2. مسلمانان بايد از ملاقات با يكديگر خرسند گردند - اتحاد و دوستی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اتحاد و دوستی - نسخه متنی

سید حسن ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سپس براى آنكه آن استاد دانشگاه متوجه شود كه اسلام بمردم مسلمان دستور اتحاد و دوستى را

براى موفقيت و پيشرفت ، بيشتر از ديگران توصيه كرده گفتم :

قرآن كتاب آسمانى مسلمين مردم را باتحاد و ائتلاف دعوت كرده و مى فرمايد:

واعتصموا بحبل اللّه جميعا ولاتفرقوا((15))

همگى بريسمان خدا چنگ بزنيد و اتحاد و يگانگى را حفظ كنيد و متفرق نشويد.

قـرآن بزرگترين موهبت خدادادى را كه بوسيله اسلام براى مردم خونخوار شبه جزيرة العرب

آمده باز همين ائتلاف و اتحاد مى داند كه فرمود:

واذكروا نعمت اللّه عليكم اذ كنتم اعداءً فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا((16))

بـيـاد بـيـاوريـد مـوهـبـت خـدا را بـر خـودتان آنگاه كه دشمنان يكديگر بوديد خدايتعالى ميان

دلهـايـتـان پيوند داد و شما را باتحاد و يگانگى بوسيله اسلام وادار فرمود شب ظلمانى كينه

جوئى و خونخوارى را با تابش خورشيد اسلام ، صبح نموديد و بموهبت پروردگار برادران

يكديگر گرديديد.

ازنـظـراسـلام مـرد بـا ايـمـان آنكسى است كه با مردم الفت داشته باشد و هميشه آغوش خود را

براى پذيرفتن ديگران باز نمايد.

پيغمبر اسلام فرمود:

المؤ من ماءلوف ولاخير فيمن لاياءلف ولايؤ لف .((17))

مرد ايمان آنكسى است كه اهل الفت و علاقه بديگران باشد و شخصى كه نه از طرف او الفت

و يگانگى نسبت بمردم اظهار مى شود و نه هم قبول دوستى و اتحاد را مى نمايد اين چنين كسى

بسعادت و خوشبختى نخواهد رسيد.

و نيز فرموده :

ان احـبـكـم الى اللّه الذيـن يـاءلفـون و يـؤ لفون وان ابغضكم الى اللّه المشائون بالنميمة

المفرقون بين الاخوان ((18))

مـحـبوبترين شما مردم مسلمان در نزد پروردگار آنكسى است كه با ديگران آشنائى و الفت را

در مـيـان بـگـذارد و هم اظهار دوستى و يگانگى هم كيشان خود را بپذيرد، و مبغوض ترين شما

نزد خدا كسى است كه در صدد سخن چينى و تفرقه بين برادران و دوستان دينى باشد.

حضرت على بن ابيطالب - عليه السّلام - فرمود:

خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بكوا عليكم وان عشتم حنوا اليكم .((19))

آنچنان با مردم آميزش كنيد كه در وقت فقدانتان براى شما اشك از ديدگان خود جارى سازند و

اگر بزندگانى خود ادامه داديد آنان با ديدن شما خوشنود گردند.

و خـلاصـه بـحـدى اسـلام بـاتحاد و ائتلاف و دوستى و مردم دارى ، مسلمين را وادار فرموده كه

اگر بخواهم فقط كلمات پيشوايان عظيم الشاءن اسلام را (كه در لابلاى كتب اخبار موجود است

) در ايـن خـصـوص بـراى شـمـا نـقـل كـنـم خـود وقـتـى

مـفـصـل احتياج دارد ولى براى آنكه از اطاله در گفتگو و سخنانم ناراحت نشويد همين چند حديثى

را كه نقل شد بعنوان مشتى از خروارها مطالب علمى براى نمونه تقديم داشتم .

در ايـنـجـا آن عـالم مـتـقى كه بسيار منصف بود و تا حدى متقاعد شده بود كه ائتلاف با مردم از

كارهاى خوب اسلامى است رو بمن كرد و گفت :

مـسـلمـا ايـن روايـات بـمـسـلمـانـان مـى فـهـمـانـد كـه اتـحـاد و ائتـلاف از نـظـر اسـلام

عـمـل شايسته ايست ولى حرمت رهبانيت و عزلت را ثابت نمى نمايد در صورتيكه شما در ضمن

گفتارتان فرموديد رهبانيت و عزلت در دين مقدس اسلام حرام است .

مـن گـفـتـم :

صـحـيح است بنده هم نخواستم از اين روايات ، حرمت عزلت و رهبانيت را ثابت كنم

بلكه مقصود اصلى من اين بود كه جنابعالى از آن حالت ردّ و انكاريكه نسبت بقانون ائتلاف و

مـردم دارى داشـتيد قدرى تنزل كنيد. سپس گفتار پيشوايان دين اسلام را راجع بحرمت عزلت و

رهبانيت بعرضتان برسانم .

دوسـت عزيز:

اگر چه عزلت را دانشمندان بزرگ بمعنى كناره گيرى از مردمان فاسد دانسته

انـد ولى در كتب لغت ، عزلت بمعنى دورى نمودن از اجتماع است خواه آن اجتماع فاسد باشد يا

صـالح و رهـبـانـيـت هـم بـمـعـنـى عـزلت و فـرار از مـردم است و در دين تحريف شده مسيحيت اين

عمل بسيار رواج داشته و در عصر ما هم تا حدى در ميان آنها شايع است و جزء آئين آنان بحساب

مـى آيـد ولى اسلام از رهبانيت مكرر نهى فرموده و رهبانيت مسيحيت را براى مسلمانان نسخ نموده

است .

عـثـمـان بن مظعون يكى از مسلمانان صدر اسلام است در فقدان جوانش آنگونه متاءثر و ناراحت

شـد كـه حـجـره اى در مـيـان مـنـزل خـود انـتـخـاب نـمـود و دائمـا

مـشـغـول عـبادت بود و از مردم كناره گيرى مى نمود اين خبر را به پيغمبر اسلام - صلّى اللّ ه

عـليـه وآله - دادنـد كـه عـثمان بن مظعون عزلت را در اثر از دست دادن فرزندش انتخاب نموده

است . آنحضرت بمنزل عثمان بن مظعون آمدند باو فرمودند:

ان اللّه تبارك و تعالى لم يكتب علينا الرهبانية ...((20))

ذات اقدس حق جزء برنامه اسلام رهبانيت را قرار نداده است .

رهبانيت مسلمانان همان جهادى است كه در راه خدا براى پيشرفت اسلام مى نمايند.

حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـلى - عـليـه السـّلام - مـى گـويـد كـه روزى

رسول اكرم - صلّى اللّ ه عليه وآله - فرمود:

ليس فى امتى رهبانية ((21))

براى پيروان من رهبانيت و كناره گيرى از مردم نمى باشد.

ومانند اين دو حديث در ضمن كلمات پيشوايان دين اسلام بسيار ديده مى شود.

رفيق عزيز! اسلام بحدى از كناره گيرى مسلمين از يكديگر جلوگيرى فرموده كه حاضر نيست

دو نـفـر مـسلمانيكه مدتى با يكديگر آشنا بوده اند (ولو براى يك هدف عقلائى هم كه باشد)

بيشتر از سه روز با هم فاصله داشته باشند پيغمبر اسلام - صلى اللّه عليه وآله - فرمود:

لاهجرة فوق ثلاث .((22))

دورى كردن نبايد بيشتر از سه روز بطول انجامد.

و فرمود:

لايحل لمسلم ان يهجر اخاه فوق ثلاث .((23))

جائز نيست براى يك فرد مسلمان كه از برادر مسلمانش بيشتر از سه روز مفارقت كند.

روزى حـضـرت امـام صـادق جـعـفـربـن مـحـمـد - عـليـه السـّلام - سـفـارشـاتـى

بـمفضّل بن عمر در حضور معتب (كه يكى از دوستان و اصحاب آنحضرت است ) مى فرمود و در

ضمن ، اين جملات را آنحضرت بيان مى كرد:

اى مـفـضـّل دو نـفـر مـسـلمـان از يـكـديـگـر فاصله نمى گيرند مگر آنكه خدا از پيشقدم بر اين

عمل بيزاراست ، و گاهى ممكن است هر دو نفر آنها مورد لعن و برائت پروردگار واقع گردند!

مـعـتـب گـفـت :

مـن عـرض كـردم قـربـانـت شـوم آنـكـه مـانـنـد

اطفال خردسال بى جهت قهر كرده و در اين عمل پيشقدم شده و برفيق خود ظلم نموده البته بايد

بـعـذاب پروردگار مبتلا شود، ولى چرا آنكه هيچ تقصيرى نداشته اين گونه مورد لعن واقع

گردد؟!

در پـاسـخ فـرمـود:

اگـر چه اول او قهر كرده ولى چون دومى نمى رود از او ديدن كند و با او

سـخن بگويد البته بايد در عذاب با اولى شريك باشد شنيدم از پدرم كه مى فرمود:

اگر

دو نـفـر بـا يـكـديـگـر نزاع كنند و از آن دو يكى قوى تر باشد و ديگرى را سخت آزار نمايد

ولى عين در حال آنكه مظلوم واقع شده نزد آن ظالم بدبخت برود و بگويد كه اى دوست عزيز،

بـرادر مـهـربـان ، مـن تـو را آزار نـمـودم و از تـو عـذر مـى خـواهـم پـروردگـار

عادل حكيم حتما بمظلوم عنايات خاصه اى خواهد نمود و بظالم جزاى ظلمش را خواهد داد.((24))

پيغمبر اسلام - صلّى اللّ ه عليه وآله - به اباذر غفارى فرمود:

بـتـرس از آنـكـه دورى كـنـى از مـسـلمـانـى چـون در آن مـدت كـه نـزد او نـمـى روى هـيـچ عـملت

قـبـول درگاه پروردگار واقع نخواهد شد. اباذر، من تو را از دورى نمودن با مسلمان نهى مى

كنم ولى اگر براى مصلحت انديشى و علاج مفاسد اخلاقى او خواستى از او جدا شوى بيشتر از

سه روز طول نكشد. اينرا بدان كسى كه بيشتر از سه روز (ولو براى مصلحت انديشى و نهى

از منكر) از مسلمانى دورى كند و مرگ دامن گير او شود به آتش جهنم معذب خواهد بود.((25))

2. مسلمانان بايد از ملاقات با يكديگر خرسند گردند

در تـابستان سال 1341 كه تازه از حوزه علميه قم به مشهد رفته بودم و باصطلاح پس از

پـايـان تـحـصـيـلاتـم مـى خـواسـتـم در وطـنـم شـهـر مـقـدس مـشـهـد

رحل اقامت بياندازم و دوستان و آشنايان مقدم مرا گرامى مى داشتند بقدرى آن محبتها بكامم لذت

بخش بود كه هرگز آنرا فراموش نمى كنم لذا در اولين جلسه ايكه با دوستان و همشهريان

عـزيـزم كـه بـعـنـوان ديـدن مـن آمـده بـودند نشسته بودم بانها گفتم يك فرد مسلمان بايد با

هـمـكيشان خود مانند برادر باشد و كارى كند كه هر چه بيشتر علاقه و محبتش بانان شديدتر

گردد بطوريكه از ملاقات آنها لذت ببرد.

پيغمبر اسلام - صلى اللّه عليه وآله وسلم - فرمود:

ان المؤ من يسكن الى اخيه كما يسكن الظمان الى الماء البارد((26))

هـمـانـگـونـه كـه تشنه كام وقتى باب خنك مى رسد اطمينان ازهلاكت و ناراحتى از عطش پيدا مى

كـنـد، شـخـص بـا ايـمـان هـم وقتى با برادر مسلمان خود برخورد مى كند، آرامش خاطرى در خود

احساس مى نمايد.

وقـتـى مـن ايـن روايـات را خـواندم يكى از جوانان تحصيل كرده كه خود را روشنفكر مى دانست و

كـتـابـهـاى اروپـائيـها را بهتر از كتابهاى اسلامى تصور مى كرد از من پرسيد كه آيا اسلام

مـطـالبـى مـانـند سخنان ديل كارنگى در آئين دوستى و مردم دارى بيان كرده يا ما بايد در اين

مـوضـوعـات هـم از اروپـائيـان استفاده كنيم و آيا اسلام براى جلب دوستان و ايجاد محبوبيت در

قـلوب ديـگـران قـانـونـى آورده اسـت يـا خـيـر!؟ و آيـا ايـن

عـمـل بـا آئيـن اخـلاقـى اسـلام سـازش دارد يـا نـه ؟ چـون چـنـد روز

قـبـل در كـتـاب آئيـن دوسـت يـابـى "وسـائل شـش گـانـه مـحـبـوبـيـت "

ديـل كـارنـگـى ، را مـطـالعـه مـى نـمودم ديدم او آن مطالب را بقدرى با فكرى رسا و تحقيقى

نوشته كه بدون ترديد هنوز كسى نتوانسته مانند آنرا بيان كند.

من بان جوان گفتم :

اگر چه جسارت است ولى مثل آنكه شما بدون تحقيق سخن گفتيد، اگر همين

انـدازه مـى فـرمـوديـد كـه (ديـل كـارنـگـى ) ايـن چـنـد

فصل را شيرين و خوش عبارت نوشته ما هم با شما موافق بوديم ولى وقتى مى گوئيد كسى

مـانـنـد او نـتوانسته اين مطالب را بيان كند بما مى فهمانيد كه شما اطلاعى از اسلام و قوانين

محكم آن نداريد.

آن جـوان گـفـت :

عـذر مـى خـواهـم از شـمـا سـؤ ال مى كنم كه آيا اسلام با جمع آورى دوستان و

رفقاى زياد موافق است ؟

آيـا دسـتـوراتـى بـمـسـلمـين داده كه با عمل بانها محبوبيتى در قلوب ديگران براى خود ايجاد

نمايند؟

مـن گـفـتـم :

بـله اسـلام يـكـى از بـزرگـتـريـن مـردان بـا فضيلت كسى را مى داند كه بيشتر

ببرادران مسلمان خود اظهار علاقه و مودت نمايد.

پيغمبراسلام - صلى اللّه عليه وآله وسلم - فرموده :

طوبى للمتحابين فى اللّه .((27))

خوشا بحال كسانيكه براى خدا با يكديگر دوستى كنند.

و باز فرموده :

ولاتزال امتى بخير ماتحابّوا ... فان لم تفعلوا ذلك ابتلوا بالقحط والسنين .((28))

هـمـيـشـه پـيروان من بسوى سعادت مى روند تا وقتى كه با يكديگر دوستى و صميميت داشته

باشند و اگر اين علاقه و آشنائى را ترك نمايند مبتلا بخشك سالى و تنگ دستى مى گردند.

حضرت امام صادق - عليه السّلام - فرمود:

من فضل الرجل عند اللّه محبته لاخوانه .((29))

از فضيلت مرد در نزد خدا اينست كه ببرادران و هم كيشان خود علاقه داشته باشد.

و باز فرمود:

لايزال يد اللّه على يد اشدهما حبا لصاحبه .((30))

پيوسته كمك خدا با آنكسى است كه علاقه اش نسبت برفيقش بيشتر باشد.

خـواجـه نـصـيـرالديـن طـوسـى كه يكى از دانشمندان بزرگ اسلام است در كتابى بنام (اخلاق

نـاصـرى ) مى گويد:

"اينكه بشر در زندگانى بعدالت و دادگسترى محتاج مى باشد بدان

لحـاظ اسـت كه مهر و محبت از بين جامعه انسانى رخت بربسته است زيرا با وجود محبت و صفا و

الفـت هـيـچـگـاه بـعـدل و انـصـاف مـحـتـاج نـمـى گـردد بـعلت آنكه انصاف كه عبارت از همان

عـدل اسـت مـشـتق از نصف است يعنى شخص منصف موضوع مورد نزاع را با رفيق و شريكش نصف

نـمـايد و همين نصف كردن خود علامت تفرقه و جدائى است ولى اگر در بين جميعت ، مهر و محبت و

الفت باشد خود، موجب اتحاد و يگانگى مى شود و در نتيجه هيچگونه نزاعى پيش آمد نمى كند

تا محتاج بانصاف و عدل گردد".

/ 39