بديگران داده است با ضبط روز و ساعت و نوع كار در آن دفترچه نوشته كه فراموشى او را

دچـار خـجـالت و ضـرر نـكـنـد مـسـلم بـيـكـى از بـزرگـتـريـن

وسـائل مـحـبـوبـيـت پـى بـرده و هيچ گاه از ناحيه خلف وعده مبتلا بنگرانى و شرمندگى نمى

گردد.

دوسـتـان :

از شـمـا سـؤ ال مـى كـنـم كـه راسـتى و درستى و وفاى بعهد و خوشقولى آيا جزء

وسائل محبوبيت نيست ؟

آيـا انـسـان نمى تواند با اين وسيله با مردم دوستى و آشنائى بيشترى پيدا كند و باين سبب

خود را در قلوب آنان جاى دهد!؟

مـسـلم چـرا، اگـر چـنـيـن اسـت پـس بچه علت (ديل كارنگى ) و يا ديگران ، اين موضوع را جزء

وسائل محبوبيت نشمرده و ابدا در كتب اخلاقى سخنى از آن بميان نياورده اند.

پس باز هم بايد اعتراف كرد كه دين مقدس اسلام كاملترين اديان و تعاليم جهان است .

15. عفو و اغماض و صبر و بردبارى يا نشانه بزرگى و عظمت

عـليـكـم بـالعفو فاِنّ العفو لايزيد العبد الاّ عزّا فتعافوايُعزّكم اللّ ه ((210))

پيامبراسلام -

صلى الله عليه وآله -

روزى شخصى بمن گفت :

من پشت سر شما زياد از شما بدگوئى

كرده ام مرا عفو كنيد من بدون معطلى باو گفتم من تو را عفو كردم ولى بخاطر داشته باش كه

اين عفو سبب تجّرى تو گوئى تو ببدگوئى پشت سر ديگران نگردد.

مـعـروف اسـت كـه شـخـصـى بـكـسـى اهـانـت كـرد ولى او در

مـقـابـل زود او را عـفـو نـمـود آن شـخـص بـه يـك قـدرتـمـنـد ظـالم هـم

بـخـيال آنكه او هم فورا او را عفو مى كند همان اهانت را نمود ولى او برگشت و او را محكوم به

مرگ نمود.

اسـلام دسـتـور مـى دهـد كه مسلمانان نبايد در مقابل فحشها و خشونتها و ظلم هاى افراد خود عكس

العملى نشان دهند (الا در حدود و قصاص كه بحث جداگانه اى دارد).

حـلم و بـردبـارى يـكـى از رمـوز شـگـفـت انـگـيـز مـوفقيت است ، عفو و اغماض شما را در آغوش

خوشبختى گرفته و هميشه دوستان و نزديكان از ديدن شما خشنود مى گردند.

حـضـرات عـلى - عليه السلام - فرمود (العفو تاج المكارم ) "عفو و اغماض تاج مردان بزرگ

است ".((211))

شاعر در اين باره مى گويد:




  • چـو ديـدى خـطـا از گـنـهـكـار بـگـذر
    كـه عـفـو اسـت تـاج



  • كـه عـفـو اسـت تـاج
    كـه عـفـو اسـت تـاج



رجال واعاظم




  • بگوش دل آويز پند على را
    كه فرمود (العفو تاج المكارم )



  • كه فرمود (العفو تاج المكارم )
    كه فرمود (العفو تاج المكارم )



روزى حـضـرت امـام سـجـاد - عـليـه السـلام - در مـجـمـعـى كـه از اصـحـاب وطـرفـداران خـود

تشكيل داده بود نشسته يكى از اقوام نزديك آن حضرت جلو آمد و آنچه مى توانست به امام سجاد

دشنام داد و بسيار آن جناب را آزرده خاطر ساخت ولى آنحضرت ابدا سخنى باو نفرمود.

وقتى آن مرد از نظرها دور شد امام سجاد - عليه السلام - فرمود شنيديد كه اين مرد چه گفت من

مايلم كه شما بيائيد تا برويم ، پاسخش را بگويم تا جواب مرا هم بشنويد.

اصحاب عرض كردند در خدمت حاضريم مايل بوديم كه شما همانجا جوابش را بفرمائيد.

سـپـس حـركـت كـردنـد و بـطـرف منزل آن مرد رفتند راوى گفت آن حضرت در بين راه اين آيه را

تلاوت مى فرمود:

والكاظمين الغيظ والعافين عن الناس واللّ ه يحب المحسنين ((212))

بـا شـنـيـدن ايـن آيـه دانـسـتـم كـه آن حـضـرت او را عـفـو خـواهـد فـرمـود وقـتـى هـم كـه

بـمنزل آن مرد رسيديم امام سجاد - عليه السلام - او را صدا زد همينكه او دانست كه امام سجاد -

عـليـه السـلام - بـدرخـانـه اش آمـده خـود را بـراى مـبـارزه و مـقـابـله آمـاده كـرد و از

منزل خارج شد.

امـام - عـليه السلام - فرمود اى برادر آمدى نزد من و آن سخنان را گفتى اگر آنچه بمن گفته

اى دربـاره من صحيح است از خدا مى خواهم مرا بيامرزد و اگر درباره من سخنان تو درست نيست

و نسبت ناروا بمن داده اى خدا تو را رحمت كند.

وقـتى آن مرد اين سخنان را از حضرت سجاد شنيد نسبت بان حضرت عرض ارادت كرد پيشانى

ايشانرا بوسيد و سپس گفت آنچه گفته ام شايسته خودم بوده و درباره شما اين جملات البته

ناروا است .

خوانندگان محترم ، امام چهارم با اين عمل يعنى عفو و حلم توانست سه موفقيت در زندگى بدست

آورد.

يـك :

طـرف خـود را مـغـلوب كـنـد بـنـحـويـكـه او را در

مقابل خود خاضع نمايد.

دو:

در برابر حوادث و ناراحتى هاى دنيا استقامت و ايستادگى كند.

سـه :

عـلاوه بـر آنـكـه به پيروان و دوستان خود و هم بان مرد جسور عفو و اغماض را آموخت و

بـانـان تـعـليـم داد كـه بـايـد در مـقـابـل ظـلم و ستم ديگران حلم و بردبارى را از دست ندهند

محبوبيت فوق العاده اى از خود در قلوب آنان ايجاد نمود.

پيغمبر اسلام - صلى الله عليه وآله - فرمود:

اذا قدرت على عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه .((213))

وقـتـى بـر دشـمـنـت غـلبـه يـافـتـى عـفـو و گـذشـت را در

مقابل آن قدرت سپاس خود قرار ده .

شاعر در اين باره چه نيكو سروده است :




  • به بخشندگى همچو خورشيد باش
    چو بر دشمن خود ظفر يافتى
    بشكرانه از قدرت او راببخش



  • كه گردد عطاى تو بر خلق پخش
    بشكرانه از قدرت او راببخش
    بشكرانه از قدرت او راببخش



(دكتررسا)

مـرد خـردمـند در مقابل حوادث بردبار است و در مقابل ناراحتى هائيكه از ناحيه ديگران بانسان

مى رسد گذشت دارد.

دوسـتـان ، شـمـا اگـر بـخواهيد در برابر ناراحتيهاى دنيا اينگونه از پا درآئيد هميشه مغلوب

حوادث بزرگ خواهيد بود و هيچگاه خوشبختى و سعادت نصيبتان نخواهد شد.

(ويليام جيمز) استاد روانشناس مى گويد:

"حـوادث را آنـطـوريـكـه هـسـت بـپـذيـريد و خود را آماده سازيد كه همانطور قبولش كنيد زيرا

پذيرش آنچه اتفاق مى افتد اولين قدم در مغلوب كردن نتايج مصائب و بدبختى ها است ".

ديل كارنگى نيز گفته :

"تحمل داشته باش و غم و غصه را در زير نقاب تبسم بپوشان " مرد مسلمان تا حد امكان بايد

در معاشرت با مردم از كردار و گفتار زشت آنان چشم پوشى كند.

روزى حـضـرت عـلى - عـليـه السـلام - از كـنـار مـرد پـسـت فـطـرتـى عـبـور كـرد آن شـخـص

مشغول بدگوئى و فحاشى بانحضرت گرديد على بن ابى طالب - عليه السلام - با آنكه

مـى دانـسـت آن مـرد هـمـه آنـان سـخـنـان را بـاو مـى گـويـد ولى در عـيـن

حـال ابـدا تـوجـهـى نـفـرمـود و خـود را چـنان وانمود كرد كه من نشينده ام و يا گمان كرده ام كه

بديگرى اين دشنامها را مى دهى .

پيغمبر اسلام - صلى اللّه وآله - فرمود:

ان امرء عيّرك بشىٍء يعلمه فيك تعيرهُ بشىٍء تعلمه فيه ((214))

اگـر مـردى دربـاره تـو عـيـبـجـوئى كـرد و صـفـات زشت تو را برخت كشيد هيچگاه تو در مقام

تلافى برمخيز عيوب او را ظاهر مكن .

حـضـرت امـام كـاظـم - عـليـه السلام - فرمود:

"اگر پنجاه نفر گفتند فلانى درباره تو چنين

سـخـن زشـتـى را گـفـتـه ولى خـود او مـى گـويـد نـگـفـتـه ام سـخـن خـودش را

قبول نما".((215))

بـقـدرى روايـات در حـلم و بـردبـارى و عـفـو و اغـمـاض فـراوان اسـت كـه ذكـر تمام آنها وقت

فراوانى لازم دارد فقط همين چند حديث را به عنوان نمونه تقديم داشتم .

بـنـابـرايـن مـسـلمـانـان بـا پـيـروى از اسـلام در مـرحـله

اول تـا مـى تـوانـند بايد سخنان و اعمال زشت ديگران را نديده فرض كنند و سپس او انتقاد و

خـشونتهاى افراد، هيچ گاه ناراحت نشوند و تحمل و صبر را پيشه كنند در مرحله سوم هم عفو و

اغماض را شعار خود قرار دهند.

روزى مـرد بـى بـاكـى بـه يـكـى از عـلمـاء جـسـارت كـرد و آبـروى او را در

مقابل من برد.

مـن بـه او گـفـتـم :

دانـشـمندان اروپا معتقدند كه بيشتر و بزرگتر حادثه ايكه در دنيا براى

بشر اتقاق مى افتد و همه كس را ناراحت مى سازد ناشى از دست و زبان مردم است .

آنقدر كه مرد بدزبان و بى باك مى تواند بشخصيت ديگران لطمه وارد كند و نظام اجتماع را

بـر هـم بـزنـد فـقـر و گـرسـنـگـى تـا آن حـد نـمـى تـوانـد

عمل مثبتى انجام دهد.

مـمـكـن اسـت شخصى يك عمر رنج كشيده تا توانسته در ميان مردم براى خود حيثيتى كسب كند يك

نـفـر مـرد بـى مـلاحـظه و احمق در اثر ناراحتى كوچكى آبروى او را در خطر بياندازد و اتفاقا

آنقدر هم اين گونه افراد نادان در اجتماع ما فراوانند كه هيچ جمعيتى بان كثرت وجود ندارد.

بـنـابـرايـن اگر ما بخواهيم او انتقاد و فحش و بدگوئى ديگران رنجيده خاطر گرديم بايد

تمام عمر خود را با نگرانى و تشويق بگذرانيم و از همه كارها باز مانيم .

ديـل كـارنـگـى . (در فـصـل بيست ويكم آئين زندگى ) مى گويد يك روز با سرتيپ (سميدلى

بـوتـلر) فـرمانده نيروى دريائى آمريكا همان ژنرال سخت گير و خشنى كه تاكنون اسامى و

عناوين مختلفى روى او گذاشته اند مصاحبه كردم .

او مـى گـفـت در جـوانـى بـى نـهـايت مشتاق و راغب بودم كه شهرت و محبوبيت بدست آورم و مى

خـواسـتـم در هـمـه كـس اثـر خوبى از خود باقى گذارم در آن روزها كمترين انتقاد مرا متاءذى و

نـاراحـت مـى كـرد ولى خـودم اقرار كردم كه سى سال خدمت در نيروى دريائى پوست مرا كلفت

كرده است و مى گفت "بمن توهين مى كردند مرا سگ زرد، مار و ظربان متعفن مى خواندند.

كارشناسان فنى بمن ناسزا مى گفتند در طى اين مدت تمام فحش و دشنامهاى ناگفتنى را كه

در زبان انگليسى پيدا مى شد نثار من كردند آيا اين ناسزاها مرا نگران مى سازد!؟ نه .

حـالا وقـتـى مـى شـنـوم شـخـصـى نـاسزا مى گويد هرگز سرم را برنمى گردانم كه ببينم

گوينده چه كسى است ".

دوسـتـان ، بـعـقيده من تا موقعى كه انسان قلبا اطمينان دارد كه حق با او است و درست حركت مى

كند نبايد ابدا از گفته ديگران ناراحت شود.

روزولت مى گويد:

"هر كارى را كه قلبا يقين داريد درست و صحيح است ، انجام دهيد زيرا در

حال مورد انتقاد واقع خواهيد شد. و آن كار را چه بكنيد و چه نكنيد لعن و ناسزا خواهيد شنيد."





/ 39