دسـته چهارم : - اتحاد و دوستی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اتحاد و دوستی - نسخه متنی

سید حسن ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دسـته چهارم :

جمعيت ابله و بى خرديكه منتهاى همتشان آنستكه عمر خود را ببطالت بگذارنند و

بهرزه گردى عادت نموده و حتى المقدور مى خواهند افراد صالح را هم بدائره اجتماع خود وارد

سازند و آنها را بمردم لاابالى معرفى كنند.

اما همنشينى با دسته اول ،

بدون استشناء همه كس مى توانند با آنان مجالست نمايند.

چـون هـر خـردمـنـدى مـى دانـد كـه بـايـد بـراى تـرقـى و تعالى خود با اين گونه از افراد

بـرجـسـتـه اجـتـمـاع ، مـعـاشـرت نـمـايـد و اسـلام هـم مـردم مـسـلمـان را بـايـن

عمل پرارزش ، بسيار توصيه كرده است .

پيغمبر اكرم - صلى الله عليه وآله - فرمود:

اسعد الناس من خالط كرام الناس

سعادت مندترين مردم كسى است كه با افراد كريم و صالح معاشرت كند.

و باز بمسلمانان دستور فرموده كه :

سائلوا العلماء و خالطوا الحكماء وجالسوا الفقراء.

سؤ ال كنيد مطالب علمى را از دانشمندان و معاشرت نمائيد با حكماء و هم نشينى كنيد با فقراء

و مستمندان .

و فرمود:

الجليس الصالح خير من الوحدة والوحدة خير من جليس السوء.

هـم نـشـيـنـى شـايـسته و درست كار بهتر از تنهائى است و انزوا بهتر از نشست و برخاست با

افراد بدعمل است .

و از اين قبيل روايات در كتب احاديث فراوان است و البته هيچ جاى ترديد نيست كه اگر بخواهد

بـشـر بـهـر مرحله اى از كمال و دانش نائل شود بايد با اين دسته از مردم مجالست كند و اگر

مايل است بسعادت و ثروت و آبروئى برسد بايد دست از دامن اين افراد برندارد اگر كسى

دوست دارد مردم باو علاقه مند شوند و او را يك مرد امين بشناسند بايد در زندگانى خود زياد

بـرخورد باين افراد بنمايد و تا بتواند از آنان طريق ادب و انسانيت را بياموزد چون پيعمبر

معظم اسلام - صلى الله عليه وآله - فرمود:

المرء على دين خليله

هر فردى به روش دوستش خواهد بود.

پـس ايـنـگـونـه مـجـالسـت بـر هـر فـرديـكـه خـود را نـاقـص و مـحـتـاج

بكمال بيشترى مى داند لازم است .

امام مجالست با دسته دوم .

بـاز هـر كـس در هر مرحله اى كه هست بايد با اين گونه افراد نيز معاشرت كند كه هم از آنها

در آنچه از ديگران آموخته اند از علم و دانش تعليم بگيرد و هم آنچه را كه اين افراد متوجه آن

نيستند بانان تذكر دهد.

روى ايـن اصـل پـيشوايان دين اسلام شديدا از طرد اين گونه افراد ناقصيكه طالب ترقى و

تعالى بيشترى مى باشند جلوگيرى فرموده اند.

امـام صادق - عليه السلام - بخدمت گذار خود كه نامش سراج بود فرمود اگر تو بخواهى از

دوستان ما براى آنكه هنوز آنها بمرتبه كمال از علم و دانش نرسيده اند دورى كنى و آنها را از

در خـانـه ات طـرد نـمائى منهم بايد با تو معاشرت نكنم و با تو سخن نگويم چون مى دانى

كه من داراى علوم و معارفى هستم كه تو آنها را نمى دانى .

و ايـن افـراد را خـداى مـهـربان در قرآن ، مردمان باخرد و سعادتمند دانسته و راهنمائى آنان را

بعهده گرفته است .

قال اللّ ه :

الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هداهم اللّ ه واولئك هم اولوا الالباب .

كـسـانـيـكـه گوش بسخنان ديگران داده و با عقل خود آنرا سنجيده و پيروى از بهتر آن سخنان

نموده خدا آنان را راهنمائى بمصالحشان مى كند و اينان مردمان باخردند.

امام معاشرت با دسته سوم :

نـيـز براى افراديكه از دسته اول و دوم محسوب مى شوند جائز و بلكه لازم است چون اين عده

در غـفـلتـنـد و احتياج كاملى بتذكر دارند بايد با مجالست با آنان نواقصشان را رفع كرده و

آنـهـا را بـكـمـال بيشترى موفق نمود و اسلام بحدى باين تذكرات اهميت داد كه امر بمعروف و

نهى از منكر را بر هر فرد مسلمان واجب فرموده است .

اما نشست و برخاست با دسته چهارم :

بـاز مـسـلم بـايـد دانست كه اين معاشرت هم براى همه افراد ضرر ندارد و بلكه براى دسته

اول ايـن گـونـه مـجالست لازم و واجب است چون گاهى مى شود كه مى توان فائده اى براى آن

تصور نمود چه بسيار مردان باخرديكه در اثر معاشرت با اين دسته توانسته اند بيچاره اى

را از چـنگال آنها نجات دهند و گاهى هم مزاحم اعمال ننگين آنان گردند ولى مردمان سست اراده و

ضـعـيـفـى كـه نـمـى تـوانـنـد خـود را از مـهـلكـه گـمـراهـى بـرهـانـنـد و مـمكن است در اثر چند

اشـكـال و مطالب پوشالى از پا درآيند حق ندارند با اين جمعيت صياد و راهزن معاشرت كنند و

هـر چه در اسلام از طرف پيشوايان دين از معاشرت با افراد پست نهى شد متوجه اين دسته از

افراد ضعيف الاراده است لذا امام صادق - عليه السلام - فرمودند:

لاينبغى للمؤ من ان يجلس مجلسا يعصى اللّ ه فيه ولايقدر على تغييره .

جايز نيست از براى مرد باايمان كه بنشيند در مجلسى كه در آن معصيت خدا شود و او نتواند از

آن جلوگيرى نمايد.

چـه بـسـيـار افـراديـكـه گـمـان كـرده انـد كـه مـى تـوانـنـد در اجـتـمـاع فـاسـد

عمل مثبتى انجام دهند ولى بعكس ، خود آنها زودتر آلوده گرديده اند و مى توان روى حساب دقيق

گـفـت كـه نود درصد مردم استعداد مجالست با اين دسته را ندارند لذا شما در سرتاسر قرآن

بـيـشـتـر از بـيـسـت آيـه خـواهـيـد ديـد كـه بـطـور عـمـوم (چـون اكـثـريـت اجـتـمـاع را ايـن افراد

تـشـكـيـل مـى دهـنـد) جدا مسلمين را از دوستى با كفار و افراد معاند و آنانيكه بفكر گمراه كردن

ديگرانند منع كرده كه گاهى فرموده :

ايهاالذين آمنوا لاتتخذوا عدوى وعدوكم اولياء.

اى كسانيكه ايمان آورده ايد دشمنان خود و دشمنان مرا مورد علاقه خود كه از آنها فرمانبرداريد

قرار ندهيد.

و گاهى احوال يك عده مردمانيكه بدست اين اجتماع فاسد بسرحد شقاوت و بدبختى رسيده اند

بـيـان مـى كـند كه ديگران چشم عبرت باز كرده و خود را دچار بان بيچارگى ها نكنند چنانكه

مى فرمايد:

يـوم يـعـض الظـالم عـلى يـديـه يـقـول يـاليـتـنـى اتـخـذت مـع

الرسول سبيلا يا ويلتى ليتنى لم اتخذ فلانا خليلا لقد اضلنى عن الذكر.

روز قـيـامـت آن روزى اسـت كـه افـراد سـسـت اراده و هـمـه جائى و ظالم دست بدندان گزيده مى

گـويـنـد ايكاش راهى با فرستاده الهى ، رسول خدا مى داشتيم ، واى بر ما، اى كاش آن رفيق

بـى خـرديـرا كـه مـا را از سـعادت بازداشت بدوستى انتخاب نمى نموديم كه ما را از ياد خدا

باز دارد و بدست بدبختى بسپارد.

روزى از امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـلى بـن ابـى طـالب - عـليـه السـلام - سـؤ

ال شد كه "اى صاحب شر" (بدترين رفقا كيانند)؟ آنحضرت فرمود:

المزين لك معصية اللّ ه

كسى كه زينت دهد براى تو گناه و معصيت خدا را.

سليمان جعفرى مى گويد كه روزى در خدمت پدرم نزد امام هشتم على بن موسى - عليه السلام -

رفتيم آنحضرت بپدرم فرمود كه در فلان موضوع تو را نزد عبدالرحمن بن يعقوب (كه يكى

از افـراد مـنـحرف است ) ديدم پدرم عرض كرد كه او دائى من است آنحضرت فرمود مى دانى او

دربـاره خدا چه مى گويد او پروردگار را بصفاتيكه ساخته فكر ناقص او است نسبت مى دهد

و خـدا را مـحدود مى داند از اين ببعد يا بايد با او نشست و برخاست كنى و ما را ترك نمائى و

يا با ما مجالست نمائى و او را ترك گوئى .

و باز امام صادق - عليه السلام - فرمود:

لاينبغى للمسلم ان يواخى الفاجر.

سزاوار نيست براى مرد مسلمان كه با فاجر و گناه كار دوستى و برادرى نمايد.

دوستان ، از كلمات پيشوايان دين اسلام بخوبى استفاده مى شود كه افراد مسلمانيكه زود تحت

تـاءثـيـر ديگران قرار مى گيرند نبايد با مردميكه داراى يكى از اين دوازده صفتند مجالست و

معاشرت كنند:

يك :

افراديكه شرارت را پيشه خود نموده و هميشه در پى آزار ديگرانند چون ممكن نيست كه از

آنـهـا اذيـتـى مـتـوجـه انسان نشود و يا لااقل در مجمع خود بدگوئى افراد صالح را ننمايند و

اهل مجلس خود را بانها بدبين نكنند لذا على - عليه السلام - فرمود:

مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخيار.

هم نشينى با مردمان بدسيرت موجب بدبينى بنيكان مى گردد.

دو:

افـراد جاهل و كُند فهمى كه آنچه انسان مى خواهد آنها را بمطلبى متوجه سازد كه سعادت

خود را تامين نمايند ممكن نمى شود و آخرالامر هم شخص ناصح متوجه مى گردد كه زحمت بى جا

كـشـيده و فائده اى هم بانها نرسانده است و البته مجالسات با اين دسته از افراد چون موجب

تـضـيـيـع عـمـر است بى جاست و در اين صورت فرقى بين افراد ضعيف الايمان و قوى الاراده

نمى باشد.

پيغمبر اسلام - صلى الله عليه وآله - فرمود:

احكم الناس من فرّ من جهال الناس

داناترين مردم كسى است كه از افراد نادان بگريزد.

سـه :

اعنياء و ثروتمندانيكه باد غرور دماغ آنها رافراگرفته و در ناز و نعمت فرو رفته و

از افـراد ضـعـيـف و مـسـتمند فراموش كرده اند چون وقتى كه افراد ضعيف الايمان آنها را در آن

نـعـمـتـهـاى گـونـاگـون مـى نـگـرنـد گـمـان مـى كـنـنـد كـه آنـهـا يـا در اثـر

بـخـل و جـمـع آورى مـال و يـا در اثـر بـى اعـتـقـادى بـاخـرت بـايـن ثـروت رسـيـده انـد و

لااقل مجالست با اغنياء انسان را مكدر مى كند كه چرا بايد او تا اين اندازه در وسعت باشد و من

در بدبختى و تهى دستى بسر ببرم .

چـهـار:

مجالست با زنان ، چون كمتر اتفاق مى افتد كه انسان از فكر آنها استفاده نمايد و آنها

هـم زيـاد قابل براى ترقى و تعالى فكرى نمى باشند پس نشست و برخاست با آنان چندان

نتيجه اى ندارد.

پنج :

افراد بخيل و كسانيكه از آنچه پروردگار بانها لطف فرموده بديگران انفاق نمى كنند

كه پيغمبر اسلام - صلى الله عليه وآله - فرمود:

ثلاثة مجالستهم تميت القلب مجالسة الانذال والحديث مع النساء ومجالسة الاغنياء.

هـم نـشـيـنـى بـا سـه دسـتـه دلرا مـى مـيـرانـد اول مـجـالسـت بـا مـردمـان

بخيل ، دوم سخن گفتن با زنان سوم هم نشينى با ثروتمندان .

شش :

اشخاص احمقى كه مى خواهند بانسان نفع برسانند ولى در عوض ضرر مى زنند.

هـفـت :

مـردمـان تـرسـو، چـون ايـن عـده تـا آنـجـائى بـا رفـيـقـشـان حـاضـرنـد كـمـك كـنـند كه

احـتـمـال صـدمه اى ندهند مكرر شنيده و ديده ايم كه اين افراد مردم را از امر بمعروف و نهى از

منكر منع كرده اند بگمان آنكه براى آنان صدمه اى در بردارد.

هـشـت :

آدم دروغـگـو و پـشـت هـم انـدازيـكـه عـادت بـايـن

عمل نموده و ابدا حاضر نيست حتى بدوستانش هم راست بگويد.

امام باقر - عليه السلام - فرمود:

لاتـقـارن ولاتـواخ اربـعـة الاحـمـق والبـخـيـل والجـبـان والكـذاب امـا الاحمق فانه يريدان ينفعك

فـيـضـرك وامـا البـخـيـل فـانه ياخذ منك ولايعطيك واما الجبان فانه يهرب عنك وعن والديه واما

الكذاب فانه يصدق ولايصدق .

بچهار كس نزديك مشو و با آنان طرح دوستى و برادرى مريز و آن چهار دسته از مردم ، شخص

احـمـق و تـرسـو و دروغـگـو اسـت چـون مـرد احمق مى خواهد بتو نفع برساند ولى بعكس تو را

متضرر مى نمايد و مرد بخيل تا مى تواند از تو اخاذى مى كند ولى در گرفتاريها بتو كمكى

نمى نمايد و مرد ترسو در شدائد از تو فرار مى كند و بلكه از پدر و مادر خود هم گزيزان

اسـت و مـرد دروغـگـو، انـسـان بـاو راسـت مـى گـويـد ولى او در

مقابل ، سخن دروغ مى گويد.

نه :

سلطان ظالمى كه بفكر ناراحت كردن رعيت است چون هر كس با او تماس بگيرد مجبور است

كه در اذيت بديگران با او شريك باشد و چاره اى هم ندارد.

ده :

كـسـى كـه از اقوام و خويشاوندان خود ديدن نمى كند و با آنكه ثروتمند است تهى دستى

آنها توجهى نمى نمايد چون اين چنين افرديكه با اقوام و نزديكان خود وفادارى و محبت ندارند

قـطـعا با رفيقان و دوستان هم محبتشان عاقبتى نخواهد داشت حضرت امام سجاد - عليه السلام -

فرمود:

واياك ومصاحبة القاطع لرحمه فانى وجدته ملعونا فى كتاب اللّ ه فى ثلاثة مواضع .

هيچ گاه با كسى كه رفت و آمد با خويشاوندان خود را موقوف كرده رفاقت و دوستى نكن چون

من او را در سه موضوع از كتاب خدا (قرآن ) ملعون يافتم .

يازده :

افراديكه در اجتماع ، دامنشان لكه دار شده كه مجالست با آنها انسان را متهم مى كند.

دوازده :

مـردمان منافق و اهل بدعتيكه در هر دين و مذهبى پيدا مى شوند و مى خواهند اختراعات خود

را جـزء آن ديـن قـرار دهـنـد ايـن افـراد فـقـط و فقط منظورشان اينست كه مردم را گمراه كنند و

اهل ايمان را از سعادت دور نمايند لذا پيغمبر اسلام - صلى الله عليه وآله - فرمود:

اذا رايتم اهل الريب والبدع من بعدى فاظهروا البرائة منهم .

وقـتـى ديـديـد يـك مشت مردمان بى اعتقاديرا كه هميشه بفكر اختراعاتى در دين اسلام بعد از من

هستند بيزارى خود را از آنان اظهار نمائيد و هيچ گاه با آنها هم نشينى نكنيد.

/ 39