اخلاق دانشپژوهى[1]
از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم چنين روايتشده است كه فرمود: «موسىعليه السلام با خضرعليه السلام برخورد كرد و به او گفت: مرا نصيحت و سفارش فرما. خضر گفت: اى طالب علم! بايد بدانى كه گوينده، كمتر از شنونده، گرفتار ملال خاطر و خستگى روحى مىگردد. بنابراين آنگاه كه با همنشينان خود سخن مىگويى [با پرگويى و زيادهروى در گفتار]، آنان را خسته و ملول نساز. اى موسى ! بدان قلب تو، ظرف و جايگاهى است كه پذيراى چيزى مختلف مىباشد. بنگر كه اين ظرف را با چه مايهها و موادى آكنده مىسازى. دنيا را بشناس و آن را در پشتسر خويش قرار ده [و از آن بگذر و عبور كن]; زيرا دنيا نمىتواند خانه و جايگاه پايدارى براى تو باشد. دنيا صرفا وسيله و ابزارى براى رسيدن به كمال روحى و معنوى است تا بندگان الهى توشه خويش را از اين گذرگاه براى معاد و توقفگاه هميشگى خود بردارند. اى موسى! خويشتن را براى صبر و استقامت آماده ساز تا به مقام حلم و خويشتن دارى نائل گردى. احساس و درك لذت تقوى و پرهيزگارى را در قلبتبيدار ساز تا به علم و آگاهى دستيابى. نفس سركش خود را با حربه بردبارى و شكيبايى تمرين ده و آن را بدين وسيله مقهور ساز تا از گناه و جرم رهايى پيدا كنى. اى موسى! اگر خواهان علم و دانش هستى، بايد خويش را براى پذيرايى از علم، از هر چيزى فارغ سازى; زيرا علم و دانش صرفا از آن كسى است كه خود را فارغ از هر چيزى، گرداند. زياده از حد سخن مگو و آنچنان ياوه سرايى مكن; زيراپرگويى و ياوهسرايى دانشمندان، آنان را در نظر ديگران خوار و زشت جلوه مىدهد و موجب مىگردد كه بدىها و زشتىهاى درونى نابخردان آشكارا بروز نمايد. برتوست كه جانب اقتصاد و اعتدال در سخن گفتن را رعايت كنى; چون اعتدال در سخن گويى نمايانگر موفقيت و نشانه حكمت و صواب انديشى انسان است. از نادانان دورى گزين و از آنان روى گردان باش و در برابر نابخردان و سبك مغزان، حلم و خويشتندارى را در پيشگير; چون حلم و خويشتندارى از مزاياى برجسته و ارزشمند صبر پيشهگان و زيور دانشمندان است. آنگاه كه فرد نادانى تو را دشنام گفت، با نرمش و به آرامى در برابر دشمنان او سكوت اختيار كن و با حزم و احتياط از او جدا شو; زيرا جهل و ندانم كارى او نسبتبه تو و دشنامى كه نثار تو كرده است، بيش از آن مىباشد كه به تو اظهار نموده است.[بنابراين با سكوت و فاصله گرفتن محتاطانه خود از او، كمتر زيانمند مىگردى.] اى پسر عمران! درى را كه مىدانى چه چيزى آن را بست و به طرز بستن آن آشنايى ندارى، مگشا و نيز درى را مبند كه نمىدانى چه چيزى آن را مىگشايد و بايد به چه كيفيت آن را باز كرد. اى پسر عمران! كسى كه دلبستگى و گرسنگى و طمع او نسبتبه دنيا در هيچ حد و مرزى متوقف نمىگردد و رغبت و گرايش او به دنيا پايان نمىگيرد و نمىگسلد، چگونه مىتواند عابد خدا بوده و خويشتن را بنده خدا بداند؟ او كه خود را فرومايه مىسازد و به حقارت حال خود واقف است، و خداى را در سرنوشتخويش متهم مىكند[و به تقدير و مشيت او راضى نيست]، چگونه مىتواند زاهد و پارسا و بىاعتنا به دنيا باشد؟! اى موسى! معارف و معلومات را با اين هدف بياموز كه بر طبق موازين آن عمل كنى. نبايد هدف تو در تعليم علم به ديگران، در سخن گفتن و حرف زدن، محدود بماند; زيرا نتيجه آن اين است كه خويشتن را تباه ساخته و از رهگذر تباهى خود، ديگران را در مسير نور هدايت قرار مىدهى [ولى خود از اين نور، بىبهره مىمانى].» رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: واى بر دانشمندان بد سيرت كه آتش دوزخ بر آنها درآيد و آنها را بريان سازد و بسوزاند و براى آنها برافروخته گردد. سپس فرمود: چقدر سخت و طاقت فرساستبار گران و قوت روزانه دنيا و آخرت چنين مردمى؟ اما از لحاظ مؤونت و هزينه زندگانى دنيا، چون دستت را به چيزى از دنيا دراز نكردى جز آنكه ديدى فاسق و گناهكارى پيش از تو، به آن دستيافته و بدان پيشدستى كرده است و اما از نظر مؤونت آخرت، زيرا تو در آخرت; يارانى براى خويش نمىيابى كه در تامين توشه و هزينه آخرت تو يارىات دهند.»[1] . بر گرفته از كتاب «آداب تعليم و تربيت در اسلام»، دكتر سيد محمد باقر حجتى.