مـشـورت نـمـودم او اظهار كرد كه اين منزل را بهر قيمتى كه شده بايد بخرى من پس از تحقيق
كـامـل مـتـوجـه شـدم كه آن منزل ابدا بان قيمتى كه صاحبش مى گويد ارزش ندارد ولى در عين
حال نتوانستم از فرمان خانم سرپيچى كنم و بضرر مالى زيادى دچار گرديدم .مـن بـاو گـفـتـم :آن مـذهـبـيـكـه دسـتور مشورت از ديگران را داده و در هر موضوع اجتماعى كاملا
بـدقـائق و رمـوز آن اشـاره فـرمـوده قـطعا بدانيد كه بفكر علاج اين مفاسد هم بوده است و لذا
مسلمانان را از مشورت با عده زيادى منع نموده كه :پـيـغـمـبر اسلام - صلى الله عليه وآله - بعلى بن ابيطالب - عليه السلام - فرمود "يا على
هـيـچ گـاه از مـرد تـرسـو مـشـورت مـنـمـا چـون او ايـن غـريـزه را در رايـش
اعـمـال مـى كـنـد و تـو را از كـار بـاز مـى دارد و ديـگـر از شـخـص
بخيل هم مشورت مكن چون او تو را از نتيجه گرفتن در كار روى همين غريزه نگاه مى دارد و نيز
از مـرد حـريص هم مشورت مكن چون او بدى حرص را براى تو زيبا نشان مى دهد" و در روايتى
رسول اكرم - صلى الله عليه وآله - فرمود "مشورت از كسى كه در راى خود مستبد است منما"
مـسـلمـانان حتما بايد از افراد عاقل و دانشمند مشورت كنند و البته نه آنكه آنچه آنها بگويند
بـايد كوركورانه پيروى نمود بلكه لازم است گفتار ديگران را راهنماى افكار خود قرار دهند
و بسوى مقصد خود با عزمى راسخ و محكم حركت نمايد.پـس دوسـتـان ، اگـر مى خواهيد همه شما را دوست بدارند و از تجربيات ديگران استفاده كرده
بـاشـيـد هـمـيـشـه در كـارهـائيـكـه مـى خـواهـيـد انـجـام دهـيـد از مـردان
عاقل و دانشمند مشورت كنيد و بانديشه آنان احترام گذاريد.
30. اصلاح ذات البين
انما المؤ منون اخوة فاصلحوا بين اخويكم - قرآن كريمبيست و نهمين وسيله بقاى دوستى و مودت اين است كه اگر بين دو دوست كدورتى پيدا شد شما
آنـرا اصـلاح كـنيد حتى دروغ كه در همه جا كار زشتى است اگر براى اين منظور انجام شود و
مفسده ديگرى نداشته باشد از نظر اسلام مانعى ندارد.قـرآن كـتـاب آسمانى اسلام مردم مسلمان را باين عمل پرارزش در چند آيه امر فرموده و آنان را
وسيله اصلاح "بين الناس " باتحاد و دوستى دائمى دعوت كرده است كه فرموده :لاخير فى كثير من نجويهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بين الناس .خـيـرى در بـيـشـتـر سـربـگـوشـى كـردن آنـان نـيـسـت مـگـر آنـكـه ايـن
عمل براى امر كردن بصدقه دادن و يا او را بعمل نيكى وادار كردن و يا براى اصلاح بين مردم
باشد.حضرت امام صادق - عليه السلام - فرمود:المصلح ليس بكاذب
مرديكه سخن براى اصلاح بين دو كس بزبان جارى مى كند دروغگو محسوب نمى شود.(اگر چه در سخنانش هم دروغ بگويد)
و در روايات زيادى هم تصريح باين معنى دارد.اسـلام اصـلاح ذات البـيـن را از نـمـاز و روزه مـستحبه بيشتر اهميت داده و آنرا صدقه زبان مى
داند.امـام صـادق - عـليـه السلام - از مال خود پولى براى اصلاح بين مردم بدوستان خود مى داد و
آنان آنرا در اين راه مصرف مى كردند.حـضـرت عـلى - عـليـه السـلام - در آن لحـظـات آخـر حـياتش به دو نور ديده خود حسن و حسين -
عليهما السلام - و ساير فرزندانش اين موضوع را توصيه مى فرمود.اسلام با اين عمل در اول پيدايشش توانست دو جمعيت بزرگ عرب "اوس و خزرج " را با يكديگر
مـانـنـد دو دوسـت صـميمى آشنا كند و براى پيشرفت اسلام از كمك آنان استفاده كاملى بنمايد و
خود را محبوب القلوب آنها قرار دهد.دوسـتـان ، شـايـد بـراى هـمه شما اتفاق افتاده باشد كه وقتى با دوست صميمى خود در اثر
ديـدن يـك عـمـل نـادرسـت بـناى نزاع و جدال را مى گذاريد و از يكديگر جدا مى شويد بناگاه
مـتـوجـه مـى شـويـد كـه بـارزانـى رفـيـق خـود را فـروخـتـه ايـد و سـخـت از
عمل خود پشيمان مى گرديد اگر در اين بين كسى متوجه نزاع شما گردد و بينتان را صلح دهد
و صـمـيـمـيـت دوبـاره اى بـراى شـمـا ايـجـاد كـنـد آيـا بـاو عـلاقـه پـيـدا نـمـى كـنـيـد؟ آيـا
عمل او را يكى از بزرگترين وسائل دوست يابى نمى شماريد؟
پـس اگـر مـى خـواهـيـد بـه بـيـسـت ونـهمين آئين دوست يابى موفق شويد اصلاح ذات البين را
فراموش نكنيد و باين وسيله در بين دوستان اتحاد و يگانگى را ايجاد نمائيد.
31. شوخى و مزاح
مامن مؤ من الا وفيه دعابه امام صادق - عليه السلام -بـدون تـرديـد يـكـى از وسـائل مـحـبـوبـيـت شـوخـى و مـزاح اسـت ولى ايـن
عـمـل بـايد كاملا تحت ضوابطى انجام شود زيرا گاهى نتيجه معكوس مى دهد يعنى بعضى از
اوقـات بـوسـيـله مزاح و شوخى بين دوستان تفرقه ايجاد مى شود لذا وقتيكه يكى از دوستان
بـمـن گـفـت :بـعـضـى از دانـشـمـنـدان اروپـا شـوخـى و مـزاح زيـاد را يـكـى از
عـوامل خوشبختى بشر مى دانند ولى بعقيده من افراد شوخ را مردم دوست نمى دارند چون غالبا
شـوخـيها، توام با تمسخر ديگران است و چون مردم هم حيثيت و اهميت خود را زياد دوست مى دارند
از اعـمـال افـراد شـوخ شـديـدا مـنـزجـرنـد و بـانـان عـلاقـه اى پـيـدا نـمـى كـنـنـد روى ايـن
اصـل اسـلام هـم شـديـدا مـردم مسلمان را از شوخى و مزاح منع فرموده است و عجيب اينست كه من از
شـمـا شـنـيـدم كـه مـى گـفـتـيـد شـوخـى و مـزاح هـم يـكـى از
وسائل دوست يابى است .من ياو گفتم :شما در اين بياناتتان چند اشتباه فرموديد:اولا. هـمـه دانـشـمـنـدان اروپـا و نـويـسـنـدگـان روز شـوخـى و مـزاح زيـاد را از
عوامل خوشبختى بشر نمى دانند.آنـتـونـيـوس بشير:نويسنده معروف در كتاب آئين خوشبختى (پس از آنكه مى گويد از شوخى
نگريزيد و درباره اين جمله شرح مفصلى مى دهد) گفته :"البته افراط در شوخى نيز زيبنده
نـيـست و نبايد ايام را تنها صرف شوخى و بذله گوئى كرد "هر سخن جائى و هر نكته مقامى
دارد" چه بسا كه افراط در كار خوب ببدى و انحراف مى گرايد".و هر كس از اين نمونه افراد وارد اين بحث شده اند مردم را شديدا از مزاح زياد جلوگيرى كرده
اند.ثـانـبا. همه شوخيها هم موجب انزجار افراد نمى گردد و بلكه مزاحى كه به حيثيت كسى لطمه
وارد نـسـازد و افـراد را اذيـت نـكـنـد مسلما محبوبيت فوق العاده اى هم ايجاد مى نمايد چون باين
وسـيـله انسان مى تواند مردم را از نگرانى خارج كند و بانان نشاط بيشترى ببخشد و بعلاوه
اين عمل خود بزرگترين نشانه خوش خلقى است .و از طـرفـى ، اسـلام شوخى زيادى را كه بحد افراط برسد منع فرموده ولى يكى از علائم
ايمان مزاح و دعابه را دانسته است .بنابراين پيشوايان دين اسلام هم تا حدى اهل مزاح بوده اند و گاهى گاهى هم مزاح مى كردند.او گفت :من مى دانم نظر شريفتان بكدام عمل پيشواى دين اسلام است كه مى فرمائيد آنان مزاح
مـى كـردنـد و آن قصه آمدن عجوزه است نزد پيغمبر اكرم - صلى الله عليه وآله - و فرموده آن
حـضـرت كه پيرزن وارد بهشت نمى شود كه آنزن سخت متاءثر شد تا آنكه گريه كرد سپس
آنـحـضـرت فـرمـود:مـرادم ايـن بود كه وقتى افراد پير مى خواهند وارد بهشت شوند جوان مى
گردند و با همان فرتوتى در بهشت سكونت نمى كنند!!
بعقيده من اين عمل را اگر يك فرد عادى مى كرد مورد مؤ اخذه دانشمندان واقع مى شد و عقلاء باو
اعـتـراض مـى كـردنـد و مـى گـفـتـنـد تـو بـا اين شوخى يك پيرزنى را آزار كردى تا اشك از
ديـدگـانـش جارى شد خود را براى عذاب الهى مهيا كن پس چگونه مى شود كه پيغمبر بزرگ
اسـلام ايـنـگـونـه ايـن عـجـوزه بـى گـنـاه را اذيـت كـنـد پـس در خـود روايـت
دليل بر عدم صحت اين قضيه وجود دارد.مـن گـفتم :عجله فرموديد من نمى خواستم اين قصيه را نسبت بپيشواى بزرگ اسلام بدهم ولى
شـما اگر قدرى در كتب تاريخ حالات پيشوايان دين اسلام دقت كنيد قطعا متوجه خواهيد شد كه
مـن بـدون تـحـقـيـق سـخـن نگفته ام اگر هم پيغمبر اسلام - صلى الله عليه وآله - از مزاح نهى
فرموده باين عبارت بوده است كه فرمود:كثرة المزاح تذهب بماء الوجه
شوخى زياد آبرو را مى برد.و اگـر روايـاتـى هـم دارد كـه مـزاح ، هيبت و شخصيت را كم مى كنند وقتى با روايات استحباب
مزاح مى سنجيم متوجه مى گرديم كه همان حد افراط آن مراد است .شـمـا اگر رفيق شوخى داشته باشيد كه هر وقت غم و اندوه بشما رو مى كند نزد او برويد و
او با چند جمله شوخى شما را از نگرانى خاطرنجات ببخشد آيا شما او را دوست نمى داريد!!
آيا مرد خوش مشربى كه وقتى لب باز مى كند مجلسى را شادمان مى سازد همه از مجالست با
او بهره مند نمى گردند!؟
پس اگر مى خواهيد در قلوب مردم جائى باز كنيد و هميشه هر كجا كه مى رويد مردم از مقدم شما
خـرسـنـد گردند مزاح را فراموش نكنيد و بكوشيد كه بحد افراط آن نرسد تا آبروى خود و
ديگران را بخطر نياندازيد.
32. مكاتبات يا رمز نگاهدارى دوستان
يستدل بكتاب الرجل على عقله وموضع بصيرته امام صادق - عليه السلام -مـن در جـلسـاتـيـكـه در مـاه مـبـارك رمضان داشتم و در موضوع اتحاد و دوستى حرف مى زدم به
دوستان آن جلسات در آخرين شبى كه آن مجالس پايان مى پذيرفت گفتم :آخرين وسيله ايكه
امـشـب بـايد يادآور شوم و انسان براى دوست يابى و بقاء مودَّت بايد آنرا بكار بندد نوشتن
نامه است .انسان مى تواند بوسيله نامه در تمام جهان براى خود دوستانى از بهترين جمعيتها تهيه كند.اگر يك فرد در اثر تنبلى نتواند خود را حاضر كند كه براى رفقا و دوستان خود كه بسفر
رفته اند مرقومه اى ارسال دارد از بزرگترين رمز نگاهدارى دوستان غفلت كرده است .ديـن مـقـدس اسـلام مـردمـان مسلمان را باين عمل پرارزش سفارش فرموده و آنرا بمنزله تحفه و
هدايائيكه براى دوستان فرستاده مى شود دانسته است .امام صادق - عليه السلام - فرمود:التواصل بين الاخوان فى الحضر التزاور وفى السفر التكاتب .پـيـونـد دوسـتـى بـين برادران ايمانى در حضر ديد و بازديد است و در سفر نوشتن نامه بيك
ديگر است .و جواب نامه را مانند جواب سلام واجب دانسته چنانكه امام صادق - عليه السلام - فرمود:ردّ جواب الكتاب واجب كوجوب رد السلام
پاسخ نامه واجب است مانند وجوب جواب سلام .دوسـتـان ، اسلام حتى دستور رسم الخط و اينكه بايد افراد مسلمان آنگونه نامه بنويسند كه
مـورد سـرزنـش ديـگران واقع نگردند داده است و در بعضى از روايات ديده مى شود كه انسان
اگـر مى خواهد دوستى را باقى نگه دارد و نيمه ملاقاتى با رفقاى خود بنمايد بايد براى
آنان نامه ارسال دارد.هـنـوز فـراموش نمى كنم كه دوستى داشتم بسيار با من صميمى بود كه هيچ گاه حاضر نمى
شـد بـراى مـدت كـوتـاهـى هـم از من جدا شود و منهم كاملا او را دوست مى داشتم ولى در اثر يك
مسافرت ده ماهه ايكه من در چند سال قبل نمودم و براى او نامه ننوشتم بكلى علاقه اش از بين
رفـت و سـخـنش هم اين بود كه اگر شما حقيقتا مرا دوست مى داشتيد در سفر هم بياد من بوديد و
بعكس در سال 1339 يكى از بزرگترين شخصيتهاى علمى تهران براى منظورى نامه اى بمن
نـوشـت و مـنـهـم كـه مـدتـهـا بـود در پى نهانه اى مى گشتم كه با او طرح دوستى و آشنائى
بـريـزم فـورا جـواب نـامـه اش را نـوشته و كمال ارادت خود را اظهار كردم و آن نامه را پست
كـردم و بـراى او فـرسـتادم پس آنكه يك ماه از اين جريان گذشت و او ديگر نامه اى نداد من در
تـعـقـيـب هـمـان نـامـه اول نـامه اى نوشتم كه دوست عزيز آيا نامه من رسيده است يا نه و مفصلا
عـرض دوسـتـى و يگانگى خود را نمودم او در پاسخ نامه من با صميميت فوق العاده اى نوشت
كـه نامه اول شما رسيد و اين نامه دوميكه از علاقه و مودت شما منشاء گرفته بود هم بدستم
آمـد ولى اثرى كه در من گذارد اين بود كه تصميم گرفتم هيچ گاه شما را فراموش نكنم و
تا ممكن است بوسيله نامه از حال شما جويا باشم .بالاخره با همين مكاتبات رفاقت و دوستى ما بانجا منتهى شده كه من دوستى بهتر از او ندارم و
او هـم رفـيـقـى صميمى تر از من براى خود نمى بيند با آنكه هنوز يكديگر را نديده ايم پس
بـى جهت نيست كه اسلام اينقدر تاءكيد بنامه نوشتن و پاسخ نامه را دادن فرموده و آنرا يكى
از وسائل محبوبيت دانسته است .پس اگر مى خواهيد رفاقت و دوستى با همه افراد داشته باشيد از نوشتن نامه غفلت نكنيد.