16. هديه يا وسيله ايجاد محبت و بقاءِ دوستى - اتحاد و دوستی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اتحاد و دوستی - نسخه متنی

سید حسن ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روزى مـن بـا جـمـعى از دوستان براى تفريح به خارج شهر رفته بوديم يكى از رفقا عملى

انـجـام داد كـه جـدا بـد بـود، و مـورد اعـتـراض رفـقـا قـرار گـرفـت آن دوسـت خـودش بـعـد از

عـمـل نـاراحـت شـد ولى وقتى خود را روبرو با اعتراضات رفقا ديد بيشتر ناراحت شد و هم در

ضـمن مى خواست خود را آنچنان جلوه دهد كه متاءثر نشده و ابدا ناراحت نگرديده ، لذا با تبسم

چـنـد جـمـله آهـسـته با يكى از رفقاى همراه حرف مى زد و مى گفت اگر خورده گيرى و اعتراض

زشت است آقايان چرا اين همه بمن اعتراض كردند.

مـن بـراى رفـع نـاراحتى او باو گفتم :

شما متاءثر نباشيد كه ما چرا بشما اينهه اعتراض مى

كـنـيـم و بـگـوئيـد كـه ده دقـيـقـه اسـت مـشـغـول نـصـيـحـت كـردن مـن شـده انـد تـا در مـرحـله

اول اعـتـراض بـخـود مـا ارادتـمـنـدان شـمـا وارد بـاشـد و بـهـر

حـال بـا آنـكـه هـمـه ايـن اعـتـراضـات بر ما وارد است عمده منظورمان از اين سخنان اين بود كه

وسائل محبوبيت را از نظر اسلام بحث كنيم و لذا در پى بهانه مى گرديم كه اگر نقصى در

رفـيـق خـود ديـديـم در مرحله اول بحكم (المؤ من مرآة المؤ من )((216))

همان را باو تذكر دهيم و

آنـچـنـانـكـه اگـر جـنـابـعـالى آئيـنـه بـسيار تميزى را كه كاملا شفاف است صبح برداريد و

مقابل صورت بگيريد اتفاقا در گوشه رخسار زيباى شما يك لكه سياهى در آئينه ديده شود

مـسـلمـا مـمـكن نيست كه از آئينه عصبانى گرديد كه چرا صورت مرا سياه نشان داده بلكه آن را

تميز مى كنيد و در گوشه اى مى گذاريد و بفكر رفع آن نقصيه برمى آئيد و ابدا در خود از

آئينه ناراحتى احساس نمى كنيد.

بعلاوه پيغمبر اسلام فرمود:

خيراخوانكم من اهدى اليكم عيوبكم ((217))

بهترين برادران شما كسى است كه عيوب شما را بشما تذكر بدهد

شاعر در اين باره مى گويد:




  • گر عيب تو دوست گفت مرنج
    بهترين دوست در زمانه كسى است
    كه عيوب تو روبرو گويد



  • كه رسول ستوده خو گويد
    كه عيوب تو روبرو گويد
    كه عيوب تو روبرو گويد



(دكتررسا)

آن دوسـت بـاكـمـال گـفـت :

البـتـه فـرمـايـشـات جـنـابـعـالى و رفـقـاى عـزيـز را بـايـد

قـبول كنم و باسرع وقت آنرا بكار بندم و هم بسيار متشكرم كه مرا به نواقص اخلاقيم متوجه

فرموده ايد.

چگونه حب جاه و رياست را علاج كنيم ؟

روزى جـوانـيـكـه مـطـلع شـده بـود مـن در آئيـن دوسـت يـابـى كـتـابـى مـى نـويـسـم

بـخـيـال خـود و روى مـحـبتيكه بمن داشت چند جمله و چند جلد كتاب از كتب دانشمندان اروپا برايم

جمع كرده بود و بمن داد.

مـن بـاو گـفـتـم :

درسـت اسـت كـه دانـشـمـنـدان اروپـا بـراى رفع نگرانى و آئين دوست يابى

دسـتوارتى داده و بخصوص در مساءله عفو و اغماض سفارشاتى نموده و دستور بى اعتنائى

و اهـمـيـت نـدادن بـدشـنـام و بـدگـوئى هاى ديگران را داده اند ولى نمى دانم كه آيا دستورات

اسلام را هم با گفتار آنان تطبيق كرده ايد يا خير؟

آيا امتيازات قوانين اسلام را در اين باره بر سخنان دانشمندان روانشناس متوجه شده ايد؟

"فرويد و ديل

كارنگى " كه بگفته خود مى دانند همه اعمال فاسد انسان از دو آرزوى اساسى برمى خيزد "و

آن آرزوى شهوانى و آرزوى بزرگى و اهميت است " چرا آنان رويه اى را كه اسلام در علاج اين

مـسـاءله تعقيب نموده است عملى نكرده اند تا بتوانند در معالجه اين نگرانيها پيشرفت بيشترى

بنمايند.

و بـلكـه بـعـكـس (ديـل كـارنگى ) بيشتر از هر چيز بمردم اروپا دستور تهييج حس شهوانى و

آرزوى اهميت داشتن را مى هد!! و لذا آنقدر كه جنايات و خصومتها در اثر اين تعليمات ناقص در

دادگسترى هاى اروپا (كه دامنه اش بمملكت ما هم سرايت كرده ) يافت مى شود در ممالك اسلامى

چـون طـبـق دسـتـورات صـحـيـح اسلام عمل مى كنند ديده نمى شود ولى متاءسفانه در بعضى از

ممالك اسلامى مردم مسلمان در اثر اعراض از دستورات اسلام و تقليد كوركورانه از اروپائيان

تا حدى باين جنگ و جدالها مبتلا شده اند.

شـمـا در قـضـيـه (سـرتيپ سميدلى بوتلر) كه ديل كارنگى سرگذشت او را بعنوان بهترين

نمونه يادآور شده دقت كنيد كه چگونه مى گويد "بى نهايت مشتاق شهرت بودم ".

امـا اسـلام در هـمـيـن جـا ايـن چـنـيـن شـخـصـى را در مـرحـله

اول ، مـرض "شهرت طلبى و آرزوى عظمت و بزرگى " او را معالجه مى كند سپس باتشويق و

نويدهاى بزرگ و ايجاد ايمان ، او را مقابل ظلم و ستم ديگران و بلكه تمام ناراحتى هاى دنيا،

ماءمور باستقامت و بردبارى و عفو و اغماض مى نمايد.

قـرآن كـتـاب آسـمـانـى مـسلمانان تنها بقاء سعادت و خوشبختى رامخصوص افراد بى علاقه

(باهميت و بزرگى ) مى داند كه فرموده :

تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لايردون علوّا فى الارض ولافسادا((218))

ايـن خـانـه سـرمـدى و خـوشـبـخـتى را ما مخصوص كسانى قرار داده ايم كه در روى زمين آرزوى

شخصيت و بزرگى را از قلب خارج كرده اند و اراده فساد هم ندارند.

پيغمبر اسلام - صلى اللّه عليه وآله - فرمود:

حـب الجـاه والمـال يـنـبـتـاق فـى القـلب كـمـا يـنـبـت المـاء

البقل

خـواهـش ريـاسـت و بـزرگى علاقه بمال نفاق و جدائى از ديگران را در قلب پرورش مى دهد

آنچنانكه آب گياه را مى روياند.

وباز حضرت امام صادق - عليه السلام - فرمود:

ملعون من تراس ملعون من هم بها ملعون من حدث بها نفسه ((219))

از رحمت پروردگار دور است كسى كه خود را رئيس يك جمعيتى قرار دهد (البته سرپرستى و

مـربـى شـدن و مـعـلم بـودن لازمـه اش ريـاسـت اسـت ولى ايـن

اعـمـال فقط براى رياست نبايد باشد.) و از رحمت خدا دور است كسى كه همت گمارد كه خود را

برياست برساند و نيز از رحمت خدا دور است كسى كه نفس خود را وعده رياست دهد.

و باز فرمود:

من طلب الرياسة هلك .((220))

كسى كه آرزوى شخصيت و رياست در دل داشته باشد هلاك مى شود.

و روايات از اين قبيل فراوان است .

شخصيت هاى مادى در نظر مسلمانان واقعى ناچيزند

دوسـتـان ، مـرد باايمان ابدا بفكر رياست و شخصيت خود نيست و در پى آن هم حركت نمى كند و

حتى اگر هم روزى خود بخود اهميت و بزرگى در خانه اش را بكوبد باز هم براى آن ارزشى

قائل نيست .

على - عليه السلام - در خطبه شقشقيه مى فرمايد:

امـا والذى فـلق الحـبة وبرءَ النسمة لولا حضور الحاضر وقيام الحجة بوجود الناصر وما اخذ

اللّ ه عـلى العـلمـاء ان لايـقـاروا عـلى كـظـة ظالم ولاسغب مظلوم لالقيت حبلها على غاربها ولسقيت

آخرها بكاءس اولها ولالقيتم دنياكم هذه ازهد عندى من عفطة عنز.

مردم اينرا بدانيد قسم بان خدائيكه دانه را در دل خاك شكافت و انسانرا خلق فرمود اگر نمى

بـود حـضـور جـمـعـى از مـردم براى بيعت با من و رياست من بر آنها و حجت خدا بر من كه يار و

مـددكـار داشـتى و اگر نبود آنچه را كه خدا از دانشمندان مى خواهد كه نبايد راضى شوند بر

سـيرى ستمكار و گرسنگى مظلوم مسلم بدانيد كه مى انداختم زمام خلافت و رياست را بر پشت

آن و سيراب مى كردم آخر خلافت را با جام اول آن و مى يافتيد دنيائيكه در نظر شما پرارزش

است در نزد من كوچك تر و بى اهميت تر از جسد گنديده بزى است .

دوستان ، آيا اين چنين كسى نمى تواند باسانى دست از اهميت خود براى رضاى خدا بردارد.

اگـر پـروردگـار باو دستور عفو و اغماض مى دهد مطيع است و اگر هم دوست دارد كه او انتقام

بـكـشـد بـاز هـم تـسـليـم اسـت و اساسا چون از اول آرزوى اهميت و بزرگى را در سر نداشته

هـيـچـگـاه بـفـكـر خـصـومت و نزاع بدون رضاى خدا نمى افتد در نتيجه مردم او را يك مرد وظيفه

شناس مى شناسند.

پس باز دستورات اسلام در اين خصوص هم بهترين و كاملترين دستورات جهان است .

بـنـابـراين عفو و اغماض خود يكى از وسائل محبوبيت است كه اسلام كاملا بان توجه داشته و

براى ايجاد اتحاد و دوستى و جلب افراد، انجام آنرا بمسلمانان دستور داده است و البته اينهم

يكى از امتيازات اسلام بايد محسوب شود.

پـس اگـر مـى خـواهيد هميشه اتحاد و دوستى در بين شما برقرار باشد اين قاعده را فراموش

ننمائيد، عفو و گذشت از خطاى ديگران را بياموزيد و آنرا در زندگانى بكار بنديد.

16. هديه يا وسيله ايجاد محبت و بقاءِ دوستى

الهديه تورث الموده ((221))

پيغمبر اكرم - صلى الله عليه وآله -

يـكـى از دوستان مى گفت :

من در هندوستان دوستى داشتم كه هر وقت مسافرى بطرف ايران مى

آمـد و مـرا مـى شـنـاخـت بـوسـيـله او هـديـه اى بـراى مـن مـى فـرسـتـاد مـن در

اوائل بـخـاطـر آنـكـه بـا او زيـاد تـوافـق روحى نداشتم از او خوشم نمى آمد ولى كم كم ديدم

آنـچـنـان مـحـبـت او در دلم جـا گـرفته كه بى تابانه مى خواهم او را ببينم بار سفر بستم و

بـراى ديـدن او بـه هـندوستان رفتم وقتى او را ديدم با سابق كه او را ديده بودم خيلى فرق

كـرده بـود هـيـچـيـك از صفاتش را بد نمى دانستم با خودم فكر كردم كه شايد چشم پرمحبت من

بديهاى او را نديده گرفته است .

بـهـرحال معلوم شد كه آنچه من نسبت به او محبت پيدا كرده ام بخاطر همان هدايائى بوده كه او

در اين مدت براى من از هندوستان مى فرستاده است .

اينجا بود كه معنى اين جمله پيامبر اكرم - صلى الله عليه وآله - را يقين كرده كه فرموده :

"هديه دوستى بوجود مى آورد و برادرى و اخوت اسلامى را تجديد مى كند و كينه را از بين مى

برد" بله دوستان ، يكى از بزرگترين وسائل كسب محبت و جلب قلوب ديگران هديه و سوغات

اسـت . دوستان مى توانند باين وسيله كمال علاقه خود رانسبت بديگران اظهار دارند شخصيكه

از سفر برمى گردد و براى دوست و رفيق خود سوغات مى آورد در واقع باو اظهار داشته كه

رفيق عزيز من اگر چه بظاهر از شما دور بودم ولى دلم پيش شما بوده در وقتى كه بايد از

هـمـه چـيـز فـرامـوش كـنـم بـيـاد شـمـا بـوده ام و ايـن هـديـه

ناقابل را در آنجا براى شما تهيه كرده ام .

دوسـتـى كـه راضـى نـمـى شـود مـتـاع خـوبـى را تـنـهـا بـخـود اخـتـصـاص دهـد بـلكـه

مايل است دوستش را هم از آن برخوردار سازد مسلم توانسته براى هميشه آن مودّت را نگه دارد.

بـعـلاوه هـدايـا و تـحـف ، حـسـد و كـيـنـه را از بـيـن مـى بـرد و تـفـرقـه و جـدائى را

تبديل بدوستى و محبت مى نمايد.

پيشواى عظيم الشاءن اسلام فرمود:

تهادوا او تحابوا فان الهدية تذهب بالضغائن .((222))

مـسـلمـانـان ، بـراى يك ديگر تحف و هدايا ارسال داريد و باين وسيله ريشه مودّت و دوستى را

محكم نمائيد. هديه ، حقد و كينه را از بين مى برد.

و باز فرموده :

نعم الشى ء الهدية تذهب بالضغائن من الصدور.

نيكو عملى است تقديم هديه برفقا، چون حقد و حسد را از قلوب پاك مى كند.((223))

دوسـتـان ، سـوغـات و تـحـفـه دادن بـديـگـران موجب مى شود كه آنان روى ارادت و علاقه ، در

پيشرفت كارهاى بكوشند.

پيشواى اسلام فرمود:

نعم الشى ء الهدية امام الحاجة .((224))

نيكو عملى است هديه دادن بدوستان قبل از آنكه بانان حاجتى را اظهار نمائيد.

و باز فرمود:

نعم الشى ء الهدية مفتاح الحوائج .((225))

هديه دادن بسيار عمل نيكوئى است كليد حوائج است .

دوستان ، انسان با اين عمل پرارزش مى تواند تمام مردم را بدون زحمت ، كمك دست خود نمايد و

آنانرا در ناراحتى ها و نگرانيهاى دنيا همدرد خود سازد.

هنوز فراموش نكرده ام كه روزى براى يكى از دانشمندان بزرگ (فقط روى ارادت و علاقه اى

كه باو داشتم ) قدرى عطر خالص قمصر سوغات بردم او بمن گفت :

پيغمبراكرم - صلى اللّ ه عليه وآله - فرموده :

من تكرمة الرجل لاخيه المسلم ان يقبل تحفته .((226))

يـكـى از وظـائف دوسـتـى و شـرائط احـتـرام دوسـتـان ايـن اسـت كـه تـحـفـه و سـوغـات او را

قبول نمائيد.

و من براى همين دستور اين لطف شما را قبول مى كنم چند روز بعد دچار دشمنى سرسخت شدم كه

آن دشـمـن سـخـنـان آن دانـشـمـنـد را قـبـول مـى كـرد وقـتـى شـرح

حال خود را بان مرد عالم گفتم فقط با همين سابقه ، شرّ او را از من دفع نمود!!

فرق بين رشوه و هديه چيست ؟

مـن در مـجـلسـى كه جمعى از دوستان در آن جمع بودند اين سخنان را تا اينجا براى آنها شرح

دادم يكى از آنها بمن گفت :

پس فرق رشوه و اين گونه هديه دادنها چيست ؟

من به او گفتم :

دوست عزيز رشوه با هديه فرق زيادى دارد.

رشوه موجب افتراق و جدائى بين مردم مى شود.

هـديه باعث دوستى و اتحاد مى گردد، رشوه سنگ دلى و بى رحمى ببار مى آورد، هديه نرمى

و رافـت بـه ديـگـران در قلب ايجاد مى كنند و اساسا موضوع رشوه از هديه جدا است رشوه را

بحاكم و يا قاضى و مانند آن مى دهند كه حكم غيرحقى ((227))

را بنفع رشوه دهنده صادر كند.

ولى هـديـه را دو دوسـت ، بـدون هـيچ غرض و مرضى ، فقط براى بقاى دوستى بيكديگر مى

بخشند.

رشوه را هر مرد خردمندى جزء بزرگترين آفت نظام و امنيت بشر مى داند.

رشوه را همه اقوام و ملل جهان حرام مى شمارند.

/ 39