نگاهي به کتاب نهاية التحصيل في شرح مسائل التفصيل
سفينه ـ شماره2،بهار83 سيد احمد حسينى اشكورى چكيده:«نهاية التحصيل في شرح مسائل التفصيل»، شرحى است مبسوط بركتاب«وسائل الشيعه»، اثر مشهور شيخ حرّ عاملى، كه بيش از 35800 حديث در ابواب فقهى را با نظم و دقّتى شگفت تدوين كرده است اين شرح، نوشته شيخ يوسف بَحرانى حُويزى از شاگردان شيخ حرّ عاملى است كه درباره وى، اطلاعاتى بسيار اندك در دست است. در اين مقاله، گزارشى مىخوانيم از تنها نسخه خطّى اين شرح، كه شناسايى شده است
كليد واژه: وسائل الشيعه / حرّ عاملى، محمد بن حسن / احاديث فقهى / حديث شيعه، قرن يازدهم هجرى قمرى / نهاية التحصيل في شرح مسائل التفصيل / بَحرانى، يوسف بن محمد / وسائل الشيعه، شروح
مؤلف اين شرح بسيار مهم بر كتاب وسائل الشيعه، شيخ يوسف بن محمد بحرانى حويزى [1] مىباشد كه اطلاع چندانى از حالات وى در دست نيست، جز آنچه را كه شيخ محمد بن حسن حر عاملى در كتاب «أمل الآمل» ج 2، ص 350 مىنويسد : فاضلى است فقيه، صالح زاهد معاصر، از اوست شرح كتاب ما «تفصيل وسائل الشيعة»، در آن گفتههاى فقيهان راگرد آورده با فوايد ديگرى و ناتمام مانده است، ونيز داراى رسائل ديگرى است نام پدر شيخ يوسف در بعضى نسخههاى خطى امل الآمل «على» آمده است .بايد اين نام صحيح باشد كه به تكرار در خط شيخ ودر اجازه حرنيز چنين ذكر شده، و «محمد» در امل الآمل سهو قلم است گفته حر عاملى در :«رياض العلماء» 5/398، و«الكواكب المنتثرة» ص 828، و «معجم رجال الحديث» 21/186بدون افزودگى مطالبى تكرار شده است . مرحوم حر اجازه روايتى به تاريخ نيمه ربيع الأول 1086 براى شيخ يوسف نوشته و در آن تصريح مىكند كه اجازه گيرنده داراى اهليت براى استنباط احكام ودادن فتوا مىباشد، با اين كه روش استنباطى شيخ حر اخبارى معتدل وشيخ يوسف اصولى است، ومن با بررسى اجمالى كتاب وى و اجازه حر، او را در كتاب »تراجم الرجال« 66/4، چنين معرفى كردهام : أصلاً از بحرين است و گاهى در مشهد مقدس رضوى اقامت گزيد كه پارهاى از شرح خود را در آنجا نگارش داده است. و در حويزه (خرمشهر) سكونت داشت. در مشهد نزد گروهى به تحصيل پرداخت. و از استادان وى شيخ محمد بن حسن حر عاملى بود كه جملهاى از كتابهاى حديثى و بعضى كتابهاى ديگر نزد وى آموخته است.در كتاب خود تصريح مىكند كه روش اصوليان را به كار مىگيرد و بايد اين روش را در استنباط احكام به كار گرفت اينك بخشى از ترجمه اجازه حرّ را مىآوريم كه نمايانگر جايگاه علمى و عملى شيخ يوسف است »از خداى سبحان درخواست خير نمودم واجازه دادم به مولاى جليل نبيل فاضل كامل عالم عامل محقق مدقق زاهد عابد، جامع معقول ومنقول، حاوى فروع واصول. پاسخ به درخواست وى دادم، بلكه امر و دستور اورا به مرحله اجرا گذاشتم. گرچه قدر من در علم وعمل، از قدر او كمتر مىباشد .اين نگارش پس از آن است كه وى جملهاى از كتابهاى حديث و جز آن را نزد من خوانده، خواندنى بحثى و تحقيقى وتنقيحى و تدقيقى، به گونهاى كه جدّ و جهد و قابليت و استعداد و اهليت او را براى نقل حديث و روايت بلكه نقد و درايت آن آشكار ساخت، و ما با وى در معنى احاديث ائمه عليهم السلام و جز آن از مطالب مهمه به بحث نشستيم، پس اورا ] در فهم و جودت ذهن [نيكو يافتيم. و بيش از استفادهاى كه از ما برده، به ما فايده رساند... او را - كه خدا در توفيقش بيافزايد - اجازه دادم كه از طريق من احاديثى را كه در كتابهاى مورد اعتماد آمده روايت كند و به مضمون آنها عمل نمايد و براى آنان كه از او فتوا مىخواهند فتوا دهد [2]... كتاب «تفصيل وسائل الشيعة الى تحصيل مسائل الشريعة» - كه اختصاراً«وسائل الشيعة» نيز ناميده مىشود - مشهورترين تأليفات محدث و الامقام سده يازدهم قمرى شيخ محمد بن حسن حرّ عاملى (1104) است اين كتاب، از هنگام تأليف تا عصر حاضر، بهترين و گستردهترين كتاب حديثى مربوط به ابواب فقه است كه همواره مجتهدان و مفتيان بدان مراجعه مىكنند و از روايتهاى نقل شده در آن، براى استنباط مسائل فقهى وتحصيل فتوا بهره مىبرند اين موسوعه در برگيرنده روايتهاى بسيارى است كه از حضرات معصومين عليهم السلام در كتابهاى مورد اعتماد مؤلف روايت شده ومتعرض احكام فقهى (فرائض وسنن و آداب) مىباشند، و مجموع منابعى كه از آنها حديث نقل شده بيش از يكصد و هشتاد منبع مىباشد. اين احاديث پراكنده در كتابهاى مختلف آمده و مرحوم حرّ آنها را با ذكر سند و تنظيم دقيق - از كتاب طهارت تاديات - گرد آورده و گاهى به اختصار، پيرامون بعضى حديثها به حل مشكلات آنها پرداخته است. روش تنظيم اين كتاب، شبيه به روش »شرائع الاسلام« محقق حلى مىباشد و مجموع كتابهاى آن پنجاه كتاب است شيخ يوسف در ديباچه «نهاية التحصيل» بيست و يك مزيت براى كتاب وسائل شمرده، كه مهمترين آنها بدين تفصيل است: داراى همه احاديث أبواب فقه مىباشد، از تمام كتابهاى حديثى بهره برده شده است، احاديث با سند و متن آنها نقل مىشوند، براى هر يك از مسائل بابى قرار داده شده تا كار مراجعه كننده آسان باشد، چگونگى جمع بين احاديث ارائه شده است، جمع احاديث مختلف در يك باب حل بسيارى از اشكالهاى فقهى مىنمايد، احتمال تعارض بين احاديث با جمع آنها رفع مىگردد، راه شناخت جايگاه احاديث از جهت وثاقت يا ضعف با جمع آنها در يك باب نشان داده شده است، اثبات وجود نصّ در مسائلى كه بعضى از فقها گمان كردهاند نصّى در آنها نيست، كوتاه نمودن راه براى تحصيل خاص و مقيّد، استفاده از ظاهر روايتها براى عناوين بابها پيرامون معرفى اين كتاب و كارهاى علمى و فنى كه براى آن انجام شده است، به نبشته عربى مفصل اين كمترين «كتاب وسائل الشيعه و الانجازات العلمية حوله» كه در جزء اول «دليل المخطوطات» نهادهام، رجوع شود كتاب«نهاية التحصيل في شرح مسائل التفصيل» شرح گسترده كتاب«وسائل الشيعة» شيخ محمد بن الحسن حرّ عاملى است كه در عصر وى بدان شروع شده و تا پايان كتاب حج در سه جلد كلان نوشته شده و گويا دوره آن ناتمام مانده است:
جلد اول:
مقدمات كتاب تا پايان كتاب الصلاة مىباشد، كتاب طهارت روز دوازدهم جمادى الأول 1084 و كتاب صلاة روز پنجشنبه از ماه جمادى الثانى 1086 در مشهد مقدس به پايان رسيده، و اين جلد جزء اول ودوم شرح مىباشدجلد دوم:
كتاب زكات تا صوم مىباشد، و روز 23 جمادى الاوّل 1096 در مشهدمقدس به پايان رسيده وجزء سوم شرح استجلد سوم:
كتاب حج مىباشد، و روز چهاردهم ماه محرم 1102 در حويزه به پايان رسيده است در اين شرح روش فقهاء اصولى به كار گرفته شده و بسيارى از آراء و نظرات عالمان معروف فقه نقل مىشود، با گفتگو و رد وايراد در آنها. بيشتر نقلها از ابوالصلاح حلبى و محقق حلى و شهيد اول و شهيد دوم و علامه حلى و سيّد محمد صاحب مدارك است در پارهاى از بابها، به مناسبت موضوع آن باب، فروع ومسائلى با ادله اجتهادى آنها افزوده شده است، تا موضوع از ديد احتياج به مسائل مختلف كامل باشد مؤلف ما، روش كار خود را در ديباچه اين شرح، چنين توضيح مىدهد: »چون كتاب وسائل را از ديگر كتابهاى حديثى مغنى ديدم ودستيابى به ادله را در اين كتاب بدون كوشش و تكلف يافتم، دوست دارم كه تعليقاتى بر آن بنگارم كه مراجعه كننده بدانها نياز دارد و شناخت حكم شرعى به طريق استدلال متوقف بر آنها مىباشد و بايد آن قواعد و پژوهشهاى استدلالى را به كار بندد مگر در موارد نادر» پس از شمارش آنچه را كه استنباط كننده در طريق اجتهاد بدان نياز دارد، مىافزايد:« اگر دليلى نزد من راجح بود آن را مىآورم واز دليلهاى ديگر كه براى مسئله مورد بحث آوردهاند پاسخ مىگويم. و چنانچه مسئلهاى را مصنف ياد كند و آن را در فروعى كه فقها ذكر كردهاند، نيابم تصريح مىكنم كه گوينده آن رانيافتم. و اگر مسئلهاى را فقها ذكر كردهاند و مؤلف وسائل آن را متعرض نشده است، من آن را ياد مىكنم. اگر دليلى بر آن آوردهاند، دليل آنها را نيز مىآورم بانقل اختلاف در آن يا عدم اختلاف وترجيح بعضى گفتهها و پاسخ بر غير راجح. و اگر فقها دليلى براى مسئله ذكر نكردهاند، من در يافتن دليل مىكوشم . اگر نيافتم راه احتياط را مىپيمايم يانظر خاصى نمىدهم» بنابر اين روش، شارح به احاديث احكام واجبه و دليل آنها بيشتر اهميت مىدهد و به مستحبات كمتر مىپردازد. چون روش استنباط فقهى و اجتهاد در نظر وى مىباشد، اسانيد احاديث بررسى نمىشوند، بلكه با رموز مخصوصى در حاشيه صفحهها موقع حديثها مشخص مىگردد، رمز «ص» براى صحيح، «ح»براى حسن، «ل» براى مرسل، «ف» براى ضعيف، «ش» براى شاذ،«ه» ، «م» براى مهمل يا مجهول،«ر». گاهى چندرمز براى يك حديث قرار داده مىشود گاهى شارح بر گفتههاى حر عاملى ايرادهاى عقيدتى - كلامى نيز دارد .در روايتى نبوى كه معرف به «حديث مناهى»است و در صفحه 231 جلد سوم آمده و در آن كلمه «ظننت» در گفته حضرت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم چندبار تكرار شده[3] حر بنا بر مشرب اخبارى خود مىگويد: اين حديث دليل بر عدم جواز عمل به ظن (گمان) است، چون امكاناً مطابق با واقع نباشد، حتى ظن معصوم، چه رسد به ظن ديگران.... شيخ يوسف در تعقيب اين گفتار مىگويد: »گويا اعتراض بر اصحاب )دانشمندان علم اصول( باشد كه عمل به ظن را جايز مىدانند، اين توهم ناروا و فاسد است وناشى از آن است كه مراد اصحاب را در نيافته و ظن معصوم را بر آن قياس كرده است، پيامبر اكرم «ص» در بيان احكام همواره منتظر وحى الهى مىباشد و در هر واقعهاى بايد وحى او را كمك نمايد، وتمام احكام پيش از مرگ وى بدو فرستاده شده و آنها را به ائمه هدى عليهم السلام تعليم كرده است پس از آن حضرات، تحصيل يقين براى مجتهدان امكانپذير نيست. پس يا بايد تكليف ساقط باشد كه چنين چيزى محال است، ويا عمل به ظن جايز باشد كه گفته علماست. قياس ظن پيامبر با ظن مجتهدان، قياس مع الفارق است و درست نيست جلد اول اين كتاب به صورت حاشيه نگارش يافته است، متن كتاب وسائل را شارح به خط خود نوشته و در حواشى صفحهها يا در برگهاى الصاقى حواشى خود رامى آورد، با رمز «يف» كه مخفف يوسف مىباشد. حاشيههاى مرحوم حر كه ضمن شرح نهاده شده، با نشانى «منه سلمه اللهّ» تشخيص داده مىشوند جلد دوم و سوم به صورت شرح مىباشد، احاديث متن هر باب يكجا با عناوين «قال سلمه اللَّه» نقل مىشود و با عناوين «اقول» شرح مىگردد شيخ يوسف براى شرح خود، مقدمه اصولى نسبتاً مفصلى ساخته است، با نقل ادله و بعضى گفتههاى دانشمندان بزرگ علم اصول و گفتگو در آنها. در اين مقدمه، قواعد اصولى كه مجتهد در استنباط مسائل فقهى بدانها نياز دارد، آورده شده است . قواعدى كه عمل به آنها لازم است ، و بنا به گفته وى، استدلال فقهى بدون به كار بستن آنها صحيح نيست، به خلاف روش اخباريان كه عمل به بسيارى از آن قواعد نمىكنند اين مقدمه اصولى در پايان »الشمس المضية من بيان القواعد الأصولية« ناميده شده و روز بيست و هفتم ذى الحجة 1087 به پايان رسيده است اين بخش مشتمل بر يازده مقصد داراى فصول وابحاث ويك خاتمه مىباشد. چهار مقصد اول را مؤلف به اشتباه عنوان«فصل» داده است تفصيل عناوين چنين است: المقصد الأول: في المحكم والمتشابه والظاهر و المؤول المقصد الثاني: في الحقيقة والمجاز والمشترك المقصد الثالث: في الأمر والنهي المقصد الرابع: في العموم والخصوص المقصد الخامس: في باقي صفات الدلالة المقصد السادس: في الأفعال المقصد السابع: في النسخ المقصد الثامن: في الاجماع[4] المقصد التاسع: في الخبر المقصد العاشر: فيالقياس المقصد الحادي عشر: فيالاجتهاد والتقليد اين مقدمه، خود كتاب اصولى نيكويى است داراى بحثهاى استدلالى و گاهى گسترده آغاز جزء سوم «نهاية التحصيل » به خط مؤلف پايان جزء سوم «نهاية التحصيل»به خط مؤلف اجازه شيخ حرّ عاملى به شيخ يوسف بحرانىپي نوشتها:
. كتابشناس و فهرست نگار نامور آثار شيعى، حوزه علميه نجف و قم . [1] . ايشان، با شيخ يوسف بحرانى مشهور، صاحب كتاب الحدائق الناضرة تفاوت دارد، چنانكه بر اهل تحقيق پوشيده نيست. [2] . متن كامل اين اجازه روايتى به خط شيخ حرّ عاملى، به پيوست اين مقاله مىآيد. [3] . ر. ك وسائل الشيعه 8/488 ح5، 1/348 ح16، 5/274 ح 25، 16/17 ح 2، 1/347 ح 7 تا 10، 6/32 ح 16( چاپ 20 جلدي اسلاميه) [4] . در اين مقصد بحث خاصى نوشته نشده است، چون بحرانى معتقد است كه در اين عصرها اجماع (محصل) به دست نمىآيد، چون مردم ضعيف اند و علما كم وكتابها متفرق وبيشتر آنها از بين رفتهاند .بنا به گفته وى، اين نه بدان معنى است كه اجماع حجت نباشد، بلكه حجت است اگر چنين اجماعى حاصل شود.